نگاهی به سیر تحول تصمیمات کرونایی دولت
به گزارش خبرگزاري رسا، زمانی که این گزارش نگاشته میشود، تعداد مبتلایان به کروناویروس از مرز یکمیلیون نفر در جهان گذشته، بیش از 53هزار نفر را به کام مرگ کشانده و همچنان با سرعت بالایی فرد به فرد و محله به محله و شهر به شهر جلو میرود و دیگر کمتر کشوری در جهان یافت میشود که از شر این بیماری در امان مانده باشد.
مواجهه با کروناویروس از شرق تا غرب
در این میان اما کشورهای مختلف با روشهای مدیریتی متفاوتی به مقابله با آن رفتهاند که برخی موفق بودهاند و برخی نه، اما آنچه مشخص است توانمندی نسبتا موفق کشورهای شرق آسیا در مواجهه با COVID-19 است، چیزی که به وضوح در کشورهایی چون کرهجنوبی، تایوان، تایلند، ژاپن و حتی چین مشاهده میشود. درمقابل اما موج کروناویروس در اروپا و حالا آمریکا گویی غیرقابلمهار شده و هر روز بر آمار مبتلایان و تلفات آن به صورت تصاعدی افزوده میشود.
آمارهای جهانی نشان میدهد از 24 مارس یا همان پنج فروردین موج سهمگینی از تلفات این ویروس جهان را درنوردیده و آمارها شتاب بیسابقهای گرفتهاند. حالا آمریکا در جدول مبتلایان با حدود 250هزار کشته رتبه اول را داراست و بیش از 6 هزار کشته داده است. ایتالیا (115هزار مبتلا و 14هزار کشته)، اسپانیا (112هزار مبتلا و 10هزار کشته)، آلمان (84هزار مبتلا و حدود هزار کشته)، چین (81هزار مبتلا و سههزار کشته)، فرانسه (59هزار مبتلا و پنجهزار کشته) و درنهایت ایران (53هزار مبتلا و سههزار کشته) هم در رتبههای بعدی قرار دارند. انگلستان هم با اختلاف 200 نفری در تعداد تلفات، دقیقا بعد از ایران ایستاده است، هرچند تعداد مبتلایانش حدود 33هزار نفر هستند.
تا پیش از سهشنبه پنجم فروردین (۲۴ مارس ۲۰۲۰) مرور رسانهها چه در ایران و چه در کشورهای اروپایی نشان میدهد خیلی از کشورها از میان دو استراتژی تسکین و سرکوب، اولی را انتخاب کردهاند و صرفا بنا داشتند با ارائه برخی توصیهها به مردم به مقابله با کرونا بروند. استراتژی تسکین (Mitigation Strategy) که براساس تئوری ایمنی گلهای (Herd Immunity) تعریف شده و در فارسی هم به آن ایمنی جمعی میگوییم از هرگونه قرنطینه یا محدودیت جدی برای آمدوشد مردم و زندگی روزمره آنها دوری میکرد و گمان میبرد با یک همهگیری عمومی با تلفاتی نهچندان بالا، ماجرا فیصله مییابدف درحالی که بسیاری، از همان ابتدا معتقد بودند تنها راه مبارزه جدی و موثر با این بیماری قرنطینه و قطع زنجیره انتقال است؛ ایدهای که بعدا مشخص شد به دلیل کمبود تختهای بیمارستانی و امکانات درمانی چقدر درست است و باید بهسرعت اجرایی شود. این فرآیند یعنی ابتدا بیاعتنایی و اکتفا به چند توصیه و سپس عدول از ایده غلط و رفتن به سمت قرنطینه دقیقا همان مسیری است که در انگلستان و نخستوزیر آن بوریس جانسون طی کردند. علاوهبر این کشورهای هلند، کانادا و ایالاتمتحده نیز به همین شکل عمل کردند.
COVID-19 و مدیریت بحران ما
مدتی است هرگاه بحرانی در کشور رخ میدهد، علاوهبر نگرانی از بابت تبعات بحران، خیلیها نگران نحوه مواجهه دولت با مساله هم هستند. مدیریتی که اولا تلاش میکند چالشی هرچند جدی را سادهسازی و از آن عبور کند، ثانیا در میدان عمل با ضعف جدی در تصمیمگیری درست و بهموقع مواجه است، به وضوح سردرگمی دارد و به مشورت متخصص اعتنای درخور توجهی ندارد، ثالثا به هنگام اجرای تصمیم، از توان عملیاتی بالایی برخوردار نیست. مدیریت بحران اپیدمی کرونا هم شامل این قاعده ناخوشایند بود و تبعاتی هم برای کشور در پی داشت.
