سردار دلها به روایت برادر
به گزارش خبرگزاري رسا، مرد بی ادعای صحنههای نبرد، کسی که به جای ژستهای هالیوودی و حرافی، پای خاکریزها ایستاده و به صورت واقعی مرد میدانهای سخت و یک قهرمان واقعی برای دین و کشورش بوده است، پس از عمری مجاهدت به مقام رفیع شهادت دست یافت. زندگی این سردار دلها قطعا برای خیلی از مردم به ویژه جوانهای ایرانی جالب توجه است. «سهراب سلیمانی»، برادر حاجقاسم در گفتوگویی که سال ۹۴ انجام داده از جزئیات زندگی ایشان گفته است. در خور ذکر است که خانواده سلیمانی را پنج خواهر و برادر تشکیل میدهند. در ادامه، قسمتهایی از این گفتگو را خواهید خواند.
واکنش پدر حاجقاسم به ترس دشمن از پسرش
برادر کوچکتر حاج قاسم در آن گفتگو که مربوط به چهار سال قبل است، میگوید: «سردار تنها متعلق به خانواده ما نیست، حاج قاسم در خانواده ما متولد شده، اما متعلق به خانواده ما نیست بلکه متعلق به کشور و مردم شیعه است. اتفاقاً چندی پیش استاندار سابق کرمان ملاقاتی با پدر بنده داشته و به ایشان گفته بود میدانید پسرتان چقدر مشهور است و استکبار چقدر از او میترسد؟ پدرم گفته بود من از شما متعجبم که چنین حرفی میزنید، استاندار پرسیده بود چرا؟ پدرم گفته بود که پسر من یک سرباز ولایت است، آنها از اسلام میترسند نه از پسر من، حاج قاسم تنها یک نشانه از کشور اسلامی و شیعه است.»
آموزش تکواندو و پرورشاندام توسط حاجقاسم
سهراب سلیمانی به روزهای ورود حاج قاسم به سپاه اشاره میکند و میگوید: «پدرم کار کشاورزی میکرد و ما به نوعی عشایر محسوب میشویم البته من و حاج قاسم از استان کرمان کوچ کردیم. من از سال ۷۶ زنجان بودم و سپس به کرمان رفتم و دوباره به تهران آمدم، حاج قاسم هم بعد از این که از لشکر ثارا... تودیع شدند، به دستور حضرت آقا مسئولیت نیروی قدس را پذیرفتند. من تقریباً از کلاس پنجم پیش حاج قاسم بزرگ شدم و زمانی که ایشان در سازمان آب کار میکرد، من و دو پسرخاله دیگرم چهار نفری در یک اتاق اجارهای زندگی میکردیم و من درس میخواندم. آن زمان حاج قاسم در سازمان آب در بخش اداری کار میکرد و بعد به موضوع روابط عمومی پرداخت، اما آدم ورزشکاری بود، حاج قاسم در کاراته دارای دان است و آن زمان هم در یک باشگاه پرورش اندام کار میکرد و جزو مربیان پرورش اندام بود.»
حضور به عنوان پاسدار افتخاری در سپاه
سهراب سلیمانی درباره نحوه ورود برادرش به سپاه میگوید: «ایشان ابتدا به عنوان پاسدار افتخاری وارد سپاه شدند. حاج قاسم یکی از گردانندگان اصلی راهپیماییها و اعتصابات کرمان در زمان انقلاب بود و زمانی که سپاه اعلام کرد نیرو میخواهد وی فوراً از سازمان آب به عنوان پاسدار افتخاری به سپاه رفت. پس از گذراندن دورههایی در یک عملیات با عنوان کرخه نور در اطراف حمیدیه اهواز به عنوان معاون یک گردان از کرمان اعزام شد و من هم که آن موقع دوم دبیرستان بودم، به همراه حاج قاسم در این عملیات حاضر شدم. البته در آن عملیات ابتدا آقای مهاجری مدیرکل سابق زندانهای استان کرمان فرمانده گردان بود...، اما وقتی ایشان زخمی شد، فرماندهی نیروها را حاج قاسم برعهده گرفت.»
