زمینههای اجتماعی کودتای ۲۸ مرداد و ظهور نسخه جدید آن
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، کودتای 28 مرداد از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است. کودتایی که یک دولت ملى را ساقط و یک رژیم دستنشاندهی آمریکایی را جایگزین آن کرد و زمینه های انحراف نهضت ملی نفت را با شتاب زیاد ایجاد کرد . کودتایی که خود نگارش تاریخی ماجرا را نیز عهده دار شد و مجدداً سلطهى غرب را بر منابع طبیعى و مادى ایران را محقق کرد.
این حادثه تاریخی با وجود گذشت 67 سال از آن، همچنان به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و بحث برانگیزترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران، قابل تامل و بررسی است . چرا که سایه شوم دو قطبی کاشانی - مصدق پس از گذشت این سالیان، هم چنان بر مجامع فکری و سیاسی کشور چنبره داشته و با همین دو قطبی سازی، توانسته اند سالیان سال چهره بانیان حقیقی این کودتا و عوامل داخلی آن را از دید افکار عمومی پنهان نمایند.
سالیان سال حفظ این دو قطبی شگرد موفق پنهان کاری دول بهره مند از این کودتای بوده و گفتگو از آن، تنها به باز شدن زخم های کهنه و تازه شدن دعوای جریانات روشنفکری- مذهبی میانجامد بیآنکه فرصت کسب تجربه و تصفیه های درون زا، از ساحت اندیشه و سیاست را به اهل آن بدهد. دعوایی که تنها سبب پاک شدن رد پای بیگانگان از این کودتا و ادامه حیات جریان نفوذ می شود.
البته همانطور که می دانیم براساس رسم مرسوم سازمان های عامل این گونه کودتا ها و خالق این دست از بحران های سیاسی، گاه و بیگاه و قطره چکانی اسناد محرمانه شان از طبقه بندی خارج می شود و هر بار جنجالی تازه به پا می کند.
گرچه کودتای ۲۸ مرداد با دیدگاههای مختلف روایت شده است، اما در همه روایتها، حتی روایت آمریکایی آن، چند مسئله مورد توافق است :
- تحکیم سلطه غرب و ایالات متحده بر ایران که در سایه اختلافات بین رهبران و نقش آفرینان در نهضت ملی شدن نفت محقق شد.
- ایجاد فاصله بین مردم و رهبران سیاسی نهضت، با ظهور احساس بی نیازی دکتر مصدق به حمایت های مردمی و رها کردن مردم .
- بکارگیری و نقش آفرینی اشراف سیاسی ، روزنامه نگاران وابسته ، نظامیان و اشرار اجتماعی در به پیروزی رساندن کودتاگران .
در واقع با بررسی این اسناد می توان دریافت که برنامهریزی خارجیان حاضر در این حوادث، توانست از هم زمانی رها کردن مردم در اثنای جانفشانی و ایستادگی با قهر و غرور سیاسیون موثر در نهضت، کودتا را با موفقیت به سرانجام برسانند .
کشتار ملت به دست اوباش مجهز و اجیر شده با استعفای نخست وزیر که وزیر جنگ نیز بود، فرصت لازم و کافی را برای سرکوب مردم فراهم کرد . گذاره ای تلخ که اهمیت افکار عمومی، نقش مردم و نخبگان سیاسی، اتحاد نیروهای حاکم نهضت را بیش از پیش تاکید می کند .
بر اساس تحلیل بسیاری از کارشناسان نقش دولت وقت آمریکا برای اجرای کودتای 28 مرداد، پروژهای چندلایه و پیچیده بود که همزمان اجرایی شد. استفاده از ماشین تبلیغاتی خود برای تخریب وجهه سیاسی دولت ملی، رشوه به برخی از نمایندگان وقت مجلس ملی ایران، سازماندهی نیروهای نظامی و در نهایت استفاده از لاتها و محلهگردانها برای راه اندازی اعتراضات خیابانی، شیوه هایی بود که در کودتای ۲۸مرداد برای اولین بار مورد استفاده قرارگرفت.
زمانی که مردم سیاسیونی را می بینند که پیروزی ها را از آن خود می دانند و عبور از بحران ها را دور از شئون صدارتشان می دانند دچار فقدان انگیزه و سرخورده می شوند . مصدق با اعتماد به امریکا به جای اعتماد به ملت، تیر خلاص را بر پیکر نیمه جان نهضت فرود آورد و کودتای آمریکایی را در تاریخ کشور مان رقم زد و سبب تداوم چنبره غربی ها بر سرنوشت سیاسی و سرمایه های ملی ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی شد.
