سیر حرکت امام انقلاب تکاملی یا تطور؟
به گزارش خبرگزاری رسا، عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: اسناد نشان میدهد که تقریباً دو ماه پس از رحلت حضرت امام برخی از مدعیان انحصاری خط امام به این باور رسیدند که «امکان ادامه مسیر امام وجود ندارد»، اما اصرار رهبری بعد از امام بر همان آرمانها و شاخصها موجب شد برخی از آن جماعت به انزوا بروند و برخی بر هویدا شدن تجدیدنظرطلبی خود اصرار ورزند. سالها تلاش شد تفسیری از امام ارائه شود که با شاخصهای دموکراسی غربی همساز و همخوان گردد. سالها تلاش شد امام انقلابی فردی هیچکاره، متساهل و پرچمدار اسلام رحمانی (بخوانید لیبرالیسم) معرفی شود. سالها تلاش شد بخشی از امام پنهان بماند و بخشی برجسته شود. اما این روزها برخی تلاش میکنند با استناد به خود امام، وی را دچار تعارض و تناقض معرفی و از ایشان شخصیتی آشفته و بدعهد ارائه کنند. «امام نوفل لوشاتو» یکی از این حقهبازیهاست. مدعیان امام نوفل لوشاتو بر این مدعا سوارند که امام آنجا از آزادی کمونیستها سخن میگفت و حکومت مدنظر را شبیه جمهوری فرانسه معرفی میکرد. برای فهم درست مسئله باید ماهیت فکری و خاستگاه معرفتی امام را شناخت. اگر قرار بود امام دنبال جمهوریای مانند جمهوری فرانسه باشد که کلیه نظامهای غیرالهی را طاغوت نمیدانست. اگر قرار بود نظام سکولار مبتنی بر لیبرال دموکراسی در ایران جایگزین شود چرا باید امام پرچمدار آن شود؟ اما امام به قول خود مبنی بر آزادی کمونیستها عمل کرد. مگر همه گروههای چپ تا اردیبهشت ۱۳۵۹ آزاد نبودند؟ این در حالی بود که همه مخالفان جمهوری اسلامی - که کمونیستها بخشی از آن بودند – کمتر از ۲ درصد در مقابل ۹۸ درصد بودند، اما کمونیستها دست به اسلحه بردند. در دانشگاه تهران نیز اسلحه بود، آمل را با اسلحه فتح کردند، کردستان را با اسلحه تجزیه میکردند و... منافقین با اسلحه فقط در سال ۱۳۶۰ حدود ۲۵۰۰ نفر را ترور کردند. آیا آزادی کمونیستها منجر به مبارزه مسالمت آمیز یا احترام به اکثریت ۹۸ درصد شد؟ آیا طبق همان سوسیال دموکراسی مدعایی حاضر به تمکین به اکثریت مطلق شدند؟ بنابراین خود آزادی را پاس نداشتند و میخواستند با اسلحه نمود خود را چند برابر بود، نشان دهند. اگر امام دنبال جمهوری چندم فرانسه بود چرا فرمود، اگر، ولی فقیه حکم رئیسجمهور را تنفیذ نکند حکومت او حکومت طاغوت است؟ و اگر دنبال دموکراسی غربی بود چرا تنها راه آسیب ندیدن به مملکت را حمایت از ولایت فقیه میدانست؟ متأسفانه ارائه چهرهای متناقض از امام اکنون با محوریت سایت جماران صورت میگیرد که با گزینش کلیپهایی از امام – خصوصاً قبل از تدوین قانون اساسی اول- از امام تصویری ارائه میدهد که با لیبرال دموکراسی غرب سازگار شود و بخشی از امام را به کلی مخفی میکنند تا مانند اصلاحطلبان ناب، ۲۱ جلد صحیفه امام حصر در جمله «میزان رأی ملت است» شود و حتی جمله بعدی را نیز مخفی کنند.
برای فهم درست مسئله نمیتوان امام را به مسلخ تطور برد، بلکه امام سیر حرکت خود را متناسب با زمان و مکان به سمت تکامل میبرد. سال ۱۳۲۳ از قیاملله سخن گفت. اما با چه کسانی و با کدام بضاعت قیام میکرد؟ سال ۱۳۴۱ قیام را شروع کرد، اما شعاع مانور امام چقدر بود؟ چند نفر حاضر بودند به میدان مبارزه بیایند و چقدر احتمال حرکت ماهوی در تغییر حکومت میرفت؟ امام وقتی دید هنوز قدرت تغییر از طریق همراهی مردم به وجود نیامده است نصیحت را شروع کرد، اما پاسخ نصیحت تبعید بود. پنج سال بعد از تبعید تئوری حکومت را مطرح کرد. حال میتوان گفت امامی که سال ۱۳۴۸ در نجف حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را تدریس میکرد، ۱۰ سال بعد از آن در نوفللوشاتو به دنبال دموکراسی سکولار باشد؟ حرکت امام به صورت تکاملی از نصیحت شروع شد، سپس به سمت تئوریپردازی حرکت و در مرحله سوم دگرگونی را شروع کرد و در مرحله چهارم مدیریت را سرلوحه کار خود قرار داد. طبیعتاً سخنان رهبران انقلاب اسلامی (حتی شهید مطهری) را میتوان در زمان بالقوگی نظام با زمان بالفعلی آن متفاوت دید. شرایطی که بعد از تشکیل حکومت بر امام تحمیل شد –که خود آن را حوادث کمرشکن بعد از پیروزی نامگذاری میکنند- در واکنشهای نظام نوپای ایشان مؤثر بود. عدم تمکین کمونیستها به اکثریت، جنگ تجزیهطلبانه، جنگ هشت ساله، توطئههای امریکا در درون سفارت قبل از فتح لانه جاسوسی و... امام را به سمت تصمیمات جدید میبرد و ترور یاران محوری وی شرایط جدیدی را پیش روی وی قرار میداد.
دوران نوفللوشاتو را چه کسانی روایت کردهاند؟ همانها که امام دست رد به سینهشان زد و گفت، بهواسطه سالوسگری بنده را اغفال کردند؟ اما آنان به نوشتن کتاب ۸۰۰ صفحهای «آخرین تلاشها در آخرین روزها» روی آوردند. نوفللوشاتو را مرحوم یزدی، بنیصدر و قطبزاده روایت کردند. چرا روی «امام نجف» که ۱۴ سال طول کشید به اندازه امام نوفللوشاتو که چهار ماه طول کشید مانور داده نمیشود؟ وقوع انقلاب اسلامی به معنی نظامسازی نبود. انقلاب به مثابه هاله بود نه نظام عینیت یافته و ملموس سیاسی. انقلاب جنبه آرمانی داشت، اما نظامسازی آمیزهای از واقعگرایی، شرایط مدرن و اصول اسلامی بود. امام بعد از شکلگیری قانون اساسی مقید به آن بود و بعد از جنگ نیز قانون را محور اداره کشور دانست؛ بنابراین امام حکومتکننده مانند امام انقلاب کننده دیگر همهکاره کشور نبود که اگر بود اجازه قائممقامی آیتالله منتظری را نمیداد، اما امام نوفللوشاتو در عرصه نظر بود و چشمانداز عینیت یافته حکومت آن هم با ابعاد حقوقی و مردمسالارانه هنوز بالفعل نبود. پذیرفتن جمهوری اسلامی توسط ۹۸ درصد مردم در فروردین ۵۸ برای امام بسیار تعیینکننده شد. خوشبختانه انقلاب اسلامی ایران تنها انقلاب جهان است که رهبری بعدی –که به روش نهادی انتخاب شده است- بر راه بنیانگذار موبهمو اصرار کرده است و از قضا بخشی از بغضها نسبت به رهبری به دلیل اصرار بر امامی است که بخشی از صحابه دیروزش دوماه پس از ارتحال ادامه راه وی را بنبست دیدند. در کتابها و مکاتیب غربی دنبال راهی آبرومندانه برای بهحاشیه راندن امام میگشتند و به دنبال امام لیبرالدموکراسی میگشتند که با عرف، سیاست و حکومت بینالملل سازگار گردد، اما حواسشان نیست که نیمه دیگری از این امام باقی است که به عشق او دهها هزار نفر پای در میدان شهادت نهادهاند. امامی که گفت اگر بندبند استخوانهای ما را از هم جدا سازند، اگر زن و فرزندانمان را جلوی چشممان به اسارت برند و اگر زنده زنده در آتشمان بسوزانند هرگز اماننامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم. اصلاحطلبان ناب و سایت جماران چگونه میتوانند این نیمه امام را مخفی کنند؟ اگر میخواهید امام را جمهوریخواه سکولار معرفی کنید، ابتدا باید بلایی که بر سر کتاب میرزای نائینی آمد بر سر صحیفه ایشان بیاورید تا نسلهای آینده جامعیت وی را درک نکنند. اما کلام امام بسان قرآن خود را حفظ خواهد کرد. حقانیت، اخلاص و بندگی امام او را در حوادث آینده تاریخ گم نخواهد کرد. این سنت الهی است که مردان او در بستر تاریخ جاودانه خواهند ماند.