زبان ابزار انتقال فرهنگ
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، زبان تنها یک عنصر ارتباط با دیگران نیست بلکه زبان میتواند ابزاری باشد برای انتقال فرهنگ ها و هویت بخشی به افراد جامعه از این حیث باید به زبان و آثاری که بر فرهنگ و هویت جامعه دارد توجه ویژه داشت.
بخشی از تاریخچه زبان فارسی
زبان شیرین فارسی دارای تاریخچه زیبایی است که به بخشی از آن اشاره میکنیم: فارسی که به پرشیا نیز شناخته می شود، پر استفاده ترین زبان شاخه ایرانی زبان های هند و ایرانی است. امروزه زبان فارسی عمدتاً در ایران و افغانستان صحبت می شود، اما از نظر تاریخی کاربرد آن گسترده تر است. جمعیت قابل توجهی از فارسی زبانان را می توان در کشورهای خلیج فارس (بحرین، عراق، عمان، یمن، و امارات متحده عربی) و همچنین برخی از ایالت های آمریکا یافت.
بیش از 30 میلیون فارسی زبان (حدود 50 درصد جمعیت ایران)، بیش از 7 میلیون فارسی دری در افغانستان (25 درصد جمعیت) و حدود 2 میلیون فارسی زبان در پاکستان به زبان فارسی صحبت می کنند. زبان فارسی در ایران با خط عربی به نام خط فارسی-عربی نوشته میشود که دارای ابداعاتی برای تفاوتهای واجشناسی فارسی است. این خط پس از فتح اسلام در قرن هفتم در ایران مورد استفاده قرار گرفت.
ریشه زبان فارسی
زبان فارسی زیرگروهی از زبانهای ایرانی غربی است که شامل دری و تاجیکی، زبانهای لری، بختیاری و گویشهای غیرفارسی است.
زبان ایرانیان غربی و شرقی شامل زیرشاخه هند و ایرانی از خانواده زبانهای هند و اروپایی هستند. زبانهای هند و ایرانی در منطقه وسیعی از بخشهایی از شرق ترکیه و شرق عراق تا غرب هند نیز صحبت میشوند. تقسیمبندی اصلی هند و ایرانی، علاوه بر زبان ایرانی، زبانهای هندوآریایی می باشد. این زبان متشکل از بسیاری از زبانهای شبه قاره هند، به عنوان مثال، سانسکریت، هندی/اردو، بنگالی، گجراتی، پنجابی و سندی است.
سیر تکاملی زبان فارسی
پیدایش فارسی باستان از کتیبههای میخی به جا مانده از سلسله هخامنشی (559 تا 331 قبل از میلاد) آغاز شد که در قلمرو آریاییها که نام کشور امروزی ایران از آنجا آمده است تا زمان فتح اسکندر استفاده می شد. پس از فروپاشی امپراتوری اسکندر، اشکانیان بر ایران حکومت کردندو به زبان فارسی میانه که به نام پهلوی نیز شناخته می شد صحبت می کردند. فارسی میانه در نوشته های دینی زرتشتی ایرانی پیش از اسلام نیز استفاده شده است.
منشأ زبان فارسی جدید مشخص نیست. اگرچه بسیار تحت تأثیر پارسی میانه و باستان است، اما هیچ مدرک قطعی وجود ندارد که نشان دهد که زبان فارسی که امروز استفاده می کنیم مستقیماً از این زبانها نشأت میگیرد. ممکن است زبان فارسی امروز ما از یک گویش پهلوی نشئت گرفته شده باشد که زمانی در شمال شرق ایران صحبت میشد. در مقابل، فارسی باستان و فارسی میانه، در استانی در جنوب غربی ایران (فارس یا پرشیا) که زمانی مرکز امپراتوری ایران بوده است، سرچشمه گرفته است.
دوره مدرن اولیه زبان فارسی (قرن نهم تا سیزدهم) به دلیل برجستگی و تمایز شاعرانی چون رودکی، فردوسی و خیام، به فارسی کلاسیک معروف است و به عنوان زبان کشورهای اسلامی شرقی پذیرفته شد. تماس گسترده با ملیت عربی منجر به هجوم گسترده واژگان این زبان به زبان فارسی شد.
