رابطهی مستقیم برائت و مقاومت
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | مهدی عامری
«حقیقتا این پیام یکی از آیات و معجزات بزرگ این انقلاب است، همان طور که همه احساس کردید آن چنان نغمه دلپذیر و موثری است که تا اعماق جان ملت انقلاب ما نفوذ کرد. این تازه آغاز کار است. این پیام لوح زرین پاک نشدنی است که بر سر در این انقلاب و بر پیشانی و کتیبه این نظام عظیم اسلامی تا ابد خواهد ماند. حقیقتا نشانهای است از اینکه امام ما این فرزند راستین ولی خدا و پیامبر خدا ملهم به الهامات الهی است. این پیام باید فرهنگ جامعه ما شود.ای بسا قانونی که در دل و عمق جان مردم نیست این پیام باید آن قدر تکرار بشود و سر منابر و تریبونها گفته بشود و شرح و توضیح داده شود. آن قدر باید جزوه و کتابی که حاوی این پیام خواهد شد؛ در خانهها بوسیله پدران و مادران برای دیگران خوانده شود آنقدر این پیام در زبانها در دلها و دهنها بگردد تا رنگ ثابت ملت ما و فرهنگ ناستردنی انقلاب بشود».
اینها توصیفات امام جمعه وقت تهران از پیام مهمی است که حضرت امام در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ صادر کردند. اما آیا با همه توصیفات سترگی که حضرت آیت الله خامنهای از این پیام اعجازگونه داشتهاند در این سی سال این پیام آن گونه که مورد توقع بوده در فرهنگ عمومی جامعه ما و حتی جامعه انقلابی و بسیجی ما جا باز کرده است؟
پاسخ این سوال هر چه باشد باید گفت مافات مات، و امروز باید بازخوانی و تکرار این پیام مهم در دو مناسبت ۲۹ تیر (تاریخ شمسی صدور پیام و پذیرش قطعنامع) و ۶ ذی الحجه (سالروز کشتار حجاج توسط دولت آمریکایی آل سعود) به طور خاص و نیز ایام دیگر در دستور کار جمعیتها و مجموعههای انقلابی قرار بگیرد به گونهای که به تعبیر رهبری به صوت رنگ ثابت دلهای انقلابی در بیاید.
با بررسی اجمالی این سند جامع راهبردی، میتوان دو محور اساسی از آن استخراج نمود که به گونهای با یکدیگر ارتباط دارند. روح کلی سرتاسر این پیام دو نکته است اول «برائت» و دوم «مقاومت».
حضرت امام بارها و با تاکید فراوان حج بدون برائت از مشرکین و مستکبرین را حج کامل نمیدانست و با استناد به آیات قرآن بر این واجب دینی اصرار داشت. بخش مهمی از این پیام به ابراز انزجار از عملکرد دولت آلسعود در کشتار مسلمین بی گناه و زائرین خانه خدا میپردازد و از حمایتهای دول مستکبر جهان از این اقدام وحشیانه اعلام برائت میکند. آنگاه توصیه به مقاومت تا پیروزی در برابر مستکبران عالم مینماید.
برائت
در نگاه امام برائت ریشه و منشا مقاومت است. ایشان در این پیام با اشاره به مقاومت مردم فلسطین سرچشمه این مقاومت مردمی را نه در وطنگرایی و نه تدابیر سیاستمداران میداند بلکه به تعبیر ایشان: «شکی نیست که این آوای اللّه اکبر است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی کشاند. این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سر داد و مرگ بر امریکا، شوروی و اسرائیل گفت، و بر همان بستر شهادتی که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد او نیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید.
آری، فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت.» روشن است این قاعده عمومی است و اختصاص به ملت فلسطین و ایران ندارد که پیش از مقاومت در برابر هر دشمنی برائت از آن لازم است و اصولا مقاومت تحقق همین برائت است.
به نظر در پس چنین ادعایی، این مطلب نهفته است که انسان هنگامی که دشمن را دشمن نداند و در دل از او قطع امید نکرده باشد، نمیتواند در برابر فشارهای او نسخه مقاومت بپیچد؛ چرا که به قدرت و مکنت او امید دارد تا بدین وسیله گره از کار خود باز کند! در تعابیر قرآنی تاکیده شده است که دشمنان خدا را به عنوان، ولی انتخاب نکنید چرا که شخصی که تحت ولایت دشمن قرار گرفت، و او را دوست پنداشت، راه سازش برایش گواراتر است و با اسم عقلانیت و توجیه منافع ملی تن به تسلیمی میدهد که نه با عقل سازگار است و نه منافع ملی را تامین میکند بلکه ضررش به مراتب بیشتر از مقاومت است.
