حوزه و دانشگاه باید حرف تازه داشته باشند + فیلم
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، همایش علمی نقش علوم انسانی ـ اسلامی دیجیتال در پژوهش که امروز در محل سالن همایش های بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار گردید، پیام تصویری حضرت آیت الله جوادی آملی به مناسبت هفته پژوهش پخش شد.
مشروح این پیام بدین شرح است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمّة الهداة المهدیّین و فاطمة الزّهراء(سلام الله علیهم أجمعین) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».
مقدم شما علما فضلا اساتید بزرگ و بزرگوار حوزه محققان مؤلفان و حقشناسان دین را گرامی میداریم و از هفته پژوهش را به همه شما بزرگواران تهنیت عرض میکنیم و آنچه آثار قلمی شما بزرگوران است إنشاءالله به بهترین وجه پاداش دنیا و آخرت بگیرید و نظام اسلامی با برکات علمی و عملی شما به مقصد نهایی خودش برسد.
جریان پژوهش را همراه با تعلیم و تعلّم بر ما لازم کردند. یک بحث در این است که انبیاء آمدند معلم ما شدند «یعلمهم الکتاب و الحکمة» یک بحث در این است که به ما نفرمودند همین که عالم شدید کفایت کنید. همین که معلم شدید همان گفتهها را منتقل کنید. بلکه وقتی به بارگاه ائمه(علیهم السلام) مشرف شدید خود آنها به ما آموختند که به پیشگاه آنها درخواست کنیم عرض کنیم «إنّی محقق لما حققتم و مبطل بما ابطلتم» این جمله که در زیارت جامعه کبیره است گرچه به صورت خبر است، اما جملههایی که در زیارتنامهها هست در مناجات هست در ادعیه است، اینها جملههای خبریهای هستند که به داعی انشا القا میشوند؛ یعنی انسان به بارگاه امام هشتم(سلام الله علیها) که مشرف شد از آن ذات مقدس درخواست میکند که به برکت الهی از خدا بخواهند که من محقق بشوم یک پژوهشگر بشوم که این سه کار را بتواند بکنم: گذشتگاه ما چه فرمودند؟ آیندگان ما چه میخواهند؟ من چگونه گذشته را حفظ کنم و تراث گذشته را حفظ بکنم و قابل عرضه نسل بعد بکنم و تحویل اینها بدهم؟
آنکه فقط گذشته را بلد است محقق نیست. آنکه میخواهد برای آینده بدون سرمایه حرف بزند محقق نیست. محقق یعنی این اضلاع سهگانه را مجتهداً نه مقلداً، مجتهداً بداند. این آرزوی حوزه و امثال حوزه است که به بارگاه امام مشرف میشوند آن درخواست مغفرت و اینها هم سرجایش محفوظ است و اما آنکه حوزه و حوزوی از وجود مبارک امام هشتم و سایر ائمه(علیهم السلام) میخواهند این است که مجتهد باشند، یک؛ اجتهادشان تجزی نباشد، دو؛ اجتهادشان نظیر سابقه فقها نباشد، سه.
خدا غریق رحمت کند بزرگان ما را که مال نسل قبلی بودند، اینها میگفتند که اجتهاد در عصر ائمه(علیهم السلام) به حفظ اقوال بود. سرپرستی اصول نسبت به فروع و اینها را نداشتند.
آنجا اصلی نداشتند، فرعی نداشتند، قواعدی نداشتند. فقاهت در آن روز فتوای امام بود، خیلی هم آسان بود مجتهد شدن.
اگر کسی در محضر امام(سلام الله علیه) باشد، اجتهادش خیلی آسان است اما الآن تلّی از شبهات، تلّی از اشکالات، ورود ضعاف و اقویا، پراکنده شدن اقویا این است که بسیار دشوار است. الآن چارهای جز شناختن اصول، شناخت فروع، سرپرستی و امامت یعنی امامت، یعنی اصول باید امام فروع باشد. انسان باید امامشناس باشد که کدام شیء قاعده است کدام شیء اصل است کدام شیء امام است تا فروعات که امتان این اماماند به پیشگاه این امام ببرد، او را سرفراز کنند، در سایه این میشود در فرع به اصل، این میشود اجتهاد.
