معجزه در چذابه
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، سردار شهید محمد مهدی خادم الشریعه در ﺳﺎل 1337 در ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﺳﺮﺧﺲ ﻣﺘﻮﻟﺪﺷﺪ. ﻣﺎدر ﺷﻬﻴﺪ درﺑﺎره ﻗﺒـﻞاز ﺗﻮﻟﺪ او ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻼ رﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻳﻢ. ﺑﺎردار ﺑﻮدم. در ﺣﺮم اﻣﺎم ﺣﺴﻴﻦ(ع) اوﻟﻴﻦ ﺗﻜـﺎن ﻛـﻮدﻛﻢ رااﺣﺴﺎس ﻛﺮدم و ﻫﻤﺴﺮم را از ﻣﻮﺿﻮع آﮔﺎه ﻛﺮدم؛ او زﻳﺮ ﮔﻨﺒﺪ ﺳﻴﺪاﻟﺸﻬﺪاءعلیه السلام دﺳﺖﺑﻪ دﻋﺎ ﺑﺮداﺷـﺖ واز ﺧﺪا ﺧﻮاﺳﺖ، ﻓﺮزﻧﺪﻣﺎن را از ﻣﻮاﻟﻴﺎن اﺋﻤﻪ ﻗﺮار دﻫﺪ.
حقیقتا تاثیر دعای مادران شهدا غیر قابل کتمان است، در بسیاری از خاطرات شهدا این دست توکلات و توسلات مادران شهدا پیش از تولد فرزندانشان را می خوانیم.
بسیار مهم است که امروزه نیز خانواده های دلدار اهل بیت به این دست مسائل توجه کنند که فرزندانشان یک شبه راه سعادت را طی نخواهند کرد، بلکه باید همواره دست به دامان اهل بیت باشند تا عزیزانشان توفیق خدمتگزاری در مکتب اهل بیت و دین را پیدا کنند.
بنابراین پیش از تولد فرزند باید مراقب رفتار خود بود که هر چه اتفاق افتد در حقیقت سرنوشت کودکشان را رقم خواهد زد، البته که این دست مسائل تربیتی تنها به مادران انحصار ندارد و دعای خیر پدران همواره کمک حال فرزندانشان بوده است، در این باره پدر شهید خادم الشریعه جالبی دارد.
وی ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: در روز ﺳﻮم ﺗﻮﻟﺪش ﺑﻴﻤﺎر ﺷﺪ. از ﻋﻮارض ﺑﻴﻤﺎرﻳﺶ ﻋﻄﺶ ﺳﻴﺮىﻧﺎﭘﺬﻳﺮش ﺑﻮد؛ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰﻧﻤﻰﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺗﺸﻨﮕﻰ او را ﻓﺮوﻧﺸﺎﻧﺪ. ﻣﻦ ﺑﺎدﻳـﺪن ﺑـﻰﻗـﺮارى ﻓﺮزﻧـﺪم، ﺑـﻪ ﻳـﺎدﺗﺸﻨﮕﻰ ﺷﻬﺪاى ﻛﺮﺑﻼ اﻓﺘﺎدم و ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻳﺴﺘﻢ؛ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﭘﺴﺮم ﺷﻔﺎ ﻳﺎﻓﺖ و از آن رﻧﺞ ﺟﺎﻧﻜـﺎهﻧﺠﺎت ﭘﻴﺪا ﻛﺮد.
بسیار زیباست که دعای پدر برای فرزندان همچون عصاره ای است که اگر در حق فرزند جاری شود، حتما از سوی خداوند پاسخ دریافت خواهد کرد.
به هر صورت شهید خادم الشریعه در خانواده ای پاک و دوست دار اهل بیت دیده به جهان گشود، و در نوجوانی با شاگردی در مکتب مبارزان انقلاب اسلامی، تفکرات و اندیشه های وی چارچوبی صحیح پیدا کرد، از این رو برای انقلاب تلاش کرد و حتی مدتی ساواک وی را تحت تعقیب قرار داد اما هرگز موفق به دستگیری وی نشد.
پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران، وی به سپاه پاسداران پیوست و در جبهه های جنگ حضور یافت.