حاج قاسم از من عصبانی بود، چون تابع مقررات نبودم
سهراب سلیمانی در خصوص علت خروج خود از سپاه گفت: «من آن زمان سوم دبیرستان بودم، اما به صورت افتخاری با سپاه همکاری میکردم، به لحاظ سن و سال کم خیلی تابع ضوابط و مقررات نبودم و همین حاج قاسم را عصبانی میکرد. فاصله سنی من با حاج قاسم تقریبا ۷ سال است. حاج قاسم خیلی دوست داشت من منضبط باشم، چون برادر فرمانده بودم و دیگران از من الگو میگرفتند، اما چون سنم طوری بود که دوست نداشتم در چارچوب ضابطهها قرار بگیرم، در نهایت به خاطر بینظمیهایی که داشتم ایشان مرا دعوا کرد و من هم که آدم لجبازی بودم از آنجا بیرون آمدم. بعد آن پاسدار وظیفه شدم، اما در بیشتر عملیاتها همراه حاج قاسم بودم و در انتهای جنگ هم «پیک فرماندهی» خودش بودم، چون پدرم گفته بود اگر شهید میشوید با هم شهید شوید.»
حاج قاسم آدم بسیار عاطفی بود
سلیمانی در خصوص روحیات سردار قاسم سلیمانی میگوید: «حاج قاسم خیلی وقت نمیکند به خانواده برسد، اما بسیار آدم عاطفی است و حتی تا زمانی که از مسائل زندگی من اطمینان نیافت، مرا رها نکرد. مدام من را کنترل میکرد، چون من در سازمان زندانها کار میکردم و با زندانیان در ارتباط بودم. حتی اگر یک موتور میخریدم تا اطمینان پیدا نمیکرد که چگونه آن را تهیه کردهام، راحت نمیشد، شاید به نوعی تمام زندگی اطرافیان ما را زیر نظر داشت تا خدای ناکرده به راه کج و آلوده کشیده نشویم.»
با آن همه مسئولیت توجهاش به اطرافیان کم نشد
برادر این سردار ایرانی میگوید: «حاج قاسم مسئولیتهای زیادی داشت و حتی بعد از جنگ به منطقه شرق کشور آمد و ناامنیهایی را که در آن منطقه بود رفع کرد، الان هم به رغم اینکه در نیروی قدس است و به سختی به زندگی خود میرسد، اما توجهاش به اطرافیان کم نشده است، به همین دلیل به لطف خدا خانواده ما حاشیهای ندارد. به طور کلی باید بگویم که روابط خانوادگی و عاطفی در خانواده سردار مثال زدنی است، حاج قاسم خیلی آدم عاطفی است و تا کسی از نزدیک ایشان را نبیند باورش نمیشود چگونه شخصیتی دارد، ایشان فردی جدی، اما بسیار مهربان و عاطفی است.»
علاقه ویژه حاج قاسم به بچههای شهدا
سلیمانی با اشاره به علاقه ویژه حاج قاسم به فرزندان شهدا میگوید: «آن قدر حاج قاسم به بچههای شهدا عشق میورزد که گاهی بچههای خودش حسودیشان میشود، میزان رابطه ایشان با بچههای شهدا خیلی نزدیک است و برای حاج قاسم فرقی ندارد که فرزند شهید مربوط به کدام جناح است.»
حاج قاسم به شدت با محافظ مخالف بود
سلیمانی درباره ارتباط عاطفی و خانوادگی سردار سلیمانی با عماد مغنیه میگوید: «شهید جهاد مغنیه فرزند عماد بسیار آدم عاطفی، مهربان و باغیرتی بود و حتی در ایام فوت مادرم تقریباً جهاد در بسیاری از مواقع همراه حاج قاسم بود، برادرم به شدت با محافظ مخالف است و شاید الان دغدغه فرمانده سپاه هم بیشتر روی حفاظت از ایشان باشد. عماد از ما که برادر حاج قاسم هستیم، بیشتر از او محافظت میکرد و در فضاهای عمومی پشت حاج قاسم می ایستاد که اگر خدای ناکرده تیری شلیکشد به او اصابت کند نه به حاج قاسم، جهاد هم نسبت به برادرم تعصب داشت.»/1360//101/خ
منبع: خراسان