اینجاست که امام فریاد نفرین بر سر روحانیون وابسته بلند میکند: «روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بودهاند، و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدسمآب و دینفروش زدهاند و میزنند و روحانیون متعهد ما همواره از این بیفرهنگها متنفر و گریزان بودهاند.»
تا حس تنفر و گریز از دشمن در قلوب حاصل نشود، نمیتوان از مقاومت سخن گفت چرا که گرایش به دشمن و شیفته جلال و جبروت ظاهری آن گشتن موجب وادادگی و ترس و حس ناتوانی میشود و چگونه این فرد تاب مقاومت داشته باشد؟ رهبری معظم حرم مطهر حضرت امام از این اشتباه محاسباتی پرده برداشته و فرمودند: «خطای بزرگ، این است که کسی تصوّر کند که در مقابل گردنکلفتهای عالَم نمیشود مقاومت کرد، نمیشود ایستاد... الان هم ما داریم کسانی را که زیر کسوت روشنفکری و مانند اینها، در روزنامه، در کتاب، در سخنرانی، اینجا و آنجا این جور القا میکنند که آقا! فایدهای ندارد، .. نمیشود در مقابل اینها ایستاد، باید قبول کنیم؛ خلاصهاش این است که باید .. سواری بدهیم و خیال خودمان را راحت کنیم». (۱۴ خرداد ۹۸) ظاهرا ریشه این تفکر و محاسبه غلط حب و علاقه این افراد به غرب است!
انسانی که وجودش سرشار از کینه نسبت به دشمنان بشریت و دین خداست و به تعبیر امام تشنه خون سرمایه داران زالو صفت است میتواند با کمال آرامش و در عین شجاعت ادعا کند: «آن چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم.»
ثمره عملی برائت از مستکبرین و ظالمین، مقاومت و سپس آزادی از یوغ آنهاست چنانچه حضرت امام مرقوم داشتهاند: «ما با اعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادی انرژی متراکم جهان اسلام داشته و داریم و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزی این کار صورت خواهد گرفت و انشاءاللّه روزی همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرتها و نوکران و جیرهخوارانشان از منفورترین موجودات جهان هستند.»
در همین تعابیر نیز خواسته حضرت امام این است که منفور بودن ابرقدرتها ثابت شود، که تاکیدی بر همان مطلب پیش گفته است که راه مقاومت و پیروزی از برائت میگذرد!
مقاومت
آنگاه که حس برائت در انسان وجود آمد، به جای همکاری با دشمنان، نگاه به درون دارد و اینک هنگامه جهاد کبیر است «فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَجاهِدهُم بِهِ جِهادًا کَبیرًا» (فرقان:۵۲) مقدمه مبارزه و مقاومت با کفار عدم تبعیت و یا اعلام تنفر از آنهاست. تا وقتی فرد به دشمن خوش بین است و امضای او را تضمین میداند قدم به قدم در برابر دشمن کوتاه میآید و از آن سو دشمن برای عقب نشینی حد یقفی نمیشناسد و به تعبیر قرآن و به گفته حضرت امام: «نکته مهمى که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کى و تا کجا ما را تحمل مىکنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند، به یقین آنان مرزى جز عدول از همه هویتها و ارزشهاى معنوى و الهىمان نمىشناسند به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمىدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند... آرى اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامى و انقلابى خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام را با دستهاى خود ویران نماید آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بى فرهنگ به رسمیت بشناسند.»، اما از آن سو مقاومت کردن کاملا معادله را بر عکس میکند: «ایستادگی و مقاومت کردن در مقابل زیادهخواهی دشمن و زورگیری دشمن و باجخواهی دشمن، راه جلوگیری از پیش آمدنِ او است؛ پس صرفه با مقاومت است.» (۱۴ خرداد ۹۸) «این سنّت الهی است (فتح:۲۲) اگرچنانچه در مقابل ظلم و استبداد و زورگویی و خباثتها و جنایتهای جنایتکارانِ عالم بِایستید، قطعاً مجبور به عقبنشینی میشوند» (۲۵ فروردین ۹۷)
وقتی سخن از برائت میشود در واقع یک واکنش طبیعی نسبت به ظالم است چرا که هیچ فرد عاقل و آزاده زورگویی و تحت ستم قرار گرفتن را بر نمیتابد و سرشت آدمی از این امور متنفر است. «مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است؛ دلیل دیگری لازم ندارد. هر ملّتی که برای شرف خود، برای هویّت خود، برای انسانیّت خود ارزش قائل است، وقتی ببیند یک چیزی را میخواهند به او تحمیل بکنند، مقاومت میکند، امتناع میکند، ایستادگی میکند». (۱۴ خرداد ۹۸)
معنا و تعریف و منطق مقاومت در فرمایشات رهبری در سالگرد رحلت امام در سال جاری به خوبی تبیین و روشن گردیده است که بازخوانی مجدد آن در کنار این پیام شرح دقیقی خواهد بود.
