۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۷
کد خبر: ۷۰۲۵۶۸
آیت الله جوادی آملی در پیامی:

بهترین راه برای معرفی علی بن ابیطالب، بیانات نورانی نهج البلاغه است

بهترین راه برای معرفی علی بن ابیطالب، بیانات نورانی نهج البلاغه است
حضرت آیت الله جوادی آملی در پیامی تصریح کرد: بهترین راه برای معرفی علی بن ابیطالب بعد از قرآن کریم و سخنان پیامبر، بیان نورانی خود حضرت علی(ع) در نهج البلاغه است.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، هفتمین کنفرانس امام علی(ع) با موضوع سیره های اخلاقی و عملی امام علی(ع) به همت کنفدراسیون اسلامی شیعیان در ایتالیا با حضورو مشارکت همه انجمن های شیعی و بعضی از انجمن های اهل تسنن، روز یکشنبه 13 فوریه، مصادف با 11 رجب در میلان  ایتالیا به صورت مجازی برگزار شود.

حضرت آیت الله جوادی آملی در پیام به این همایش بیان کرد: محفلی که به نام علی بن ابیطالب تشکیل میشود از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا همه این عناوین مربوط به شخصیتی است که یا باید پیغمبر او را از طرف خدا معرفی کند یا خود آن حضرت خودش را معرفی کند.

استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه ابراز داشت: بهترین راه برای معرفی علی بن ابی طالب بعد از قرآن کریم و سخنان نورانی حضرت ختمی نبوت، بیان نورانی خود علی بن ابیطالب در نهج البلاغه است. همه باید از غربت علی بن ابی طالب بکاهیم و نهج البلاغه اصیل که به لطف الهی همه سخنان حضرت یکجا جمع شده را مطرح کنیم.

حضرت آیت الله جوادی آملی اظهار کرد: سید رضی سعی بلیغی داشتند اما فرصت نبود و در آن روز ضرورت احساس نمی شد، مقدور هم نبود که بتواند تمام کلمات حضرت را جمعآوری کند لذا بسیاری از بیانات عمیق علمی علی بن ابی طالب در نهج البلاغه فعلی نیامده است. علی بن ابیطالب را با خطبه باید شناخت نه با خطابه و سید رضی خطبهها را نقل نکرد و خطابهها را نقل کرد و این نهج البلاغه فعلی که به نام خطبه های یک و دو و ده و بیست مطرح است بسیاری از اینها خطابه است نه خطبه.

وی ادامه داد: حرفهای علمی نهج البلاغه در خطبههاست؛ آنجا که خدا را معرفی میکند آنجا که اهل بیت را معرفی میکند آنجا که ولایت را معرفی میکند امامت را معرفی میکند توحید را معرفی میکند آنجا جای علی بن ابی طالب است.

حضرت آیت الله جوادی آملی اظهار کرد: نهج البلاغهای که به عنوان تمام نهج البلاغه الان به لطف الهی آمده و چند برابر نهج البلاغه است و آنچه از علی بن ابیطالب به حسب ظاهر رسیده است در آن جمعآوری شده است، بر همه ما لازم است که این کتاب، کتاب درسی بشود.

بهترین راه برای معرفی علی بن ابی طالب، بیان نورانی خود حضرت در نهج البلاغه است

متن کامل این پیام بدین شرح است:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیّین سیما فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما فرهیختگان، دانشوران، علمای بزرگوار، محققان و پژوهشکنندگان ارجمند را گرامی میداریم. محفلی که به نام علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین) خواه به صورت بزرگداشت آن حضرت، خواه به عنوان گرامیداشت غدیر، خواه به عنوان جلال و شکوه نهج البلاغه در سراسر جهان تشکیل می شود از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا همه این عناوین مربوط به شخصیتی است که یا باید پیغمبر او را از طرف خدا معرفی کند یا خود آن حضرت خودش را معرفی کند.

گاهی در غدیر سخن از علی بن ابی طالب (علیه افضل صلوات المصلین) است گاهی در صدر و ساقه نهج البلاغه سخن از علی بن ابی طالب است گاهی در آیات نورانی قرآن که فوق همه اینهاست از ولایت علی بن ابی طالب و از کرامت غیبی خدا نسبت به ولایت علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین) سخن رفته است و مانند آن.

مرحوم کلینی از زبان نورانی خود امیر بیان(صلوات الله و سلام الله علیه) نقل می کند که فرمود: «مَا لِلَّهِ عز و جل آیَةٌ هی أَکْبَرُ مِنِّی»؛[1] خدا در جهان خلقت آیتی و نشانه ای بزرگتر از من نیافرید. چون اهل بیت یک نورند معنایش این است که این اهل بیت که از وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) شروع میشود که ختمی نبوت است تا به وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) که ختمی امامت است یک نور هستند و اینها در جهان خلقت معادل ندارند و بندگان خاص الهیاند؛ «مَا لِلَّهِ عز و جل آیَةٌ هی أَکْبَرُ مِنِّی». اگر خواستیم از آن حضرت سخن بگوییم گاهی از غدیر سخن به میان می آید، گاهی از نهج البلاغه و هر دو در کنار آیات قرآن کریم مطرح اند.

بهترین راه برای معرفی علی بن ابی طالب بعد از قرآن کریم و سخنان نورانی حضرت ختمی نبوت، بیان نورانی خود علی بن ابی طالب است در نهج البلاغه. بزرگوارانی که کنگره نهج البلاغه دارند یا کنگره غدیر دارند یا کنگره های ولایت دارند به عرض آنها می رسانیم که از غربت علی بن ابی طالب بکاهیم و نهج البلاغه اصیل که به لطف الهی همه سخنان حضرت یکجا جمع شد را مطرح کنیم. سید رضی(رضوان الله تعالی علیه) سعی بلیغی داشتند اما فرصت نبود و در آن روز ضرورت احساس نمی شد، مقدور هم نبود که بتواند تمام کلمات حضرت را جمع آوری کند لذا بسیاری از بیانات عمیق علمی علی بن ابی طالب در نهج البلاغه فعلی نیامده است. علی بن ابی طالب را با خطبه باید شناخت نه با خطابه و سید رضی خطبهها را نقل نکرد و خطابهها را نقل کرد و این نهج البلاغه فعلی که به نام خطبه های یک و دو و ده و بیست مطرح است بسیاری از اینها خطابه است نه خطبه. مرحوم کلینی در جلد اول در جوامع توحید دارد که علی بن ابی طالب(صلوات الله و سلامه علیه) خطبه ای دارد که اگر تمام جن و انس جمع بشوند، یک، و در بین آنها پیامبری نباشد، دو، نمی توانند چنین خطبه ای را ایراد کنند، سه[2].

مرحوم صدر المتألهین در شرح اصول کافی در شرح این قسمت فرمود مرحوم کلینی باید این جمله را اضافه می کرد که اگر همه جن و انس جمع بشوند و در بین آنها پیامبران بزرگ نه هر پیامبری، پیامبران بزرگ نباشند نمی توانند مثل این خطبه علی بن ابی طالب بیاورند[3]. در آن خطبه فرمود: «لَا مِنْ شَیْ‏ءٍ کَانَ وَ لَا مِنْ شَیْ‏ءٍ خَلَقَ مَا کَانَ»[4] که دو شبهه مادیین دیروز و امروز را پاسخ داد؛ این خطبه را مرحوم کلینی نقل کرد ولی سید رضی نقل نکرد.

علمیت کلام علی (علیه السلام) در آن خطبه است نه در خطابه؛ خطابه ها متوسط است یا درباره مسائل نظامی است یا مسائل اقتصادی است یا مسائل اخلاقی است یا مسائل حقوقی است؛ اما آن معارف بلند توحیدی که از خدا سخن میگوید مهم است.

حضرت خود را در نهج البلاغه معرفی کرد در نامه ای که برای معاویه نوشت فرمود معاویه! ما با شما اصلاً قابل قیاس نیستیم  ما پیامبر داریم شما مکذّب پیامبر، ما قرآن داریم شما مکذّب قرآن، ما با شما قابل قیاس نیستیم. در آنجا می فرماید: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»[5] _ صنیع به معنی مصنوع_ ما مصنوع و دستپرورده و پرورشیافته خداییم، مکتب ذات اقدس الهی را بلاواسطه ادراک میکنیم، علم لدنّی نزد ماست علم «عندی» نزد ماست علوم غیب نزد ماست. فرمود: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ»، آن گاه همه مردم، شرق و غرب عالم «بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»؛ هر جا فکر تازهای است دستور تازهای است حکم اخلاقی تازهای است رهاییبخش تازهای است از ماست «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»؛ خود را این گونه معرفی می کند.

فرمود من که زمام کار را به دست گرفتم اولین کاری که کردم قرآن را و دین را آزاد کردم؛ خیلی کار کرد علی بن ابی طالب و ما خیلی مدیون آن حضرت هستیم! در نامهای که برای مالک اشتر نوشت فرمود مالک! «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی‏ أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا»؛[6]قرآن به بند کشیده شده بود، اسلام را به بردگی بردند، هر چه خواستند به نام اسلام گفتند و عمل کردند، هر چه خواستند به نام دین گفتند و عمل کردند، دین را به بند کشیدند، دین را به اسارت درآوردند، من این دین را آزاد کردم؛ «فإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی‏ أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا». امروز تو ای مالک آمدی بر سریر مصر از طرف من نشست های؛ چه زمانی و چه کسی فرصت بود و فرصت یافت که دین را از دست این بیرحمان آزاد کند؟ من دین را آزاد کردم مردم آزاد شدند، من قرآن را آزاد کردم جامعه آزاد شدند. کسی حق ندارد به نام خود و با فکر خود از دین حرفی در بیاورد آزادی را معنا کند حرّیت را توجیه کند و مانند آن (این یک).

بعد فرمود مردم همان مردم جاهلی بودند و من مردم جاهلی را از قعر جاهلیت جهلا به در آوردم و اینها را ستون دین کردم عمود دین کردم. در همان نام های که برای مالک اشتر نوشت فرمود مالک! مردم عمود دین هستند: «إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ‏ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة».[7] این مردمی که گاهی حضرت میفرمود: «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال»[8]، در بین اینها به برکت وجود مبارک پیغمبر و قرآن، سلمان پیدا شد ابوذر پیدا شد شهدای بدر پیدا شدند شهدای حنین پیدا شدند حمزه سید الشهداء پیدا شد جعفر طیار پیدا شد؛ فرمود مردم ستون دیناند. این مردمی که انقلاب کردند جنگ هشت سال را با دادنِ شهید و جانباز و گمنام و خوشنام و معروف به پیروزی رساندند اینها ستون دین هستند، با ستون دین نمیشود بدرفتاری کرد. این مردم اولاً متدین شدند بعد کمکم به دین علاقه مند شدند و دین را تقویت کردند بعد ستون دین شدند که دین به وسیله اینها حفظ بشود. این شهدای ما که حشرشان با شهدای کربلا باشد اینها ستون دین هستند؛ با مردمی که ستون دین هستند نمیشود بدرفتاری کرد نمیشود حقوق اینها را نادیده گرفت؛ اینها شفعای ما هستند.

فرمود«مردم» ستون دین اند؛ کدام مردم را می گوید؟ مردمی که خود اینها تربیت کردند! «إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ‏ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة». فرمودند ما صنایع پروردگاریم، کسی معلم ما نیست جز خدا، کسی مربی ما نیست جز خدا، کسی آموزنده ما نیست جز خدا، ما شاگرد مستقیم خداییم؛ یعنی از ختمی نبوت تا ختمی امامت(علیهم آلاف التحیة و الثناء) این هستند. فرمودند اولین کاری که ما کردیم دین را آزاد کردیم قرآن را آزاد کردیم بعد مردم آزاد شدند. بعد کار سوم ما اینکه مردم آزادشده، دین را نگهداری کردند و ستون دین شدند؛ اینها کم کاری است؟! اگر کنگره نهج البلاغه است اینهاست و اگر روز غدیر است اینهاست و اگر گرامیداشت ولید کعبه است اینهاست و اگر بیان کلینی است که از خود حضرت امیر نقل می کند، فرمود در زیر آسمان مردی به عظمت من نیست: «مَا لِلَّهِ عز و جل آیَةٌ هی أَکْبَرُ مِنِّی». 

نهج البلاغه ای که به عنوان تمام نهج البلاغه الآن به لطف الهی آمده و چند برابر نهج البلاغه است و آنچه از علی بن ابی طالب به حسب ظاهر رسیده است در آن جمع آوری شده است، بر همه ما لازم است که این کتاب، کتاب درسی بشود. الآن من که دارم نهج البلاغه را شرح میکنم در چند جای این شرح نوشتم که من از علی بن ابی طالب خجالت میکشم، علی بن ابی طالب این نیست که در نهج البلاغه سید رضی آمده است علی بن ابی طالب آن است که در تمام نهج البلاغه آمده است. حضرت آنجا خودش را معرفی می کند، آن چند برابر این است؛ این تقطیع شده است ارباً اربا شده است، خطبه را رها کردن و خطابه را به جای خطبه گذاشتن است. حرفهای علمی نهج البلاغه در خطبه هاست؛ آنجا که خدا را معرفی می کند آنجا که اهل بیت را معرفی می کند آنجا که ولایت را معرفی می کند امامت را معرفی می کند توحید را معرفی می کند آنجا جای علی بن ابی طالب است.

شما که با کتاب کافی آشنا هستید مستحضرید که مرحوم کلینی در کافی کم حرف دارد، در آنجا میگوید اگر تمام جن و انس جمع بشوند و پیغمبر در بین اینها نباشد نمی توانند مثل علی حرف بزنند، چرا؟ چون او این جمله را گفت که خدای سبحان «لا من شیء»   است، یک و «لا من شیء» آفرید، دو. مادیین خیال میکردند یا «من شیء» است یا «من لا شیء» علی بن ابی طالب می گوید نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است نه «من لا شیء»؛ «من شیء» با «من لا شیء» هر دو موجبه اند در حالی که نقیضان یکی موجبه است یکی سالبه. این سنگینترین حرف فلسفی را علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین) در این خطبه بیان کرد که خدا «من شیء» نیست «لا من شیء» است چون «لا من شیء» نقیض «من شیء» است؛ این درباره خدا، بعد فرمود خدا جهان را «لا من شیء» خلق کرد نه «من لا شیء»؛ نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است نه «من لا شیء»؛ اینها حرفهای علمی است.

حتماً شما بزرگواران و محققان و دبیران کنگره این کتاب شریف تمام نهج البلاغه را إنشاءالله در دستور کار قرار می دهید تدریس می کنید تحقیق می کنید تا گوشه ای از وظیفه  تشیع خود را نسبت به علی بن ابی طالب عمل کنید.

از همه شما متشکرم؛ از علما از بزرگان از دبیران، از بزرگواران کنگره، از علما و دانشمندان و پژوهشگران و محققان کنگره و همچنین کسانی که در گرامیداشت غدیر و در گرامیداشت میلاد آن حضرت سعی و تلاش و کوشش کردند حق شناسی می کنیم! از ذات اقدس الهی مسئلت می کنیم نظام ما، رهبر ما، مسئولین ما، دنیا و آخرت ما را به برکت علی بن ابی طالب تأمین کند!

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 [1]. الکافی، ج1،ص207.

[2]. الکافی، ج1،ص136.

[3]. شرح اصول الکافی(ملا صدرا)، ج4، ص 47.

[4]. الکافی، ج1،ص134.

[5]. نهج البلاغه، نامه 28.

[6]. نهج البلاغة، نامه53.

[7]. نهج البلاغه،  نامه53.

[8]. نهج البلاغه، خطبه 27.

ارسال نظرات