هویت طلاب با خدا و امت تصویر می شود
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «حضور» (ویژه نامۀ انتخابات) توسط مرکز تخصصی تبلیغ دارالحکمه با محوریت بررسی خاستگاه دینی انتخابات و رابطه آن با ظهور، با حضور اندیشمندان حوزوی برگزار گردید.
بخش دوم این سلسله نشستها با حضور حجت الاسلام علی مهدیان برگزار شد که متن زیر حاصل این گفتگو است.
حجتالاسلام علی مهدیان، در بین طلاب و مبلغین شناختهشده است. یکی از ابتکارات او چهارپایه خوانی در تبلیغ است؛ روشی که قدیمترها برای مداحی و سینهزنی به کار میرفت؛ اما به ابتکار شیخ، در تبلیغ دین استفاده شد. در مکانهای مختلف بر روی چهارپایه رفت و برای مردم سخن گفت و مردم استقبال کردند. در قسمت توضیحات کانال ایتای خودش نوشته: «یادداشتهای علی مهدیان؛ طلبۀ عصر انقلاب. قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى...»
اما گذشته از این، او دستی در تألیف هم دارد و دو کتاب از او چاپ و منتشر شده است؛ حکمت و عرفان را پیش استاد یزدانپناه تلمذ کرده و پایاننامۀ فقهی خود را در مقطع سطح چهار دفاع کرده است.
با دعوت از او به مؤسسه تخصصی تبلیغ دارالحکمة از او در مورد ویژگیهای طلبۀ مطلوب و تراز انقلاب اسلامی پرسیدیم. این متن خلاصهای از مطالب رد و بدل شده در آن نشست است.
نباید هویت طلبه تکبُعدی تصویر شود
اگر علما وارث انبیا هستند، یک بعد جدی آنها توانایی تغییر در امت است
به نظر شما برای طلاب امروز چه واقعیتی مغفول مانده که تبلیغ را کار اصلی خود نمیدانند؟ تا جایی که مقام معظم رهبری اخیراً از اینکه تبلیغ در درجۀ اول حوزه قرار ندارد گلایه کردند.
معمولاً هویت طلبه را یک هویت یک ضلعی تصویر میکنند؛ آن یک ضلع هم این است که طلبه باید به سمت منابع دین برود و قدرت استنباط و فهم آنها را یاد بگیرد، والسلام. یعنی دستش را به دست وحی و پیامبر و امام میدهد.
درحالیکه هویّت طلبه هویّت دو بُعدی است، دو ضلعی است. یک سوی او اتصالی است که با امام پیدا میکند، یک سوی دیگر اتصالی است که با امّت پیدا میکند: «العلماء وَرَثَةُ اَلْأَنْبِيَاءِ»، «العلماء خُلَفاء الرُّسُل»، «العلماء اُمَناءُ الرُّسُل»؛ این تعابیر نشان میدهد که شما آن نهادی را میخواهید تشکیل بدهید که کارکردش همان کارکرد نبی و امام در جامعه است. پس اگر به این توجه کنید، برایتان روشن میشود که یک ضلع دیگر کارتان اتصال به امّت است. یعنی همانقدر که باید توانمندیهایی برای فهم دین پیدا کنیم، باید توانمندیهایی برای اتصال به امّت باید پیدا کنیم. باید توانایی تغییر در امّت را پیدا کنیم. همان کاری که پیامبر میخواهد انجام بدهد؛ پیامبر میخواهد امّت را تغییر بدهد.
