ادبیات داستانی،هندسه معرفتی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،نشست «ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس» سهشنبه (شانزدهم شهریورماه ۱۴۰۰) با حضور احمد شاکری و مهدی کاموس از سوی خانه کتاب و ادبیات ایران و با همکاری سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس برگزار و به صورت زنده از طریق آپارات پخش شد.
هویت ملی همان هویت فرهنگی است
در ابتدای این نشست مهدی کاموس با اشاره به اینکه از نظر من هویت ملی شاخصههایی است که میتوانیم با آن ملتی را بشناسیم و تمایز آن ملت را با ملتهای دیگر برجسته کنیم، اظهار کرد: صاحب نظران درخصوص ابعاد مختلف هویت ملی همچون جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی، دینی و فرهنگی صحبت میکنند ولی آنچه که مدنظر من است تا در این جلسه به آن بپردازم تحت تاثیر تغییراتی است که در این سه دهه اخیر در دنیا روی داده و بحث تاثیرات جهانی شدن و فناوریهای نو بر هویت ملی است؛ از نظر من هویت فرهنگی، یعنی هویتی که تولید معنا میکند و معناها را برای ملتها میسازد و آنقدر برجسته است که میتوان گفت با توجه به مولفههای جهانی شدن هویت ملی به نوعی همان هویت فرهنگی است.
وی ضمن مطرح کردن اینکه به نظر من ملیت، ملیگرایی و وطن نیز یک مفهوم فرهنگی شده است، عنوان کرد: اکنون مرزها فراملی شدهاند و همینطور مباحث تاریخی، فراتاریخی و مسائل سیاسی نیز فرا سیاسی شدهاند. اما همه اینها را میتوانیم در بعد کلان فرهنگ جمع کنیم و بگوییم فلسفه هویت ملی ما همان هویت فرهنگی است و در یک توسعه مفهومی میتوانیم ملیت و هویت ملی خود را تحت هویت فرهنگی بررسی کنیم. اما در هویت فرهنگی آنچه که برجسته بوده و مولفه محوری است بحث هنر و ادبیات است.
پس رابطه ادبیات داستانی با هویت ملی از اینجا آغاز میشود که هنر و ادبیات بعد اصلی و سازنده هویت فرهنگی است و هویت فرهنگی بعد برجسته و غالب هویت ملی است. به همین دلیل در مطالعات فرهنگی در این چند دهه اخیر به ویژه شاهد هستیم که برای شناخت ملتها، درک رفتار جمعی و برای تفسیر عمل تاریخی آنها عموما به بررسی هنر و ادبیات آن کشورها میپردازند. فیلم، تئاتر، قصه، ادبیات فولکلور یک ملت و... میتواند به نوعی هویت آن ملت را نشان دهد.
این نویسنده همچنین ادامه داد: به واقع یکی از راههای بررسی هویت ملی ایران بررسی حوزههای ادبیات داستانی و هنر و ادبیات آن کشور است. از نظر بنده ظهور و بروز هویت ملی و ادبیات دفاع مقدس ما در سه شاخص خود را نشان داد؛ اولین زمینهای که میتوانیم درباره ظهور هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس بررسی کنیم هویت شیعی، امام محور و ولایت محور است.
یعنی من فکر میکنم در ادبیات داستانی دفاع مقدس هویت ملی ما به سمت هویت دینی و در هویت دینی به سمت هویت شیعی حرکت میکند و از میان ابعاد مختلف هویت ملی آنچه که در ادبیات داستانی دفاع مقدس برجسته و بازنمایی شده و تداوم فرهنگی پیدا کرده نخست بحث شیعی بودن است. دوم مبحث عاطفی بودن و هویت شاعرانگی ایرانیان است و بعد عارفانه. عرض بنده این است چنانچه در جامعه عمومی بیشتر جنبه تراژیک عاشورا را میبینم و جنبه عارفانه آن مطرح است؛ ولی ظهور و بروز هویت ملی ما در ادبیات داستانی در سه زمینه شیعی، عارفانه و عاطفی است. ظهور و بروز عاطفی هویت ایرانیان در تفسیر مسائل سیاسی، خانوادگی، اجتماعی و... تبیین شده است.
ادبیات داستانی جزو هویت ملی است
در بخش بعدی نشست «ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس»احمد شاکری به مبحث انتخاب کتاب سال حوزه دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: یکی از موضوعات مورد بحث مسئله بودگی این مسئله است؛ نکتهای که وجود دارد این است که اولا آیا مسئله است یا خیر و ثانیا از کجا آمده است.
به نظر من این مسئله نیست بلکه کلان موضوع است. تعریفی که ما از مسائل علمی داریم این است که مشخص بوده و روش علمی معین دارند و تا حد مقدور آنقدر خرد شده و تقلیل پیدا کردند که بتوان ادله آن را جستوجو کرد؛ جنس بحث ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس آنقدر موسع است که چیزی از مسائل باقی نمیماند مگر اینکه در ذیل این عنوان است. نکته دیگر این است که مسائل از کجا میآیند. به واقع مسائل انتخابی نیستند بلکه کشفی هستند، درواقع ما کشف میکنیم که اثری در حوزه دفاع مقدس است یا خیر.
وی افزود: سوال این است که آیا ما درباره ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس تا به حال پژوهش انجام ندادیم؟ به نظر میرسد که بسیار است. نه اینکه لزوما درباره هویت ملی باشد ولی زمانی که شما گستره هویت ملی، مولفهها و ارکان آن را در نظر بگیرید متوجه میشوید در طول تاریخ ادبیات داستانی دفاع مقدس مجموعهای پژوهشهای دانشگاهی،غیردانشگاهی، میزگردها و اختراعات و... صورت گرفته است و شاید بتوان گفت همه اینها در ذیل هویت است. ممکن است که عنوان هویت ملی نگرفته باشند ولی میخواستند همین را تعمیم دهند. لذا این سوال وجود دارد که اصلا طرح این مفهوم چه اندازه علمی است؟ یعنی اجمال بعد از تفسیر به چه معناست.
این نویسنده همچنین مطرح کرد: نکته دیگری که وجود دارد این است که آیا مبادی و مقدمات این موضوع تحقق پذیرفته است یا خیر. این موضوعی که در این نشست مطرح شده است به سمت کلان موضوع سوق پیدا میکند. مجموعهای از علوم اجتماعی، علوم انسانی، هنر، جغرافیا، تاریخ، حتی علوم طبیعی و... همه اینها در ذیل آن قرار میگیرد چون هویت ایرانی اسلامی ما جدا از آن نیست. درواقع نمیتوانیم خواجهنصیر را نبینیم و بگوییم ما هویت ایرانی داریم؛ هویت ما همه اینها است.
شاکری با بیان اینکه یکی از مباحث هویت ملی در ادبیات است، تصریح کرد: چون شما به ساحتی وارد شدهاید که هم ضرب و هم مضروب هردو جزو مولفههای هویت ملی است. بهواقع زبان، ادبیات و ادبیات داستانی جزو هویت ملی است. منظورتان از ظهور و بروز در ادبیات داستانی چیست؟ یعنی تولید خلاق که این فروکاهیدن مسئله است، ادبیات داستانی تنها تولید خلاق نیست بلکه تبلیغ، نشر، پژوهش، نقد، آموزش، ترجمه و... را شامل میشود؛ ادبیات داستانی یک هندسه معرفتی است.
یک تقلیل بسیار مضر که خیلی از پژوهشهای ما را به بیراهه برده این است که وقتی میگوییم ادبیات داستانی یعنی تولید خلاق. درصورتی که داستان خود محقق نمیشود، خود داستان هویت خود را از پژوهش و نقد میگیرد.
وی در ادامه مطرح کرد: داستانی که مبانی آن در فضای دانشگاهی تایید و تفسیر نشود، هویتی پیدا نکرده است. یکی از دلایلی که ادبیات داستانی ما فاقد هویت دقیق و کامل ملی است این است که تئوری پردازی نشده است و یکی از دلایلی که ادبیات در غرب و در جهان جاافتاده و صاحب مکتب است تئوریپردازیهای پیرامون آن است. ما جریان نقد ادبی و نقد داستان نداریم، در این صورت ادبیات چگونه میتواند هویت داشته باشد در حالی که هویت خود را از آن میگیرد.
این نویسنده با اشاره به تعاریف متعدد هویت بیان کرد: نمیتوانیم یک مسئله مبهم یا با کرانههای بزرگ را مطرح کنیم؛ درواقع این اتفاق کاری ندارد اما کسی باید به آن پاسخ دهد و تنها طرح مفاهیم به حل آن نمیانجامد. نوعا هویت فردی را مادون، هویت جمعی را مافوق و هویت ملی را اعلا میدانند.
هویت به صورت مشخص دال بر چیستی و چگونگی است و مراتبی نیز دارد و متعلقهای متعددی برای آن برشمردند. سوال این است که آیا قرار است ادبیات هویت ملی را نشان دهد و میتواند یا خیر؟ موضوع ادبیات شخص است و هرچیزی که در ارتباط با فرد است و شخص با آن سر و کار دارد جزو هویت فردی است و داستان به صورت اولی و ذاتی و کارکردی هویت فردی را منتقل میکند چون موضوع آن فرد است؛ موضوع داستان جامعه نیست.
این منتقد ادبی ضمن بیان اینکه ادبیاتی که مخاطب ملی ندارد نمیتواند هویت ملی ایجاد کند، اظهار کرد: این خواستهای فراتر از ادبیات است، ادبیاتی که معرفی نمیشود تا مخاطب همگانی داشته باشد اگر ظهوری از هویت ملی نیز داشته باشد، نمیتواند ایجاد کند؛ حتی اگر هویت ملی را نمایش بدهد. همچنین برای فهمیدن اینکه هویت ملی را نشان داده است یا نه باید ابزارها را بسنجید و ملاک و معیار میخواهید.
تجلی انسان انقلاب اسلامی در انسان دفاع مقدس است
در ادامه این نشست مهدی کاموس با اشاره به اینکه یکی از راههای شناخت، بحث روایتها است، عنوان کرد: یکی از مباحثی که امروزه در خصوص آن صحبت میکنیم مبحث روایتهایی است که ادراک ما را از جهان شکل میدهد؛ یعنی تفسیر ما از جهان برخاسته از روایتها است، روایتهایی که تجربههای ما را ساختارمند میکند و آنها را دارای شروع، میانه و پایان میکند؛ روایتهایی که هم تفسیرگر هستند و هم سازنده، یعنی هم بیان میکنند هم تبیین.
همچنین برای بیان پدیدهها راهی جز روایت نداریم، برای تبیین آنها نیز راهی جز شناخت روایتها نداریم. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات داستانی و هنر بیانگر بودن است. ادبیات آنچه در جهان رخ میدهد را نیز بازتاب میدهد، جهان را بازنمایی میکند و در مخاطب بازتولید میکند.
وی همچنین بیان کرد: در ادبیات دفاع مقدس چهار مقوله امر زیبا، انسان ایرانی، تاریخ اجتماعی ملت و امر قدسی گمشده است و اتفاقا بحث ما در ادبیات داستانی دفاع مقدس بحث انسان است همان انسان ایرانی. در ادبیات، سینما، تئاتر و غیره نشان داده میشود انسان ایرانی که تمدن پنج هزار ساله دارد و همواره انسان دینی بود، چگونه تمایزهای خود را به دنیا نشان میدهد. بهواقع هنرمند و نویسنده برای نشان دادن جهان خود آن را در انسانی متجلی میکند.
وی با اشاره به اینکه ادبیات در پارادایم روایت یکی از مباحث معرفتی است، تصریح کرد: ادبیات دفاع مقدس فصل مشترک ادبیات و هنر ما است که در طول تاریخ میتوانیم سیر انسان ایرانی را به انسان انقلاب اسلامی و بعد انسان دفاع مقدس و پس از آن به سوی انسان تمدن نو ببینیم.
بار همه این مسیر تاریخی و تداوم تاریخی را ادبیات دفاع مقدس به دوش میکشد؛ چون هنوز میبینیم که دال تهی گفتمان انقلاب اسلامی ما در شخصیتهایی چون سردار سلیمانی و… دیده میشود. یعنی آنچه که خواسته یک ملت از انقلاب اسلامی است در شخصیتی است که برای ملت ایران و برای خدا کار میکند بدون اینکه برای خود و خانوادهاش خواستهای داشته باشد. بهواقع تجلی انسان انقلاب اسلامی در انسان دفاع مقدس صورت میگیرد.
این نویسنده ضمن مطرح کردن اینکه ادبیات دفاع مقدس آشکار بوده و پیچیدگی ندارد، بیان کرد: تکلیف شخصیت در این نوع ادبیات روشن است، آمده از دین و وطن دفاع کند و مطیع امام است. برخی به ساده بودن این نوع ادبیات نقد وارد میکنند درحالی که اتفاقا یکی از مولفههای موفق ادبیات دفاع مقدس است. در حقیقت این نوع ادبیات برخلاف ادبیات پیشین در تعظیم و تکریم انسان حرکت میکند. عموما انسان ایرانی در آثار نویسندگان پیشین، انسانی است که از سوی استبداد تحقیر شده است.
به نظر من ادبیات دفاع مقدس نسبت به ادبیات پیشین خود اسطورهزدایی کرده و دوباره اسطورهپردازی میکند و افرادی چون همت، بروجردی، چمران، شیرودی، متوسلیان و… اسطوره میشوند؛ این اسطورهسازی از طریق روایتهایی شکل میگیرد که ما از جنگ ارائه کردیم. همچنین این نوع ادبیات هویت ملی ایرانیان را ساخته و نشان داده است و این سنجش را میتوان از اسامی خیابانهایی که به نام شهداست یا از احترامی که ملت ایران به خانواده شهدا و دوران دفاع مقدس میگذارند، دید.
