لوکوموتیوهای هاشمی به کدام سو میروند؟
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، از جمله تأثیراتی که دولتها بر کشور میگذارند، تعیین مسیر کشور و به عبارت دیگر، تعیین مسیر ریل گذاری کشور است. اساسیترین ریل گذاری در کشور نیز توسط دولت پنجم و ششم گذاشته شد؛ زیرا رئیس دولت و رئیس جمهور واحد شده، بنیان گذار انقلاب رحلت فرمودند، هشت سال جنگ تحمیلی پایان یافته و شخصیتی پر نفوذ بر مسند دولت تکیه زده است.
هاشمی رفسنجانی، دارای روحیات و تفکرات به خصوصی در بین شاگردان حلقه اول امام بود و همین امر موجب شد خطی را به راه بیندازد که بعد از دستیابیاش به ریاست جمهوری، افراد زیادی در این مسیر قرار بگیرند و هنوز هم که هنوز است، خط فکری او در بین فرزندان معنویاش جریان داشته باشد. اصلیترین مؤلفه خط فکری هاشمی که پس از ریاست جمهوری وی به ریل گذاری دولتهای جمهوری اسلامی بدل شد، تفکر «سهم داشتن از انقلاب» بود.
کاوش در موضعگیریها، سخنرانیها، نامهها و به خصوص خاطره نویسیها بر این ادعا صحه میگذارد که او خود را محور جنبشهای انقلاب میدید و برای خود حقی قائل بود؛ به همین خاطر خون خاندان خویش را از سایرین رنگینتر میدید و چهبسا او پدیده «آقازادگی» را کلید زد و بر جیب متمولین افزود.
عفت مرعشی: حکم مهدی هاشمی پدرسوختهبازی بود!
مشت نمونه خروار
«عفت با بچهها و حسین آقامرعشى به پارک ارم (خرم سابق) رفته بودند. آنجا به خاطر سوء رفتار مسئولان با مردم (بخوانید خانواده هاشمی)، درگیرى پیش آمده بود. تلفنى از خانه خواسته بودند که کسى برود و وضع را ببیند... عفت خیلى ناراحت بود و هنوز ناراحت است. اگر این گونه که میگوید باشد، حق با اوست، باید آنها ادب شوند. انشاالله رسیدگی خواهم کرد.» [۱]
یکی دیگر از این موارد را هاشمی به خوبی توضیح داده است: «عفت، اعظم و عماد براى سفر به فرودگاه مهرآباد رفتند. مطابق معمول دیر رسیدند و تحویل بارشان دچار اشکال شد. به دفترم گفتم مشکل را رفع کند. به عفت که اظهار ناراحتى میکرد گفتم یا از اول با شناسایى بروید و اگر مثل مردم میروید، مثل همه سر وقت بروید» [۲] بنابر گفته هاشمی، این بار هم (مطابق معمول دیر رسیدند) و طبق معمول، ضمن هماهنگی با بالا (به دفترم گفتم مشکل را رفع کند)، کارها را درست کردند.
فرزندان آن مرحوم نیز از فضل پدر استحصال کرده و در پیشبرد کشور کوشیدند! از جمله فعالیتهای آنان در کشور میتوان به توسعه ورزش زنان، امور بیمارستانی، صنایع موشکی، پروژه مترو سازی، صنعت هوافضا و دریا، سکو سازی و حفاری، تأسیس میادین نفتی در عسلویه و پارس جنوبی، حفاری در دریا و خشکی، توسعه سی ان جی و از همه مهمتر، خودکفایی پنیر و صنایع تبدیلی و بقیه امور در این کشور اشاره کرد که توسط فرزندان هاشمی قبضه شده بود. [۳]
فرزندان من وارد سیاست نشدند!
دیگر استفادههای خانواده هاشمی، به شکل سفرهای پیدرپی خارجی و داخلی، تحصیل در شعبههای آکسفورد دانشگاه آزاد در لندن و جاهای دیگر، فرستادن فرزندان به ژاپن، کره، سنگاپور و شرق و غرب عالم، استفاده از مکانهای اختصاصی در قشم، کیش، شمال و جنوب کشور، نجات خانواده از بمبارانهای احتمالی صدام در دوران دفاع مقدس و بردن آنها با هلیکوپتر به نقاط امن اطراف تهران بوده که آقای هاشمی در بخشهایی از خاطرات خود به آنها اشاره کرده است.
