«سعی هشتم» داستان زندگی زنی که در ۹۰ سالگی مادر شد
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، رمان «سعی هشتم» به قلم سیدمحسن امامیان، در هشت فصل زندگی حضرت هاجر را از کودکی تا زمان مرگ روایت میکند. روزهای سخت و پر از رنج دوران کودکی و نوجوانی تا لحظههای شیرین در کنار حضرت ابراهیم. در این میان ماجراهای ریز و درشتی رقم میخورد که سبب رشد و پختگی حضرت هاجر میشود.
تلاشهای حضرت ابراهیم و حضرت لوط علیهمالسلام برای توحید و یکتاپرستی انسانهایی که با آنها مواجه میشوند، بخش دیگری از کتاب را تشکیل میدهد. نویسنده تلاش کرده تصویری کلاسیک از دوران زندگی حضرت ابراهیم را در قالب روایتهایی فرعی به مخاطب نشان دهد. امامیان تلاش کرده خیلی ساده و روان، داستان را روایت کند؛ بهطوری که حتی برای رده سنی نوجوان هم قابل فهم است. احساسات و تخیل قوی نویسنده و حضور روایتهای فرعی مهیج را میتوان جزء بنمایههای ادبی داستان «سعی هشتم» دانست.
داستان، پنج شخصیت اثرگذار دارد. هاجر، حضرت ابراهیم، ساره، حضرت لوط و جنابت تتموس که یکی از منجمان و دانشمندان موجود در کتاب است که با جلو رفتن داستان، نقش هرکدام آشکار میشود.
شاید خیلی از مخاطبان از پایان زندگی جناب هاجر مطلع باشند؛ اما فراز و فرودهای موجود در کتاب آنقدر کشمکش ایجاد کرده که مخاطب را تا پایان داستان با خود همراه کند. چیزی که از جناب هاجر در ذهنمان نقش بسته، همسر حضرت ابراهیم، مادر حضرت اسماعیل بودن و ماجرای چشمه زمزم است. اما در این کتاب با تمامی ابعاد شخصیتی آن بزرگوار آشنا میشویم. شخصیتی که به نوعی یکی از اجداد پیامبر اکرم(ص) است.
حضرت ابراهیم با دخترخاله خود «ساره» ازدواج کرد. ساره مورد علاقه ابراهیم بود ولی پس از گذشت سالها از این ازدواج، صاحب فرزندی نشدند. از اینرو، ساره به شوهرش پیشنهاد کرد که با هاجر که خدمتکار ساره بود ازدواج کند. از این ازدواج فرزندی به نام اسماعیل متولد شد. این واقعه در سرزمین شام اتفاق افتاد ولی طولی نکشید که ساره از این پیشآمد غمگین شد، چرا که هاجر صاحب فرزند شده بود ولی او فرزندی نداشت و این موضوع سبب ناراحتی حضرت ابراهیم شد.
ابراهیم از خدای عزوجل خواست که این مشکل را حل کند. خداوند ابراهیم را مأمور کرد که هاجر و اسماعیل را به سرزمین مکه، که در آن روزگار بیابانی گرم و سوزان بود، ببرد.
پس از طی مسیری هاجر، پس از بالا آمدن خورشید و مشاهده تشنگی اسماعیل، به جستوجوی آب پرداخت و هفتبار فاصله بین کوه صفا و مروه را با مشاهده سراب طی کرد و در مرتبه هفتم از بالای کوه مروه مشاهده کرد که آب زیر پای اسماعیل ظاهر شده و چشمهای پدیدار گشته است.
زمانی که حضرت ابراهیم علیه السلام ۱۲۰ سال داشت و ساره ۹۰ ساله بود، فرشتگانی که مأمور تنبیه قوم لوط بودند و به شهرهای سدوم میرفتند، شب هنگام به خانه حضرت ابراهیم علیهالسلام آمدند تا به او مژده بدهند که برخلاف موازین طبیعی، ساره در همان سن و سال مادر خواهد شد و پس از مدتی اسحاق نبی متولد میشود.
جناب هاجر و حضرت اسماعیل بعد از وفات در کنار کعبه (حجر اسماعیل) به خاک سپرده شدند و نیز ساره نیز در سن ۱۲۷ سالگی در حبرون (خلیل) از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.
در نهایت میتوان داستان این کتاب را اثری متفاوت و خواندنی در میان کتابهای همرده خود دانست. نویسنده در کنار محتوا به فرم توجه کرده و تلاش کرده است که پردازشی مناسب در روایت داشته باشد. سرعت روایت داستان و ریتم مناسب آن، از کتاب اثری خواندنی و پرکشش ساخته است. پردازش شخصیتهای کتاب، روایتهای حاشیهای و استفاده از عناصر داستانی برای توصیف بهتر، از دیگر نقاط قوت «سعی هشتم» محسوب میشوند.
«سعی هشتم» در ۱۷۴ صفحه و به قیمت ۲۲ هزار تومان در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شده است.