«نفوذ اقتصادی» وجه جدید قدرت راهبردی ایران در منطقه
در حالی که غرب تلاش میکند نفوذ منطقهای ایران را تنها نظامی و امنیتی جلوه دهد، تهران در سایه تحریمهای سخت نفتی امریکا توانسته بودجه خود را از نفت رها کرده و در سایه ضعف متحدان اقتصادی امریکا در منطقه نفوذ اقتصادی را به ویژگیهای راهبرد منطقهای خود اضافه کند.
به گزارش خبرگزاري رسا، قدرت منطقهای ایران یکی از مباحث بسیار جدی در خاورمیانه و سیاست داخلی کشورمان بوده است. صرفنظر از نفوذ تاریخی و فرهنگی ایران در منطقه حضور جدی ایران در مقابله با گروههای تروریستی طی ۹ سال گذشته توانسته این نفوذ را بسیار گستردهتر کند.
حضور ایران در سوریه و عراق و مبارزه با داعش آنچنان حوزه نفوذ ایران را گستردهتر کرده که برخی در کشورهای غربی از این سخن میگویند که باید در آینده نزدیک ایران را به عنوان مهمترین لنگر ثبات منطقه به رسمیت شناخت، البته رقبای منطقهای و بینالمللی ایران نیز در طول سالهای گذشته بیکار نبوده و جنگ گستردهای را علیه کشورمان در حوزههای مختلف سازماندهی کردهاند، با این وجود اقدامات فوق نتوانسته جلوی قدرتیابی ایران را در سطح منطقه بگیرد، حتی با گذشت نزدیک به چهار ماه از ترور سردار شهید سلیمانی در بغداد، ایران از موضع خود ذرهای عقب ننشسته و حتی آن را نیز تقویت کرده است. در طرف مقابل نیز امریکاییها تلاش کردهاند با تقویت موضع تروریستها ایران را وادار به عقب نشینی کنند که البته این طرحها به شکست انجامیده است.
در این میان سؤالی که مطرح میشود ماهیت این برتری است. آیا ایران همواره با نفوذ نیروهای همپیمان امنیتی و نظامی خود در منطقه میتواند موفق شود یا مسیرهای دیگری نیز برای ادامه تفوق خود در اختیار دارد.
مغالطه غربیها درباره نفوذ منطقهای ایران
نگاهی به موضعگیریهای مقامات غربی نشان میدهد آنها همواره تلاش کردهاند ایران را یک قدرت امنیتی که تنها زبان زور را میفهمد، معرفی کنند. بر این اساس است که مقامات غربی تلاش میکنند نفوذ ایران را اساساً نوعی حرکت تروریستی جلوه دهند که باید با آن برخورد شود. در همین باره هم تلاشهایی جدی برای ایجاد تحریمهای چند لایه تروریستی علیه ایران به خرج دادهاند که البته عمدتاً یکجانبه و در قالب اقدامات خصمانه اتحادیه اروپا و امریکا بوده است. این نگاه بیش از آنکه در واقعیت ریشه داشته باشد به این دلیل است که نفوذ غرب در منطقه نیز از جنس نظامی است، به عنوان مثال امریکا در تمامی کشورهای منطقه دارای پایگاههای نظامی است و بر اساس آمار هم اکنون ۳۵هزار نظامی امریکا در منطقه حضور دارند. این تعداد تا ۱۰ سال پیش نزدیک ۲۰۰هزار نفر بود. در این میان میزان نفوذ منطقهای ایران بسیار متفاوت از حضور صرف نظامی است.
در این میان باید تأکید کرد که نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه، نفوذی گفتمانی و از جنسی متفاوت با سلطهطلبی غربی است. نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه غرب آسیا، دارای سه وجه مکمل است. وجه اول، فرهنگ دینی با تأکید بر وحدت شیعه و سنی و پرهیز از طایفهگرایی است که میان ایران و مردم منطقه، نوعی همبستگی را به وجود میآورد. وجه دوم، فرهنگ سیاسی و الگوی مردمسالاری دینی است که بهعنوان الگویی بومی، برای تلفیق دین و دموکراسی و در مقابل الگوی لیبرال-دموکراسی غربی، مطرح شده است. انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ توانست برای اولین بار حکومتی بر مبنای اصول اسلامی بهوجود بیاورد و این یعنی تولد یک پیشاهنگ برای جنبشهای اسلامی که سالها بود دچار رکود و درجازدگی شده بودند. این انقلاب اسلامی ایران بود که به حرکتها و نهضتهای جهان اسلام امید و انسجام و به باورهای فکری و نظری این جنبشها عینیت بخشید.
وجه سوم، استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران در کنار به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی است؛ گفتمانی که بیشترین طرفدار را در میان تودههای محروم منطقه غرب آسیا دارد. استکبار از دیدگاه فرهنگ سیاسی اسلام، وجود نوعی سلطهگری و سلطهجویی و بهرهکشی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی توسط اقلیت محدودی زورگو و نفعطلب بر خیل عظیم تودههای محروم است. حالا علاوه بر این سه وجه مکمل به نظر میرسد با تحولات روی داده در فضای جهانی رکن دیگری به برتری اقتصادی ایران اضافه میشود و آن هم وجه اقتصادی است.