اگر انسان این چنین شد دعایش مستجاب است. این میشود «محقق لما حققتم» اما اگر حرفهای گذشته را دارد برای آینده حفظ میکند این یک باربری است که مصرف این گذشت یعنی گذشت! مصرف این حرفها گذشت. شما ببینید برای ذات اقدس الهی وقتی تورات میآورد وقتی انجیل میآورد وقتی قرآن میآورد یک سلسله اصول مشترک دارد که کم است. یک سلسله فروعات فراوانی دارد که تغییر پیدا کرده است. هر عصری هر مصری هر نسلی خواستهای دارد نیازی دارد و ذات اقدس الهی آنچه را که در تورات گفته، در انجیل نگفته است. آنچه که در تورات و انجیل گفته همانها را در قرآن نگفته است. اینها میفرماید که مهیمن یعنی مهیمن! فرمود قرآن مهیمن بر تورات است، مهیمن بر انجیل است، هیمنه دارد، سلطنت دارد، امام آنهاست.
شما الآن که در حوزه و دانشگاه هستید باید مهیمن باشید، وگرنه مصرف کننده هستید. این پژوهش نیست، این مصرف کردن است. حرفهای دیگران را یاد گرفتن و نقل کردن، این حرکت هیمنه نیست، این پژوهش نیست، این مصرف کننده است. مصرف کردن کار مقلدان است. ما وقتی به حضور امام رسیدیم، از ذات مقدس الهی به برکت ائمه میخواهیم که نوآور باشیم. اگر انجیل بعد از تورات است حرفهای تازه دارد و اگر قرآن بعد از آنهاست و هیمنه دارد ما هم حوزه ما باید نسبت به حوزههای گذشته هیمنه داشته باشد. دانشگاه ما نسبت به دانشگاه دیگر هیمنه داشته باشد.
ما باید بفهمیم که مجتهداً حرام نیست. حرفهای تازه آوردن زشت نیست که این قدر فرار میکنیم میگوییم همین مقدار درسی که خواندیم بس است. تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو! اگر حرفهای تازه آوردیم تازه اول زندگی ماست، وگرنه مصرف کننده دیگران هستیم، مصرف کننده دست چندم و فصل دهم و بیستم.
بنابراین به ما گفتند محقق باش. از نظر علمی باید محقق باشیم. تازه اگر از نظر علمی محقق شدیم، برای هدایت جامعه کافی نیست. باید متحقق باشیم. چون مستحضرید که علم بدترین چیز است برای انحراف.
ما یک چشمی داریم که کارش دیدن است، یک گوشی داریم که کارش شنیدن است هیچ یعنی هیچ! هیچ ارتباطی بین اینها نیست. ممکن است کسی بصیر باشد سمیع نباشد سمیع باشد بصیر نباشد. ائمه(علیهم السلام) آمدند یک قواشناسی کردند، یک نیروشناسی کردند، آنکه در رأس قرار دارد نفس است. اینکه در بخش جهاندانی و جهانبینی قرار گرفته است که خوب میفهمد هم بود و نبود را هم باید و نباید را، هم میفهمد چه هست هم میفهمد چه نیست، هم میفهمد چه باید هم میفهمد چه نباید، اما هیچ کاری از او ساخته نیست. این بنام عقل نظری است. این کار حوزه و دانشگاه است که هیچ کاری از او ساخته نیست.
آنچه که آدم میسازد همین است که فرمود: «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» این آن قدر امامت دارد رهبری دارد که بایدها را عمل میکند نبایدها را طرد میکند. خوبیها را میگیرد بدیها را طرد میکند. این میشود امام.
این حرفها بوسیدنی است. اینکه میبینید ما حرم رفتیم در و دیوار را میبوسیم برای اینکه اینها حرف تازه آوردند. فرمود به اینکه حوزه رفتی درس خواندید مجتهد شدید یک علمی پیدا کردید، اما این ممکن است شما را به گودال بیاندازد! مگر نخواندید در قرآن که فرمود: «و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم»؟ با اینکه صد درصد مطلبی برای یک عدهای یقین است عمداً بیراهه میروند!؟ هر جا پیغمبری آمد چندین متنبّی آمدند. چندین متنبّی در برابر انبیا آمدند. تمام این انحرافها مال حوزه و دانشگاه است. تمام این لغزشها مال حوزه و دانشگاه است.
