شماره ۵۱ فصلنامه پژوهشی «فلسفه دین» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، پنجاه و یکمین فصلنامه پژوهشی«فلسفه دین» به صاحب امتیازی دانشگاه تهران با مدیرمسئولی حمید زارع و سردبیری رضا برنجکار منتشر شد.
این فصلنامه در 6 مقاله و 150 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
نقد دلیل خودمتناقض بودن خدا در بیان مایکل مارتین جهت معقولسازی الحاد
حسن قره باغی؛ روح الله نظری؛ محمد جعفری
چکیده: خداباوری و الحاد دوسویه همیشه در تقابل جریان تاریخ بشر، در پاسخ به منشأ هستی و وجود هستند که بحثهای فراوانی در خصوص گفتمان، ادله، شواهد و لوازم آنها شده است. یکی از نقدهای آتئیستها بر خداباوران این است که وجود خداوند و قبول آن با صفاتی که در ادیان بیان میشود، امری خودمتناقض بوده و در صورت تصور درست، پذیرفته نخواهد شد. مایکل مارتین، ملحد و فیلسوف عصر حاضر، صفاتی چون عالم مطلق بودن و خیر مطلق بودن خدا را سبب تناقض و انکار وجود خدا دانسته و سعی کرده است تا الحاد را از این طریق معقول جلوه دهد. نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی درصدد بررسی انتقادی این گفتار مارتین و نشان دادن ضعفهای این رویکرد در محدود دانستن عالم هستی به ماده و جسمانیت و قیاس خداوند به انسان در شیوۀ حصولی کسب علوم است و حال آنکه علم حضوری خدا که بالاترین مرتبۀ علم است، خدا را از انواع دیگر علوم بشری بینیاز میکند. خطای مارتین نگاه انسانانگارانه به خدا و نیز عدم فهم درست از عالم مطلق است و وی نباید با تقسیمی غیرفلسفی از علم به قضاوت دربارۀ علم الهی میپرداخت.
تحلیل و بررسی رابطۀ ایمان و اراده، با تأکید بر آرای پلنتینگا و ویلیام جیمز
فائزه برزگر تبریزی؛ حسن قنبری؛ منصور نصیری
چکیده: این نوشتار، تلاشی است برای نشان دادن این نکته که قرینهگراییِ مبتنی بر عقلگرایی حداکثری، در طول تاریخ فلسفه چه در حوزۀ معرفتشناسی و چه در حوزۀ اخلاقباور، سازوکار حقیقی شکلگیری ایمان به خدا را، به شکل مبالغهآمیزی تحت تأثیر قرار داده و در سایۀ نوعی جزماندیشی، نقش عوامل دیگری مانند عواطف، امیال و بهخصوص اراده را که در چارچوب فهم عرفی به شکلگیری ایمان در خداباوران منجر میشود، نادیده گرفته است. در میان متفکران معاصر، ویلیام جیمز و پلنتینگا تلاش کردهاند این رویکرد جزمگرایانه را تعدیل کرده و آن دسته از جنبههای عملی شکلگیری ایمان را که همواره از نظر دور ماندهاند، احیا کنند. مهمترین نقطۀ اشتراک در نظریهپردازی این دو، توجه به جنبههای عملی ایمان در چارچوب فهم عرفی و تأکید بر نقش مهم اراده در کنار عقل در شکلگیری ایمان است. به این ترتیب میتوان نشان داد که آرای ویلیام جیمز و پلنتینگا مکمل یکدیگر در زمینۀ نحوۀ شکلگیری سازوکار ایمان به خداوند است.
بررسی تلقی رانر از وحی و تاثیر آن بر دیدگاه وی در باب تکثر دینی
عطیه کشتکاران؛ رضا گندمی نصرآبادی
چکیده: سه نوع تلقی یا برداشت از وحی در مسیحیت وجود دارد. بر اساس وحیِ گزارهای نجات بشریت تنها از مسیر عبارات روشن و معرفتبخش کتابمقدس بهدست میآید، در وحیِ تجربی تاکید بر انکشاف الهی و ارتباط شخصی میان خدا و انسان است و رویکرد سوم، وحی را حادثهای تاریخی عنوان میکند. اندیشمندان مسیحی له یا علیه هر کدام از رویکردهای ذکر شده نظراتی بیان کردهاند. در این میان کارل رانر، از متالهان معاصر مسیحی، با طرح مفاهیمی مشابه این سه رویکرد، آنها را مراتبی از رستگاری و در طول هم در نظرداشته که از وحی تجربی و نجات عام همه انسانها تا وحی گزارهای و رستگاری منحصر به مسیحیت را شامل میشود. در نگاه رانر وحی استعلایی شرط پیشینِ ادراک هستی است که در پرتو تجلی فیض و اگزیستانس فراطبیعی در دسترس است، وحی مقولهای عام انکشاف خدا در تاریخ و وحی مقولهای خاص در شخص مسیح میسر است. کوتاه سخن وحی از دیدگاه رانر هر سه ماهیت تجربی، تاریخی و گزارهای را در مراتب مختلف دربردارد. تلقی رانر از وحی و رستگاری تاحدودی به اندیشمندانی همچون هانس کونگ، جان هیک، کارل بارت و شلایرماخ نزدیک است و تفاوت آنها در میزان پایبندی به آموزههای کلیسایی است. نظریه «مسیحیان گمنام» رانر با بهره از تلقی او درباره وحی رستگاری پیروان ادیان غیرمسیحی را ممکن دانسته و از اینرو بابی به شمولگرایی دینی میگشاید، اما به باور او دست یازیدن به نجات تام تنها در پذیرش آگاهانه مسیحیت میسر است
مبانی و ادلۀ نفی صفات در کلام امامیه
رضا برنجکار؛ محسن زارع پور
چکیده: آموزۀ نفی صفات بهصراحت در روایات اهلبیت(ع) آمده و در مدارس کلامی امامیه مورد پذیرش اکثر متکلمان امامیه بوده است. با وجود این، امروزه براساس مبانی فلسفی، و بهخصوص حکمت متعالیه مورد نقد و انکار قرار میگیرد. در تحقیق حاضر، مبانی و ادلۀ آموزۀ نفی صفات از متون کلامی امامیه در مدارس گوناگون کلامی شناسایی و استخراج و نشان داده شده است که این آموزه دارای مبانی عقلی و کلامی خاص خود است. این مبانی و ادله بهطور خلاصه عبارتاند از: آموزۀ توحید ذاتی با سه تقریر نفی تعدد، نفی ترکیب، و نفی شبیه، اتحاد وصف و صفت، امتناع توصیف ذات، امتناع محدودیت، مخلوقیت صفت و موصوف و آموزۀ خلقت. در کنار آنچه گفته شد، تعداد زیادی از روایات ناظر بر نفی صفت هم پشتوانۀ نقلی این دیدگاه هستند.
