رسانه ملی، محبوب و محبوبیت ساز
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، رسانهها بخش عمدهای از زندگی انسان امروزی را به تسخیر خود درآوردهاند. در ایران نیز صداوسیما یا همان «رسانه ملی» با همه کاستیهای فنی و محتوایی توانسته است مخاطب فراوانی را برای خود دست و پا کند.
البته شبکههای ماهوارهای، سایتهای اینترنتی، پیامرسانها و شبکههای اجتماعی رقبای سرسختی برای رسانه ملی محسوب میشوند، با این حال تلویزیون ملی ایران همچنان برتری خود را بر دیگر رسانهها حفظ کرده و مهمترین دلایل آن سادگی دسترسی، رایگان بودن، داشتن محتوای بومی، باورپذیر برای عموم مردم، توجه به استانها و سلایق گوناگون میباشد.
صداوسیما کند عمل میکند
ناگفته نماند که این برتری در حوزه اخبار و اطلاعرسانی، نمره خوبی را به خود اختصاص نمیدهد. کندی، مصلحتسنجیهای غیرضروری و مدیریت اخبار همیشه مورد انتقاد مخاطبان بوده و افراد را برای دریافت اخبار سریع به سمت شبکههای ماهوارهای و پیامرسانها سوق داده، البته ناگفته نماند که تلویزیون در حال پر کردن این خلاء است.
سیاستهای رسانهای صداوسیما تا چه اندازه در قبال اتفاقات و پدیدههای گوناگون موثر افتاده و نهاد تصمیمگیری وجود دارد تا به قضاوت در این عرصه بپردازد؟
این واقعیت در مورد شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی غربپایه، قابل انکار نیست که آنها اخبار را مدیریت کرده و به مخاطب چیزهایی را القاء میکنند که با منافعشان سازگارتر باشد. بر این اساس، هدایت مخاطب ایرانی، انقلابی و مسلمان به سمت فضایی که غالباً توسط معاندان و مغرضان ایجاد و مدیریت میشود، درست نیست.
ابعاد قدرت رسانه ملی
با همه این اوصاف رسانه ملی در بخشهای دیگر توانسته مخاطب قابل توجهی را جذب کند و به عنوان یک کُنشگر فرهنگی و اجتماعی نقشآفرینی کند که هم فرصت و هم تهدید محسوب میشود. بخشی از محتوای فضای مجازی بهخصوص در پیامرسانهای ایرانی نیز از رسانه ملی تأمین میشود.
حتی کسانی که در داخل کشور مدعی هستند اصلاً تلویزیون ایران را نگاه نمیکنند، در فضای رسانهای خود نسبت به مطالب ارائه شده در این رسانه، حساسیت و واکنش نشان میدهند و بدون تردید رساله ملی شاید انتخاب اول و محبوبترین رسانه نزد بخش عمدهای از جامعه ایران باشد.
همه در تلویزیون به دنبال محبوبیت هستند
وقتی یک رسانه در بین مردم نفوذ زیادی داشته باشد، میتواند برای افراد و اقشار مختلفی از جامعه شهرت و محبوبیت ایجاد کند. برای نمونه، میتوان به ایجاد ارتباط بین مردم و سینما اشاره کرد که اگر فیلمهای سینمایی که در کشور تولید میشود و از تلویزیون نمایش داده نمیشود، شاید خیلی از بازیگران و اهالی سینما اصلاً شناخته نمیشدند.
از سوی دیگر بسیاری از سلبریتیهای هنری و ورزشی، جایگاه اجتماعی خود را مدیون رسانه ملی هستند. جالب این است که در سالهای اخیر برخی از آنان به دنبال ایجاد فضایی هستند که بتوانند اهداف خود را با فشار بر صداوسیما محقق کنند. نمونه این فشارها را میتوان در تشکیل کمپینهای تحریم تلویزیون از سوی برخی بازیگران، کارگردانان و ... مشاهده کرد.
فشار بر مردم با تحریم رسانه مردم
در جریان سقوط هواپیمای اوکراینی بهانهای جدید برای موجسواری برخی از سلبریتیها ایجاد شده است. افرادی که پس از گذشت سه روز و با اعلام علت سانحه، یادشان افتاد که باید عزاداری کنند و برای جانباختگان مراسم یادبود بگیرند.
تعدادی از آنها محبوبیت خود را که عمدتاً از رسانه ملی به دست آوردهاند، حالا به میدان آمده و هرکدام به بهانههای مختلف، دست به «تحریمبازی» زدهاند. برخی از عوامل سریال «پایتخت» که از پربینندهترین مجموعههای نمایشی تلویزیون به شمار میرود، خود را از این قافله جامانده پنداشتند و اعلام کردند که با رسانه ملی خداحافظی میکنند. درست مشخص نیست که علت این خودزنیها چیست؟ آیا شوق بیشتر دیده شدن یا تصمیمهای هیجانی، عجولانه و ... عامل این عملکرد است.
تحریم رسانه ملی یا خودتحریمی
آنچه در این جریان قابل انکار نیست، نفوذ و محبوبیت رسانه ملی در جامعه است، چرا که رفتار سلبریتیها را نباید مقابله و هجمه دانست بلکه این رویکرد در فضایی منفعلانه صورت پذیرفته است.
خداحافظی با رسانه ملی که مخاطب فراوانی دارد، در واقع یک «خودتحریمی» است؛ اما وقتی میخواهند صدایشان را به همه مردم برسانند، رسانه محبوب مردمی را هدف میگیرند. میتوان برای این مواضع، دو فرض را در نظر گرفت؛ نخست اینکه این افراد واقعاً قهر میکنند و تصویر و شهرت آنها پس از چند سال از حافظه مردم پاک میشود یا با بهانههای مختلف، دوباره به تلویزیون بر خواهند گشت.
به هر حال، رسانه ملی باید با برنامهریزی و تدابیر ویژه در مقابل این روند بگیرد تا افراد دیگری باز هم نمکدان نشکنند، همیشه این ناراحتی وجود دارد که چرا از توان اساسیمان در راستای اهداف انقلاب اسلامی استفاده نمیکنیم و مدیریت جدی بر این اتفاقات نداریم. /882/ 703/