ﻣﺤﻤﺪﻣﻬﺪى در 4 ﺑﻬﻤﻦ 1358، ﺑﻪ ﺳﭙﺎه ﭘﺎﺳﺪاران اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻰﭘﻴﻮﺳﺖ و در ﻫﻤﻴﻦ زﻣﺎن ﺑـﻮد ﻛـﻪﻳﻚ دوره آﻣﻮزﺷﻰ ﺳﻰ و ﭘﻨﺞ روزه را در ﺳﻌﺪآﺑﺎد ﺗﻬﺮان و ﻳﻚ دوره ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻰ را ﻧﻴﺰ ﮔﺬراﻧـﺪ. آﻧﮕـﺎه درﺳﭙﺎه، ﺑﻪ ﺳﻤﺘﻬﺎى رﺋﻴﺲ دﻓﺘﺮ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﺧﻠﻰ ﺳﺘﺎد ﻣﻨﻄﻘﻪ 4 ﻣﻨﺼﻮب ﺷﺪ، ﻟﻴﻜﻦ ﻧﺘﻮاﻧـﺴﺖﻣﺎﻧﺪن در ﭘﺸﺖ ﺟﺒﻬﻪ را ﺗﺤﻤﻞ ﻛﻨﺪ و اواﻳﻞ ﻣﻬﺮ ﻣﺎه ﺳﺎل 1360 ﺑﻪ ﺧﻮزﺳﺘﺎن رﻓﺖ. وى در ﺑﺴﻴﺎرى ازﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻬﺎ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﺮد؛ از آن ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻰﺗﻮان ﻋﻤﻠﻴﺎت ﻃﺮﻳﻖاﻟﻘﺪس را ﻧﺎم ﺑﺮد ﻛﻪ ﺑﺮاى آزادﺳـﺎزى ﺑـﺴﺘﺎن اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺖ.
وى از دى ﻣﺎه ﺳﺎل 1360، در ﺳﻤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﺗﻴﭗ 21 اﻣﺎم رﺿﺎعلیه السلام ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﺸﻐﻮل ﺷﺪ. واز آن ﭘﺲ در ﻳﻜﻰ از ﺷﺪﻳﺪﺗﺮﻳﻦ ﻧﺒﺮدﻫﺎى اﻳﺮان و ﻋﺮاق، در ﺟﺒﻬﻪ ﺑﺴﺘﺎن و ﺑﻪ ﺧـﺼﻮص ﺗﻨﮕـﻪ ﭼﺰّاﺑـﻪ،ﺷﺮﻛﺖ داﺷﺖ. در ﻋﻤﻠﻴﺎت ﺗﻨﮕﻪ ﭼﺰّاﺑﻪ، ﻳﻜﻰ از ﻃﺮّاﺣﺎن ﻋﻤﻠﻴﺎت ﺑﻮد و ﺑﺮ اﺛﺮ ﻛﻤﻰ ﻧﻴـﺮو، ﺧـﻮد از اﻳـﻦﺗﺎﻧﻚ به آن ﺗﺎﻧﻚ ﻣﻨﺘﻘﻞﻣﻰﺷﺪ ﺗﺎ ﺗﺤﺮّک در ﻫﻤﻪ ﺧﻄﻮط ﻣﺤـﻮر ﺣﻤﻠـﻪ ﻣﺤـﺴﻮس ﺑﺎﺷـﺪ. ﭘـﺲ از آنﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪﻣﻬﺪى، ﺑﺎر دﻳﮕﺮ در ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﻧﻴﺮوﻫﺎى ﻋﺮاﻗﻰ، ﺑﺎ رﻣﺰ ﻳﺎ ﻣﻮﻟﻰ ﻋﻠﻰعلیه السلام ﺷﺮﻛﺖﻛﺮد
حماسه آفريني هاي او و يارانش در چذابه چنان بود كه امام خمینی در وصفشان فرمود: «كار رزمندگان ما در چذابه در حد اعجاز بود و اين اعجاز به حول و قوه الهي از بازوان پرتوان رزمندگان به خصوص رزمندگان تيپ 21 امام رضا (علیه السلام) به فرماندهي اين سردار شهيد نمايان».
حقیقتا جوانان انقلابی در دوران جنگ تحمیلی بسیار با روحیه جهادی خود خوش درخشیدند و تاثیرات فراوانی بر معادلات جنگ گذاشتند، تحولاتی که نشان می داد به جهت اخلاصشان تنها با اراده الهی محقق شده است،
این امر نشان می دهد که اگر کار برای خدا صورت گیرد آنچنان خداوند متعال حمایت خود را شامل حال افراد کند که هوش از سر دشمنان ببرد و اقداماتی در میدان واقع شود که با تصورات عقل بشری غیر ممکن خوانده شود.