نفت دیگر برگ برنده نیست
تا مدتها قبل ذخایر گسترده نفت مهمترین برگ برنده اصلی کشورهای حاشیه نشین خلیج فارس برای ایفای نقش در منطقه بوده است. این ذخایر بزرگ نفتی هم امکان سرکوب داخلی را برای آنها فراهم کرده و هم با فراهم آوردن منابع دلاری به تجهیز گروههای مختلف تروریستی میپردازند. در اوج قیمت نفت در سال ۲۰۱۱ درآمدهای نفتی عربستان سعودی به ۵۶۰میلیارد دلار رسید و این باعث شد عربستان سعودی در جمع ۲۴ قدرت اقتصادی برتر دنیا قرار بگیرد. همین درآمد بالا بود که به «ملک عبدالله»، پادشاه پیشین این کشور توان این را داد تا با صرف ۱۶۰میلیارد دلار از سرایت موج انقلابهای عربی به این کشور جلوگیری کند. اما حالا به نظر میرسد با سقوط گسترده نفت دیگر نمیتوان روی این کشورها به عنوان قدرت جدید اقتصادی حساب کرد. کاهش قیمت نفت سبب شده که بزرگترین رقیب منطقهای ایران به شدت در موضع ضعف قرار بگیرد و حتی برای متعادل کردن بودجه خود مجبور به دریافت ۶۰میلیارد دلار در سال جاری شود.
هم اکنون ذخایر خارجی عربستان از ۷۲۳میلیارد دلار به ۴۹۹میلیارد دلار کاهش یافته است. کسری بودجه این کشور نیز با افت قیمت نفت به ۲۷درصد تولید ناخالص ملی میرسد و پیشبینیها حاکی است این میزان در سال ۲۰۲۲ به ۵۰درصد تولید ناخالص ملی میرسد. اوضاع در حوزه درآمد سرانه نیز بدتر از قبل است. سرانه تولید ناخالص از ۲۵ هزارو ۲۴۳ دلار در سال ۲۰۱۳ به ۲۳ هزارو ۳۳۸ دلار در سال ۲۰۱۸ رسیده است. تمام این آمار به این معناست که دوران مهمانی نفتی به پایان رسیده است. عربستان سعودی برای برخورد با این وضعیت باید بلافاصله میزان مالیاتها را افزایش دهد و شاید با محدود کردن خرجهای بیمورد آنها را به حداقل برساند، اما تجربه نشان داده عملاً چنین چیزی غیرممکن است. ائتلاف بسیاری از قبایل در داخل عربستان سعودی به واسطه پرداخت مبالغ و سهمیهای است که آنان در ارتش، نظام بوروکراسی و نفت این کشور دارند. بدون این امتیازات میتوان انتظار داشت که اعتراضات جدیتری به خصوص در بین جوانان سعودی رخ دهد.
چرا ایران برای بحران نفتی آمادهتر از عربستان است؟
خبر بدتر برای سعودیها اینکه رقیب قدرتمند آنها در شمال خلیج فارس برای چنین بحرانی آمادهتر از آنان است. ایران نزدیک دو سال است که به دلیل خروج امریکا از برجام و اعمال تحریمهای یکجانبه به درآمدهای نفتی دسترسی نداشته است، اگر چه این فشار گسترده مصائب اقتصادی جدی به همراه داشته، اما تحقق آرزوی ۴۰ ساله تهران را برای غیرنفتی شدن اقتصاد به همراه داشته است. طبق پیشبینیهای صندوق بینالمللی پول ایران میتواند در سال ۲۰۲۰ رشد مثبت اقتصادی را تجربه کند، حتی در سال ۲۰۱۹ به رغم رشد منفی، صنعت نفت ایران توانسته در بخش غیر نفتی رشد جزئی مثبت را تجربه کند.
یکی از مهمترین مزایای این شرایط برای ایران ایجاد یک سیستم مالیاتی گسترده برای کاهش نقش نفت بود؛ سیستمی که عربستان سعودی آرزوی آن را دارد. علاوه بر این ایران ظرفیت تنوع گستردهای را نسبت به عربستان دارد. ایران برخلاف عربستان اراضی حاصلخیزی دارد که امکان خودکفایی غذایی را برای آن فراهم میکند. عربستان نیز در گذشته تلاش گستردهای برای تولید گندم آغاز کرد که در نهایت با خشکیدن منابع زیرزمینی آبی به طور کامل به شکست انجامید و هم اکنون سعودیها بزرگترین وارد کننده مواد غذایی در غرب آسیا بعد از عراق هستند.
این موقعیت خوب علاوه بر منابع طبیعی گسترده نتیجه سرمایه گذاری گسترده ایران در منابع انسانی و زیرساختهای حیاتی در طول سالهای بعد از جنگ است. هم اکنون نیز کالاهای ایرانی با وجود محدودیتهای فراوان تحریمی در حال فتح بازارهای کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند. این مسئله این نوید را به کشورهای منطقه میدهد که اقتصاد نیز به وجه بعدی نفوذ منطقهای ایران اضافه شده است؛ نفوذی که بر پایه نوعی اقتصاد مقاومتی در داخل شکل گرفته و قابل تحریم نیست. طبیعی است که استفاده بهینه از این فرصت باید در دستور کار دولت و مقامات کشورمان باشد. این فرصت تاریخی نتیجه تغییر گسترده در جابهجایی قدرتهای جهانی است و تقریباً هر ۱۰۰سال یکبار این اتفاق روی میدهد، البته طبیعی است که درآمدهای چنین نفوذی به اندازه فروش نفت سهلالوصل نباشد، اما نتیجه آن بسیار گستردهتر از فروش نفت و خام فروشی است. امریکاییها تصور میکردند که تحریمهای خرد کننده ایران را مهیای فروپاشی میکند، اما حالا تهران توانسته آرزوی قدیمی خود را برای استقلال از نفت عملی کند، آن هم زمانی که متحدان امریکا در موضع ضعف قرار دارند./1360/
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات