آسیب های روشنفکری در حوزه/ دین فکر انسان را محدود نمی کند
اشاره: جریان روشنفکری از زمان مشروطه در ایران آغاز شد و با گرایشات مختلفی که داشته تا به امروز ادامه دارد.
ظاهر لفظ «روشنفکر» معنای مثبتی دارد و همچنانکه مشخص است یعنی کسی که دارای فکری روشن است. ولی آنچه که معمولا از ابتدای شروع این جریان شاهد بودیم ـ در اکثر اوقات ـ کسانی که به نوعی مطالب خلاف شرع را بیان میکنند، بدعتی در دین میگذارند و اظهاراتی خلاف فرهنگ دینی دارند عنوان روشنفکر را به یدک میکشند. یکی از شاخصههای روشنفکری نیز غربزدگی است و بخشی از افرادی که خود را روشنفکر میدانند واجد این روحیه هستند. هر چند خیلی از این افراد خودشان را مسلمان و دیندار هم میدانند.
البته این بدان معنی نیست که همه کسانی که به عنوان روشنفکر مطرح میشوند تفکرات خلاف شرع و یا روحیه ضد دینی دارند؛ بلکه همچنانکه ذکر شد غالبا چنین رویکردی دارند و شامل همه روشنفکران نمیشود.
رهبر معظم انقلاب در مورد روشنفکری و روشنفکر میفرمایند مقوله روشنفکری اساسا ضد ارتجاع است. روشنفکری مقولهای است که رو به جلو دارد و بـه آیـنده نگاه میکند. روشنفکری عبارت از آن حرکت و شغلی است که با فعالیت فکر سر و کار دارد.
استاد شهید مطهری نیز روشنفکری را این گونه تعریف میکند که روشـنـفـکـر کـسی است که یک نوع آگاهی خاصی دارد که آن آگاهی خاص او را به سوی هـدفهـای انـسـانـی مـیکـشـانـد. روشـنـفـکـر کـسـی اسـت کـه بـه یـکی از این خودآگاهیهـا (خـودآگاهیهای اجتماعی اعم از طبقاتی،ملی، انسانی) رسیده باشد و درد طبقاتی یا مـلی یـا انـسـانـی یافته و در تلاش رهایی طبقهاش با ملتش یا همه انسانها باشد و می خـواهـد آگـاهـی خـود را بـه آنهـا منتقل نماید و آنها را به حرکت و تلاش برای رهایی از اسارتهای اجتماعی درآورد.
حال با توجه به اینکه بنا بر فرموده رهبر انقلاب روشنفکری در ایران، بیمار متولد شده است، خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، برای بررسی ابعاد گوناگون روشنفکری در کشور با تأکید بر بعد حوزوی آن با حجت الاسلام والمسلمین عسکر دیرباز رییس دانشگاه قم و نماینده مجلس خبرگان رهبری به گفتوگو نشسته است.
وی معتقد است، انبیا و اوصیای الهی هدفشان این نیست که عقل ما را بسته نگه دارند، بلکه می خواهند کارآمدی عقلمان را مضاعف کنند و ما را از نارسایی ها و کاستی ها و آسیب ها نجات دهند و اگر این را بپذیریم، می توانیم بگوییم دینداری با روشنفکری نه تنها میان اقشار دانشگاهی بلکه در میان اقشار حوزوی نیز بعد از انقلاب رونق پیدا کرده و جا افتاده است و به پیش می رود.
متن کامل این گفتوگو درزیر تقدیم خوانندگان گرامی می شود.
رسا ـ در ابتدا توضیح دهید که درباره «روشنفکری» چه خوانش ها و تعاریفی وجود دارد.
در تعریف رایج و سنتی روشنفکری دو ویژگی وجود دارد؛ یکی این است که اقشاری از جامعه که معمولاً کارهای بدنی و دستی نمی کنند، بلکه به کارهای فکری مشغول هستند و عمده وقت خود را به این کارها صرف کرده از همین مسیر کسب درآمد دارند.
نکته دوم نیز آن است که روشنفکر کسی است که روشنفکر به کسی می گویند که احساس می کند یک مسؤولیت اجتماعی دارد؛ این معمولاً آن هسته ای است که در تعریف روشنفکری در جوامع مختلف وجود دارد و تنها اختصاص به جامعه ایران ندارد.
اگر سراغ مصادیق این دو ویژگی برویم، می بینیم کسانی که روحانیون ادیان مختلف از جمله دین مقدس اسلام هستند نیز در یک برهه هایی از زمان این ویژگی را داشته اند، اگرچه یک عده زیادی از روحانیون بوده اند که کارهای بدنی نیز انجام می داده اند و ارتزاقشان نیز از راه تلاش یدی بوده است.
به هر حال از وقتی می بینیم که روحانیون از هنگامی که یک رسالت اجتماعی عمده ای به دوششان می آید دیگر مجبور می شوند تا کارهای دیگر خود را تعطیل کرده و همه وقت خود را صرف کارهای فکری و دینی کنند؛ یا افرادی که بعد از به وجود آمدن مدارس جدید و دانشگاه ها و کشورهای کوناگون از جمله کشور عزیزمان ایران، افرادی که به عنوان استاد و معلم در جامعه مطرح شدند، عمده کارشان مباحث فکری، تعلیم، تربیت و تعلم را شامل شد.
در واقع کار آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت از سوی روحانیون صورت می گرفت، اما پس از ایجاد مدارس جدید و دانشگاه ها اساتید و معلمان آمدند و امور به این شکل که می بینیم انجام می گیرد.
در دوران طاغوت و قبل از دوران پهلوی، یعنی سال های مشروطه، خاستگاه مسأله روشنفکری اقشار مرفه جامعه بودند؛ مراد ما در این قسمت بیشتر اساتید دانشگاه ها است که در آن دوران بیشتر از جامعه بریده بودند و دغدغه قدرت و ثروت را داشتند و توجهی به مسائل و دغدغه های توده مردم نداشتند.
به هر حال این دسته به لحاظ آماری زیاد شدند، یعنی اساتید دانشگاه و معلمان زیاد شدند و افکاری همچون افکار سوسیالیستی در جامعه رواج پیدا کرد که در نتیجه تم مسؤولیت اجتماعی و رسالت اجتماعی قوت گرفت و همین نیز سبب شد تا این قشر جدید در جامعه ما یک احساس وظیفه اجتماعی و مسؤولیت اجتماعی هم در عمل داشته باشد که ورود این افراد به مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این دیدگاه ها را به وجود آورد.
در حوزه های علمیه به طور سنتی و تاریخی ما آموزش و پرورش را داشتیم و حتی حوزه های ما به امور طبی و اموری که مربوط به بدن و بیماری ها هم بوده می پرداختند و ما قبل از توسعه علوم بزرگانی داشتیم که تلاش می کردند در تمام رشته های علمی روزگار خودشان تخصص و مهارت کسب کنند و بعضاً هم موفق می شدند، اما در کل مسأله علوم دینی در حوزه های علمیه قوت گرفت.
علما در واقع در ادوار مختلف عمده امور مردم را انجام می دادند، یعنی هر کدام از آحاد جامعه یک سری نیازهایی داشته اند که عمده نیازهای آنها را برطرف می کردند؛ هر کاری از دست علما برمی آمده در زمینه های مختلفی همچون ثبت ازدواج، طلاق، وفات و حتی رفع مشکلات معیشتی مردم دریغ نمی کردند؛ افزون بر این موارد اگر به مردم از سوی حکومت طاغوتی ظلمی صورت می گرفت پناه و مأمن آنها نیز می شدند و به آنها یاری می رساندند.
وظیفه اصلی که برای روشنفکران در دنیا تعریف می شود و می گویند یک روشنفکر باید رسالت و مسؤولیت اجتماعی داشته باشد، علمای دین آن را به صورت کامل و حتی بالاتر از این تعریف آن را انجام می دادند؛ به بیان دیگر روحانیت و علمای دین همه ویژگی های روشنفکری را دارا بودند.
از هنگامی که مسأله روشنفکری در جامعه رواج یافت، حوزویان و علمای دین نیز به آن توجه داشته اند و پس از طرح مسائل نوظهور در جامعه تعدادی از روحانیون به عنوان روحانی روشنفکر به این معنا که با اقشار مختلف مرتبط شده و این ارتباط نیز سبب شد تا دغدغه ها و مسائل مشترک و رسالت های مشترک برای خود تعریف کنند یا در احزاب سیاسی که به وجود می آمد همکاری داشته باشند.
