تهیه کنندگانی که نمایش را با جم (GEM) اشتباه گرفتند
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، چند سالی است که شبکه نمایش خانگی در کشور ما رونق گرفته و در حال حاضر به عنوان یک صنعت سود ده در حال فعالیت است و توانسته در این شرایط بحرانی کرونا و رکود صنعت سینما کمک شایانی به سینماگران کند؛ چه در ایران و چه در جهان.
شاهد مثالش هم اینکه سهام «نتفلیکس» به صدر سهام شرکتهای بورسی در دنیا رفت. در این سو در کشور ما هم پلتفرمهای پخش فیلم و سریال توانستند از این موقعیت استفاده کنند و مخاطبان زیادی را جذب محصولاتشان بکنند.
فعالیت و ساخت فیلم و سریال در شبکه نمایش خانگی در ابتدا محدود و توام با نا امیدی و ترس همراه بود. اهل فن منتظر بودند تا نتیجه تجربههای اول را مشاهده کنند و بعد با اطمینان خاطر بیشتر پا به این عرصه بگذارند. در این میان تعدادی از تهیه کنندگان باسابقه تلویزیون و سینما پیشرو ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی شدند.
بر خلاف اکثر کشورهای صاحب صنعت سینما تهیه کنندگی در ایران تعریف مشخصی ندارد؛ در یک تعریف استاندارد؛ تهیه کننده فردی است که در تالیف و ساخت یک اثر تقریبا همه کاره است. یعنی این تهیه کننده است که تصمیم میگیرد چه فیلمی با چه موضوعی و با چه میزان از سرمایه تولید و پخش بشود. کمپانیهای بزرگ جهانی ایدهها و فیلمنامههای بسیاری را خریداری میکنند و زمانی را برای پرورش آن ایده خام اختصاص میدهند و بعد از ان است که تهیه کننده وارد کار میشود و این طرح و ایده را مونتاژ و به خط تولید میرساند.
در ماههای اخیر با توجه به تغییر و تحولات اساسی نمایش خانگی و رونق بازار اکران آنلاین؛ افرادی در راس امور تولید وسرمایه گذاری محصولات شبکه نمایش خانگی قرار گرفتند که پیشینه حرفهای مشخص و روشنی ندارند و با سرمایه گذاری در یک یا دو محصول نصف و نیمه به راحتی کارت تهیه کنندگی میگیرند؛ افرادی که صرفا با پارامترهای مالی فعالیت میکنند و تجربهای در زمینه تولید ندارند؛ از دندانپزشک و جراح بگیر تا وارد کننده گوشت. تهیه کنندگانی که عشقشان عکس سلفی گرفتن با بازیگران و ستارههای فیلمی هستند که خودشان دارند تولید میکنند.
نکتهای که در این بین قابل اعتناست اینجاست که تمامی آثار تولید شده توسط این تهیه کننده گان به قدری نازل و پیش پا افتاده است که صدای چپ و راست را درآورده است.
آثاری که در حول و حوش قصهها سطحی و کم عمق با محورهای تابو شکنی و قبح زدایی در جامعه ساخته شده و میشوند.
این روند ما را بیشتر به یاد نوعی از فیلم سازی در سینما در دهه ۸۰ میاندازد؛ فیلمهایی که صرفا با یک خط داستانی کلیشهای پیرامون داستانهای دختری و پسری و مثلثهای عشقی ساخته میشد؛ هر چند دیری نپایید که آن سینما به طور کلی منسوخ و محو شد و دیگر نمونههای بعدی آن در سالهای اخیر خریداری پیدا نکرد.
اما شبکه نمایش خانگی با توجه به جذابیتش مدتی ست وارد تولید و ساخت این گونه آثار شده است. مشکل اساسی و آبشخور ساخت این محصولات بی سر و بی پا هم عمدتا همین تهیه کنندگان کم عقبه و خام هستند.
تهیه کنندگانی که درک درستی از بازار و نگرش جامعه شناختی مردم ندارند و صرفا برای عرض اندام و این که در بازار باشند دست به ساخت سریالهایی میزنند که تفاوت آنچنانی با سریالهای بی مایه شبکه جم ندارد.
مایه تاسف است که حتی نمیتوانند آن موضوعات را شسته و رفته تحویل مخاطب دهند.
یک مدیر سابق ویدیو رسانه بخش دولتی با پولهای هنگفت در سالهای اخیر بخش قابل توجهی از آثار سینمایی ایران را خریداری کرد، آثاری که عمدتا هیچ همسویی با آن نهاد نداشت؛ او نمیتواند از عهده ورودی و خروجی سرمایه خود بربیاید لذا سریالی که پایه اصلی آن یک چند ضلعی عشقی است و با زحمتهای بسیار و یا راحتتر بگوییم با آب بستنهای بسیار به ۲۸ قسمت رسیده را با موزیک ویدیو و کم فروشیهای پی در پی به ۴۰ قسمت میرساند که از میدان با ضرر خارج نشود؛ همین فرد در سال جاری به صورت رسمی فعالیت تهیه کنندگی خود را آغاز میکند و معلوم نیست سرانجام آن پروژهها چه خواهد شد.
یا تهیه کنندهای دیگر بدون درک درست از جامعه اش اثری را میسازد که در کشورهای خارجی نیز با محدودیت سنی به نمایش در میآید؛ زمانی هم که سریالش با ممیزی ارشاد مواجه میشود از موضع خود کوتاه نمیآید و برای این که بازی را نبازد سریالی که نصفش سانسور شده را در همان ۲۶ قسمت عرضه میکند و توجهی نیز به انتقادهای مخاطب نمیکند.
سریالهایی در سالهای اخیر ساخته شده اند که تهیه کننده هیچ تعهدی به اثرش نداشته و از بودجه سرمایه گذار صیانت نکرده است؛ نتیجه نیز یا محصولی عبث و بدون هدف در آمده (اثری که با توجه به هیجانات بازارفروش داشته، اما به راحتی فراموش شده) یا اینکه خروجی یک سریال ناتمام از آب درآمده که به زحمت توجیهی برای پایان بندی آن درنظر گرفتند و به شیوه نمایشهای رادیویی آن را به اتمام رساندند.
تعدادی از تهیه کنندگان در این مدیوم باعث شدند که مخاطب نسبت به بازیگر و یا کارگردانی بی اعتماد شود و دیگر علاقهای به پیگیری کار او نداشته باشد؛ آن کارگردان نیز نوعی در شکل گیری این فضا مقصر است، اما این سو مدیریت تهیه کننده بوده که شرایط را به یک وضعیت تاسف بار میکشاند و کارگردان پرفروش را به لبه پرتگاه میرساند.
هر چند در این میان نیز تهیه کنندگانی حضور دارند که با توجه به شرایط بازار، نیاز مخاطب، درک تمامی موانع پیش رو، سرمایه گذاری برای جذب ایده و از همه مهمتر مطالعه تجربههای روز جهانی گام بر میدارند و به یک نتیجه ایده ال میرسند؛ همان سریالهایی که به بازار جهانی عرضه شدند و شبکههای مطرح خارجی به دنبال خرید رایت آن هاست؛ سریالی مانند «قورباغه» با یک آگاهی کامل و یک برنامه ریزی منظم جلو دوربین میروند؛ تهیه کننده آن میداند که چندماه فیلمبرداری دارد و چه به چه نحوه باید سرمایه اش را تقسیم بندی کند و چه زمان اثرش را به بازار عرضه کند؛ اثاری که کم خرج تولید میشود و با کمترین هزینه یک درام نفسگیرو پر کشش ارائه میدهد؛ تهیه کنندهای که با رندی سریالش را در ۲۴ قسمت تمام میکند؛ اما آن چه از این سریال بر میآید یک محتوای جذاب ۱۰۰ قسمتی است.
تهیه کننده سریال «هم گناه» میداند که کشش اثرش چقدر است و به راحتی میتواند آن را ادامه دهد، اما میداند که مخاطب سخت پسند امروزی وقتی درگیر یک اثر نمایشی میشود نباید او را به تکرار انداخت و اگر بنا به ادامهای هم باشد باید او را تشنه نگه داشت تا همان زمان فصل بعدی احتمالی را پختهتر کند و هم اعتماد مخاطب برای پیگیری آثار آن تیم سازنده جلب شود./د101/ق