قرآن میگوید باید به جایی برسیم که «جامعۀ امام» داشته باشیم
اگر بنا بود که یک نفر به خدا و به اوج مقام انسانیت برسد، آن یک نفر نبیّ خاتم بود و این کار تمام شده و باید بساط عالم جمع میشد. درحالیکه ماجرا از این قرار است که این حرکت قرار است یک حرکت عمومی بشود و امّت به سمت خدا حرکت کند. فرمود: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّة»(قصص/5)؛ جامعۀ امام، همۀ مستضعفین باید امام شوند! «وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین»؛ جامعۀ وارث. در تعبیر دیگری آمده است: «وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض»(نمل/62)؛ جامعۀ خلیفه و تعابیری از این قبیل. این بخواهد این اتفاق بیفتد ما نیاز به یک نهادی داریم که یک دستش به دست منابع دین و وحی متصل باشد، یک دستش به دست امّت. و دین را نه برای فهم، بلکه برای پیادهسازی دنبال کند. و دنبالسازی و اجرا و اقامه و پیادهکردن مسئلهاش باشد. اگر اینطور شد، هم به دانش فکر میکند هم به قدرت. هم به علم فکر میکند هم به اقامه. و اگر بنای بر این داشته باشد حالا برایش مهم این است که امّت را از چه نقطهای به چه نقطهای میخواهد برساند؟
طبق قرآن، اساساً هویت طلبه با تبلیغ کامل میشود
مبلغ باید هویتی کاملاً مردمی داشته باشد؛ مثل پیامبر
شما در آیۀ «نَفْرَ» نگاه کنید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ»؛ طلبه کوچ میکند به مرکز جامعه، آنجایی که جایگاه علم وحی و امام است. اما هویت او وقتی تکمیل میشود که «وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون»؛ یعنی یک نفْر دارند یک رجعت. معمول طلاب میآیند و در قم میمانند؛ هویت این طلبه کامل نشده است.
اگر این موضوع برای طلبه مسئله شد، روشهای تأثیرگذاری روی مردم برایش مهم است. تعامل با مردم برایش مهم است. اصلاً یک ضلع از وجودش مردم است. اساساً باید بگوییم او از همۀ مردم مردمتر است، چنانکه امام و ولی و نبیّ در جامعه هم یک هویّت مردمی دارد، امّی است. تا جایی که میگویند این چهجور پیامبری است که مثل شما در بازار راه میرود و زندگی میکند؟ این همان هویت نزدیک به مردم است. همه با او راحت هستند. اُذُن است، میشنود، با مردم تعامل دارد. هویت مردمی دارد.
ربط ظهور و انتخابات
به نظر شما چگونه ظهور میتواند به انتخابات ربط داشته باشد؟ چگونه انتخابات میتواند ظهور را نزدیک کند؟
یک؛ اینکه هویت طلبه اتصال به منابع و مرکز دین و اتصال به امّت است. و ما اگر یکی از این خطها را حذف کنیم طلبه را از هویتش خارج کردهایم، ولو ملبّس، درسخوان، فاضل و... باشد. خب حالا آن دستی که میخواهد به سمت مردم برود، میخواهد آنجا چه کند؟ میخواهد دین محقق شود. دین محقق شود یعنی چه؟ یعنی آن مقصدی را که دین دنبال میکند اتفاق بیفتد. تحقق آن مقصد در آیۀ «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ» بیان شده است. حضرت امام(ره) در این مقام، این آیۀ شریفه را زیاد بهکار میبرند که: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى»؛ بگو من فقط یک موعظه دارم. یعنی همۀ موعظهها را در یک موعظه خلاصه میکنند: «أن تَقومُوا لله»، قیام برای خدا. یعنی همۀ خطوط حرکتی شما همهاش جمع شده در یک کلمه، در یک موعظه، قیام لله. قیام لله بروز و ظهور پیدا کردن حق است.