کاموس سخنان خود گفت: یکی از تفاوتهای ادبیات دفاع مقدس با ادبیات جنگ در جهان در این است که ما به جای پرداختن به عملیاتها بیشتر به فضای جبهه پرداختیم و اتفاقا این فضا دوست داشتنی است. ادبیات دفاع مقدس در بازتاب و بازنمایی مفهوم انسان ایرانی به عنوان مولفه اصلی هویت ایرانی نقش آفرین بوده است.
ادبیات داستانی دفاع مقدس تحت تاثیر هویت ملی است
شاکری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه تنها علت اکرام شهدا توسط مردم و نامگذاری خیابانها به اسم شهدا ادبیات داستانی نیست، اظهار کرد: عوامل متعددی در شکلگیر و بازتاب این هویت در جامعه ما وجود دارد و اکنون ما به دنبال تایید این نکته نیستیم که هویت ملی ما متاثر از ادبیات دفاع مقدس قرار دارند یا خیر، بلکه میخواهیم ظهور و بروز آن را در یک قالب مشخص پیگیری کنیم. ادبیات داستانی دفاع مقدس نیز سیر زمانی داشته و تحت تاثیر هویت ملی است. سوال این است که آیا حرکت از ادبیات دفاع مقدس در سیر همین هویت یابی ادبیات دفاع مقدس به سمت ادبیات پایداری موجب تقویت هویت ملی میشود یا خیر؟ که به نظرم اینطور نیست.
این نویسنده همچنین عنوان کرد: از بین ادبیات دفاع مقدس، ادبیات پایداری، ادبیاتی که برای شهداست و... کدام یک برای هویت بخشی مناسبتر است؟ ضمن این که این نکته را نیز باید در نظر بگیریم که بسترهای ادبیات داستانی برای ظهور و بروز هویت چیست. سوال دیگر این است که اگر ظرف ادبیات داستانی واجد مؤلفههای هویت ملی نباشد، میتواند مظروف هویت ملی را بازتاب دهد؟ اولویت با ظرف یا مظروف است؟
این مسائل هم تابع ادله عقلی و هم شواهد تاریخی است و یکی از چالشهایی که موجب شد مظروف ارزشمند دفاع مقدس در ظرف ناهمخوان رمان دفاع مقدس ریخته شود و اکنون قویترین، رایجترین، مشهورترین و شناختهشدهترین رویکرد در ادبیات داستانی دفاع مقدس روایتهای سیاه از دفاع مقدس هستند، نتیجه همین عدم تجانس است. یعنی گمان کردیم ظرف یک خصوصیت غیرفعال و غیرجهتمند دارد در حالی که اینطور نیست.
وی افزود: همچنین ما دو جریان عمده داریم، ما نمیتوانیم درباره ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس صحبت کنیم، مگر اینکه دو جریان ادبیات داستانی متعهد که به دنبال هویتیافتگی و ادبیات داستانی سیاه که به دنبال هویتباختگی است را تفکیک نکنیم. این جریان هویتزدا بسیار مهم است و این سؤال باید مطرح شود که چه شد مهمترین موقعیتها برای ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس در ساختار داستانی به سمت هویتزدایی تمایل پیدا کرد؟ همچنین باید توجه کنیم که کار ادبیات داستانی تنها گزارش بوده یا نمایش نیز هست.
انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به بازیابی هویت فرد پرداختند
شاکری با اشاره به این که ارزشهای اسلامی بسیار زیاد است، گفت: انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به بازیابی هویت فرد پرداختند و در این تردیدی نیست. همچنین ادبیات به واسطه انقلاب دچار نوزایی شده است. به عنوان نکته پایانی باید بگویم جریان ادبیات داستانی سیاه مؤلفههای هویتزدا دارد که تردید در مقابل رفتار مؤمنانه، شک در مقابل اعتقاد راسخ، تضعیف انگیزههای ایدئولوژیک، جدایی فرماندهان در مقابل ولایتپذیری، تمرکز بر انگیزههای انسانی، تردید درباره انسجام ملی در مواجهه با جنگ، بدگمانی نسبت به نظام و اهداف، تشکیک در دشمن بودن دشمن و کمرنگ کردن تفاوتها و دشمنستاییها، تمایل به غرب و پناه جستن به آن، ضدیت با نظام جمهوری اسلامی، تضعیف و تحقیر شهادت، انکار و تقلیل ایثار و ... را شامل میشود.