چند نکته درباره ماجرای تغییر امامجمعه لواسان
چند نکته درباره ماجرای تغییر امامجمعه لواسان و اطلاعیه مهم شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
پایان مأموریت حجتالاسلام لواسانی عجیب نیست. عجیب آن است که ما عادت کردهایم با کمترین اطلاع از یک ماجرا قطعیترین حکم را صادر کنیم.
بنده به دلیل اینکه چیزی حدود دو سال در روند جابجایی یکی از امامان جمعه قرار داشتم و تجربهای خوب را به دست آوردم لازم میدانم چند نکته را تبیین کنم.
یکم: صدور اطلاعیه و اقناع افکار عمومی از سوی شورای سیاستگذاری کاری بسیار خوب و ضروری است که البته باید موردتوجه بیشتری قرار بگیرد؛ موضوعی که بارها توسط رهبر انقلاب مورد تأکید قرارگرفته است و از مسئولان دستگاههای مختلف دراینباره مطالبه داشتهاند اما چندان جدی گرفته نشده و نمیشود؛ البته نهادها و سازمانها برای توجیه این ضعف دلایلی را هم مطرح میکنند که اگرچه تااندازهای قابلقبول است اما کافی نیست.
حداقل کاری که به عقیده بنده میشود انجام داد این است که شورای ائمه جمعه جمعی از نخبگان و برگزیدگان شهرهای کشور را در جریان برنامههای خود قرار بدهد تا بهوقت ضرورت این جمع بهعنوان حلقه ارتباطی بتوانند مسائل را برای مردم تشریح کنند؛ این کار جلوی سوءاستفادههای رسانهای را هم تا اندازه قابلتوجهی خواهد گرفت.
بهعنوان نمونه در ماجرای لواسان، شورای ائمه جمعه اعلام کرد که برخی ملاحظات در ارزیابی عملکرد حجتالاسلام لواسانی وجود دارد که چیزی از شخصیت وی کاسته نمیکند؛ حرف بنده این است که اگر بیان برخی موارد سبب تضعیف جایگاه فرد نمیشود چرا باید از بیان آن واهمه داشته باشیم و تنها به خاطر واکنشهای رسانهای دست به اقدام بزنیم؟ به عبارتی اقناع افکار عمومی یک مسئله پیشینی است نه پسینی و توضیح بعد از واقعه هرچند خوب است اما این شائبه را ایجاد میکند که توجه به افکار عمومی هنگامی ضرورت مییابد که کار به مرحله حساس برسد.
رعایت جایگاه و احترام شخصیت حقیقی و حقوقی امامان جمعه مهم است اما آنچه اهمیت بیشتری دارد در نظر گرفتن این نکته است که اگر ما به هنگام روشن بودن چراغ سبز با مردم گفتگو نکنیم در زمان روشن شدن چراغقرمز نمیتوانیم نتیجه کاملاً مطلوبی به دست بیاوریم.
باوجود تحول در شورای سیاستگذاری اما فرمان اخیر رهبر انقلاب درباره بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی و رسانهای کشور شامل حال این نهاد نیز میشود و باید از ظرفیت نخبگانی برای انجام این کار ویژه استفاده شود.
دوم: فرآیند جابجایی یا خداحافظی امامان جمعه کار حساس و اندکی پیچیده است و با تصمیم جمعی اعضای شورای 9 نفره که منصوب رهبری هستند صورت میگیرد؛ فشارهای فردی و جریانی هم در موافقت یا مخالفت با امامجمعه وجود دارد ولی رویه شورا این نیست که تنها به دلیل یک طومار یا تلفن تصمیم قطعی بگیرد؛ اوج بیانصافی و بیتقوایی این است که کسی بگوید «مسئولین شورا چارهای جز بیان توجیههای غیرقابلقبول ندارند و آیا از شورا انتظار دارید بیاید و بگوید ما به دلیل فشار رانتخواران و مفسدان، امامجمعه لواسان را کنار گذاشتیم؟ معلوم است که نمیتوانند این را بگویند!»
سوم: همانطور که حجتالاسلام لواسانی هم تصریح کرد؛ انتقاد و پرسش با توهین و بیاحترامی و زیر سؤال بردن همه خدمات و تلاشهای یک فرد و یکنهاد فرق دارد.