اما یک سوی ماجرا ماند و آن انتخابات است. به محض اینکه انسان قیام میکند، اولین اتفاقی که برایش میافتد این است که خودش بر خودش حاکم میشود. لذا مردمسالاری روی دیگر سکۀ قیام انقلاب است. انقلاب یا همان قیام لِلّه، نتیجۀ اولی که میدهد حاکمیت مردم بر خودشان است. این حاکم شدن مردم بر خودشان با این توضیحی که دارم میدهم چیزی است که همۀ دین دارد دنبال میکند. کلّ فقه شما دارد دنبال میکند. همۀ اولیاء الهی و انبیاء دارند دنبال میکنند که مردم بر خودشان حاکم بشوند. چرا؟ چون مردم بر خودشان حاکم بشوند یعنی کلاً امّتی، جامعهای یک قدم به سمت خدا بردارد، یک قدم به سمت ظهور بردارد. یعنی ظهور همان و حاکم شدن مردم بر خود همان. لذا میبینیم که مرحوم امام، آیۀ «و نُریدُ أنْ نَمُنّ عَلَی الّذین استُضعِفُوا فِی الأرْض» که آیهای است که برای ظهور بهکار میرود را برای تشکیل حکومت به کار میبرد. فردای روز دوازده فروردین که جمهوری اسلامی رأی آورد، امام پیام داد و اولِ آن نوشت: «و نُریدُ أنْ نمُنَّ عَلَی الّذین استُضعِفوا فی الأرض»؛ و بعد آنجا نوشت امروز روز امامت امّت است، امروز روز آغاز حکومت الله است در زمین، این حکومت خداست.
یعنی همۀ انبیا و اولیا، رهبران ما، کلّ ساختار نظام جمهوری اسلامی هدف و مقصدی که دنبال میکند، حاکمیت مردم است؛ یعنی حقیقتاً مردم بر خودشان حاکم بشوند. هرچه این بیشتر بشود ما به مقصد خودمان نزدیکتر شدهایم. و هرچه این بیشتر بشود یعنی ظهور نزدیکتر شده است.
این یعنی جامعۀ امام زمانی جامعۀ مردمسالار است. دقیقاً برعکس آن تصوری که آن جامعه را برای ما جامعۀ استبدادی تصویر کرده است. یعنی فکر میکنیم یک امامی داریم که استبداد میورزد و حرف، حرف اوست. نه؛ اتفاقاً امامی داریم که کاری میکند مردم بر خودشان حاکم بشوند. مدل موسوی از حکومت را اجرا میکند. استبداد مدل فرعونی است که «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً»(قصص/4)؛ این استبداد مدل فرعونی است. مدل موسوی، مدل حاکمیت مردم است.
قیام و انقلاب همان یقظه است و هویتش هویت ظهور است
به طور خلاصه؛ 1. هویت طلبه هویت پیامبرانه است. او باید کاری کند مردم بر خودشان حاکم شوند. باید کاری کند قیام و انقلاب در جامعه جریان پیدا کند. و این امری شدّتپذیر است.
- «قیام و انقلاب یا همان یقظه، هویتش هویت ظهور است.» تا انسان قیام میکند، از پردهها عبور میکند، به قول اهل معرفت خرق حجابها میکند؛ تا این اتفاق میافتد نتیجهاش ظهور است.
- «ظهور به ارادۀ خدا محقق میشود.» شما فقط میخواهید؛ حضرت آقا میفرماید ما تا دهۀ پنجاه فکرش را نمیکردیم که مثلاً چند سال دیگر انقلاب میشود. ما برنامهریزی کرده بودیم برای ایرانِ پنجاه سال بعد. ولی یکدفعه همهچی کنفیکون شد. این «یکدفعه همهچی کنفیکون شد» اسمش ارادۀ خداست. یکدفعه میآید، باورت نمیشد اینقدر زود اتفاق بیفتد. «إنّهُم یَرَونَهُ بعیداً و نَراهُ قریباً»؛ در همین ماجراهای اخیر در منطقه هم دارید میبینید، باورت نمیشد یک دفعه منطقه اینقدر بیدار شود، یا اینقدر افکار عمومی در جهان تغییر کند. ظهور هم به همین سرعت است. یک دفعه کنفیکون، با ارادۀ خدا میآید. البته ارادۀ خدا پس از ارادۀ مردم محقق میشود.
- این قیام روی دیگر سکهاش حاکم شدن مردم بر خود است. لذا اشکالی ندارد اگر بگویید همۀ این دم و دستگاه جمهوری اسلامی برای «ظهور» است؛ در عین حال بگویید همۀ این دم و دستگاه جمهوری اسلامی برای قیام و انقلاب است، همۀ این دستگاه جمهوری اسلامی برای این است که مردم بر خودشان حاکم بشوند. همه به یک حقیقت اشاره میکنند.
