ماه ذی الحجه، ماه ولایت
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، ماه ذی حجه را به دلیل فضیلتهای بیشمار امیرالمومنین علیه السلام که هر کدام ثابت کننده حقانیت شیعه است، ماه ولایت نامیدهاند.
ماه ذی حجه، در بردارنده بسیاری از فضائل مولی الموحدین؛ امیرالمومنین علیه السلام میباشد. از آنجایی که هر کدام از این فضائل دلیلی است محکم بر اثبات حقانیت شیعه، بر هر محقق جویای حق و حقیقت لازم است که نسبت به این فضائل آگاه باشد.
سدّ الأبواب (نهم ذی الحجه)
واقعه «سدّ الأبواب» از بزرگترین فضائل امیرالمومنین علیه السّلام است که نه تنها آن حضرت را برتر از دیگران ساخته؛ بلکه وی را همطراز و در ردیف پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله قرار داده است. در این واقعه، پرورگار دستور داد تا پیامبر تمام دربهایی که به مسجد باز میشد ببندد بجز درب خانه امیرالمومنین علیه السلام.[1]
ابلاغ سوره برائت (ده ذی الحجه)
رسول گرامی اسلام ابتدا ابوبکر بن ابیقحافه را فرا خوانده و ماموریت ابلاغ سوره برائت به مشرکین مکه را به وی سپرد؛ ولی دیری نپایید که پیامبر، امیرالمومنین را فرا خواند و به وی فرمود: به دنبال ابوبکر حرکت کن و هر کجا او را یافتی، نوشته را از او بازپس بگیر و آن را به سوی مردم مکه برده و بر آنان ابلاغ کن؛ زیرا خداوند متعال امر کرده است که این ماموریت را یا من و یا شخصی که مثل من است انجام دهد. ابن عبّاس بیان کرده است این واقعه نشان از افضلیت امیرالمومنین بر همه اصحاب پیامبر میباشد.[2]
حدیث ثقلین (ده ذی الحجه)
یک از مهمترین ادله اثبات امامت امیرالمومنین علیه السلام حدیث ثقلین است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این حدیث شریف را در مواضع و زمانهای مختلف بیان فرمودند. دهم ذی الحجه یکی از آن زمانها است که پیامبر فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما باقی گذاشتهام و تا زمانی که به آندو چنگ زنید، گمراه نمیشوید؛ کتاب خدا(قرآن) و اهل بیتم.[3]
اختصاص لقب امیرالمومنین علیه السلام (سیزده ذی الحجه)
در این روز بود که جبرئیل با عبارت «السلام علیک یا أمیرالمومنین» بر علی بن ابیطالب درود فرستاد. پیامبر در این هنگام فرمود: جبرئیل برای تصدیق وعده الهی آمده؛ سپس به همه دستور دادند بر حضرت علی علیه السلام با عنوان «امیرالمومنین» سلام دهید.[4]
بخشش فدک (چهارده ذی الحجه)
سرزمین فدک بدون جنگ به ملکیت پیامبر رسید و پروردگار فرمود: حقّ ذوی القربی را عطا کن و در این روز بود که فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشید. این ملک حضرت زهرا بعدها توسط غاصبان خلافت، غصب شد.[5]
نزول آیه محبت (هفده ذی الحجه)
آیه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا؛ مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد» که مشهور به آیه محبت(آیه ودّ) میباشد نازل شد. پیامبر گرامی اسلام در جهت رسوایی منافقین اینگونه دعا نمودند: «خدایا دوستی و محبت علی علیه السلام را در دل مؤمنین و هیبت و عظمت او را در قلوب منافقین قرار ده.»[6]
غدیر، عیدالله الأکبر (هجده ذی الحجه)
گل سر سبد این مناقب، انتصاب امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبر در غدیرخم است. ابتدا پیامبر از همگان اقرار گرفت که از مردم نسبت به خودشان اولویت دارد و سپس فرمود: هر که من مولای اویم، علی بن ابیطالب مولای اوست. پیامبر بعد از ابلاغ، پیروان ولایت را دعا و منکران آن را نفرین کردند.[7]
حدیث منزلت (هجده ذی الحجه)