ما در خارج از گودنشستهایم و با قاطی کردن اطلاعات درست با توهمات نابجا واکنش نشان میدهیم و عجیب است که هرگز فکر نمیکنیم تصمیم یک جمع اگرنه صد در صد اما با احتمال خیلی زیاد ازآنچه ما خیال میکنیم درست یا غلط است، اهمیت بیشتری دارد.
در این ماجرا و موارد مشابه، برخی که سعی دارند خودشان را مطلع و آگاه از مسائل پشت پرده نشان بدهند با بدترین ادبیات اقدام به مطالبه گری میکنند. محافظهکاری، تحت تأثیر نفوذ و برچسبهایی از این قبیل را به یک فرد یا نهاد نسبت میدهند تا بگویند ما میفهمیم و شما نمیفهمید!
آیا تأکید بر اهمیت مسئله نفوذ از سوی امام جامعه به این معنا است که هر جا اختلالی مشاهده کردیم بیمحابا فریاد بزنیم که فلان فرد یا نهاد مورد نفوذ قرارگرفته است؟
عقلانیت انقلابی این نیست که همه را یکسره و بیحسابوکتاب نفوذی محسوب کنیم و خیال کنیم ما متخصص شناسایی جریان نفوذ هستیم!
قبلاً درجایی گفتم اگر انقلابی گری یک ضرورت مورد تأکیدِ امام جامعه است، باید شاخصههایش را هم از ایشان دریافت کنیم نه اینکه هرکسی راه بیافتد و با پرچم انقلابی گری هر رفتار سخیفی را انجام بدهد و به آن افتخار کند.
چهارم: دستگاه امامت جمعه یک قرارگاه است که بر اساس چهارعنصر ایمان، تقوا، بصیرت و اخلاق باید پیریزی بشود. این نکته هم از مواردی است که به نظر میآید نیاز به کار و دقت جدی و عمیق دارد و مسئولین شورا باید امامان جمعه را با این چهار ویژگی بهصورت مداوم ارزیابی کنند.
بااینوجود یک برداشت نادرست در ذهن برخی از مردم و بهویژه جوانان شکلگرفته است که امامجمعه تراز کسی است که بیل و کلنگ و ابزار جوشکاری به دست بگیرد و شهر را آباد کند یا همیشه با مفسدین و رانتخواران و زمینخواران مبارزه کند و بهاصطلاح کف میدان باشد.
اما آیا امامت جمعه در این کنشها خلاصه و تعریف میشود؟
کار تشکیلاتی، تربیت نیروهای مؤمن و انقلابی، باز کردن گرههای فکری مردم بخشی از کار ویژههای اصلی و بنیادین امامان جمعه است اما در اثر روایت ناقص رسانهای این توهم ایجادشده است که هرکسی بیشتر فریاد میزند حتماً امامجمعه خوبی هم هست؛ این ظلم آشکاری است که روا داشته میشود و عملکرد امامان جمعه توانمند و صاحب ایده و نیرو پرور با این روایت تکبعدی و البته غیردقیق نادیده گرفته میشود.
پنجم: این ماجرا یکبار دیگر بیماری شخص محوری و جمود را بروز داد. برخی حاضر هستند تمام رفتار و گفتار یک فرد را بپذیرند و او را تأیید کنند اما کمترین اعتبار و اهمیتی برای نهاد بالادستی که فرد مطلوبشان را در یک جایگاه منصوب کرده است در نظر نمیگیرند؛ اگر خیال میکنیم امامجمعه فردی مستقل و خودمختار است در اشتباه به سر میبریم.
شورای سیاستگذاری ائمه جمعه با حکم رهبر انقلاب وظیفه و اختیار دارد در چهارچوب ساختاری خودش عمل کند. البته بار دیگر تکرار میکنم که معنای این حرف چشمپوشی از انتقاد سازنده نیست ولی نباید امامجمعه یا مردم تصور کنند رسانه و مطالبه عمومی میتواند جایگزین یکنهاد تصمیم گیر بشود و سیاستگذاری کند.
محمد هادی سمتی
اقدامی که شما کردید، صدها فعال فرهنگی را منفعل کرده است، فعالانی که با خطبههای امام جمعه لواسان، امیدشان زنده شده بود؛ آیا به ضربهای که زدهاید واقف هستید؟
اگر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، با یک حرکتی، جبهه فرهنگی انقلاب در کل کشور را تضعیف کرد، چه برخوردی باید با او شود؟ نباید برکنار شود؟ نباید حداقل به چالش کشیده شود؟
اینقدره زود قضاوت نکنین