رسا ـ اقدامات طرفداران روشنفکری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چه بود؟
در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این مسأله مطرح شد که «آیا روشنفکری با دینداری قابل جمع است یا خیر»؛ عده ای به میان آمده و قائل شدند به اینکه این دو مقوله با یکدیگر قابل جمع نیستند، زیرا روشنفکری نوعی آزادی های خاص دارد، اما دینداری دارای یک سری قیود است که باید رعایت شوند، لذا آزاد فکری مطلق با داشتن یک سلسله قید و بندها قابل جمع نیستند.
رسا ـ واکنش طیف حوزویان و دانشگاهیان مذهبی و دیندار در برابر این اقدامات را قدری توضیح دهید.
حوزه های علمیه به همراه دانشگاهیانی که دیندار بودند و می خواستند روشنفکری را با دینداری جمع کنند در مقام پاسخ این افراد بر آمده و پاسخ هایی ارائه داده و در عمل نیز به آن متعهد بودند و آنها را در مقام اجرا پیاده سازی کردند؛ یکی از آن پاسخ ها این است که ما دینداری را باید بازتعریف کنیم و اگر دینداری به این معنا باشد که «کسی که خالق و خیرخواه ما است تعالیمی را در اختیارمان بگذارد که سبب سعادت دنیوی و اخروی ما شود»، این دین علاوه بر تضمین سعادت دنیوی و اخروی دارای روش های عقلانی و معقول نیز خواهد بود؛ یعنی اینگونه نیست که بگوییم تعبدیاتمان مبتنی بر عقلانیت نمی باشد، زیرا از یک پشتوانه قوی و متقنی برخوردار هستند، از این رو می توانیم میان روشنفکری و دینداری را جمع کنیم.
اگر ویژگی روشنفکری آزاداندیشی باشد و معنای آزاداندیشی نیز این باشد که خرد انسانی و یافته های معرفت بشری بتواند مبتنی بر عقلانیت باشد، آنچه که ما از دین اسلام می فهمیم نیز کاملاً عقلانی خواهد بود، حتی تعبدیات نیز پشتوانه عقلانی بسیار قوی ای دارد؛ به عنوان مثال معجزه که انبیای الهی خودشان را با آن معرفی می کردند نیز از پشتوانه عقلانی بسیار قوی ای برخوردار است.
کسی که وارد حوزه می شود می تواند تخصص های مختلفی همچون علوم حدیث، فقه، اصول، کلام و یا تفسیر کسب کند؛ حال در ارتباط با دانشگاه ها مسائل بسیاری وارد حوزه شده است که در این میان می توان به فقه حداکثری و فقه حداقلی اشاره کرد؛ هنگامی که میان احکام الهی سراغ فقه می آییم در می یابیم که دارای آموزه های بسیار متقن و جامعی است.
رسا ـ آیا دین بر سر راه روشنفکری و آزاد اندیشی مانع ایجاد می کند؟
دین نه تنها ما را محدود نمی کند، بلکه عرصه های بیکرانی را به روی ما باز می کند تا بتوانیم در آن عرصه ها کاوش عقلانی داشته و با توجه به ابزارهای معرفتی بشری بررسی هایی را در زمینه های مختلف داشته باشیم
دین نه تنها ما را محدود نمی کند، بلکه عرصه های بیکرانی را به روی ما باز می کند تا بتوانیم در آن عرصه ها کاوش عقلانی داشته و با توجه به ابزارهای معرفتی بشری بررسی هایی را در زمینه های مختلف داشته باشیم؛ انبیا و اوصیای الهی هدفشان این نیست ک عقل ما را بسته نگه دارند، بلکه می خواهند کارآمدی عقلمان را مضاعف کنند و ما را از نارسایی ها و کاستی ها و آسیب ها نجات دهند و اگر این را بپذیریم، می توانیم بگوییم دینداری با روشنفکری نه تنها میان اقشار دانشگاهی بلکه در میان اقشار حوزوی نیز بعد از انقلاب رونق پیدا کرده و جا افتاده است و به پیش می رود.