حاکمیت مردم، چگونه با «اطاعت» از ولی خدا جمع میشود؟
پس چرا در زمان ظهور مردم حرفگوشکن میشوند؟ این به خاطر رشد معرفتی است که میکنند. این خودش میخواهد که تابع میشود، نه اینکه به زور تابع شود. لذا در مراحل رشد که اهل معرفت برمیشمرند، میگویند وقتی انسان از دنیا جدا میشود و کاملاً از آن عبور میکند، آنجا مقام سماع است؛ حرفگوشکن میشود. این از سر علم است، نه از سر تقلید و جهل و تنبلی و سپردن کار و «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ؛ إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»(مائده/24)؛ نه؛ این سبک رشد جامعۀ دینی است.
مردم در دورۀ ظهور حرفگوشکن میشوند یعنی چه؟ یعنی برّه میشوند؟ نه؛ «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته»؛ همه چوپان هستند. به تعبیر آیتالله جوادی «ولایتی که ما بحث میکنیم ولایت بر فرزانگان است، نه ولایت بر صغار.» یعنی همۀ مردم اینقدر رشید میشوند که متوجه میشوند امام هرچه بگوید، درست است و از سر رشد اطاعت میکنند.
این آن مقامی است که ممکن است حتی تا قبل از ظهور هم این اتفاق بیفتد. یعنی شما یک انسان وارستۀ رشدیافتۀ آنچنانی را در مقام رهبری داشته باشید؛ مثل حضرت امام، و کلّ امّت اینچنین بشود که به حرفش گوش بدهد؛ شما این اتفاق را در بچههای حزباللهی و انقلابی و بچه رزمندهها و بچههای جنگ میدیدی؛ همین الآن هم نسبت به حضرت آقا همینطوری هستند. نه اینکه تقلید کند و عین عبارات او را بخواهد بگوید بدون اینکه بفهمد.
تعبیر حاج قاسم این است؛ میگفت ما وقتی میدیدیم آقا در مورد چیزی شک دارد، یک حرفی میزدیم خیلی تحویل نمیگرفت، میفهمیدیم خیری در آن نیست. روی حدسهای طرف حساب باز میکند! این را ما که طلبه هستیم سریع میفهمیم. یک نفر استاد خیلی خوب و پختهای مثلاً در بحث فقهی یا فلسفی داشته باشد، یک ایدهای میدهی، یک نظری میدهی. میبینی تحویل نگرفت. خودت میگویی این احتمالاً یک گیری توی کارم بوده. این از سر چیست؟ از سر این است که اینقدر او را میشناسی و اینقدر در این دانش پیش رفتی که اینگونه رفتار میکنی.
بله؛ این جامعه به این رشد میرسد و این همهگیر میشود. اما این به معنای اینکه استبداد و او هرچه گفت نیست؛ این خودش پذیرفته. این خودش بهخاطر رشدیافتگیاش است اینچنین شده است. لذا کاملاً حرف او را تابع هستی و کاملاً مردمسالار هستی. این دو روی هم قرار میگیرد. یعنی همه خودمان خواستیم و همه تابع هستیم. در آن دوران هم همین است.
نامۀ حضرت آیتالله بهجت به امام خمینی(ره) در مورد نوع حکمرانی
سؤال: یک شبههای مطرح شده. اینکه حضرت آیت الله بهجت(ره) همان اوائل انقلاب یک نامهای نوشتند و از حضرت امام(ره) خواسته بودند که مثلاً این حکومت را به این شکل پیش ببرید که خودتان افراد را برای مناصب مختلف انتخاب بکنید و انتخابات نباشد. نقل شده که حضرت امام جوابی که فرمودند این بود که نمیشود، همچین امکانی وجود ندارد. برداشتی که بعضاً میکنند این است که حضرت امام بنابر شرایط به این سمت آمدند.