به عنوان نمونه، او ذیل خاطرات ۹ فروردین سال ۶۸ مینویسد: «تا ساعت هشت و نیم در دفتر کار کردم و سپس به منزل آمدم. مهدی از سفر شرق برگشته بود؛ مقداری درباره ژاپن، کرهجنوبی و سنگاپور گفت». البته این نکته را باید توجه داشت که ظاهرا آقا مهدی، جوانی است که سنش از ۲۰ سالگی تجاوز نمیکند.
در کوران جنگ تحمیلی که نخبگان کشور یک به یک در جبههها شهید میشدند، عدهای با این توجیه که کشور در آینده به مسئول و افراد باسواد نیاز دارد، به دانشگاههای خارج از کشور فرار کرده بودند. هاشمی مینویسد: «شب با [فرزندنم]محسن در بلژیک تلفنی صحبت کردم. حالش خوب بود. کتاب و پوستر و نوار میخواست. محسن به خاطر عدم امنیت بعد از ترور من توسط فرقان و تهدید شدن او در محیط تحصیل و عدم تمایلش در به همراه داشتن محافظ، برای ادامه تحصیل به خارج رفت» [۴]
خط ممتد لوکوموتیوهای هاشمی
هاشمی رفسنجانی با چنین روحیات شخصی وارد کارزار سیاست شد در حالی که کشور به تازگی از هشت سال مقاومت رهایی یافته است. این هاشمی گام در سازندگی ایران بعد از جنگ گذاشت، ولی با اسراف، سوء مدیریت، کنترل نامطلوب کارگزاران نوکیسه، ضعف انضباط نیروی کار و مدیریت، تساهل در پیگیری آرمانهای انقلاب، فامیلی کردن قدرت و از همه بدتر با اعتماد به مجامع معلوم الحالی، چون صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی، گات و امثال آن کشور را سالها به قهقرا برد.
ماحصل هاشمی این شد که سیاستهای توسعه، قربانیهای خاص خودش را دارد و نمیشود برای آنها کاری کرد؛ زیرا هزینه و بهای توسعه است و لاجرم باید آنرا پذیرفت. این جمله معروف هم از سوی مسئولان دولت سازندگی شنیده شد که «حتی اگر در فرآیند تعدیل، ۱۵ درصد جمعیت کشور که عموما دهکهای محروم جامعه بودند در زیر چرخهای توسعه له شوند، اشکال ندارد.»
از حضرت ختمی مرتبت (ص) نقل است که «مَنْ سَنَّ سُنَّة سَیِّئَة فعَلَیْهِ مِثْل وِزْر کُلّ مَنْ عمل بِهَا إِلَى یَوْم الْقِیَامَة» هرکس سنت بدی را پایهگذاری کند، گناه مجریان به آن سنت تا روز قیامت بر گردن او نیز نوشته میشود. تجمل گرایی، رانت خواری، روحیه قبیلهای، اعتماد به آمریکا و اروپا، پشت کردن به فرهنگ اسلام و انقلاب، بیتوجهی به نقش سکانداری رهبری، خود تحقیری، ذلت نفس و... بخشی از ریلی است که سردار سازندگی! و پدر اصلاحات بنیان نهاد. حدود ۳۰ سال، جمهوری اسلامی با سیاستهای فکری او حرکت میکرد که اکنون کاشتههای او در حال برداشت است.
سید محمد متکلم
[۱] کارنامه و خاطرات، عبور از بحران (۱۳۶۰)، ص ۱۱۳
[۲] کارنامه و خاطرات، امید و دلواپسى (۱۳۶۴)، ص ۲۶۶
[۳] مرکز اسناد هاشمی رفسنجانی، پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵، مردی که در موقعیتهای سخت موفقیتهای بزرگ ساخت
[۴] کارنامه و خاطرات، عبور از بحران (۱۳۶۰)، ص ۷۴
امام زماااااااااان...
بعضی وقتها با خودم فکر میکردم نکند خدای ناکرده جز کسانی باشم که در نقد مرحوم هاشمی از دایره انصاف خارج شدند.دیشب که صحبتهای #فائزه_هاشمی در توصیف نگرش و جهت گیری های پدر را دیدم دلم قرص شد.اگر حرف دختر راحمل بر صحت بکنیم در نقد هاشمی کوتاهی هم کرده ایم چون چیزهایی را نمی دانستیم.