جریانشناسی علم الهی و بازتاب آن در نگاه زینالدین کشی
علی اصغر جعفری ولنی؛ دنیا اسدی فخر نژاد
چکیده: زینالدین کشی در رسالۀ تحفه الأصحاب فی معرفه رب الأرباب، همدلانه با حکمت سینوی، معتقد است که خداوند به ذات خود علم حضوری داشته و به اشیای پیش از پیدایش آنها علم تفصیلی حصولی دارد. او در عین حال همگرایانه با حکمت اشراق، بر این باور است که علم خداوند به موجودات پیش از پیدایش آنها، علم اجمالی و پس از پیدایش آنها، علم حضوری تفصیلی است و همۀ موجودات، با وجود عینی خود نزد او حاضرند. البته علم خدا به اشیا، بدون وساطت صورتهای عقلی است. در واقع مبتنی بر رویکرد تطبیق دو دیدگاه یادشده، کشی علم خداوند را علمی حضوری دانسته که خود وجود معلوم برای عالم حاضر است، برخلاف علم حصولی که ماهیت معلوم برای عالم حاضر است. ازاینرو میتوان گفت با توجه به معنای جامع علم که حضور معلوم نزد عالم است، کشی علم خداوند را صرفاً از نوع علم حضوری میداند؛ چراکه این معنای علم مبرا از هرگونه نقص و عیب است. افزونبر این، کشی براساس تلفیقی همگرایانه با پیشینیان خود، از راههای مختلفی برای اثبات علم خداوند بهره برده و بهنظر میرسد بهنحو غیرمستقیم زمینههای ظهور دیدگاه جدید را در آینده فراهم کرده است.
نقد و بررسی دیدگاههای سقراط و اپیکور در خصوص مَهابت مرگ مبتنی بر نظریات ناظر بر زیان
بهروز اسدی
چکیده: ترس از مرگ بهعنوان دغدغۀ وجودی همۀ انسانها موضوعی برای توجه فلسفی مرگاندیشانی چون سقراط و اپیکور بوده است. سقراط مرگ را همچون خوابی فاقد رؤیا و نوعی جابهجایی مکانی نفس قلمداد میکند و اپیکور نیز تلاش دارد تا در کنار اعتقاد به عدم حیات پس از مرگ و فقدان هرگونه ادراکی در پس آن، بیزیانی مرگ را اثبات کند. وجه اشتراک دیدگاههای این دو متفکر، تلقی آنها از مرگ بهمثابۀ فقدان ادراک است. اما سقراط بدون دست برداشتن از میل به جاودانگی، عدم ادراک را موقتی و صرفاً مربوط به واقعۀ مرگ میداند و با مشابه دانستن مرگ به خوابی فاقد رؤیا سعی در کاهش ترس انسانها از مرگ دارد. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا عدمِ وجود فرد و بالتبع عدم ادراک ناشی از آن، نافی زیانبینی فرد مُرده خواهد شد؟ برخی نظریهپردازان در مقام نقادی بر این باورند که مرگ نوعی زیان و آسیب است. با التفات به نظریات ناظر بر زیانمندی پیش (خنثیکنندۀ امیال) و پس از مرگ (ناکامی و محرومیت)، بهنظر میرسد مرگ واجد میزانی از زیان و آسیب است و مفروضات و نتایج اپیکور و سقراط اشکالات عدیدهای دارد. نقد و بررسی راهحلهای متفاوت این دو متفکر از طریق معرفی نظریات ناظر بر زیانمندی مرگ هدف پژوهش حاضر است؛ و از آنجا که تا به حال هیچ پژوهشی در این خصوص به رابطۀ میان درک زیانِ مرگ و ترس ناشی از آن متوجه نبوده، ازاینرو این پرداخت فلسفی نوآورانه است.
علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره فصلنامه پژوهشی «فلسفه دین» می توانند به نشانی قم، بلوار دانشگاه (جاده قدیم تهران) بالاتر از پایانه مسافربری، پردیس فارابی دانشگاه تهران، دانشکده الهیات یا به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس jpht.ut.ac.ir مراجعه کنند و یا با تلفن 36166295-025 تماس بگیرند.