یادداشت؛
احساس مسؤولیت یا سودای مدیریت؟
چه عاملی جز احساس مسؤولیت باعث میشود که یک سرمایهگذار و تولیدکننده متعهد به جای بردن سرمایه خود به سمت دلالی یا واردات، به فکر اشتغال و نان سفره کارگران خود باشد؟
به گزارش خبرگزاری رسا، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: آن روز صبح وقتی تاکسی به مقصد رسید و من و سایر مسافران در حال پیاده شدن بودیم، خانم جوانی که ظاهراً کارمند بود متوجه شد کیف پول خود را به همراه نیاورده است، وقتی این موضوع را به راننده گفت صحنه جالبی رقم خورد؛ شاید توقع این بود که این راننده یا بر دریافت کرایه اصرار کند یا بزرگوارانه از گرفتن آن صرف نظر، اما بدون درنگ و بلافاصله از دخل خود چند برابر آن کرایه را به خانم مسافر داد و گفت این پول همراهت باشد تا برای مسیرهای بعدی و بازگشت به خانه مشکلی نداشته باشی.
درباره علت این رفتار درسآموز که با گذشت چند سال همچنان در ذهن من ثبت شده است، نباید در کنار انگیزههای ارزشمندی همچون ایثار یا ثواب و... از عاملی به نام احساس مسئولیت و اعتقاد به مسئول بودن در قبال دیگران به راحتی گذشت.
در جامعه ارزش محور ما خوشبختانه نمونههای این چنینی از احساس مسئولیت و عبور نکردن بیتفاوت از کنار نیاز یا مشکل دیگران و ابتکار به خرج دادن برای خدمت به همنوع در بین اقشار مختلف مردم به وفور دیده میشود.
مأمور پلیسی که کاور خود را در هوای بارانی با کودک کار بهاشتراک میگذارد، میوه فروشی که بالای بساط خود نوشته «میوه به نیازمندان رایگان داده میشود»، قصابی که در وانفسای گرانی، بدون اینکه بیان کند بیش از پول اندک مشتری تهی دست خود گوشت به او میدهد، پزشکی که از بیماران نیازمند حق ویزیت نمیگیرد و حتی پرداخت پول داروی آنها را نیز متقبل میشود، معلم فداکاری که برای شاگرد خود که در روزهای کرونایی برای استفاده از آموزش مجازی گوشی و تبلت ندارد بر روی نیمکت پارک کلاس درس برگزار میکند، معلمی که یک کلیه خود را به شاگرد بیمارش اهدا میکند، رانندهای که روی شیشه تاکسی خود نوشته «از سربازان کرایه گرفته نمیشود» تا به اندازه یک کرایه تاکسی در حمایت مالی از یک جوان سرباز سهیم باشد، روحانی و جوانانی که از وقت خود برای تدریس رایگان و رفعاشکال درسی دانشآموزان در مسجد محل استفاده میکنند، دانشجو و بسیجی جهادگری که گاهی هزار کیلومتر را طی میکند تا در اردوی جهادی باری از مشکلات مردم در مناطق محروم را کم کند، کارمندی که حتی خارج از وقت اداری کار مراجعه کنندگان را راه میاندازد، صاحبخانه منصفی که رعایت حال مستاجر کم توان خود را میکند و انبوهی از نمونههای مختلف دیگر را میتوان به عنوان مصادیقی از احساس مسئولیت اجتماعی در بین مردم ما برشمرد.
این افراد شاید به ظاهر وظیفه یا مسئولیت ابلاغ شدهای برای انجام این کارهای ارزشمند نداشته باشند و به عبارتی اگر این کارها را انجام نمیدادند کسی آنها را بازخواست نمیکرد، اما باز هم احساس مسئولیت در قبال دیگران که یک توصیه دینی و الهی است باعث شده تا چنین رفتارهای تحسین برانگیزی از خود بروز دهند.
اما سؤال این است که در جامعهای که مردم عادی هم برای کمک و رفع مشکل دیگران تا این حد پای کار هستند، چرا برخی مشکلات مزمن در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد، فرهنگ، آموزش و... همچنان پابرجاست؟ شاید بتوان علت را در این دانست که بخشی از متولیان امر بیش از آنکه مسئول باشند؛ مدیرند یا به عبارتی بیش از آنکه در فکر انجام درست مسئولیت باشند درگیر حواشی مدیریت هستند.
وقتی یک مدیر پس از سالها مدیریت در یک حوزه، فهرست بلند بالایی از کارهای بر زمین مانده یا ناقص را از خود به یادگار میگذارد در کنار سایر عوامل موثر، میتوان سهم نحوه انجام غیرمسئولانه وظایف از سوی وی را در این نتیجه نامطلوب مورد توجه قرار داد.
بارها پیش آمده که در کشور ما برخی مشکلات که ظاهراً کلافی سردرگم داشته و رفع آنها سخت یا غیرممکن به نظر میرسیده است، با یک اراده یا عزم جزم یا ورود جوانان خلاق مرتفع شده است تا متوجه شویم این مشکل پیش از این هم قابل رفع بوده اگر آن مدیر یا مدیران همچون او مسئولانهتر رفتار میکردند. به عنوان مثال سالها اهالی یک منطقه از کمبود آب رنج میبرند اما اتفاق ویژهای از سوی مدیران مربوطه رخ نمیدهد اما به یکباره با ورود همراه با اراده و احساس مسئولیت جوانان جهادی یا سایر مسئولان دلسوز در یک مدت زمان کوتاه کیلومترها لولهکشی انجام و مشکل رفع میشود.
سالها وابستگی کشور به واردات در فلان حوزه باعث گرانی یا کمبود یک کالا در کشور میباشد و مسئولان مختلف میآیند و میروند اما فشار این وابستگی و خروج هنگفت ارز هر روز سختتر میشود تا اینکه عدهای جوان تحصیلکرده با سرمایهای اندک اما ارادهای بزرگ در یک شرکت دانشبنیان با احساس مسئولیت در قبال جامعه به موضوع ورود کرده و پس از مدتی کشور را تبدیل به سازنده و حتی صادرکننده آن کالا میکنند. نمونههای فراوانی از این دست میتوان ذکر کرد از تجهیزات پزشکی و دارو تا بنزین و...
مشکل اینجاست؛ برخی از مدیران در سطوح مختلف بیش از آنکه تن به زحمت و تلاش انجام مسئولانه وظایف محوله بدهند، علاقهمند به مدیریت و شاید در مواقعی بهرهمندی از مواهب و مزایای پُستها و ارتباطات ناشی از آن هستند، چه انتظاری است از اینگونه مدیرانی که برای رسیدن به آن پست و مقام مدتها زحمت! کشیده تا حال وقت ارزشمند دوره مدیریت را صرف کارهای سادهای همچون رفع مشکل مردم کند؟! او آمده است تا خستگی راه رسیدن به این پست را در این دوره از تن به در کند!
در کنار این نمونهها خوشبختانه در عرصههای مختلف شاهد کارنامه درخشان مدیرانی هستیم که مسئولانه پا در میدان انجام وظایف گذاشتهاند و نتایج زحمات آنها در عرصههای مختلف عیان است.
آیا نمونههایی بالاتر از انجام وظیفه مسئولانه مدیرانی همچون سردار شهید سلیمانی یا شهید طهرانی مقدم و امثال آنها سراغ دارید که پیش از آنکه خود را مدیر بدانند خادم ملت و سرباز وطن میدانستند؟ آنها که با تمام وجود و توان مأموریت خود را انجام دادند و در عرصه دفاع از وطن و ناکامی دشمن و یا پیشرفت صنایع موشکی حماسه آفریدند. آیا این شهدای عزیز نمیتوانستند به جای حضور در بطن ماموریتها به دادن دستور و امر و نهی نیروها از راه دور اکتفا کنند؟ آیا در آن صورت نتیجه کار آنها این همه پربرکت و ماندگار میشد؟
نمونههای فراوان دیگری میتوان برای انجام مسئولانه وظایف برشمرد؛ از مدیر بیمارستانی که در کنار نیروهای خود در خط مقدم مبارزه با کرونا میایستد و حتی جان خود را فدا میکند یا مرحوم کاظمی آشتیانی مسئول فقید موسسه رویان که تا آخر عمر عاشقانه و برای پیشرفت کشور لحظهای کمکاری نکرد یا شهید باکری که به عنوان شهردار ارومیه خاضعانه به نظافت جوی آب میپرداخت و...
یا در سوی دیگر چه عاملی جز احساس مسئولیت باعث میشود که یک سرمایهگذار و تولیدکننده متعهد به جای بردن سرمایه خود به سمت دلالی یا واردات، به فکر اشتغال و نان سفره کارگران خود باشد؟
این رفتار مسئولانه را باید جزئی از فرهنگ جامعه ما دانست که سرچشمه در ارزشهای دینی دارد؛ فرهنگی که باعث میشود یک شهید مدافع حرم داوطلبانه و بدون اجبار برای دفاع پیشدستانه از مردم خود در برابر دشمنان تکفیری چند هزار کیلومتر دورتر از مرزهای کشور حاضر شود، یا شهید امر به معروف به جای بیتفاوتی در برابر جولان اراذل و اوباش در دفاع از ناموس مردم جان خود را فدا کند.
مشکل این روزهای کشور در بخشهایی که کارها سخت و دشوار به نظر میآید از گرانی و تورم تا جولان دلالان و فرصتطلبان عرصههای مختلف یا رشد قاچاق کالا و نابودی تولیدکنندگان، فشار اقتصادی بر مردم، رهاشدگی فضای مجازی ناامن و... این است که مدیران این بخشها بیش از آنکه مسئول باشند و مسئولیتپذیر، مدیر هستند. حال آنکه یک مدیر در تراز جمهوری اسلامی باید خود را وقف انجام وظیفه و چارهجویی و تلاش برای حل مشکلات کند.
فراموش نکنیم؛ خسارت مدیرانی که با کمکاری یا فرار از انجام وظایف و در نتیجه، عملکرد ضعیف خود باعث بدبینی مردم و آسیب به سرمایه اجتماعی نظام میشوند به مراتب بیشتر است از تحریم و دشمنی دشمنان.
راه عبور کشور ما از تنگناها و مشکلات موجود با وجود ثروت و ظرفیتهای فراوان و متنوع و انبوه نیروی متخصص و تحصیلکرده جوان، خلاق و توانمند، سپردن امور به مدیران کارآمد، متعهد و مسئولیتپذیر و ترویج این مسئولیتپذیری به عنوان یک ارزش است.
ارسال نظرات