اعتراض در اقتصاد تسخیر شده
به گزارش خبرگزاري رسا، با پایان یافتن نا آرامیهای اخیر باید به این پرسش پرداخت که به راستی چه زمانی حال اقتصاد ما خوب میشود، بیکاری کاهش می یابد، زندگی عموم مردم بهبود یافته و فاصله طبقاتی کاسته میگردد؟
نیک روشن است که گرانی بنزین بهانه عیان شدن اعتراض متراکم شده از سیاست های اقتصادی سالهای اخیر است، سیاست هایی که به طور مضاعف بر معیشت عموم جامعه تاثیر مستقیم گذاشته تا مردم زندگی خود را شکننده، آسیب پذیر و کوچکتر ببینند.به این شرایط شوک های مداوم اقتصادی که بی رحمانه زندگی مردم را به عقب پرتاب میکند، نیز باید اضافه نمود. برنامه ریزی اقتصادی در چنین شرایطی برای خانواده ایرانی مفهوم خود را از دست داده چرا که مکررا کاهش یک روزه ارزش زندگی و داشته هایشان را مشاهده نموده اند. اما تنها راه پیش روی این مردم کار کردن مداوم و افزایش شیفت های کاری است تا بتوانند در مقابل شوک اقتصادی بعدی کمتر آسیب ببینند و عملا کار میکنند تا زنده بمانند و سرپناهشان را حفظ کنند. و خدا میداند این شرایط چه بر سر بیکاران می آورد.
تداوم این وضعیت عموم جامعه را از فراغت برای اندیشیدن و کسب فضائل باز میدارد. جامعه ای که نیازهای اساسی اش رفع نشده باشد، کوتاه مدت می اندیشد و گوشش شنوای حرفهایی از افق های دور دست نیست. مردم با افزایش فشارهای معیشتی بدلیل نداشتن رسانه و حزب در برهه هایی به خیابان میآیند تا نارضایتی و اعتراضشان مورد توجه قرار گیرد. اما در کف خیابان با حضور عوامل بیگانه، فضا امنیتی شده و اعتراضشان امنیتی تفسیر میشود. و در رسانه ها نیز با حضور عوامل سیاسی فضا دوقطبی میگردد و اعتراض آنها سیاسی تفسیر می گردد. با پایان یافتن ناآرامی وضعیت امنیتی و سیاسی آرام میگردد اما واقعیت مشکلات اقتصادی مردم نه تنها تغییر نکرده بلکه هزینه اعتراضات و ناآرامی نیز بر آن افزوده شده است.
براستی تغییر چه زمانی محقق میگردد و جامعه چه زمانی رنگ تعادل به خود میگیرد. آیا مردم باید به انتخابات پیشرو چشم بدوزند و سیاسیونی که در اعتراضات اقتصادی اخیر گروه سیاسی دیگر را مورد هجمه قرار داده اند را به عنوان نماینده خود به قدرت برسانند؟ آیا تضمینی از عدم تکرار مسیر گذشته وجود دارد؟
بزرگترین عامل تداوم وضع موجود و عدم تغییر اساسی در اقتصاد مردم، نشناختن علل اصلی وضع کنونی توسط مردم است. مردم معترض و ناراضی اند، اما مقصر وضعیت خود را نمیشناسند و صرفا یک کلیت مبهم یعنی حاکمیت ایران را مورد هجمه قرار میدهند. عدم آگاهی مردم از مقصر وضع کنونی عامل مهم سوء استفاده گروه های سیاسی برای جلب اعتماد مردم و به قدرت رسیدنشان می باشد.گروه هایی که خود از مقصران این وضعیت میباشند.
خود آگاهی اجتماعی مردم از مقصران وضعیت کنونی نخستین و بزرگترین گام تغییر و به تعادل رسیدن جامعه ایرانی است. مقصر وضع کنونی نه یک گروه سیاسی و یا یک دولت خاص بلکه یک قشر از سیاسیون و مدیران ایران می باشد. قشری که بخش قابل توجهی از گروه ها و فعالین سیاسی کشور را دربرمیگیرد. لذا تقسیم بندی های فعالین سیاسی که اشتراک بسیاری دارند در قالب دسته بندی های مرسوم اصولگرا، اصلاح طلب و ... به خود آگاهی اجتماعی مردم کمکی نخواهد کرد.
این قشر را میتوان تکنوکرات نامید قشری که دغدغه اصلی اش کسب مشاغل مهم و قدرت یافتن است و عنایت چندانی به تحولات اساسی و اصلاح ساختار اقتصادی-سیاسی – اجتماعی جامعه و تحقق عدالت ندارند. تکنوکرات ها از منافع مشترک خود آگاه اند لذا در دعواهای سیاسی از منافع مشترک خود صیانت میکنند. آنها انگیزه ای برای رفع فقر، فساد و تبعیض نداشته و بعضا روابط معنا داری به طور مستقیم یا غیر مستقیم با فعالین و ذی نفعان اقتصادی برقرار نموده اند.
تکنوکرات ها جامعه را یک ماشین میدانند که باید آن را هدایت نمود لذا اصالتی برای نقش، دغدغه و اولویت های مردم در جامعه قائل نیستند. اندیشمندان معتقدند که تکنوکراتها در پی دموکراسی نیستند بلکه بدنبال راه اندازی حکومت تازه ای بنام تکنوکراسی اند. شاید بتوان برای تکنوکرات ها دو ویژگی بارز درنظر گرفت: اولا اندیشه و عمل آنها معطوف به ارزشهایی چون عدالت و آزادی نیست. دوما مردم در اندیشه و عمل آنها جایگاهی ندارند.
روشنفکران و نخبگان جامعه زمانی میتوانند درکنار مردم به تغییر وضع موجود و برقراری عدالت اجتماعی کمک نمایند که خودآگاهی اجتماعی آسیب دیدگان اصلی جامعه را افزایش داده و تقسیم بندی جدیدی از فعالین و تصمیم گیرندگان سیاست و اقتصاد به آنها ارائه نمایند. اقدامات روشنفکران در غیر از مسیر افزایش آگاهی اجتماعی مردم و باز تعریف دسته بندی تصمیم گیرندگان و مدیران کشور کمکی به تغییر و تحول ساختار اقتصادی –سیاسی-اجتماعی کشور نخواهد داشت. لذا طرح مباحث تخصصی از نحوه اجرا و جزییات سیاست ها باسم مطالبات تخصصی، دعواهای زرگری اصولگرایی و اصلاح طلبی یا تهیه لیست های انتخاباتی باسم ورود افراد مستقل و جوان نه تنها تغییرساختاری بدنبال نخواهد داشت بلکه حواله دادن وضعیت کنونی به شرایطی بدتر و مصیبت بارتر در آینده ای نچندان دور خواهد بود.
پایبندی روشنفکران و نخبگان جامعه به تعهد الهی در برقراری عدالت اجتماعی از طریق آگاهی بخشی پیامبرگونه به جامعه عامل اصلی در تغییر و اصلاح وضع موجود خواهد بود. در غیر این صورت در جامعه مصیبت زده اقتصادی، اندیشه و اندیشمند جایگاهی نخواهد داشت و تکنوکرات ها به استیلای خود ادامه می دهند./1360//101/خ