روایت جالب دکتر شیبانی از حکومت نظامی در دانشگاه تهران پس از کودتای 28 مرداد
دکتر عباس شیبانی در سال 1310 ش. در تهران دیده به جهان گشود. درسال 1330 وارد دانشگاه شد و در سال 1348 ش با مدرک دکترای پزشکی فارغالتحصیل شد (وی علت وقفه در اخذ مدرک دکترا را دوران مبارزه و دستگیر شدنهای مکرر و حبس در زندان رژیم شاه میداند) وی نه بار توسط عوامل رژیم دستگیر و جمعاً مدت 13 سال در بازداشت به سر برد. دکتر شیبانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی به عضویت شورای انقلاب منصوب شد، و از جانب مردم تهران نیز به نمایندگی مردم تهران در مجلس خبرگان در بررسی قانون اساسی برگزیده شد، وی همچنین پنج دور نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی را به عهده داشته است، وی از معدود مبارزان مسلمانی است که از دوران ملی شدن صنعت نفت تا نهضت امام خمینی(ره) حضوری فعال داشته است.
دکتر عباس شیبانی از نیروهای مبارز در جنبش دانشجوئی دههی سی، دربارهی پایگاه مذهبی مسجد هدایت و شخصیت آیتالله طالقانی در جذب جوانان به این مسجد میگوید: «پایگاه بچههای مذهبی دانشگاه، مسجد آقای طالقانی بود. آن موقع ما آنجا جمع میشدیم، پنجشنبهها (آقای طالقانی ) تفسیر قرآن میگفتند، و صحبت میکردند، عید فطر هم میرفتیم گلشهر و نماز عید فطر آنجا خوانده میشد، اکثر بچههای مذهبی دانشگاه با آقای طالقانی بودند، و با ایشان فعالیت میکردند البته یک نهضت مقاومتی تشکیل داده بودیم و زیر نظر مهندس بازرگان در دانشگاه فعالیت میکردیم هرچند که من در دانشکده پزشکی بودم، و مهندس بازرگان استاد دانشکده فنی بود».
دکتر عباس شیبانی از دانشجویان مبارز دراین ایام در خاطرات خود میگوید: «واقعیت این است که بیشتر فعالیتهای سیاسی در دانشکده فنی انجام میشد و مهندس بازرگان و دیگر اساتید مذهبی که آنجا بودند. جو مذهبی دانشگاه فنی بیشتر از دانشگاههای دیگر بود و حتی جاهای دیگر نمازخانه هم نداشت، اگر دانشجویان دیگر دانشکدهها میخواستند نماز بخوانند میرفتند آنجا نماز میخواندند. یک اتاق کوچکی وجود داشت که در زمان ریاست مهندس بازرگان برای نماز خواندن اختصاص داده بودند. جو دانشکده فنی به گونهای بود که دانشجویان وابسته به جریانات چپ در آنجا نبودند و با توجه به اساتید مسلمانی که در دانشکده تدریس میکردند، بیشتر حرکتهای دانشجوئی در آنجا مستقر بود، و برای همین هم بود که در روز 16 آذر 1332 رژیم برای زهر چشم گرفتن از دانشجویان آن حملهی وحشیانه را به دانشکده فنی انجام داد و سه تن از دانشجویان آن دانشکده را به شهادت رساند.»
دکتر عباس شیبانی در بخشی از خاطرات خود دربارهی جو حاکم بر دانشگاه پس از کودتای 28 مرداد میگوید: «با انجام کودتا، در 28 مرداد دانشجویان بیشتر دنبال آزادی و فکر آزادی بودند و میدیدند که رژیم به دنبال منافع ملی نیست و به همین دلیل مخالف بودند، پس از کودتا، حکومت نظامی اعلام کردند و دانشگاه اشغال نظامی شد، و خیلی سخت میگرفتند، در آن زمان در دانشکده پزشکی که ما بودیم، وقتی که استادمان از کلاس بیرون میآمد و به سمت پلههای دانشکده پزشکی میرفت و دانشجویان میخواستند از او سؤال کنند، سربازها دانشجویان را متفرق میکردند، تا جمع نشوند. سختگیری تا این حد بود.»
با تعطیل شدن تمام فعالیتهای دانشجوئی در پی ایجاد جو رعب و وحشت بوجود آمده از سوی عوامل کودتا، در محیط دانشگاه بسیاری از فعالان سیاسی یا دستگیر شدند و یا با سپردن التزام به وفاداری به رژیم دست از مبارزه برداشتند. در این میان با پیگیریهای زیادی که از سوی دکتر عباس شیبانی انجام گرفت، وی موفق شد دفتر مرکزی انجمن اسلامی را در مقبرهی خانوادگی خود، تحت نام کتابخانه نصر دایر سازد، «جلسات هفتگی انجمن در روزهای جمعه مجدد برقرار شد» چمران نه تنها خود در این جلسات حضوری فعال داشت، بلکه این بار خود او نیز در بعضی از جلسات به ایراد سخنرانی میپرداخت.
دکتر عباس شیبانی در خاطراتش میگوید: « در آن جو پلیسی بعد از کودتا و سرکوب و خفقانی که در جامعه پیش آمده بود و بگیر و ببندهائی که از طرف مأمورین امنیتی انجام میگرفت، آرامگاه شهدای دانشجوی 16 آذر، تبدیل به مرکز تجمعات دانشجویان معترض به رژیم شاه، شده بود و هر هفته پنجشنبه و یا جمعهها بر سر مزار آن شهیدان دانشجو سخنرانیها و یا تجمعات دانشجوئی صورت میگرفت. البته مرحوم طالقانی این شور و احساسات دانشجوئی را که میدیدند، میگفتند: این دانشجوها تا دانشجو هستند، شور و علاقه دارند، به مسجد میآیند در تجمعات اعتراضگونه شرکت میکنند اما به محض این که ازدواج کردند و خانواده تشکیل دهند، دیگر در مسجد پیدایشان نمیشود و میروند... ولی به نظر من واقعیت چنین نبود و بعضی از آنها بر سر آرمان خود محکم ایستادند و جنبش دانشجوئی را به معنای واقعی عمل میکردند یکی از همین دانشجویان معترض آن زمان دکتر چمران بود».