من ملک بودم فردوس برین جایم بود
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، صحبت از پیچیده ترین مخلوق خداوند یعنی انسان کاری بس دشوار و مشکل است. از این جهت مکاتب مختلف همواره در تلاش بوده تا بتوانند تعریفی جامع و کامل از انسان ارائه دهند، مکتب اسلام با نگرش توأمان به بعد جسمانی و بعد روحانی انسان توانسته نگرش کلی به اشرف مخلوقات یعنی انسان داشته باشد. اما مکاتب مادی با توجه به اینکه تنها به یک بعد انسان پرداخته اند، آن هم بعدی که دارای بیشترین نقصان و ضعف است از این رو دستشان از رسیدن به حقیقت ژرف انسانی کوتاه بوده و هرگز نتوانستند تعریفی جامع و کلی از حقیقت انسان ارائه دهند.
مفهومشناسی
انسانشناسی دغدغه دیرین انسان است. زیرا هر انسانی دست کم با خود روبرو است و درباره خود میاندیشد و تلاش میکند خود را بشناسد. شناخت انسان از منظر دین میتواند پاسخی در خور به این نیاز دائمی بشر ارائه دهد.
مرحوم آیت الله مصباح یزدی (ره) دراین مرد میفرمایند: «خدا، انسان و جهان، سه محور اساسی اندیشة بشری است كه در طول تاریخ و در همة جوامعْ پرسشهای مهم، اندیشهسوز و اندیشهساز دربارة آنها طرح شده و همة تلاش فكری انسان متوجه این سه كانون و یافتن پاسخهای درست و مناسب برای پرسشهای مربوط به آنهاست.
در این میان، شناخت انسان اهمیت ویژهای دارد و دانشمندان فراوانی را در رشتههای علمیِ مختلف به خود مشغول ساخته است.
در آموزههای ادیان آسمانی، بهویژه اسلام، پس از خدا، «انسان» اساسیترین محور به شمار آمده و آفرینش جهان، فرستادن پیامبران و كتابهای آسمانی، برای رسیدن او به سعادت نهاییاش صورت گرفته است. در جهانبینی قرآن، همة موجودات آفریدة خدایند و هیچ چیز در عرض خدا قرار ندارد، با این حال جهان را از منظر قرآن میتوان مانند دایرهای با دو نقطة استناد به مختصات اصلی، یكی در بالا (خدا) و دیگری در پایین (انسان) در نظر گرفت. از سوی دیگر، با وجود سابقة دیرینه و گستردگیِ تلاشهای بشر در این زمینه، انسانشناسانِ بسیاری از پرسشهای مهمِ ناظر به انسان و زوایای وجود وی ناتواناند و امروزه از «انسان موجودی ناشناخته» و «بحران انسانشناسی» سخن به میان میآورند.»(مصباح یزدی،انسان شناسی در قرآن،ص۲۰)
تعریف انسانشناسی
هر منظومة معرفتی را كه به بررسی انسان، بُعد یا ابعادی از وجود او یا گروه و قشر خاصی از انسانها میپردازد، میتوان «انسانشناسی» نامید. انسانشناسی، گونههای مختلفی دارد كه به لحاظ روش یا نوع نگرش، از یكدیگر متمایز میشوند. این مقوله را میتوان بر اساس «روش»، به انسانشناسیِ تجربی، عرفانی، فلسفی و دینی و با توجه به «نوع نگرش»، به انسانشناسی كلان یا كلنگر و انسانشناسی خرد یا جزءنگر تقسیم كرد.
حقیقت انسان
انسان مرکب از جسم و روح است. و در این میان، حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد، که حیاتی جاودانه دارد. هرگز با مرگ از بین نمی رود و نابود نمی شود. زیرا مرگ یعنی انتقال روح از کالبد جسم به جایی دیگر:
قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم ثم الی ربکم ترجعون
بگو: (فرشته مرگ که بر شما مامور شده، شما را می گیرد؛ سپس به سوی پروردگارتان باز گردانده می شوید.)
و لو تری اذ الظالمون فی غمرات الموت و الملایکه باسطوا ایدیهم اخرجوا انفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون علی الله غیر الحق و کنتم عن ایاته تستکبرون؛
و اگر ببینی هنگامی که (این) ستمکاران در شداید مرگ فرو رفته اند، و فرشتگان دست ها را گشوده، به انان می گویند: (جان خود را تسلیم کنید! امروز در برابر دروغ هایی که به خدا بستید و نسبت به ایات او تکبر ورزیدید، مجازات خوارکننده ای خواهید دید)
در روایات متعددی نیز این حقیقت بیان شده است که انسان برای بقا افریده شده است و هرگز با مرگ به پایان نمی رسد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) در این باره می فرماید:
ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء و انما تنقلون من دار الی دار؛
برای نابودی افریده نشده اید؛ بلکه برای باقی ماندن افریده شده اید؛ صرفا از خانه ای به خانه ای منتقل می شوید.
انسانشناسی در قرآن
در قرآن کریم صفاتی درباره نفسانی انسان و صفاتی بسیار بلندمرتبه نیز برای انسان ذکر شده است که عبارتند از:
بیان صفات رذائل
در قرآن کریم صفاتی درباره بخش طبیعی و نیز نفسانی انسان ذکر شده که غالباً ناظر به ضعف اوست؛ صفاتی هم چون: پیوسته در خسران، کم ظرفیت و بدون تحمل (هلوع)، ضعیف، عجول، علاقمند به دنیا و شهوات نفسانی، زود ناامید شونده، ناسپاس نسبت به نعمت، ممسک و بخیل تا جایی که حتی با داشتن تمام خزائن رحمت پروردگار باز هم از انفاق خودداری میکند.
جدال کننده، مرز شکن و محدودیتگریز، طغیانکننده در صورت احساس بینیازی، جاهل به آینده و غیره. البته چنین نیست که همه انسانها دارای همه این ضعفها باشند و یا اینکه این نقاط ضعف جزو ذات انسان شده باشند، بلکه برخی از این صفات میتوانند نباشند و برخی دیگر قابلیت تبدیل شدن به فرصت را دارند. و برخی هم در اثر شرایط به وجود میآیند.
بیان صفات فضائل
از سوی دیگر، صفاتی بسیار بلندمرتبه نیز برای انسان ذکر شده است، همانند اینکه خداوند انسان را در بهترین صورت و نظام آفریده و بنی آدم را کرامت بخشیده است. و او را بر سایر مخلوقات برتری و فضیلت داده و نیز او را تنها موجود شایسته امانتپذیری الهی دانسته است.
و انسان را برای عبادت خود خلق کرده و در نهایت اینکه او را جانشین خود بر روی زمین خوانده و اولین انسان را آموزگار ملائک معرفی کرده است. در روایتی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز مقامی برای انسان تصویر شده که در آن دست و پا و چشم و گوش و زبان بنده همه خدایی میشوند و به تعبیر بهتر خداوند چشم و گوش او میشود. این صفات هدف عالی از خلقت انسان را تبیین میکنند. هدفی که اسلام و بلکه سایر ادیان از انسان میخواهند تا در مسیر آن حرکت کند.
معرفی ابزار تکامل در قرآن
شناخت امکاناتی که برای طی مسیر کمال در اختیار انسان قرار داده شده بخش سوم از معارف انسانشناختی قرآن را تشکیل میدهد. از آنجا که انجام صحیح هر کاری مبتنی بر علم است، قرآن کریم میفرماید: ما به انسان چشم و گوش و قلب دادیم، که ابزار کسب علم هستند، تصریح میکند که آنچه نمیدانست به او آموختیم، تاکید میکند که ما زشتی و زیبایی نفس را به او الهام کردیم.
در ضمن قرآن خلقت انسان را بر اساس فطرتی خداشناس و خداجو میداند، که هم به او شناختی فطری از خدا میدهد و هم او را به سوی خدا و پرستش او و سایر کمالات جذب میکند، و به دلیل ضعف انسان تکلیفی بیش از طاقت بر او لازم نکرده است، امکان مسخّر کردن آسمان و زمین را به او عطا کرده است.
به بیان قرآن انسان مختار است و پاسخگوی رفتار خویش اختیار انسان بحثی است دامنهدار، قرآن به انسان هشدار میدهد که اعمالش حقیقت او را در گرو خویش دارند و در واقع هویتش را اعمالش تشکیل میدهند، این تعبیر ضمن اینکه بیانگر اختیار انسان است، یک نکته روانشناختی درباره رابطه انسان و عملش را نیز مورد اشاره قرار میدهد، توجه به این نکته میتواند در مسیر کمال راهگشای انسان باشد. نکته دیگر اینکه انسان خودآگاه است، نقش خودآگاهی در مسیر کمال نیاز به توضیح ندارد.
ویژگیهای انسان شناسی
با توجه به اشکالاتی که متوجه انواع انسان شناسی است، جای طرح این سئوال وجود دارد، که از چه راهی میتوان شناختی مطابق با واقع و همه جانبه از انسان کسب کرد. در پاسخ باید گفت بهترین راه برای شناخت انسان، روش دینی و وحیانی است، چرا که حقیقت انسان، همانند کتابی است که نیازمند شرح و تفسیر است و فقط خداوند که خالق انسان است به خوبی میتواند حقیقت وجود انسان را شرح و تفسیر کند، و خداوند سبحان هم حقیقت انسان را بوسیله انبیاء و اولیاء و فرشتگان خود برای ما بیان کرده است و با بیان اینکه آدمی از کجا آمده و به کجا می رود و در چه راهی گام برمیدارد، او را هم با خودش آشنا میکند و هم با آفریدگارش و هم با گذشته و حال و آیندهاش. در نتیجه انسان باید برای شناخت حقیقی خود به خدا مراجعه کند، و اگر انسان حقیقت خود را برای شرح به خدا نسپارد دیگران او را شرح کرده و انسان شناسی برایش مینگارند، در نتیجه هرگز به شناخت حقیقی از خود و سعادت و راه رسیدن به آن دست نخواهد یافت. و همچنین دیگران اموری بیگانه را بعنوان خواستههایش بر او تحمیل مینمایند و خواستههای حقیقی او را جا به جا میکنند.(جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن، ص 35-36)
البته باید توجه داشت که در ادیانی مانندمسحیت و یهودیت و سایر ادیان الهی تحریف صورت گرفته است، و لذا بر اساس متون مقدس آن ادیان نمیتوان به شناخت انسان دست یافت. ولی این مشکل در مورد اسلام که متن مقدس آن یعنی قرآن، مصون از هر گونه تحریف بوده و بیانات مفسران واقعی آن یعنی اهل بیت (ع) هم، موجود است وجود ندارد. لذا میتوان با مراجعه به قرآن (ثقل اکبر) و تفسیر آن بوسیله حضرات معصومین (ثقل اصغر) به انسان شناسی دینی واقعی دست یافت.
ویژگیهای انسان شناسی دینی
1. جامعیت: با بررسی انسان شناسی دینی متوجه میشویم که در این نوع از انسان شناسی، ابعاد مختلف وجود انسان مورد توجه قرار گرفته است. در این نوع انسان شناسی بیان ابعاد مختلف انسان با توجه به هدفی که مورد نظر تعالیم دینی است، صورت می گیرد و در هر بعد، موضوع به اندازه تاثیری که در رساندن انسان به سعادت و کمالش دارد، مطرح می شود. مثلا بدلیل اینکه حقیقت انسان همان روح اوست، و بعد از مرگ هم حیات ابدی برای روح است و سعادت اخروی انسان نیز در گرو سلامت روح است، لذا توجه زیادی به روح و راههای تصفیه آن از آلودگیها شده است.
2. اتقان و خطاناپذیری: انسان شناسی دینی به دلیل بهره مندی از معارف وحیانی که خطاناپذیراند از استحکام و اطمینان بالا برخوردار است، چرا که دین از طرف خداوندی است که دارای علم نامتناهی است و به همه ابعاد وجودی انسان علم کامل دارد و هیچ بعدی از ابعاد وجودی انسان از خداوند مخفی نیست.
3. توجه به مبدا و معاد: بر خلاف انسان شناسیهای غیر دینی که در آنها، یا به کلی مبدا و معاد به فراموشی سپرده میشود، و یا در قالبی کلی و اجمالی از آنها سخن به میان می آید، و به همین دلیل آن انسان شناسیها نمیتواند برای چگونه زیستن انسان راه گشا باشد، در انسان شناسی دینی مبدا و معاد به عنوان دو بخش مهم وجود انسان مورد توجه قرار می گیرد و روابط زندگی انسان با مبدا ومعاد او به تفصیل مورد بحث قرار میگیرد.(رجبی، محمود، انسان شناسی، ص 29-30)
و ارتباط افعال و رفتار انسان در این دنیا با سعادت و یا شقاوت اخرویش به او گوشزد میشود.