گزارشی از سومین سفر مدیرعامل بنیاد خیرین حوزه به مناطق محروم هرمزگان
حجت الاسلام حسین فخر روحانی، مدیرعامل بنیاد خیرین حوزه های علمیه در گفتوگو با خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، به ارائه گزارشی از سومین سفر خود در سال جاری به مناطق محروم هرمزگان پرداخت و گفت: نظر به حجم بالای فعالیت شعبه ی بنیاد خیرین حوزه های علمیه در استان هرمزگانبرای سومین بار در سال جاری به این استان سفر کردیم.
وی ادامه داد: در این سفر ضمن بازدید از پروژه های در حال انجام بنیاد، نظیر احداث چاه در روستای دهماتون رودان و بنای مسجدی در روستای بشنو بشاگرد، از مدارس علمیه و مرکز تخصصی کلام اسلامی که اخیراً به همت خیرین حوزههای علمیه به اتمام رسیده است بازدید شد.
حجت الاسلام فخر روحانی تأکید کرد: با توجه به اینکه رفع محرومیت از مناطق شیعی و حرکت در راستای مسؤولیت های اجتماعی حوزه های علمیه از اهداف بنیاد خیرین به شمار می رود و نظر به همراهی و استقبال مسؤولین محلی، این استان مقصد حجم فراوانی از کمک های بنیاد خیرین می باشد که در این راستا از تعدادی از روستاهای رودان و بشاگرد بازدید شد و مشکلات مردم منطقه از نزدیک بررسی گردید.
مدیرعامل بنیاد خیرین حوزه های علمیه مطرح کرد: تتمیم چاه آب، ایجاد استادسرا برای مدرسه امیرالمؤمنین(ع) شهر سندرک، سفیدکاری مدرسه امام علی(ع) شهر میناب، استغنای کتابخانه های این مدارس علمیه و همچنین نوسازی مساجد فرسوده و غیرقابل استفاده از اهم فعالیت های آتی بنیاد در این استان خواهد بود.
وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند،
این دزدی است!
وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد،
این دزدی است!
وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است،
این دزدی است!
وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی میکند و فیلم دانلود میکند،
این دزدی است!
وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود،
این دزدی است!
وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند،
این دزدی است!
وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد،
این دزدی است!
وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند،
این دزدی است!
دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!
دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!
دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند!
احساس مسولیت و وجدان داشته باشیم!
مطمئن باشیم چوب خدا صدا ندارد
دزدی نکنیم تا مملکتمان اصلاح شود