آنکه از سجاده و نماز شب و دعای کمیل و زیارت و ناله و اشک برمیخیزد همین است که فرمود «العلم بالعقل یعتقل» یعنی عقل عملی این کارش عقال کردن است. زانوبند دستش است جلوی این علم و عالم را میگیرد پایش را عقال میکند که هر حرفی را نزن. اینکه قرآن فرمود «و جحدوا بها و استیقنتها» استیقن بالاتر و یقینیتر و قویتر از تیقّن است. فرمود صد درصد مطلب برای اینها روشن است اما بیراهه میروند و راه دیگران را هم میبندند. پس از حوزه بدون دین کاری ساخته نیست. دینشناسی غیر از دینداری است. ما دو دستگاه کاملاً از هم جدا داریم. یک دستگاه جزم است و تصور است و تصدیق است و عالمانه است و حوزه و دانشگاه شدن است. یک دسته عزم است و اراده است و ایمان. عزم یعنی عزم. جزم یعنی جزم. هیچ ارتباطی هم باهم ندارند فرمودند به اینک اینها صد درصد میدانند که چه چیزی بد است و چه چیزی خوب است. اما عالماً عامداً بیراهه میروند. این همه مشکلات اختلاس و امثال ذلک روی همین است. کسی نیست که نداند اینها بد است. کسی نیست که نداند اینها جامعه را به زحمت انداختن بد است.
اینکه فرمود «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم» کار را به دست این باید بسپاریم؟ اینکه وجود مبارک موسای کلیم به فرعون فرمود برای تو صد درصد مسلّم شد که حق با من است «لقد علمت ما انزل هؤلاء الا رب السموات و الارض بصائر» فرمود برای تو مسلّم شد حق با من است شما تردیدی نداری. پس میشود انسان صد درصد بداند که چه چیزی بد است و عمل نکند به حق، و عمل بکند طبق آن بد، چون کاملاً مرزها جداست.
اما روح اگر قوی باشد و امامت خوب داشته باشد رهبری خوب داشته باشد، این علم را این جزم را در خدمت عزم قرار میدهد فرمود «بالعقل یعتقل العلم» با این عقل عملی دست و پای این علم را عقال میکند که بیجا حرف نزند، بیجا چیز ننویسد. تا علم حوزه با دین حوزویان عقال نشود مشکل داریم. تا علم دانشگاه با ایمان دانشگاهیها عقال نشود مشکل داریم پژوهش یعنی این، نه پژوهش یعنی فهمیدن. چه کسی نوشته؟ چه کسی حاشیه نوشته؟ چه کسی بالا کرده چه کسی پایین کرده؟ فرمود «بالعقل» این حرفها بوسیدنی نیست؟
ما اگر حرم میرویم در و دیوار را میبوسیم برای این حرفهای تازه است. ما خیال میکنیم حوزه برای ما کافی است، دانشگاه برای ما کافی است.
ما یک جزم داریم که این میتواند بسازد و ببافد که «زید قائمٌ» با اینکه میداند نشسته است. چرا؟ برای اینکه این عقل نظری کارش جزم است این کاری به بد و خوب ندارد، کاری به حلال و حرام ندارد. آنکه عزم دارد عقل عملی است مرزشان کاملاً از هم جداست.