رسا ـ چه آسیب ها و چالش هایی در عرصه روشنفکری و آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه وجود دارد؟
بعضی از طلاب عزیز و جوان و فضلای حوزه ممکن است در 10 سال نخست تحصیل خودشان را زیاد درگیر این قبیل بحث ها بکنند و در نتیجه با تنوع و تکثر دیدگاه هایی که در این رابطه وجود دارد مواجه شوند و گاهاً با این پرسش که کدام رأی ترجیح دارد و کدام عقیده ترجیح ندارد؟ دچار تحیر شوند و از همین باب خودشان به مسأله ورود کرده و داوری کنند، در حالی که این مسائل بسیار پیچیده است؛ برای تقریب به ذهن می گویم این کار شبیه کار کسی است که در مقطع دبیرستان درس می خواند خودش را درگیر مباحث دکتری کند!
البته پرداختن به این موضوعات در حد دغدغه مشکلی ندارد، اما پرداختن به موضوعات و درگیر شدن با مسائلی که از دغدغه های بزرگان حوزه است و حتی در آن زمینه آرای متفاوتی دارند برای یک طلبه سطح مقدمات صحیح نیست، زیرا باید صبر کنند تا به یک سطحی از معلومات و تحصیلات برسند، آنوقت خود به خود به این مسائل ورود خواهند کرد.
من شنیده ام که شهید آیت الله قدوسی پیش از شهادت خودشان زمانی که مدیر مدرسه علمیه حقانی بودند طلاب و فضلا را از خواندن یک سری کتاب ها نهی می کردند؛ این به منزله مخالفت با کتابخوانی و رشد افکار نیست، بلکه بدین معنا است که طلاب باید ابتدا معلومات خود را افزایش دهند سپس با ذهن باز وارد عرصه های روشنفکری شده و به بررسی آرای متفاوت بپردازند.
برادران و خواهران طلبه باید حداقل یک دهه صبر کرده و درس های خود را شبانه روز مطالعه کنند و بعد از آن به این مسائل ورود داشته باشند
برادران و خواهران طلبه باید حداقل یک دهه صبر کرده و درس های خود را شبانه روز مطالعه کنند و بعد از آن به این مسائل ورود داشته باشند؛ همچنین باید بگویم این مطلبی که گفتم حسابش با حساب مسائل انقلابی و اجتماعی جدا است، زیرا یک مسلمان واقعی نمی تواند انقلابی نباشد و دست روی دست بگذارد، بلکه همواره برای بهبود وضعیت زندکی و دینداری مردم تلاش می کند؛ به معنای دیگر مؤمن به مبانی انقلاب بودن باید یکی از ویژگی های ذاتی روحانیون ما باشد.
رسا ـ چه توصیه ای به طلاب جوان در این زمینه دارید؟
اگر طلاب جوان ما یک دوره تفسیر، احکام، فقه، اصول و تاریخ اسلام و مباحث اینچنینی را مطالعه کنند ذهنیتشان سامان می یابد و برایشان تخصصی ایجاد می شود که اگر وارد مسائل روشنفکری شوند قدرت تحلیل خواهند داشت.
ما نمی خواهیم خودمان را از دانش های بشری محروم کرده و دور خودمان دیوار بکشیم و با دنیا کاری نداشته باشیم، اما این را می خواهیم که وقتی از جامعه خود بیرون می رویم روی پای خود بایستیم؛ اساساً عقل خودبنیاد یعنی اینکه ما باید راجع به مسائل مختلف بیاندیشیم، نه اینکه یافته هایی که مرجع غیر عقلی دارند را قبول کنیم؛ ما در تفکر دینی علاوه بر بهره گیری از عقل از مرجعیت وحی نیز استفاده خواهیم کرد.
علوم انسانی مباحث مشترک زیادی با علوم دینی دارد، اما روشش تجربی است؛ ما از روش تجربی استفاده می کنیم، اما به آن اکتفا نمی کنیم، زیرا در بسیاری از مسائل آزمون و خطا جواب نمی دهد، بلکه باید از راه های دیگر نیز بهره جست؛ اساساً انبیای الهی آمده اند تا ما بدانیم تنها عقل برای یافتن حقیقت کفایت نمی کند، بلکه وحی و عقل در کنار همدیگر موجب رفاه بشر می شود، از این رو امروز در پی اسلامی سازی علوم انسانی هستیم تا با استفاده از آموزه های اسلامی علمی را پایه ریزی کنیم که دارای مزایای دینی و علمی باشد.
رسا ـ با سپاس فراوان از این که وقت ارزشمند خودتان را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید./841/