بنابراین پیروزی رزمندگان جوان در دوران جنگ نه به جهت تجربه زیاد بود و نه به جهت امکانات پیشرفته، زیرا که در آن دوران کشور از هر دوی آنان محروم بود، از این رو آنچه پیروزی را برای ایران اسلامی رقم زد تنها به خاطر اخلاص جوانان بود.
در هر صورت آنچه در هر خاطره ای از خاطرات زیبای شهدا به چشم می خورد، آخرین لحظات زندگی آنان در این دنیای فانی بوده است، خاطراتی که نشان می دهد شهدا از نزدیکی زمان شهادتشان اطلاع داشتند و با آرامشی وصف نشدنی برای رسیدن به وصال الهی لحظه شماری می کردند.
حقیقتا این آرامش تنها با ایمان به خدا و اطمینان از پیمودن مسیر صحیح برای انسان ها اتفاق می افتد، بنابراین شهدا که دوران حیات طیبه خود را با پاکی گذارنده بودند، ابایی از جدایی از دنیا نداشتند، در حقیقت آنان بودن در این کالبد جسمانی را بر نمی تافتند، و خود را زندانی در دنیا می دیدند، از این برای دیدار اهل بیت لحظه شماری می کردند.
پدر شهید خادم الشریعه نیز در خاطره ای آموزنده نسبت به لحظات قبل از شهادت فرزندش عنوان می کند:
ﻳﻚﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ از ﺷﻬﺎدت ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ آﻣﺪ. ﮔﻮﻳﻰ از ﺷﻬﺎدت ﻗﺮﻳﺐ اﻟﻮﻗـﻮﻋﺶ ﺧﺒـﺮداﺷﺖ. ﺗﻤﺎم وﺳﺎﻳﻞ اﺗﺎﻗﺶ را ﺑﺎ ﻳﺎدداﺷﺖ ﻣﺸﺨﺺﻛﺮده ﺑﻮد. آﻧﭽﻪ ﻣﺘﻌﻠّـﻖ ﺑـﻪ ﺳـﭙﺎه ﺑـﻮد ﺑـﺎ ﺑﺮﭼـﺴﺐﻣﺸﺨﺺﻛﺮده ﺑﻮد ﻛﻪ ﻣﺎ آﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﺳﭙﺎه ﺑﺮﮔﺮداﻧﻴﻢ. ﻣﻮﺗﻮرى ﺧﺮﻳﺪه ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺳﺎل 1360و ﺗﺮورﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ در آن زﻣﺎن اﻧﺠﺎم ﻣﻰﺷﺪ، از آن اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤـﻰﻛـﺮد. وﺻـﻴﺖ ﻛـﺮد ﻣﻮﺗـﻮرش را ﺑﻌـﺪ ازﺷﻬﺎدﺗﺶ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ اﻫﺪا ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ از آن ﻣﻮﺗـﻮر در ﺟﺒﻬـﻪ ﺑـﺮاى ﺣﻤـﻞ ﻣﺠـﺮوح اﺳـﺘﻔﺎده ﻣﻰﻛﺮده اﻧﺪ. در روز ﻋﻴﺪ ﻣﺒﻌﺚ، ﻳﻌﻨﻰ روز ﺷﻬﺎدﺗﺶ، ﺑﺮاى ﻧﻤﺎز ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺻﺒﺢ ﺣﺎﺿـﺮ ﻧـﺸﺪ. و ﺧـﻮد ﺑـﻪﺗﻨﻬﺎﻳﻰ در ﻣﺤﻠﻰ دور ﻧﻤﺎز ﺧﻮاﻧﺪ. ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺑﻘﻴﻪ ﻧﺨﻮرد و ﮔﻔﺖ: ﻣـﻰﺧـﻮاﻫﻢﺻـﺒﺤﺎﻧﻪ را از دﺳـﺖﭘﻴﺎﻣﺒﺮصلی الله علیه و آله در ﺑﻬﺸﺖ درﻳﺎﻓﺖ ﻛﻨﻢ. ﻳﻚ ﺳﻴﺐ ﺑﻪ وى ﺗﻌﺎرف ﻛﺮدﻧـﺪ، ﻧﺨـﻮرد و ﮔﻔـﺖ: ﻣـﻰﺧـﻮاﻫﻢ درﺑﻬﺸﺖ ﺗﻨﺎول ﻛﻨﻢ...
امید است با مطالعه آثار و خاطرات شهدای گرانقدر زنگار و غبار آلودگی از قلب های ما رخت ببندد که امروزه گرفتاری انسان های کره زمین به جهت همین دوری از پاکی و دین است.