۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۶
کد خبر: ۶۴۹۲۳۰
یادداشت؛

سینما مرد از بس که جان ندارد!

سینما مرد از بس که جان ندارد!
سینمای ایران تازه داشت بعد از سال‌ها دست و پنجه گرم کردن با مرگ کمی جان می‌گرفت.
به گزارش خبرگزاري رسا، تازه داشت می‌فهمید که مردم چه فیلم‌هایی را دوست دارند و چه فیلم‌هایی را دوست ندارند.بخش خصوصی تازه داشت خودی نشان می‌داد و برای سینمای دولتی خط و نشان می‌کشید.

امید این را داشت که در سال ۹۹ با حجم فیلم‌های خوب تر و تازه و بفرش در کنار کلی سینما و پردیس سینمایی جدید، بالاخره بعد از سال‌ها روی پای خود بایستد و به عصای این و آن احتیاجی نداشته باشد. سینمای ایران باشد برای همه ایرانی ها.

اما نشد آنگونه که باید میشد. هیولای کرونا آمد و یک شبه مثل سیلی همه امید و آرزو‌های سینما را با خود برد. «تراژیک» و دردناک مثل خیلی از فیلم‌های خود سینما. ولی حتی در تلخ‌ترین فیلم‌های سینما هم یک نقطه امید و روزنه نوری وجود دارد. درست مثل تکان خوردن دست محمد در فیلم «رنگ خدا». جایی که پدر تن بی جان محمد را از آب دریا گرفته است. جایی که می‌شود امید داشت که از پس هر فاجعه ای، شادی و زندگی دوباره متولد بشود. مثل تکان خوردن آن دست نوزاد در فیلم «ارتفاع پست». ولی ظاهرا قصه سینمای ایران شبیه هیچ فیلم سینمایی نیست و می‌خواهد پایان فیلم را با تلخی و سیاهی تمام کند و تیتراژ بالا بیاید.

متاسفانه باید گفت هستد کسانی بین سینماگران و مدیران سینمایی که دوست ندارد سینما دوباره زنده شود. هستند کسانی که دوست می‌دارند تا جایی که می‌شود سالن‌های سینما خالی و تهی از مخاطب باشند و نور هیچ پروژکتوری دیگر بر پرده نقره‌ای سینما تابیده نشود.

سینمای ایران تا دلتان بخواهد «خانه» دارد، تا دلتان بخواهد شورا و اتحادیه و صنف دارد.تا دلتان بخواهد کارشناس و منتقد دارد. ولی آن چیزی که ندارد یک دلسوز واقعی است.

«خانه» اش که شده خانه آخرت اهالی سینما. اتحادیه تهیه کنندگاش جایی شده برای دعوا و منم منم چند تا تهیه کننده‌ای که سالهاست دیگر حرفی برای گفتن در سینما نداردند. تهیه کنندگانی که فیلم‌هایی با سرمایه دولتی می‌سازند و اگر حتی هزار مخاطب هم داشته باشد برایشان مهم نیست،چون این‌ها سال‌ها برای خود دم و دستگاهی به هم زده اند و سود را در تولید برده اند نه روی پرده.

تصور کنید این سینما فقط ۴ تا صنف تهیه کننده دارد. چرا؟ چون هیچ کدام آن دیگری را قبول ندارد!.

راست و حسینی کسی به فکر خود سینما نیست. حرفش را می‌زنند ولی شده لق لقه زبان. کسی ایده و برنامه و طرحی ندارد.

شاید باورش سخت باشد، ولی کاملا واقعی است که خیلی از همین تهیه کنندگان که صبح تا شب درباره تعطیلی پروژه‌های سینمای سخنرانی می‌کنند، نانشان در باز نشدن و تعطیلی سینماست. دوست دارند در دفتر کارشان لم بدهند و غرق در نوستالژی گذشته شان بشوند که «من آنم که رستم بود پهلوان».
 
به قول معروف این‌ها «آرد خود بیخته و الک خود را آویخته اند» و چون دیگر نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند با نیرو‌های تازه نفس سینما رقابت کنند به همین خاطر برایشان مهم نیست که سینما باز بشود یا نشود. برایشان مهم نیست که الان ۶ هزار نفر بیکار در خانه هایشان نشسته اند بدون هیچ امیدی.

رییس سینما کیست و کجاست در این روزگار کرونا زده؟. چه کسی پاسخگوی ۶ هزار سینماگر بیکار و در خانه نشسته است. روز به روز بیانیه می‌دهند که کار‌ها را تعطیل کنید و حق ندارید فلان کار یا بهمان کار را بکنید. ولی خب کسی نمی‌گوید راهکارچیست؟

کسی نیست که بگویید تکلیف آن تهیه کننده بخش خصوصی که در نیمه فیلمبرداری کار را تعطیل کرده چیست؟ تکلیف پروژه‌ای که چند جلسه از فیلمبرداری اش مانده چیست؟

بله. اشکالی ندارد تعطیل باشند. ولی چه کسی ضرر تهیه کنندگان بخش خصوصی را می‌دهد؟

چند روزی است که همه مشاغل شروع به کار و فعالیت کرده اند. مشاغلی که خیلی پر خطر‌تر از سینما و فیلمسازی است. ولی کسی هنوز فکری به حال خانواده سینما نکرده است و تکلیفی روشن نکرده است.

مدیران سینما و کسانی که در بوق تعطیلی سینما پوف می‌کنند باید حداقل تضمین مالی به تهیه کنندگان و اهالی سینما بدهند که خیالشان از بابت کار و سرمایه شان راحت باشد.

سازمان سینمایی، خانه سینما، اتحادیه‌های ریز و درشت تهیه کنندگان هیچ برنامه و ایده‌ای ندارند.

این سینما از بی مدیری دارد می‌میرد و جان می‌دهد./1360/
ارسال نظرات