فارسی کلاسیک اساساً تا قرن نوزدهم بدون تغییر باقی ماند تا زمانی که گویش تهرانی برجسته شد و این شهر در سال 1787 توسط سلسله قاجار به عنوان پایتخت ایران انتخاب شد. این گویش فارسی (فارسی مدرن) اساس چیزی شد که امروزه فارسی معاصر نامیده میشود، اگرچه هنوز تعداد زیادی اصطلاحات عربی در آن وجود دارد، اما بیشتر وامگیریهای زبانی بومی شده اند و در زبان محاوره فارسی درصد بسیار کمتری از کلمات عربی وجود دارد.
زبان و هويت فرهنگي
ما بدون هويت ويژه اي متولد مي شويم و به تدريج كه با افراد ديگر تماس پيدا مي كنيم هويت هاي مختلفي را در خود پرورش مي دهيم؛ ما مرد هستيم يا زن، در منطقه ويژه اي زندگي مي كنيم ( هويت مكاني يا جغرافيايي )، اعضاي يك باشگاه ورزشي يا يك انجمن هستيم و به همين ترتيب خانواده، مذهب، كشور، شهر، ... هركدام هويتي خاص به ما مي دهند. « هويت عبارت است از تصوري كه شخص از خود و ديگران به عنوان افراد و اعضاي گروه دارد و داستان يا روايتي است كه از شخص ترسيم يا ادراك مي شود » ( گودارد و پترسون، ص 34 ).
هويت فرهنگي و زباني ما نيز به تدريج شكل مي گيرد و در رفتار ما تأثير مي گذارد. زبان رابطه نزديكي با هويت و تعلق شخصي دارد. اهل زبان، زبان خود را ياد مي گيرند، زيرا اين زبان امكان ورود به گروه اجتماعي شان را مي دهد. با زبان است كه آنها مي توانند در جامعه پيرامون خود مشاركت داشته باشند و يك هويت اجتماعي به دست آورند.
مهاجران همزبان در يك كشور خارجي غالباً گرد هم جمع مي شوند، زيرا زبان مشتركشان يك هويت اجتماعي براي آنها ايجاد مي كند كه در پرتو آن همديگر را مي فهمند. اين نقطه مشترك قانون نانوشته اي است كه همه اعضاي جامعه آن را بلدند و براساس آن رفتار مي كنند.
به خاطر همين رابطه بين زبان و هويت فرهنگي اغلب اقداماتي در جهت جلوگيري يا محدود كردن زبانهاي خارجي به عمل مي آيد. به مثالهايي از كشورهاي مختلف مي توان اشاره كرد: كاستاريكا قانون محدوديت استفاده از زبانهاي خارجي را اعمال مي كند و براي كساني كه از اين قانون تخلف كنند، جريمه تعيين كرده است، در ايران شركتها مجاز به استفاده از نامهاي خارجي نيستند، تركيه استفاده از نامهاي خارجي را در برنامه هاي راديو و تلويزيون ممنوع كرده است و فرانسه فهرستي از سيصد و پنجاه كلمه خارجي را مشخص كرده است كه استفاده از آنها در مدارس، ادارات و شركتها غيرمجاز اعلام شده است.
از سوي ديگر، زبان يك ملت به ويژه در شكل نوشتاري اش ابزار قدرتمند حفظ هويت و فرهنگ آن ملت است، از اين رو، يكي از وظايف مهم فرهنگستانهاي زبان در هر كشور، صيانت از زبان است تا بدين طريق از هويت و فرهنگ حاكم بر جامعه حراست شود.
از سوي ديگر، به خاطر همين پيوستگي زبان و فرهنگ، يا به عبارت بهتر، تفكيك ناپذيري زبان و فرهنگ است كه دولتها در تلاشند فرهنگ ملل خود را در ساير نقاط جهان با برپايي كرسي هاي آموزش زبان و صرف هزينه معرفي كرده و گسترش دهند و از سويي، احتمالاً با آموزش و گسترش زبانهاي بيگانه در داخل كشورهاي خود چندان موافق نيستند، زيرا آن را نوعي وسيله نفوذ فرهنگي تلقي مي كنند. همچنين « يكي از مباحث جامعه شناسي زبان، قوم مداري زباني است. اين بحث، در مورد اقوام يا كشورهايي مطرح مي شود كه مي خواهند موجوديت قومي يا هويت ملي خود را كه در معارضه با اقوام يا كشورهاي ديگر قرار دارد، يا در معرض تهديد و دستبرد است، از راه وحدت زباني مصون و در امان دارند » (وثوقي، ص 27 ).
زبان فرهنگ
بنابراين، زبان عنصري خودمختار و ماهيتي در خلاء نيست، بلكه چيزي در داخل يك فرهنگ، و وابسته و تأثيرگذار در آن است وقتي واحدي يا تجربه اي به زندگي و فرهنگ جامعه افزوده مي شود، به ناچار واحدي نيز به زبان افزوده مي شود و به عنوان نمادي از آن واحد يا تجربه فرهنگي عمل مي كند.
زبان بازتاب دهنده فرهنگ و تأثيرگذار در آن است و براي نشان دادن همين رابطه طبيعي بين زبان و فرهنگ است كه برخي از صاحب نظران، اصطلاح « زبان فرهنگ » را به عنوان جايگزيني براي واژه زبان پيشنهاد كرده اند. بر اين اساس، مي توان زبان فرهنگهاي گوناگوني را نام برد: مانند زبان فرهنگ فارسي، زبان فرهنگ عربي، زبان فرهنگ انگليسي، زبان فرهنگ آلماني و غيره.
زبان انتقال دهنده فرهنگ
به عبارت دیگر زبان را می توان یکی از پایه های اصلی هر فرهنگ و تمدنی تلقی کرد. بنابراین انتقال زبان از کشوری به کشور دیگر، به مثابه "انتقال فرهنگ" به آن کشور است.
"ایزاک چاتینر"، نویسنده ی روزنامه های نیویورک تایمز و نیویورکر در یادداشتی با عنوان "دنیای زبان، زبان دنیا"، از قول پژوهشگری امریکایی می نویسد که مردم کشور امریکا، انچنان از اشغال کشورشان توسط انگلیسی ها به ستوه امده بودند که به هر طریق ممکن، درصدد ایجاد "لهجه ای" کاملا متفاوت از انگلیسی ها برای خود بودند. بدین ترتیب، شکل گیری لهجه ی امریکایی زبان انگلیسی، اتفاقی کاملا عامدانه و در واکنش به دخالت دولت انگلیس بود. تفاوت لهجه ی امریکایی ها اگرچه مبتنی بر همان زبان انگلیسی بود، اما خود عاملی بود برای نشان دادن تمایزات فرهنگی و هویتی بین مردم خود و انگلیسی ها. چاتینر در ادامه ی مطلب خود چنین می نویسد: "یکی از پرسش هایی که مک کرام در کتابش مطرح کرده این است که اگر به جای انگلیسی ها، مردم کشور استعمارگر دیگری- مثلا فرانسوی ها یا اسپانیایی ها- به امریکا می امدند، باز هم تمایل به ایجاد زبانی متفاوت از زبان انگلیسیِ بریتانیا وجود داشت؟ مک کرام سعی کرده که از دو بعد به این پرسش، جواب بدهد. او می نویسد زبان فقط وسیله ای ضروری برای برقراری ارتباط نیست؛ بلکه خواسته های مردم هر عصر را نیز مطرح می کند و تمایل انها به ایده های جدید و کلمات جدید را نشان می دهد. بعضی ها می گویند زبان ذاتا پدیده ای خنثی است؛ اما اگر بگوییم که زبان انگلیسی وضعیتی کاملا متفاوت داشته، اصلا اغراق نکرده ایم."
دیدگاه مقام معظم رهبری
همانطور که اشاره شد زبان یکی از مهمترین راه ها برای انتقال فرهنگ است. از اینرو مقام معظم رهبری با تاکید بر این موضوع می فرمایند: « الان اموزش زبان انگلیسی - بالخصوص زبان انگلیسی... خیلی رواج پیدا کرده، اموزشگاه های فراوانی به وجود می اورند... همه ی کتاب های اموزش که خیلی هم با شیوه های جدید و خوبی این کتاب های اموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقل کننده ی سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی است. خب این بچه ی ما، این نوجوان ما و جوان ما [که] این را می خواند، فقط زبان یاد نمی گیرد؛ حتی ممکن است ان زبان یادش برود، اما انچه بیشتر در او اثر می گذارد ان تاثیر و انطباعی [است] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگی غربی در وجود او به وجود می اید.
[البتّه] نمی گویم که فردا برویم زبان انگلیسی را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چه کار داریم می کنیم؛ بدانیم طرف می خواهد چگونه نسلی در این کشور پرورش بیابد، و با چه خصوصیّاتی.»( ۱۹/۰۹/۱۳۹۲)