مؤسسۀ حفظ و نشر آثار امام خمینی(ره) این نامه و این سخن را رد کرد. اما نکتهای که گفتنی است اینکه امام تعابیر خیلی روشنی دربارۀ حقّ مردم، حاکمیت مردم، و اینکه ما حق نداریم مردم را اجبار کنیم دارند. حتماً سخنرانیهای قبل از رفراندوم امام را ببینید. قبل رفراندوم خیلی صریح است. میفرمودند حقّ ذاتی مردم این است که انتخاب کنند، حقّ عقلیشان است، حقّ شرعیشان است، مگر من میتوانم اجبار کنم؟!
حضرت آقا هم، به عنوان شاگرد اصلی حضرت امام(ره)، و کسی که بسیار روی حضرت امام از نظر علمی و عملی تمرکز دارد بارها گفتند که «مرحوم امام مسئلۀ حاکمیت مردم بر خودشان را از غرب و شرق نگرفته بود، ملاحظهکاری هم نکرده بود. و طبق آن شناختی که ما از امام داریم، ایشان اهل ملاحظهکاری نبود. اگر این مسئله را از اسلام نمیدید آن را قبول نمیکرد. شجاعتش را داشت و همان اول طور دیگری رفتار میکرد.»
بعد آقا میفرمایند: «من معتقدم، که امام این حرف را از حاقّ توحید در آورده.» از حاقّ توحید چهجوری در آورده؟ این را در کتابهای امام و اندیشههای ایشان میتوانیم بهدست بیاوریم. بحث «اَلْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا اَلرُّبُوبِيَّةُ»؛ این را در «آداب الصلاة» میآورند، این جمله را توضیح دادند که عبد شدن انسان مقضایش حاکم شدن انسان است.
سؤال: ممکن است مثل حضرت آیتالله بهجت(ره) برداشت متفاوتی از حکومت امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر اکرم(ص) داشته باشند، آن را چطور رد میکنید؟ خب امیرالمؤمنین(ع)، پیامبر اکرم(ص)، حاکمان را خودشان انتخاب میکردند. علیالظاهر انتخاباتی آن زمان نبوده است. چطور است که ما الآن با ادعای تبعیت از سیرۀ امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر اکرم(ص) انتخابات برگزار میکنیم؟
شکل پیادهسازی حاکمیت مردم، بسته به شرایط اجتماعی و رشد اجتماعی ممکن است تغییر کند. امیرالمؤمنین(ع) مگر نفرمود: «لو لا حضورُ الحاضر». پیامبر اکرم(ص) مگر به امیرالمؤمنین(ع) نفرمود که مردم را اجبار نکن. بیان حضرت زهرا(س) در خطبۀ فدکیه مگر نیست که به این آیه از قرآن استناد کردند: «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»(هود/28). در مورد خودِ پیامبر اکرم استفاده از عقل جمعی در آیۀ «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» را داریم. نمیشود اینها را نفی کرد. هم در سبک اداره، اساساً در مقولۀ بیعت، همۀ اینها یک خط را نشان میدهند. ولی اینکه حالا شکلش چهجوری است، حتماً انتخابات است؟ در صندوق رأی میاندازند؟ این ممکن است عوض شود. اصلاً همین انتخابات ما ممکن است پیشرفت کند و شکل کار تغییر کند. آنچه که اساس کار است و باقی میماند حاکمیت مردم بر خودشان است.
آسیبشناسی تبلیغ انتخابات/ مبلغان ما مردم را درست نمیشناسند
سؤال: از تجربیات خودتان در مورد اینکه «چگونه انتخابات را بین مردم به عنوان یک امر دینی مطرح کنیم» بفرمایید؟ واقعاً القای چنین مطلبی که مردم واقعاً انتخابات را یک امر دینی ببینند، کار سختی است؛ وقتی واقعیت جامعه را میبینیم، حتی عدهای از متدیّنین ما هم رأی نمیدهند. این یعنی دینی بودن انتخابات جا نیفتاده است. چطور میتوان این برداشت عمومی را ایجاد کرد؟
مشکل ما این است که آن نکتهای که راجع به هویت طلبه گفتم برای ما خیلی حل نشده انگار. اینکه اصلاً یکطرف هویت طلبگی تو مردمی بودن و ارتباط با مردم و اقامه است! و این اقامه یعنی مردم خودشان چیزی را بخواهند. اگر این اتفاق بیفتد، اصلاً فهممان از مردم عوض میشود.