آدم میتواند یک چیزی را که صد درصد برای او ثابت شده حق است بر خلاف عمل بکند. زیرا آنکه عمل میکند تصمیم میگیرد، عزم یعنی عزم. آن یک چیز دیگری است. این نام شریفش عقل عملی است. این عقل نظری است، عقل نظری هم بود و نبود را خوب میفهمد که مال حکمت و فلسفه و اینهاست هم باید و نباید را خوب میفهمد که مال فقه و اخلاق و اینهاست هم در فهم باید و نباید مجتهد میشود هم در فهم بود و نبود
اما حالا من باید تصمیم بگیرم انجام بدهم یا انجام ندهم! اینکه به امام عرض میکنیم توفیق بدهید که من «محقق لما حققتم و مبطل لما ابطلتم» اگر این شد، إنشاءالله جمله سوم هم عملی میشود «و محتمل لعلکم» «محتمل» جمله خبریه است به داعی انشا است همه این جملههای زیارت و ادعیه و اینها جمله خبریهای است به داعی انشا ، القا شده است. «محتمل» نه یعنی احتمال بدهم. یعنی بیایم حمل بکنم. مگر شما نفرمودید که ما یک سلسله علوم ویژه داریم؟ هر کسی لایق نیست و بعضی لایق هستند و این علم ویژه ما را فقط ملائکه و انبیا حل میکنند! بعد فرمود غیر از ملائکه و انبیا، «عبد امتحن الله قلبه بالتقوی»، ما امیدواریم به برکت شما جزء بندگانی باشیم که علم ویژهای که ملائکه حمل میکنند ما حمل بکنیم «و محتمل لعلمکم».
مگر نفرمود که «إن لنا علم لا یحتمله الا ملک مقرب أو نبی مرسل أو عبد المتحن الله قلبه للتقوی»؟ ما هم آمدیم که دعاهای ما مستجاب بشود درباره جامعه ما ملت ما مسئولین ما، آنها سرجایش محفوظ است. هم آمدیم که محققانه برگردیم. آن علومی که در جاهای دیگر نیست و فقط در حرمهای شماست آن را به ما بدهید. این جمله خبریهای است که به داعی انشا القا شده است یعنی آنکه شما فرمودی «لا یحتمله الا عبد امتحن الله قلبه للتقوی» آن باید باشد این میشود پژوهش وگرنه آن پژوهشهای قبلی امر حوزه بود. سالیان متمادی نهایه مرحوم علامه در اصول میخواندند بعد کمکم قوانین پیش آمد و صاحب معالم. صاحب معالم پیش آمد و آن نهایه علامه رخت بربست و قوانین. بعد کمکم فصول آمد و فصل هم چند مدتی رواج داشت و بعد مال آقای مظفر(رضوان الله علیهم اجمعین) پیدا شد. اینها تغییر است. اینها کارهای ساده روزانه است. اینها را که نمیگویند پژوهش.
اگر کسی به جایی رسید که در برابر امام رضا بگوید «إنی محقق لما حققتم» بعد بگوید «محتمل لعلمکم» او لیاقت دارد که جزء پژوهشگرها باشد چون چیزی را میخواهد پژوهش کند که گیرش بیاید که در جای دیگر نباشد. این علومی که در جای دیگران فراوان است، ریخته است اصلاً. این علومی که در حوزه است ریخته است. علومی که در دانشگاه است ریخته است. میلیونها نفر همین درسها را بلد هستند میلیونها نفر هم آن درسهای دانشگاهی را بلد هستند. الآن رفته به زیر آورد چرخ نیلوفری را! الآن مثل اینکه مسافر روزانه پیاده میکنند از زمین به آسمان از آسمان به زمین ماهواره میبرند اینها رفت و آمد دارند. اما همینها که آسمان را وجب به وجب شناختند زمین وجب به وجب شناختند روزانه مسافر میبرند و میآورند در قیامت کور محشور میشوند «و نحشره یوم القیامة اعمی».
در پایان سوره مبارکه «طه» دارد که این اعتراض میکند «رب لم حشرتنی اعمی» چرا مرا کور محشور کردی؟ «و قد کنت بصیرا» من که در دنیا چشم داشتم. فرمود: «کذلک». «کذلک یعنی کذلک»! یعنی تو چشم نداشتی. کور بودی الآن هم کوری. زمین را وجب به وجب دیدی اما زمینساز را ندیدی. گفتیم «أ فلا ینظرون الی الابل کیف خلقت» که ندیدی. «و الی السماء کیف رفعت» که ندیدی. «و الی الارض کیف سطحت» که ندیدی. «و الی الجبال کیف نصبت» که ندیدی. اینها پس کور هستی.
عرض کرد «رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا» فرمود «کذلک» یعنی همین جور بودی. خیلیها ممکن است در حوزه باشند در دانشگاه باشند کور محشور بشوند. اگر ما طوری بودیم که کار اویش قرن از ما ساخته بود، این جهان ما اصلاح بود، نظام ما اصلاح بود. نه بیراهه میرفتیم نه راه کسی را میبستیم.