این مسئله نشان می دهد که حراست از نهضت ها و انقلاب ها مسیری پر چالش است و نیاز است علاوه بر حفظ اتحاد و انسجام اجتماعی ، توجه و نظارت بر افکار عمومی داشت و باید پذیرفت که پروژه های نظام استکباری معمولا از آستین عوامل داخلی به اجرا گذاشته می شود.
نگاه به عملیات آژاکس آمریکا در مرداد 1332 و آشوب های سال های اخیر، گمانه هایی را ایجاد می کند که طراحان پروژه آژاکس بیکار ننشسته اند و در حال بروزرسانی طرح های جدید برای بازگشت به دوران وابستگی ایران هستند .
بررسی تاریخی آشوب های پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که فاصله این آشوب ها در حال کاهش است در برهه ای از زمان تصور می شد که این آشوب ها روندی 10 ساله دارد ، اما حوادث دی ماه 96 و آبان 98 نشان می دهد که با ورژن جدید از طرح های براندازی با شاخصه های آزمون شده، رو برو هستیم، طرحی که همانند گذشته حداقل بر روی چند گروه و فراهم آوری چند بستر اجتماعی تمرکز دارد:
- نیروهای محله گردان (لمپن ها و شعبان بی مخها) یا خرده رهبران میدانی: پس از انقلاب اسلامی و پشت سر گذاشتن جنگ با عراق و نفاق، بسیاری از کارشناسان بر این باور بودند که راهکار غرب برای تغییر در نظام جمهوری اسلامی ایران، تقویت جریان روشنفکر غربی است و حوادث کوی دانشگاه در تیر ۷۸ و فتنه ۸۸ را با همین نگاه تبیین میکردند، اما آشوبهای سال ۹۶ و ۹۸ نشان میدهد که پروژه غرب تغییر کرده است و با همان الگوی کودتای ۲۸ مرداد، موتور آشوب را به دست محله گردانان یا در تعریفی بروز به خرده رهبران میدانی و صنفی سپرده است.
- رسانههای وابسته: در این مورد همه چیز مثل گذشته است و فقط ورژن و تعدادشان تغییر کرده و بروز شده است اگر در زمان کودتای ۲۸ مرداد فقط تعدادی روزنامه در اختیار داشتند و تنها رسانههای آنلاین آنها هم رادیو بی بی سی فارسی بود، در حال حاضر دهها شبکه تصویری، صدها سایت خبری برخط و هزاران اکانت پربیننده در شبکهها و کانالهای اجتماعی دارند که میتوانند هر موضوعی را به مخاطب خود القا کنند و هر حقیقتی را بپوشانند یا وارونه کنند.
- تغییر در شعارها و بازگشت به گذشته: آن چه مشخص است حامیان کودتای ۲۸ مرداد و عوامل غربی آن در آشوبهای سال ۹۶ و ۹۸ یک چیز را میخواهند و آن هم بازگشت به گذشته ای پر از حقارت و وابستگی! تا پیش از سال ۹۲ شعارهای معترضین جنبههای سیاسی داشت، شعارهایی چون آزادی و حقوق بشر غربی اما به دلیل نخ نما شدن این شعارها و عدم همراهی مردم شعارها رویکرد اقتصادی با چاشنی توهم گونه از گذشته ایده آل پیدا کرده است و عوامل داخل سندیکاها، میدان گردانان اصلی این معرکه شدند.
بسترهای اجتماعی:
- تغییر در نگاه دولت مردان برای حل مشکلات: به گواه تاریخ نگاران بزرگترین ضربهای که دکتر مصدق خورد از اتکای او به غرب، به جای اتکا به نیروهای مردمی بود. شروع این فرایند از زمانی آغاز شد که دکتر مصدق راه حل مشکلات را در برون مرزهای دید. اتکا و امید به آمریکایی که دستهای چدنی را در دستکش مخملیاش پنهان کرده بود.
- وجود اختلافات در جریانها و نیروهای مدافع حاکمیت
اما در کنار شباهتها در طراحی آشوب سال 1332 با آشوب های سال 1396 و 1398 تفاوت هایی نیز وجود دارد که نشان می دهد با نسخه بروز رسانی شده و تغییر یافته کودتای ۲۸ مرداد روبرو هستیم، تغییراتی که در "جغرافیای آشوب" شاهد آن هستیم.
تا پیش از این معمولاً انقلابهای مختلف و نهضتها و آشوبها از پایتخت ها به شهرهای اطراف تسری پیدا میکرد، اما حوادث سالهای اخیر نشان میدهد طراحان آشوبها با تغییر در الگوی ۲۸ مرداد در تلاشاند با تمرکز بر روی حاشیه نشین ها و شهرهای کم برخورداری از رفاه، نیروهای آشوب را فراهم نمایند. در سالهای ۷۸ و ۸۸ آشوبها در پایتخت شکل میگرفت و بازتاب آن در شهرهای پیرامون شنیده میشد، اما در سالهای ۹۶ و ۹۸ این شهرهای کوچک و کم برخوردار از رفاه بودند که به دلایل اقتصادی و سواد رسانهای کمتر، اسیر طراحی غرب شدند و شعله آشوبها را افروختند و به شهرهای بزرگ و تهران کشیده شد.
با نگاهی به این تجربه تاریخی که به بهای سیطره ۵۰ سال حکومت ظالمانه و ۵۰ سال غارت منافع ملی و عقب نگه داشتن از هر پیشرفت ما انجامید، به خوبی میتوان دریافت که آن نقطه ثقل و آن نیروی تمام کننده که میتواند شکست و پیروزیمان را رقم بزند حضور مردم، عزم و ارادهی مردم و ایستادگی و تاب آوری مردم در حوادث و حفظ پیروزیها و شکست توطئه هاست. هم چنان که اگر در کودتای ۲۸ مرداد مردم با دیدن رهبران بی انگیزه و دل به غرب سپرده، دست از کار نمیکشیدند و میتوانستند شرایط را به گونه دیگری رقم بزنند، اکنون سالها جلوتر از این بودیم!
امروز نیز اگر مردم در مواجهه با جنگ اقتصادی و تحریفات چند وجهی دشمن، گرفتار دام تبلیغاتی و رسانهای دشمن شوند و دیدبانی صحنه نبرد را به مسئولین از مردم بریده و دل سپرده به بیرون از مرزها بدهند، قابل پیش بینی است که سرمایه سالها تلاش و مجاهدت خود را در حالی که دشمن را به ضعف و زبونی کشاندهاند، زمین بازی برده را به دشمن واگذار کنند.
این تبین را می توان از فرمایشات رهبر معظم انقلاب در اجتماع مردم کرمانشاه نیز یافت، که چگونه به اصلیترین ستونهای اقتدار و پیروزی ما تصریح میفرماید:
"مسئلهی اصلی ما، مسئلهی مردم است؛ حضور مردم، ارادهی مردم میل مردم، عزم راسخ مردم است. ناگفته پیداست در همهی تحولات و جنبش حمایتهای گوناگون اجتماعی بزرگ، نقش مردم، نقش معیار است. یعنی گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعی، وابستهی به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط یک مصلح و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، دیری نخواهد پائید، کاری نخواهد کرد.
البته در تاریخ کشور ما زخمهای قدرت، آمدن سلسلههای سلاطین و رفتن آنها، به مردم ارتباطی نداشته است؛ لیکن همین سلسلههای حکومتی و سلطنتی که در طول تاریخ ما وجود داشتهاند، هر کدام از آنها که توانستهاند رابطهی خودشان را با مردم به یک نحوی محکم و گرم و دوستانه کنند، پایداریشان، موفقیتشان در ادارهی کشور و در عزت ملی بیشتر بوده است؛ هر کدام، از مردم منقطع شدند، همه چیز را از دست دادند؛ که نمونهی اتمّ آن، سلسلهی قاجار و سلسلهی منحوس پهلوی در این دورههای اخیر است. ما یک تجربهی مشروطیت را داریم در دوران نزدیک خودمان، و یک تجربهی ملی شدن صنعت نفت را. در این دو، مردم حضور داشتند، شرکت داشتند؛ عامل پیروزی هر دو نهضت، مردم بودند؛ ولی از مردم جدا شدند. در نهضت مشروطیت، انگلیسها با مکر و کلک خودشان، با حیله و خدعهی خودشان، آمدند بر امواج مشروطیت سوار شدند، مردم و رهبران مردمی را کنار زدند؛ مشروطیت سر از قلدری رضاخان درآورد. در قضیهی صنعت نفت و ملی شدن نفت هم در اول دههی ۳۰ شمسی در کشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقیتآور بود؛ لیکن دیری نپایید که از مردم جدا شدند، به مردم پشت کردند؛ کودتای آمریکایی آمد امور را قبضه کرد و کشور را مجدداً به استبداد کشاند" 1390/07/20