ماجرای ریاست ستاد مبارزه با کرونا!
مرور آنچه دولت در این مساله انجام داده نشان میدهد مجموعهای از ایرادات در مواجهه با کرونا رخ داده است. آنچنان که در شمارههای پیشین «فرهیختگان» ذکر شده بود، تعیین وزیر بهداشت که یک مدیر تخصصی در کابینه است به عنوان رئیس ستاد مبارزه با کرونا مشکلات زیادی را برای مدیریت ماجرا ایجاد کرده و همچنان هم ادامه دارد. سعید نمکی و تیم تخصصی وی در وزارت بهداشت و درمان که امروز بازوی اصلی کشور در مبارزه با کرونا هستند آنچنان تحت فشار کار تخصصی خود هستند که اساسا توان دیگر امور اجرایی و انجام هماهنگی با دیگر بخشهای کشور را نداشته و ندارند.
تعیین وزیر بهداشت به عنوان رئیس ستاد مبارزه با کرونا تلف کردن توان وی در جایی است که مسئولیتش را باید یک فرد عالیرتبه در قوه مجریه یعنی رئیسجمهور یا معاون اول وی تقبل میکرد؛ مانند دیگر کشورها. این تصمیم اشتباه در ابتدا درگیری سطح بالایی را میان وزارت بهداشت و وزارت صمت ایجاد کرد که هنوز تمام نشده است. در این مدت نمکی طی چندین نامه شدیداللحن به رئیسجمهور درمورد اقدامات وزارت صمت و نسبت به عدم اجرای تصمیمات ستاد مبارزه با کرونا از سوی مدیران این وزارتخانه انتقاد کرده است. در آخرین نامه که همین دیروز منتشر شد وزیر بهداشت نسبت به بازگشایی ناگهانی مشاغل با دستور وزارت صمت اعتراض کرد که البته مثل گذشته رسانهای شدن آن هم گویای عدم حرفشنوی بخشهای مختلف دولت از مصوبات ستاد مبارزه با کروناست.
اگر خاطرتان باشد این ایراد پیش از تعطیلات نوروز آنقدر جدی شده بود که حتی علی لاریجانی را مجبور به نوشتن نامهای به رهبر انقلاب کرد.
مسعود پزشکیان، نایبرئیس اول مجلس گفته بود: «پس از جلسه نمایندگان با وزیر بهداشت، رئیس مجلس با توجه به ابعاد شناسایی و مطرحشده در جلسه، نامهای به مقام معظم رهبری نوشته و ارسال کردند. محتوای نامه در نگاه اجمالی این بود که ریاست ستاد مقابله با بحران کرونا را باید فرد دیگری به غیر از وزیر بهداشت عهدهدار شود و برای این کار معاون اول رئیسجمهور پیشنهاد شده بود، اما مقام معظم رهبری در پاسخ به این پیشنهاد فرمودند، خود شخص رئیسجمهور باید ریاست عملیات و ستاد مقابله با بحران کرونا را عهدهدار شوند.» این وقایع البته درحالی اتفاق میافتاد که حسن روحانی حتی پس از این مجموعه اتفاقات و با وجود تداوم افزایش مبتلایان به کرونا در جمع هیاتدولت گفت که تنها هفتهای یکبار جلسه ستاد مبارزه با کرونا به ریاست وی یا اسحاق جهانگیری برگزار میشود.
بازگشت به روال عادی از روز شنبه
اظهارنظرهای غیرکارشناسی، غیردقیق و عجیبوغریب حسن روحانی در اوج بحرانهای مختلف تابهحال چندینبار به جای کمک به رفع مشکل بر عمق آن افزوده است. پس از عبارت «من هم صبح جمعه فهمیدم» در اوج بحران بنزین در آبانماه، عبارت «از شنبه همهچیز به روال عادی برمیگردد» در هنگامه اوجگیری کرونا از یکسو اظهارنظرهای رئیسجمهور به عنوان اصلیترین مقام اجرایی کشور را زیر سوال برد، از سوی دیگر غیر کارشناسی بودن اظهارات وی را در اذهان متبادر کرد و درنهایت عدماطمینان به عملکرد دولت را افزایش داد، چنانکه همه دیدند تا امروز که چند هفته از اظهارنظر روحانی میگذرد نهتنها شرایط عادی نشده که بحران هر روز گستردهتر شده است. حسن روحانی همین چند روز پیش یعنی 14 فروردین بود که رسما اعلام کرد: «کرونا مسالهای نیست که بگویم در فلان روز کارش تمام میشود، ممکن است تا آخر سال با ما باشد.»
