۰۶ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۰
کد خبر: ۶۵۶۱۵۷

علما پای کرامت بانو

علما پای کرامت بانو
سلام بانو، سلام بر همسایه‌ای که در همسایگی رفتار ما آدم‌های حسابگر را ندارد. بی‌وقفه کریمه است. بی‌حساب لطف می‌کند و اقیانوس‌وار مرواریدهایی را روی سطح آب می‌آورد.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سلام بانو، سلام بر همسایه‌ای که در همسایگی رفتار ما آدم‌های حسابگر را ندارد. بی‌وقفه کریمه است. بی‌حساب لطف می‌کند و اقیانوس‌وار مرواریدهایی، چون آیت‌الله بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت‌الله کشمیری، آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله بهجت و دیگرانی را روی سطح آب می‌آورد تا ما سنگ‌ریزه‌های کنار دریا حُسن هم‌جواری این مروارید‌ها را در طمع رسیدن به اقیانوس دریابیم.

سلام به بانویی که سرمشق دختران و بانوان عفیف و اهل علم و عمل عصر ما شد و فاطمه‌وار نشان داد می‌توان هم معصومه بود، در اوج عفاف و حیاء و هم عالمه بود، آنجا که بامعرفتی سرچشمه گرفته از خاندان رسالت، سؤال‌های مردم بیرون از مدینه را در نبود پدر از پشت درب خانه، ولی خدا پاسخ داد، و وقتی موسای اهل‌بیت از کوه طور بازگشت، همچون جد مهربانش که در حق فاطمه دخترش فرموده بود، او نیز سه بار با چشمانی اشک‌بار با تصدیق درستی پاسخ‌ها فرمود: پدرش فدایش باد.

بانو جان! قم را صاحب یکی از درب‌های بهشت و حرم اهل‌بیت خواندند پدرانتان و زائرت را واجب الجَنّه نامیدند به‌شرط معرفت و مگر می‌توان کنار دریا آمد و تَر دامن نشد از بحر معارفی که موج موج کنار ساحل می‌آید الا آنکه گدا کاهل بود. اما باز شما خانواده که خداوند به‌وسیله شما فتح و ختم می‌کند و به لطف وجود شما باران سیراب می‌کند دل‌های تشنه زمین را، ثابت‌شده هستید برای این قوم و قم که «مِن حیثُ لا یَحتسِب» دستگیری می‌کنید.

در حرم شما چه می‌گذرد؟ ملاصدرا چگونه با پای پیاده از کهک به قم می‌آمد تا حل مشکلات فلسفی خود را از تو بگیرد؟ دل همچون آینه صیقل یافته امام خمینی چه می‌دید که هر بار به حرم مشرف می‌شد، ایستاده جامعه کبیره می‌خواند؟ وجود علامه طباطبایی چه عطشی را از خود رفع می‌نمود که با بوسه بر ضریح تو افطار می‌کرد و سیراب می‌شد؟ باطن پر از صفای آیت‌الله بهجت چه حس می‌کرد که هرروز صبح خود را با آستان‌بوسی تو شروع می‌نمود؟ و پدر آیت‌الله مرعشی نجفی نیز چگونه آن قبر که در مدینه شد گم را در مدینه قم یافت، آن‌طور که به او فرمودند، خداوند جلال و جبروت فاطمه زهرا را به فاطمه معصومه داده است!

در آخر می‌گویم مرا دریاب که جز اینکه خودم را همسایه تو بنامم هیچ‌ندارم و مگر نه اینکه دین، حب به شما و بغض دشمنان شما است؟ در دهه کرامت از پشت پنجره اتاقم که مشرف به حریم تو است زیارت‌نامه را باز می‌کنم، گنبد طلایی و پرچم سبز تو را می‌بینم و به تو به نام دختر، ولی خدا، خواهر، ولی خدا و عمه، ولی خدا سلام می‌دهم و عاجزانه درخواست شفاعت در بهشت دارم.
 
نویسنده: عباسعلی متولیان/د102/ق
ارسال نظرات