خیلی از طلبهها یک گارد منفی نسبت به مردم دارند که میگویند: «مردم که پای کار نیستند، مردم همهاش چه میکنند و...» اصلاً نوع رفتارشان نسبت به مردم از موضع بالا است؛ انگار میخواهد بگوید بیا من میخواهم یک چیزی بهت یاد بدهم مثلاً، تو که بلد نیستی!
حضرت آقا یک جملۀ خیلی عجیب دارند؛ میفرمایند: «امام خیلی آدم بزرگی بود، مقابل هر کسی سر خم نمیکرد. من فقط یک جا دیدم سر خم کند، آن هم مقابل مردم ایران بود!» خیلی عجیب است این حرف. چون اتفاقی که ایران رقم زده انبیاء و اولیاء دنبالش بودند. بین حضرت امام(ره) تا پیامبر اکرم(ص) خیلی فاصله است. با وجود این پیامبر اکرم(ص) انقلابی ایجاد کرد که بعد از رحلتش افول کرد؛ اهلبیت(ع) شروع کردند دوباره این حرکت را بازسازی کردن. اما شما میبینید یک انقلابی توسط مردم ایران محقق شده، و چهل سال است مردم خودشان را در وضعیت انقلاب نگه داشتند!
قیام سخت است، خیلی سخت است آدم قیام کند، توبه کند و عوض شود. اما این را حفظ کردن از اصل قیام خیلی سختتر است. امام تا آمد در ایران، گفت قیام کردید، معجزۀ الهی است، دست قدرت الهی بود، این خیلی مشکل بود؛ ولی حفظ این انقلاب از خودش سختتر است. حالا ببینید چهل و پنج سال است که مردم خودشان را در وضعیت قیام نگه داشتهاند! این اتفاق کمی نیست، این معجزهای است بزرگتر از خودِ انقلاب 57.
تجربۀ تبلیغی برای انتخابات
ما مردم خودمان را درست نشناختهایم
از همان سال 58-59 بعد از رفراندوم، انتخابات مجلس برگزار شد. انتخابات مجلس دیگر مردم اینقدرها حضور پیدا نمیکردند که روی اصل رفراندوم نظام حضور داشتند. در انتخابات مجلس مثلاً پنجاه-شصت درصد میآمدند شرکت میکردند. ما در انتخاباتهای مختلف مجلس حدوداً متوسط مثلاً پنجاه شصت درصد حضور داریم، حالا گاهی بیشتر بوده گاهی کمتر بوده، پنجاه-شصت درصد. در انتخابات قبلی فشار رسانهای شدید، خارجی و داخلی؛ خب، حتی خواصّ حزباللهیطور و انقلابیطور ما به یک دلایلی گفتند آقا نیایید و رأی ندهید و من رأی نمیدهم و... فشار اقتصادی هم شدید بود.
در اراک رفته بودم، برای انتخابات سال 96 بود. من میرفتم توی میدانگاهی آن شهر یک چهارپایه میگذاشتم میرفتم روی چهارپایه و شروع میکردم حرفهای خدا و پیغمبر و روایات و اینها را میزدم. ملت جمع میشدند؛ بعد چند تا از این دوستانمان هم بودند میایستادند با مردم گفتگو میکردند و یک نشاط و شوری توی مردم ایجاد میشد که آقا رأی بدهید، باید رأی بدهیم و... تبلیغ شخص خاصی هم نمیکردیم. فقط برای اصل رأی دادن تبلیغ میکردیم و خب شاخصها را هم میگفتیم. چیزهای خیلی کلی.
یک پیرمردی بعد از اینکه از روی آن چهارپایه آمدم پایین، مرا کشید کنار و گفت: حرفهایی که میزدی خوب است، قبول دارم؛ ولی یک دفعه زد زیر گریه. گریه که کرد من خجالت کشیدم. سرم را انداختم پایین. گفت ببین من سه تا بچه جوان دارم، با زحمت اینها را بزرگشان کردم. کار ندارند. خودم هم کار ندارم. ما چهار تا آدم بزرگ خجالت میکشیم برویم خانه. خب، این سختی و شرایط را در نظر بگیر. آن هم فشار رسانهای. همۀ این فشارها آمد؛ اما در انتخابات مجلس دفعۀ قبل، ریزشی که آراء داشت حدوداً پانزده درصد نسبت به متوسط آمد پایین. خب؛ در ریاست جمهوری هم همین بود. آن مثلاً حدود شصت بود، شد چهل و هشت-نه درصد.
من سؤالم از شما این است، این جمعیتی که رأی دادند، اینها پولدارها که نیستند، قشر متوسط و ضعیف هستند، اینها برای چی رأی دادند؟ آن ده پانزده درصد که رأی ندادند، آنهایی که نمیدادند هیچوقت را کار ندارم؛ ولی ده پانزده درصد میآمدند و نیامدند. به خاطر فشار، به خاطر اعتراض، به خاطر هرچی. ولی این جماعت زیادی که آمدند توی آن شرایط، و کرونا شروع شده بود، در نوع برگزاری انتخاباتها هزار و یک مسئله و اشکال وجود داشت، بحث تأیید صلاحیتها و... به هرحال اینقدر شد.
آن چهل و خوردهای درصد چرا آمدند؟ این یک جواب بیشتر ندارند. برای این افراد آن نکتۀ اقتصادی و این چیزها مهم نیست. توی بازار تهران باز آنجا رفتم بالای چهارپایهای و شروع کردم وصیتنامۀ امام را میخواندم. یک جماعت زیادی جمع شد. و بعد بچهها هم وایستاده بودند گفتگو میکردند، خیلی جمع شدند! بعد که آمدم پایین، یک بنده خدایی بود و بساط پهن کرده بود آنجا. گفتش که فلانی، خانمم سرطان دارد، خودم عمل کردم، ولی خدا را شکر میکنم بچههایم را پاک و سالم تربیت کردم! یک دستفروش اینگونه میگوید.
حرفم این است، ایران خیلی فرق میکند با جاهای دیگر. اینکه میگویم ما نمیشناسیم مردم را برای این است.
اتفاق شگرفی که در 22 بهمن هر سال اتفاق میافتد
شما توی این دوتا 22بهمنی که اتفاق افتاد، 22بهمن قبلی، 22بهمن امسال؛ ببینید ما چهل درصد تورم داریم؛ یعنی مردم سالی چهل درصد سفرهشان کوچک میشود. این است دیگر ماجرا. و این هم برای یکسال دو سال نیست، چندین سال است فشار کامل دارد حس میشود. پارسال گفتند که سی درصد جمعیت شرکتکنندگان در 22بهمن نسبت به قبل کرونا، بیشتر شده. گفتند بیست و یک میلیون نفر آمده بودند. امسال هم گفتند بیست درصد اضافه شد. برای چی اضافه شد؟ برای چی آمدند؟ این برای چی آمدنها را چرا ما نمیپرسیم؟
آن تشییع جنازۀ حاج قاسم که همه پذیرفتند که از همۀ طیفهای اجتماعی آمده بودند. جمعیت هم خیلی زیاد و انبوه بود، تشییع جنازه حاج قاسم دقیقاً بعد از ماجرای اغتشاشات بنزین بود. آن جمعیت برای چی آمدند توی اوج آن فشار؟
میخواهم بگویم یک جامعۀ ایمانی داریم. ما اساساً باید برویم به سمتشان و اول از همه بشناسیم با کی طرف هستیم. امام با همۀ بزرگیاش مقابل این مردم خضوع میکرد. دیگر من و شما معلوم است تکلیفمان چیست. ما با این ملت طرف هستیم. یعنی یک هویّت ایمانی بزرگ و مقتدر شکل گرفته که بیست سال است همهجور فشار اقتصادی، امنیتی، نظامی و رسانهای را تحمل کرده است. فشار روی افکار عمومی بود، فشار روانی بود. عجیب بود! با وجود این مردم در میدان هستند.
چرا مردم بشاگرد با این حد از محرومیت، در تظاهرات شرکت میکنند؟
22بهمن پارسال من بشاگرد بودم. من هرچه فکر میکنم نمیفهمم چرا باید در بشاگرد، یعنی غرب هرمزگان، یک جایی که اصلاً جاده ندارد، یعنی اگر این تویوتاها یک لاستیک خاصی نداشته باشد لاستیکشان میترکد. دوربینی نیست که فیلمبرداری کند. جماعت روستایی حرکت کرده بودند و شعار میدادند: «تحریم اقتصادی دیگر اثر ندارد»! جماعت یک روستای دورافتادهای که ما اگر میخواستیم از شهرستان میناب تا آنجا برویم فرض کن 10ساعت باید راه برویم، این شعارشان است. شعار کلّ جماعت است. این برای چیست؟ این است که امام میگوید «فدای تکتکتان شوم.» تعبیرش این است، میگوید من فدای تکتک شما.
این را میخواهم بگویم که مردم را بشناسیم، راجع به مردم و تأثیر در مردم یکطور دیگر فکر میکنیم. چهبسا خیلی باید برویم تأثیر بگیریم. باید برویم به سمت مردم و بشناسیم مردم را.
خاطرهای از تبلیغ در متروی تهران
توی متروی تهران بچههایمان یک میزی میگذاشتند و مینشستند تا ملت بیایند حرف بزنند. خب کی میآید آنجا حرف بزند؟ طرف میآمد مینشست، مثلاً یک حرفش این بود؛ میگفت من با این وضع حجابم، نماز شب میخوانم هر شب، قبول است؟ این سؤال آن خانم بیحجاب بود. من برای مادرم ختم قرآن گرفتم قبول است؟ این سؤالشان بود. من اگر این یک دانه خاطره بود باور نمیکردم. بچههای ما در چندین ایستگاه پخش بودند. و اینها متنوع میآمدند تعریف میکردند.
وقتی حضرت آقا میگوید: این مردم متدیّن هستند، مؤمن هستند، باور کن بیحجابش هم مؤمن است، فکر میکنیم تعارف میکند. میشناسد مردم را. و طلبه اگر متصل به امّت نشود و آنها را نشناسد، نمیتواند رهبریاش کند. یکی از بحثهای حضرت امام با مراجع بزرگ زمان خودش این بود که الآن وقت انقلاب هست یا نه؟ مرجع خیلی بزرگ، کاملاً کُبریات نظر امام را قبول داشت؛ فقط حرفش این بود که نه، مردم پای کار نیستند. یعنی شما جشن هنر شیراز را ببین و تلویزیون را ببین و قیافۀ شهر را ببین و همۀ اینها را ببینی میگویی مردم دین ندارند، امام گفت نه، اتفاقاً الان وقت قیام است. کی میتواند این را بگوید؟ باید مردم را بشناسد. لذا شهید مطهری میگفت یک ایمان امام(ره)، ایمان به مردم بود. اعتماد داشت واقعاً به مردم.
ما این را باید پیدا کنیم. این را نداریم. این یک ضعف ما است. اگر توی وجود ما نیست باید برویم پیدایش کنیم. و آخوند مردمی میشود. مردمی هم به معنای اینکه امّت را بشناسد، جامعۀ خودش را بشناسد، بتواند ببیند و بفهمد. ما اینطوری بشویم بعد روی تغییرش، تحولش، اصلاً سطح کارمان، برنامهای که میریزیم خیلی فرق میکند.
جهت دریافت فیلم و صوت این نشست به کانال https://eitaa.com/Hawzah_Panahian مراجعه فرمایید