دوگانگی در ایده و عمل
شاید مهمترین چیزی که در جریان مدیریت بحران کرونا به چشم میآید بلاتکلیفی و سردرگمی دولت در اخذ ایده اصلی برای مقابله است. ابتدا از سوی نزدیکان دولت به دفعات بیان میشد تجربه قرنطینه در کشورهای مختلف نتایج خوبی در برنداشته و نباید به سمت قرنطینه حرکت کنیم. از اینرو برای مقابله با کرونا صرفا به توصیه برای پیشگیری ازجمله در خانه ماندن اکتفا میشد و درمقابل هم نهتنها هیچ اقدام عملی در این مسیر نمیشد که حتی در اوج بحران چند قطعه آزادراه مهم که دسترسی تهرانیها به شمال کشور را آسانتر میکرد نیز افتتاح شد تا پیامی 180 درجه متفاوت از درخواستهای متخصصان به جامعه مخابره شود.
ناگفته نماند 22 اسفندماه رهبر انقلاب با صدور دستوری ستادکل نیروهای مسلح را به مقابله با کرونا موظف کردند و نیروهای مسلح نیز بلافاصله تمام توان خود را برای تحقق این دستور بسیج کردند. سرلشکر باقری از آغاز روند خلوت کردن شهرها از سوی نیروهای مسلح خبر داد اما یکی، دو روز بعد شایع شد دولت با این تصمیم هم مخالفت کرده است.درنهایت اما اواخر اسفند ماه پنج وزیر سابق بهداشت (یعنی علیرضا مرندی، مسعود پزشکیان، کامران باقریلنکرانی، مرضیه وحیددستجردی و محمدحسن طریقتمنفرد) به اضافه 17 تن از متخصصان مطرح بیماریهای عفونی کشور در نامهای به رئیسجمهور خواهان تعطیلی تمام دستگاههای غیراضطراری و ایجاد محدودیت در رفتوآمد مردم شدند اما خب اعتنایی به حرف آنها نشد و فرصت طلایی تعطیلات نوروز که اجازه میداد قرنطینه شهرها از چند روز پایانی اسفند تا 15 فروردین با کمترین هزینه انجام شود از دست رفت.
درنهایت اما با اوج گرفتن کرونا در هفته اول تعطیلات و تداوم سفرها با وجود توصیههای عمومی به مردم و البته تغییر رویهای که در همه کشورهای جهان ازجمله بریتانیا اتفاق افتاده بود رئیسجمهور بالاخره تن به این نظر کارشناسان داد و قرنطینه قابلتوجه شهرها که اوج آن در 12 و 13 فروردین ماه مشاهده شد از پنجشنبه هفتم فروردین 1۳99 به اجرا درآمد؛ طرحی که نام آن را فاصلهگذاری اجتماعی نامیدند.
دیپلماسی کرونایی
عباس عبدی از نزدیکترین فعالان سیاسی و رسانهای به دولت همزمان با اولین روز اعلام قرنطینه در توضیح چرایی تعلل دولت برای اجرای این طرح و ایجاد محدودیت در آمدوشد مردم، اظهارنظر مهمی کرد و از ماجرایی پرده برداشت که حرف و حدیثهای زیادی را به دنبال داشت. او طی یادداشتی علاوهبر عدم وجود اقتدار دولتی برای اجرای قرنطینه و یکی دو علت، نوشت: «رئیس دولت گمان میکند اکنون بهترین فرصت برای حل مساله تحریمها و سپس آغاز گفتوگوها است.
بهظاهر عناصر واسطه قولهایی نیز داده و اخبارش منتشر شده، هرچند هیچکدام تاکنون نتیجه نداشته است. از اینرو معلوم نیست که کنترل اپیدمی در ایران به تحقق این هدف کمک کند. اصرارهای پیاپی برای لغو تحریمها و تهییج احساسات بینالمللی در این رابطه شواهد این ادعاست. به نظر میرسد این وجه سیاست برای رئیس دولت در اولویت قرار دارد.» شواهدی که عبدی مدنظر داشت البته کم نبود و درخواست ایران برای دریافت وام از صندوق بینالمللی پول و معطل کردن بسیاری از اقدامات با توجیه وجود تحریمها این شائبه را بهخوبی ایجاد کرده بود که فیل دولت دوباره یاد هندوستان کرده و حتی از این برهه سخت و ناخوشایند هم میخواهد برای کمک به همان ایده سوخته خود، یعنی حل مشکلات کشور از مسیر مذاکره با غرب بهره ببرد، گویی که هیچوقت بنا نیست خوشبینی مضحک به غرب پایان پذیرد و این کجفهمی که ممکن است آنها روزی و در میانه بحرانها به ما کمک کنند از بین برود./1360/