۰۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۳
کد خبر: ۶۱۴۳۷۴
جدال در غبار غیبت(2)

ضرورت شناسایی "مهدویت دروغین"

ضرورت شناسایی
فرقه احمدالحسن افزون بر اینکه سرکرده خود را مهدی اول می‌­دانند او را به عنوان یمانی نیز قبول کرده‌­اند که این مطلب در تاریخ تشیّع، بدیع و بی‌­سابقه است.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، آموزه مهدویت از دیرباز، در ادیان مختلف، مورد توجه و اعتقاد بوده است. در اسلام نیز از همان ابتدا توسط پیامبر(ص) مژده  آمدن مردی از فرزندان او که ملقب به «مهدی» است به امت، داده شد. این مژده توسط ایشان(ص) همزمان بود با بیانِ انحرافاتی که پیش‎بینی شده بود پس از شهادت ایشان دامن­گیر جامعه اسلامی شود؛ از این رو طبیعتا این مژده به خاطر بیان این مطلب بود که این دین، پس از ایشان از راهی که در آن بوده است منحرف خواهد شد و الا چه حاجت به آمدن مردی از آن سلاله طاهره، برای حکومت؟!

احادیث دالّ بر مهدویت که از پیامبر اکرم نقل شده است در احادیث اهل سنت، در حد تواتر است. سیوطی در کتاب «العُرف الوردی فی أخبار المهدیّ» و یوسف بن یحیی المقدسی الشافعی در کتاب «عِقد الدرر فی أخبار المنتظر، و هو المهدیّ» احادیث پیامبر(ص) و کلمات صحابه و دیگران را در این زمینه جمع­‎آوری کرده­‌اند. در احادیث روایت شده از ائمّه شیعه (علیهم السلام) نیز این تفکر با یک جهت‎­دهیِ خاص، بیان گشت، تا جایی که حتی شخص و نسب او دقیقا معرفی شد. بله، از بردن نام او در برهه‌­ای از زمان، نهی شده است که شاید برخی، این نهی را نیز، دائمی بدانند.

پس از شهادت پیامبر گرامی اسلام(ص)، انحراف جامعه اسلامی از محور ولایت، باعث به وجود آمدن شکاف‌هایی عمیق در جهات اقتصادی، سیاسی، عقیدتی و... در جامعه اسلامی شد. رفته رفته، جور و ستم در جامعه­‎ای که چندی پیش، مظهری تام از عصمت و عدالت، در رأس خود داشت رواج یافت. در این شرائط، مردم برای امید به آینده، نیاز به آرامش بخش و مسکّنی قوی داشتند، که با آن، امید به سامان یافتن امور و رفع ظلم در همین دنیا و به صورت نقد (نه در آخرت و به صورت نسیه) پیدا کنند. این آرامش بخش، چیزی جز تفکر مهدویت نبود.

مهدیان دورغین؛ سوء استفاده از تفکر مهدویت

افراد مختلف به انگیزه­‎های گوناگون، در احادیث پیامبر(ص) تحریف کردند و چه بسا احادیث جعل کردند، تا شاید جامعه را به آینده امیدوار کرده و احیانا به نافرمانی عمومی دعوت کنند. این تفکر مقدّس، از همان ابتدا توسط افراد مختلف، مورد سوء استفاده قرار گرفت. برخی از این افراد، خود مدعی مهدویت بودند و برخی را نیز دیگران به این نام می‌خواندند. در اینجا به اختصار و گذرا به سه نفر از ایشان اشاره می‌کنیم:

۱- محمد حنفیّة

پس از مرگ محمد حنفیه فرزند امیر المؤمنین(ع)، برخی قائل به زنده بودن او شده و او را مهدی موعود دانستند. مطرح شدن احادیثی که در آن، مهدی موعود، هم‎نام با پیامبر(ص) دانسته شده بود به این امر دامن می­زد. این فرقه به «کیسانیّه» معروف شدند و از حقیقت ادعای اینان، اطلاعات دقیقی در دست نیست خصوصا که پس از چندین سال، پیروان این فرقه، از این اعتقاد دست کشیده و این فرقه، به تاریخ پیوست.

۲- محمّد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن بن علیّ بن أبی طالب

قیام زید بن علی (فرزند امام زین العابدین علیه السلام) بر علیه بنی‎­امیه، طبق مشهور در سال ۱۲۲ هـ صورت گرفت. این قیام در اوائل امامت امام صادق(ع) بود و با مخالفت ایشان و امتناع یارانش از همراهی او، همراه بود. پس از کشته شدن زید و یارانش، فرزند او «یحیی بن زید» قیام کرد که در سال ۱۲۵ هـ همراه یارانش در جوزجان افغانستان کشته شد. در این دو قیام توسط این دو شخص، ادعای مهدویت به چشم نمی­خورد هر چند بعد‌ها راجع به مهدویت زید، سخنانی مطرح شد. اما در سال بعد (سال ۱۲۶ هـ) «عبد الله بن الحسن بن الحسن بن علی» (نوه امام حسن مجتبی علیه السلام) در منطقه «أبواء» (در نزدیکی مدینه) فرزندش «محمد» را «مهدی» موعود خواند و از حاضرین جلسه، برای او بیعت گرفت. در میان این افراد، برخی از بنی عباس (چون منصور عباسی) که پس از بنی امیه، زمام امور را به دست گرفتند نیز حاضر بوده و با «محمد بن عبد الله» بیعت کردند. امام صادق(ع) با این بیعت و این تفکر مخالفت کرده و با صراحت بیان داشتند که «محمد بن عبد الله»، مهدی موعود نیست.

عبد الله بن الحسن(پدر محمد) که از امام(ع) بزرگتر بود با صراحت تمام، امام را متهم به حسادت کرد. (مقائل الطالبیّین: ج ۱، ص ۵۶) همچنین امام(ع) با اشاره به منصور عباسی، به یکی از حضّار جلسه گفت که او در آینده‌ای نه چندان دور، محمّد را خواهد کشت. او نیز بعد‌ها گفت که در دلش امام(ع) را متهم به حسادت کرده بود. (همان: ج ۱، ص ۵۶، ۷۰) همچنین امام به عبد الله (پدر محمّد) بیان داشتند که حکومت، به او و فرزندش نخواهد رسید بلکه با اشاره به سفّاح و منصور گفتند که این دو به ترتیب (و سپس فرزندان آنها) خلفای بعدی خواهند بود. در اینجا نیز عبد الله با بیان اینکه خداوند، علم غیب را به ایشان نداده است امام را متهم به حسادت کرد.

منصور که این سخنان را از امام شنید دوباره حقیقت مطلب را از امام جویا شد و پس از اطمینان از کلام امام به گفته خود، امورش را مرتب، و عمّال خود را مشخص، و آماده به دوش کشیدن ردای خلافت شد. او پس از رسیدن به حکومت، از امام  تعبیر به «صادق» می‌کرد. (همان: ج ۱، ص ۷۰) محمد بن عبد الله در سال ۱۴۵ همانگونه که امام فرموده بودند توسط منصور عباسی کشته شد. نوادگان امام حسن مجتبی(ع) این راه را ادامه داده و به «زیدیه» شناخته شدند.

غیر از لقب «مهدی»، محمد را ملقّب به «نفس زکیه» نیز کرده‌اند که این مطلب نیز از آموزه‌های مهدوی است. گویا سرّ لقب دادن او به «مهدی»، به خاطر هم نام بودن او با پیامبر(ص) بوده است. همچنین در برخی احادیثی که در افواه مردم جریان داشت، بیان شده بود که نام پدر مهدی نیز «عبد الله» (نام پدر پیامبر اکرم) است، این هر دو نام، با نام این شخص و پدرش مطابقت داشت.

۳- مهدیّ عباسی

نام منصور عباسی، «عبد الله» بود و پس از هلاکت او، فرزندش «محمد» ملقّب به «مهدی»، حکومت را به ارث برد. هر چند اطلاعات زیادی مبنی بر اینکه او مدعی مهدویت باشد در دست نیست، ولی با توجه به اینکه پدرش «عبد الله» (منصور عباسی) قاتل شخصی بود که او «محمد بن عبد الله» نام داشت و مدعی مهدویت بود، احتمالا لقب مهدی را برای فرزندش «محمّد» از این جهت برگزید که از حمایت مردمی، بهره‎­مند باشد، چرا که در افواه مردم، شایع شده بود که نام مهدی، نام پیامبر (ص)، و نام پدرش نیز نام پدر ایشان است.

افراد دیگری نیز در تاریخ اسلام، یا مدعی مهدویت شده و یا دیگران برای ایشان چنین ادعایی کرده­‎اند که شمارش و بیان تعداد آنها، از حوصله­‎ی این نوشتار، خارج است.

در احادیث شیعه و سنی، از پیامبر(ص) فراوان دیده می‌شود که نام «مهدی»، نام من است، اما چیزی که اهل سنت بسیار نقل کرده‎­اند و گاهی زیدیه نیز به آن دامن زده اند این است که نام پدر او نیز نام پدر من (عبد الله) است. (المستدرک علی الصحیحین، ج ۴، ص ۴۸۸، ۵۱۱) طبق این احادیث، «مهدی»، شخصی با نام «محمّد بن عبد الله» است. قسمت دوم، مخالف صریح احادیث روایت شده از ائمه هدی (علیهم السلام) است. بی‌­بیان، عیان است که این احادیث ساختگی، زمینه را برای ادعای مهدویت توسط افرادی با این نام، بسیار هموار کرد.

ادعای مهدویت توسط این گروه

ادعای مهدویت از دیرباز، توسط افرادی گوناگون با انگیزه‎های مختلف، در جامعه شیعه و سنی مطرح شده است، و سخنانی که اکنون از گوشه و کنار به گوش مردم می‌رسد، سخنی بی­‌سابقه نیست. گذشتگان فکری این جریان، بالاتر از این ادعا‌ها را کرده­‌اند، اما راه به جایی نبرده­‌اند. البته باید اقرار کرد در تاریخ اسلام، کسی به این صراحت، ادعای مقدمه چینی برای ظهور مهدی موعود را ابراز نکرده؛ تا چه رسد که خود را یکی از مهدی‎‎های دوازده‎گانه­‌ی موهوم، قلمداد کند و نَسَب خود را نعوذ بالله به آن امام همام برساند.

کسانی که مدعی بوده‌­اند خود مهدی­‌اند، فراوان بوده­‎اند کما اینکه مدعیان نبوّت نیز کم نبوده‎­اند. این فرقه، علاوه بر اینکه سرکرده خود را مهدی اول (پس از شهادت امام زمان علیه السلام) می‌­دانند او را به عنوان یمانی نیز قبول کرده‌­اند که این مطلب در تاریخ تشیّع، بدیع و بی‌­سابقه است. غرض این نوشتار بر این است که علاوه بر این، بی­‌پشتوانه بودن این ادعا را نیز آشکار سازد./918/ی702/س

مصطفی امین

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
نقی حسنی راد
Iran, Islamic Republic of
۰۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۷
امروزه شاهد ادعاهای زیادی در حوزه مدیریت برنامه ریزی ذهن و مدیریت برخورد هستیم که برای نسل جوان چندان تخصصی و مفید نیست در حالی که ما در قرآن کریم و روایات در مورد سیستم انگیزشی و مدیریت ذهن جایگاه ویژه ای داریم که حوزه از آن غفلت کرده است.
0
0