پس این پژوهشهای عادی اینها آن ردیفهای خیلی نازل نازل نازل است که از ما اینها را نخواستند اینها مقدمات کار است. یک پژوهش که انسان بتواند در برابر امام بگوید «إنّی محقق لما حققتم و مبطل لما ابطلتم و محتمل لعلمکم» انبیا آمدند هر کدام که آمد کتاب آورد، اما ما کتابی داریم که هیمنه دارد. اگر هیمنه دارد ما اهل این کتابیم باید ما مهمین بر ملل دیگر باشیم. آن وقت خدای ناکرده در صف دیگر قرار بگیرم که نمیشود.
اما این همه حرفها زمینه است برای اینکه ما سرمایه داریم، یک؛ میتوانیم از این سرمایه استفاده کنیم، دو؛ و این سرمایه ما سرمایه علمی از یک سو و سرمایه عملی است از سوی دیگر و این کلام بوسیدنی امام فرمود که «بالعقل یعتقل العلم» اول فرمود «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» شما شاگرد باشید حرفهای این و آن را یاد بگیرید صاحب جواهر این را گفته و فلان کس این را گفته، این هنر نیست. اگر صاحب جواهر شدی اگر شیخ انصاری شدی، نیمه هنر است. تازه نیمه هنر است. اما فرمود اگر آن عقل عملیتان فعال بود، که این علم را عقال کرد، نگذاشت بیجا حرف بزنید، علیه کسی حرف بزنید، آبروی کسی را ببرید، کسی را تحقیر بکنید و این را نردبان قرار بدهید برای مراتب بالاتر، «بالعقل یعتقل العلم».
اول فرمود «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» الا و لابد باید مجتهد باشید. مقلد شدی، کاری از تو ساخته نیست، عوام هستی. اگر مجتهد شدی، تازه این را که سرکشی میکند باید با عقل عملی عقال کنی. نه بیراهه بروی نه راه کسی را ببندی «بالعقل یعتقل العلم» یعنی علم چموشی میکند اینکه حضرت به آن شتربان فرمود «اعقل و توکل» دیگران گفتند با توکل زانوی اشتر ببند همین است. این هوس ما عقال میخواهد آن هوای ما عقال میخواهد، این غرور ما عقال میخواهد این را فرمود با عقل عملی کمترین که یافت میشود این عقل عملی است. بین جزم و عزم هم کاملاً فرق است. آنکه باید عزم داشته باشد چیز دیگری است اینکه باید جزم داشته باشد این آسان است برایش. این دروغ گفتن فعل است این عقل عملی که ندارد چون عقل عملی ندارد وهم و خیال بجای او نشسته است. علم را عقل نظری دارد عقل نظری میگوید زید غایب نیست، تحقیق کرده دیده که ایستاده نیست، اما عقل نظری بیچاره که دروغ نمیگوید. دروغ فعل است. این کذب فعل است، این مال عقل عملی است. چون عقل عملی نیست و وهم بجای او نشسته خیال بجای او نشسته «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم» بجای او نشسته، به تعبیری موسای کلیم(سلام الله علیه) عالماً عامداً این شخص دروغ میگوید! چون عقل عملی نیست، وهم و خیال و اماره بالسوء اینجا نشسته است.
این اماره بالسوء الآن دارد دروغ میگوید که امیدواریم ذات اقدس الهی به برکت خونهای پاک شهداء نظام ما جامعه ما حوزه ما ایران اسلامی ما را در سایه ولیاش حفظ بکند. خطر غزه را به صهیونیسم برگرداند. خطر خاورمیانه را به صهیونیسم برگرداند خطر این منطقه را به آمریکای پلید برگرداند و این نظام را تا ظهور صاحب اصلیاش از هر خطری حفظ بکند و از همه شما محققان و پژوهشگران حقشناسی میکنیم. از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم که به همه شما آثار قلمی شما و قدمی شما خیر دنیا و آخرت بدهد. همه کسانی که با شما همکاری میکنند در پژوهشهای حوزه در شعب گوناگون حوزه مشمول عنایت ویژه ولی عصر قرار بدهد.
غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته