فرش قرمزی برای نفوذ
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، وقتی فرش قرمز مراسم اسکار پهن میشود ونام جایزه اسکار در میان انبوه جوایز سینمایی به میان میآید، همه رنگها وجوایز در مقابلش رنگ میبازند. بوسه بر آن مجسمه طلایی سه و نیم کیلویی، اوج آرزوی هر هنرمندی در عرصه سینماست. اما امروزه دیگر به وضوح عیان شده که پشت پرده این قبله آمال سینمایی ها آمیخته با سیاست استکبار و صهیونیسم بین المللی است. و آنها از طریق سینما و همین مراسم اسکار خوراک فکری خود را به ملتهای جهان القاء و به افکار مردمان آنها نفوذ میکنند.
سینما
سینما به عنوان یکی از رسانه های جمعی نقش مهمی در تولید افکار و تاثیرگذاری بر مردم دارد. پرده ی نقره ای سینما ساعت ها مخاطب خود را سرگرم می کند و این سرگرمی با تولید مفاهیم و افکار صورت می گیرد. مفاهیمی که ماه ها و سال ها توسط گروهی تهیه شده است و حال می خواهد دنیای جدید و افق تازه ای را بیان کند.
مقاله، رمان،شعر و.. هر کدام نقش مهمی در فرهنگ سازی، تولید افکار و تاثیرگذاری برای گروه کثیری دارند.
اما سینما که از مهم ترین تکنولوژی های بصری استفاده کرده است؛ می تواند مخاطب خود را دچار چالش فکری کند و حتی احساسات را برانگیزد.احساسات و عواطف دو وجه مهم انسانی هستند که سینما با این دو وجه کار می کند و در تلاش است تا عواطف و احساسات را دچار تحول کند.
تصاویر، حرکات دوربین، بازیگران، کارگردانی و عوامل پشت صحنه یک مفهوم بزرگ را خلق می کنند و آن را به نمایش می گذارند تا بتوانند بیشترین تاثیرگذاری را بر مخاطب خود داشته باشند.
سینما ابزاری برای نفوذ
رسانه یکی از ابزارهایی است که دنیای غرب به وسیله ان در کشورهای جهان سومی، به خصوص در کشورهای اسلامی نفوذ می کند. در بین رسانه ها تلویزیون، به ویژه سینما، نقش بسیار مهمی در ترویج و نهادینه سازی اهداف غرب، ایفا می کند.
نکته مهمی که باید به ان توجه کرد این است که سینمای امروز، یعنی هالیوود که مرکز تولید بزرگ سینمای غرب است، به وضوح با سی سال قبل متفاوت است. یعنی ان چه که هالیوود در دهه های 50 تا 70 میلادی بود، با ان چه که امروز هست کاملا تفاوت دارد.
این تفاوت در واقع در سیاسی شدن سینما و جشنواره های آن نظیر اسکار است. که به واسطه آن بر افکار مردم کشورهای جهان سومی و مسلمان نفوذ کرده و بر آن اثر می گذارند.
مقام معظم رهبری در این رابطه می فرمایند:
«یکی از نکاتی که باید در مواجههی با دنیای غرب کاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنری است که در اختیار غربیهاست. اینها از هنر حداکثر استفاده را کردهاند برای ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویتسوز؛ بخصوص از هنرهای نمایشی، بخصوص از سینما حداکثر استفاده را کردهاند. اینها به صورت پروژهای یک ملت را تحت مطالعه قرار میدهند، نقاط ضعفش را پیدا میکنند، از روانشناس و جامعهشناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده میکنند، راههای تسلط بر این ملت را پیدا میکنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنری در هالیوود سفارش میکنند که بسازد و میسازد. بسیاری از فیلمهائی که برای ماها و برای کشورهائی نظیر ما میسازند، از این قبیل است. من از فیلمهای داخل خود آمریکا خبری ندارم؛ اما آنچه که برای ملتهای دیگر میسازند، جنبهی تهاجم دارد. چند سال پیش از این در خبرها بود که در بعضی از کشورهای بزرگ اروپائی تصمیم گرفته شد که با فیلمهای آمریکائی مقابله شود. آنها مسلمان نیستند، اما آنها هم احساس خطر میکردند؛ آنها هم احساس تهاجم میکردند. نسبت به کشورهای اسلامی البته بیشتر، و در مورد کشور انقلابی ما هم به طور ویژه؛ نگاه میکنند، خصوصیات را میسنجند، وضعیت را میسنجند، فیلم را بر اساس آن میسازند، خبر را بر اساس آن تنظیم میکنند، رسانه را بر اساس آن شکل میدهند و میفرستند فضا. باید به اینها توجه داشت. سلیقهسازی میکنند، فرهنگسازی میکنند؛ بعد از آنکه سلیقهها را عوض کردند، ذائقهها را عوض کردند، آن وقت اگر احتیاج به زر و زور بود، دلارها را وارد میکند، نیروهای نظامی و ژنرالها را وارد میکنند. این، شیوهی حرکت غربیهاست؛ باید مراقب بود. باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامىِ نوین بر دوش آنهاست؛ و یکی از حدود و ثغور این کار، مواجههی با تمدن غرب است، به صورتی که تقلید از آن انجام نگیرد».۲۳/۰۷/۱۳۹۱
اسکار سیاسی
بیشتر کارشناسان سینمایی معتقدند که مراسم اسکار بالاخص در چند دهه اخیر کاملاً رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته تا این که دارای ارزش های هنری باشد و بیشتر از همه به دنبال پیشبرد اهداف سیاستمداران آمریکایی است. در همین رابطه مسعود فراستی می گویند:
به نظر من جشنوارههای سینمایی-هنری، فرنگ اصولاً سینمایی هنری نیستند؛ مخصوصاً اسکار.
فراستی چنین ادامه میدهد: "جایزه علمی جهانی ارزش دارد.رقابت ورزشی با ارزش است. اما جوایز سینمایی و هنری جهانی، بخصوص در یکی دو دهه اخیر جای شک دارد؛ به هیچوجه این طور نیست که سیاست در آن نیست.
چند نمونه از اسکارهای سیاسی
آرگو
شاید بتوان بالاترین حد از سیاسیکاری در مراسم اسکار را انتخاب فیلم ضعیفی چون «آرگو» دانست.
این درام حادثهپرداز سیاسی آنقدر دچار ضعف بود که برخی فکر میکردند در حضور فیلمهایی چون «لینکلن»( استیون اسپیلبرگ)، «زندگی پای»(آنگلی) و «30دقیقه بامداد»(کاترین بیگلو) ساخته پیشپاافتاده بنافلک بختی برای موفقیت ندارد ولی در نهایت، شوخی، جدی شد و اعضای آکادمی، اسکار را به جای سینما به سیاست اهدا کردند.
سه فیلم «لینکلن» استیون اسپیلبرگ،«سی دقیقه بامداد »کاترین بیگلو و «آرگو» بن افلک با محور سیاست در اسکار حاضر بودند و در نهایت این «آرگو» بود که توانست اسکار بهترین فیلم را از آن خود کند؛ اتفاقی که باعث شد بسیاری از عملکرد آکادمی اسکار متعجب شوند. فیلمی تاریخی- سیاسی که فرار ششدیپلمات آمریکایی را از ایران به تصویر کشیده و برای گنجاندن عنصر جذابیت، تاریخ را نیز مورد تحریف قرار داده و به سیاهنمایی پرداخته. برخی فیلمسازان ایرانی نیز از انتخاب «آرگو» ساخته بن افلک به عنوان بهترین فیلم اسکار 2013 شگفت زده شده و این انتخاب را خارج از اصول آکادمی اسکار دانستند.
بیشتر منتقدین دریافت اسکار «آرگو» را به پای سیاستزدگی گذاشته و مبتنی بر منافع آمریکا میدانند. با این حال «آرگو» توانست برای مدتی کنجکاو برانگیز باشد و توجه عوام را به خود معطوف کند. این فیلم با نگاهی مقطعی و به دور از واقعیت به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا پرداخته و توانسته عنوان سیاسیترین فیلم اسکاری را به خود اختصاص دهد.
تحریف واقعیت در این فیلم تا حدی است که حتی جیمی کارتر که در آن مقطع از فیلم ریاست جمهوری آمریکا را عهدهدار بوده نسبت به این تحریف اعتراض کند. او گفته در فیلم به نقش سازمان سیا بیش از حد پرداخته شده، در حالی که وظیفه اصلی برای فرار دیپلماتها برعهده سفارت کانادا بود. محتوای فیلم افلک و برجستهسازی سازمان سیا در نجات دیپلماتهای آمریکایی باعث شده تا این شائبه ایجاد شود که «آرگو» فیلمی سیاسی است و به سفارش سازمان سیا ساخته شده. معرفی بهترین فیلم اسکار توسط میشل اوباما همسر رییس جمهور آمریکا از کاخ سفید که در تاریخ اسکار بیسابقه است، هم مؤیدی بر سیاسی بودن این فیلم و مراسم اسکار خواهد بود.
فهرست شیندلر
اینکه ما معتقد هستیم که اسکار سیاسی است فقط به خاطر فیلم های ضد ایرانی آنها نیست، بلکه این رویه برای انتخاب بیشتر فیلمها ثابت هست.
به طور نمونه استیون اسپیلبرگ که تقریبا هیچ وقت مورد توجه اعضای آکادمی اسکار قرار نمیگرفت و به عنوان یک سرگرمیساز جدی گرفته نمیشد با فیلمی که هیچ ارتباطی با ساختههای قبلیاش نداشت ناگهان به فیلمساز مورد علاقه آکادمی مبدل شد. در اینکه اسپیلبرگ فیلمسازی تواناست هیچ تردیدی وجود ندارد ولی در دهه80 که او موفقترین کارگردان هالیوود بود آکادمی اعتنایی به آثار مهم و جریانسازش نکرد و در اوایل دهه90 ساختن فیلمی کاملا سیاسی باعث شد تا ناگهان اسپیلبرگ هم برای اسکار مهم شود. فهرست شیندلر که با مضمون مظلومنمایی یهودیان در زمان جنگ جهانی دوم ساخته شد. فهرست شیندلر علاوه بر اسکار بهترین فیلم، اسکارهای کارگردانی، فیلمبرداری، فیلمنامه اقتباسی و موسیقی متن را هم برد تا جز جوایز بازیگری تمام اسکارهای اصلی را دریافت کرده باشد. آن هم در سالی که «پیانو» (جین کمپیون)، «برشهای کوتاه» (رابرت آلتمن)، «عصر معصومیت» (مارتین اسکورسیزی)، «به نام پدر» (جیم شرایدان) و «بقایای روز» (جیمز آیوری) ساخته شده بودند.
هرت لاکر
فیلم هرت لاکر که در اسکار 2010، بیش ترین جوایز را برد و حتی فیلم دیدنی آواتار را هم پشت سر گذاشت. فیلمی که تا قبل از اسکار، بیش تر سینمایی ها، اسمش را هم نشنیده بودند، ولی به یک باره وارد مسابقه شد و شش جایزه اسکار را برد و همه را متحیر و ناامید کرد.
این فیلم با این که جایزه های زیادی را نصیب خودش کرد، اما قبل از اسکار کسی برای دیدن آن نرفت و کم فروش ترین فیلم تاریخ اسکار بود. هرت لاکر، آخرین فیلم هالیوود درباره جنگ عراق است. داستان فیلم درباره خنثی سازی بمب در عراق است. سه سرباز از جان گذشته و متخصص خنثی سازی بمب های معروف به خیابانی، مأموریت ویژه دارند تا در عراق، سربازان امریکایی و مردم را نجات دهند.