پیامبر در چندین موضع و به مناسبتهای مختلف فرمودند: علی نسبت به من به منزله هارون است نسبت به موسی بجز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. در اعتبار این حدیث همین بس حاکم حسکانی، که از استوانه های علمی اهل تسنن می باشد، در کتاب شواهد التنزیل خود می نگارد: «استادم ابوحازم حافظ عبدوی برای این حدیث بیش از پنج هزار سند روایت کرده است.[8]
معجزه جاوید غدیر(بیست ذی الحجه)
بعد از انتصاب امیرالمومنین به امامت و خلافت مسلمین و اخذ بیعت از مردم، حارث فِهری گستاخانه به پیامبر گفت: آیا بیعت با علی امر توست یا خدا؟ رسول اکرم فرمودند: البته که امر خدا است. حرث گفت: خدایا اگر راست میگوید، عذابی بر من نازل کن؛ در این هنگام سنگی از آسمان بر فرقش فرود آمد و او را به درک افکند. اینجا بود که آیه «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ؛ تقاضاکنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد» نازل شد.[9]
نزول آیه اُولی الأمر (بیست و یکم ذی الحجه)
خداوند متعال آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ؛ ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید» را نازل کرده و اطاعت از دوازده امام را بر همگان واجب کردند.[10]
توطئه هرشی (بیست و دوم ذی الحجه)
منافقین بعد از انتصابامیرالمومنین علیه السلام در غدیر، برنامه ترور پیامبر صلّی الله علیه و آله در مسیر برگشت به مدینه را طرح ریزی کردند. قرار شد که در نیمه شب و در گردنه هرشی، نقشه شوم خود را عملی سازند. جبرئل، رسول خدا را آگاه کرده و اینگونه جان پیامبر را حفظ کرد.[11]
نزول آیه ولایت (بیست و چهارم ذی الحجه)
فقیری وارد مسجد شد و درخواست کمک کرد ولی کسی به او کمک نکرد. امیرالمؤمنین علیه السلام در حال رکوع، انگشتر خود را به فقیر بخشیدند. این بخشش خالصانه آنگونه با عظمت بود که خداوند متعال آیه«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند» نازل و امیرالمومنین را به عنوان ولی معرفی کرد.[12]
نزول آیه تطهیر (بیست و چهارم ذی الحجه)
پیامبر اکرم بعد از ماجرای مباهله، عبایی را طلب کرده و امیرالمومنین، حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام را در زیر آن گرد آورد و فرمود: خدایا هر گونه پلیدی و ناپاکی را از اهل بیت من دور فرما. در این هنگام آیه«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» نازل گشت و اینگونه عصمت اهل بیت را بیان فرمود.[13]
نزول سوره انسان (بیست و پنجم ذی الحجه)
امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند . امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السلام برای شفای آنها سه روز روزه نذر کردند. بعد از اینکه حسنین علیهما السلام شفا یافتند، به نذر عمل کرده و سه روز روز گرفتند و افطار هر سه روز را به مسکین، یتیم و فقیر بخشیدند. بعد از این گذشت بزرگ و خالصانه خداوند متعال سوره انسان(هل أتی) را نازل کرد.[14]
در کنار هم قرار گرفتن این مناقب بزرگ امیرالمومنین علیه السلام در این ماه، سبب شده است تا این ماه را ماه ولایت و امامت بنامند.
پینوشت
[1] فتح الباری، ج7، ص15.
[2] البدایه و النهایه، ج5، ص37.
[3] امالی، ج1، ص122.
[4] الارشاد، ج1، ص48.
[5] تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۸۷.
[6] مریم، 96.
[7] سنن ترمذی، ج12، ص175.
[8] شواهد التنزیل، ج1، ص195.
[9] معارج، 1.
[10] نساء، 59.
[11] سلیم، ص232.
[12] مائده، 55.
[13] احزاب، 33.
[14] مجمع البیان، ج10، ص611