اما حد مقاومت کجاست؟
در نگاه حضرت امام تا آنجایی که موازنه قدرت بین مستضعفین و مستکبرین متعادل شود نباید دست از مقاومت کشید چرا که دشمنان بیرحم در غیر این صورت از هیچ جنایتی دریغ نخواهند کرد: «مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم میشود، و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثهای را به وجود میآورند.
راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امریکا را شکست، و الزاما یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است.» توضیح بیشتر آنکه «هدف مقاومت عبارت است از رسیدن به نقطه بازدارندگی. هم در اقتصاد، هم در مسائل سیاسی کشور، هم در مسائل اجتماعی، هم در مسائل نظامی باید به نقطهای برسیم که این نقطه بازدارنده باشد، یعنی بتواند جوری خود را نشان بدهد که دشمن را از تعرّض به ملّت ایران در همه زمینهها منصرف کند؛ دشمن ببیند فایدهای ندارد و با ملّت ایران نمیتواند کاری بکند.» (۱۴ خرداد ۹۸)
اشرافیت!
اما علاوه بر پذیرفتن ولایت دشمنان از سوی برخی خواص و مردم، یک مانع بزرگ دیگری در برابر مقاومت وجود دارد و آن اشرافیت است. در همین پیام حضرت امام به خوبی و روشنی رابطه متضاد اشرافیت و مقاومت را تبیین کردهاند: «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست، و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند؛ و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند؛ و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.» دلیل این امر هم واضح است: «خاصیت اعیانیت و اشرافیت ... این است که، چون همیشه خوف این مطلب که نبادا از این مقام، پایین بیایم و نبادا یک لطمهای به اشرافیت من بخورد، این خوف، اسباب این میشد که نسبت به زیر دستها ظالم و نسبت به بالادستها توسری خور باشد... خاصیت حکومت رفاهطلبان است که در مقابل سفارتخانههای خارجی ذلیل بودند و در مقابل رعیت خودشان و قشر محرومین با کمال قلدری رفتار میکردند.» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۲۹)
لذا امام در همین پیام در وصف ملیگرایانی که طاقت تحمل سختی و فشار و تحریم را ندارند نوشتهاند: «من به صراحت میگویم ملیگراها اگر بودند، به راحتی در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز میکردند، و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسههای صبر و مقاومت را یکجا میشکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا میزدند.».
اما در عین حال هنگامی که سخن از مردم و محرومین است این گونه از آنها یاد میکنند که «مردم ایران ثابت کردهاند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامی جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت کرده است». آنگاه امام فهرستی از مقاومت ملت ایران بیان میکند که البته این فهرست تا به امروز نیز ادامه داشته است و تنها شکل و قالب آن تفاوت پیدا کرده است: مقاومت در برابر
-جنایات متعدد امریکا در خلیج فارس
- جنگ دیپلماسی شرق و غرب علیه خود و ایجاد بازیهای سیاسی مجامع بین المللی
- جنگ اقتصادی، تبلیغاتی، روانی و حملات ددمنشانه عراق
- توطئه منافقین و لیبرالها و زراندوزی و احتکار سرمایه داران و حیله مقدس مابان
سخن از مقاومت و منشا یا موانع آن آنگاه اهمیت بیشتری مییابد که دانسته شود جمهوری اسلامی ایران، الهام بخش مقاومت در جهان اسلام بلکه تمام دنیاست و جبهههای مقاومت در منطقه منبعث از انقلاب ایران است. به تعبیر رهبری ایران دولت مقاومت است و آنچه در مورد ریشه و مانع مقاومت بیان شد نه تنها در اشخاص و سازمانها بلکه در روح کلی حکومت باید جریان و سریان داشته باشد و زمانی این امر به طور کامل محقق میشود که همه مجموعههای نظام در این مسیر حرکت کنند در غیر این صورت وجود برخی افراد یا بخشی از نهادهای واداده راه مقاومت را کند و پیروزی ملت را به تاخیر میاندازند!/918//702/س
تشکر از ایشون