در این فیلم سربازان امریکایی منجی مردم عراق اند و برعکس، مبارزان عراقی، مثل شبح های خطرناکی نشان داده می شوند که تروریست های خطرناکی هستند. در این فیلم نشان داده می شود که عراقی ها به امریکایی های بی گناه حمله کردند، در حالی که امریکایی ها متجاوزند.
فیلم هرت لاکر، دروغ های زیادی می گوید، اما جالب این است که جشنواره اسکار، به هیچ کدام از فیلم هایی که مخالف جنگ و تجاوز بودند، توجه نکرد و فیلمی را که پر از دروغ است، بهترین فیلم سال معرفی کرد.
جدایی نادر از سیمین و فروشنده
متاسفانه باید به این فهرست نام دو فیلم ایرانی را هم اضافه کنیم. «جدایی نادر از سیمین» و « فروشنده».
منتقد سینما، مسعود فراستی گفتمان فیلم «جدایی نادر از سیمین» را ساخته توهمات شخصی فرهادی میداند و چنین بیان میکند که این فیلم در مجموع، در سطح متوسط رو به ضعیف است و تمام حرف این فیلم این است که ایران جای زندگی کردن نیست و آن را دروغ فراگرفته است.
همچنین فیلم فروشنده که سیاه نمایی شدیدی از ایران دارد و متاسفانه باید گفت که سرمایه گذار آن خواهر امیر قطر، «شیخه المیاسه بنت حمد بن خلیفه آل ثانی» است، که در اینستاگرام شخصی خود نوشت: «افتخار می کنم که به عنوان اولین بنیاد سینمایی عربی، در سه سال متوالی 4 بار نامزد اسکار شدیم و امشب برای فیلم فروشنده اسکار بهترین فیلم خارجی را گرفتیم.» اما فارغ از سیاه نمایی های فروشنده برنده شدن اسکار این فیلم به نوعی تسویه حساب سیاسی دمکراتها از ترامپ بود.
نویسنده سایت «پلی لیست» خطاب به اعضای آکادمی اسکار نوشت: «فرهادی نمی تواند به اسکار بیاید پس در حمایت از آزادی هنری به «فروشنده» رای بدهید. از این فرصت، هوشمندانه بهره ببرید.». همچنین «هالیوود ریپورتر» هم که یکی از نشریات معتبر سینمایی است، شب پیش از برگزاری مراسم اسکار نوشت: «فروشنده به عنوان فریاد اعتراض هالیوود علیه ترامپ، در آستانه بردن جایزه اسکار است.»و حتی شهردار لندن هم که از مخالفین جدی رئیسجمهور آمریکا محسوب میشود، دست به یک اقدام بیسابقه در انگلستان زد و فیلم فروشنده را در میدان اصلی این شهر برای عموم به نمایش گذاشت.
اما وقتی صحبت از فیلم های دیگر ایرانی میشود مثل بچه های آسمان که به بخش مسابقه راه یافت اما چون مطابق سیاست سیاهنمایی ایران نبود دستش از جایزه خالی ماند و یا فیلم محمد رسول الله که حتی به بخش مسابقه هم راهی پیدا نکرد. و این خود گویای سیاست های پشت پرده مراسم اسکار است.
سخن پایانی
گرفتن اسکار شاید برای بسیاری از آنها که از هالیوود فقط فرش قرمزها و زرق و برقهایش را دیده اند رویایی جذاب باشد اما برای آنها که نیمه پنهان آن هم برایشان هویدا شده است صرفا به شویی شبیه است که برای جذاب جلوه دادن سیاستهای غلط و خانمانبرانداز حاکمان کاخ سفید برگزار میشود. هنر در فضایی تجلی مییابد که رقابت عادلانه اصل اساسی آن باشد نه جایی به نام اسکار که با ایجاد محدودیتهای فراوان سعی دارد فقط و فقط فیلمهایی را از فیلتر خود عبور دهد که در امتداد سیاستهای غلط ایالات متحده و رژیم صیهونیستی باشند.
این سرنوشت کسانی که دل به آمریکایی بسته اند