مرزهای خشونت و رحمت در سيره نظری و عملی امام راحل
مـسـاله "دیـن و شمشیـر "، "اسلام و خشـونت " از حـربه هاى کهنه و دیـریـنـى است که جهان غرب آن را بـراى کـوبیـدن اسلام و مسلمـانان، هـر چـنـد گـاه به کـار مـى بنـدد.
به گزارش خبرگزاری رسا، مـسـاله "دیـن و شمشیـر "، "اسلام و خشـونت " از حـربه هاى کهنه و دیـریـنـى است که جهان غرب آن را بـراى کـوبیـدن اسلام و مسلمـانان، هـر چـنـد گـاه به کـار مـى بنـدد و شـرق شناسـان و استعمارگران، براى دور کردن نسل جـوان از اسلام، آن را فریاد مى کنند.
آنـان، تـبلیغ کرده و مىکنند: اسلام با زور و قدرت پیشرفت کرده اسـت و ایـن سـلاح جـهـاد بـوده کـه مـردم را بـه اسلام کشانده و حـکـومـتـهاى دینى با زور سرنیزه مردمان جهان را بر سرسفره این کیش نشانده اند!
تـاریـخ نگاران، جامعه شناسان و کشیشان غربى، سیاستمداران، قلم بـمـزدان، تلاش ورزیده اند که از اسلام و مسلمانان چهره اى خشن و خون آلود ترسیم کنند که مدارا و انسان دوستى و صلح و صفا در آن جـایى ندارد. در برابر مسیحیت و مردم مغرب زمین را جلوه و نماد انـسـان دوسـتى و مهرورزى نشان دهند که با گل سرخ و شاخه زیتون بـا جهانیان روبه رو مى شوند و هرکارى انجام مى دهند در راستاى آزادى انسان و در راه بر قرارى صلح جهانى است.۱
آنـچـه جـاى گـفـت وگـو دارد این نکته است: شمارى از نویسندگان مـسـلـمـان مـرعوب تهاجم فرهنگى دشمن شده و به تلاش برخاسته اند آییـنـهـا، دسـتورها و قانونهاى دینى را برابر آنچه غرب آن را حـقـوق بشر مى خواند، بنمایانند این گروه، به توجیه مسائلى، چون حدود و قصاص و تعزیرات که غرب آنها را نمى پسندد، پرداخته اند. شـمـارى از اصـل مـنکر سنگسار در اسلام براى مردان و زنان بدکار شـده انـد، جهاد اسلامى را، تنها جهاد دفاعى دانسته هرگونه یورش نـظـامى از سوى نظام اسلامى، به هر هدف، به دیگران را نادرست مى انگارند.۲
آنـان، تـبلیغ کرده و مىکنند: اسلام با زور و قدرت پیشرفت کرده اسـت و ایـن سـلاح جـهـاد بـوده کـه مـردم را بـه اسلام کشانده و حـکـومـتـهاى دینى با زور سرنیزه مردمان جهان را بر سرسفره این کیش نشانده اند!
تـاریـخ نگاران، جامعه شناسان و کشیشان غربى، سیاستمداران، قلم بـمـزدان، تلاش ورزیده اند که از اسلام و مسلمانان چهره اى خشن و خون آلود ترسیم کنند که مدارا و انسان دوستى و صلح و صفا در آن جـایى ندارد. در برابر مسیحیت و مردم مغرب زمین را جلوه و نماد انـسـان دوسـتى و مهرورزى نشان دهند که با گل سرخ و شاخه زیتون بـا جهانیان روبه رو مى شوند و هرکارى انجام مى دهند در راستاى آزادى انسان و در راه بر قرارى صلح جهانى است.۱
آنـچـه جـاى گـفـت وگـو دارد این نکته است: شمارى از نویسندگان مـسـلـمـان مـرعوب تهاجم فرهنگى دشمن شده و به تلاش برخاسته اند آییـنـهـا، دسـتورها و قانونهاى دینى را برابر آنچه غرب آن را حـقـوق بشر مى خواند، بنمایانند این گروه، به توجیه مسائلى، چون حدود و قصاص و تعزیرات که غرب آنها را نمى پسندد، پرداخته اند. شـمـارى از اصـل مـنکر سنگسار در اسلام براى مردان و زنان بدکار شـده انـد، جهاد اسلامى را، تنها جهاد دفاعى دانسته هرگونه یورش نـظـامى از سوى نظام اسلامى، به هر هدف، به دیگران را نادرست مى انگارند.۲
در ایـن میان، کسانى که جامه مسلمانى به تن کرده بودند، در هم آوایـى بـا خـواسـتـه هـاى جـهـان غـرب، تا آن جا پیش رفتند که مـجازاتها و احکام سیاسى اسلام را دستورها و آیینهایى غیرانسانى و خشونت آمیز خواندند که نه مفید است و نه درخور اجرا.
حـسـن نـزیـه، از اعـضاى کانون وکلا و عضو کابینه دولت موقت، در بـرابـر خـواسـتـه هاى مردم مسلمان ایران، که خواهان پیاده شدن قانونهاى اسلامى در کشور بودند، بى شرمانه بیان داشت:
"اگـر مـا فـکر کنیم تمام مسائل سیاسى و اقتصادى و قضایى را مى تـوانیم در قالب اسلامى بسازیم، آیات عظام هم مى دانند، این امر در شرایط حاضر نه مقدور است، نه ممکن و نه مفید. "۳
جـبـهه ملى در انجام این خواسته در سال ۱۳۶۰، طرح لایحه قصاص را کـه بـه خـامه فقهاى بزرگ نگاشته شده بود، ناسازوار با آزادى و کـرامـت انـسـانـى خواند و در اعلامیه اى از هواداران خود خواست بـراى رویـارویـى بـا ایـن قانون، به اصطلاح آنان غیرانسانى، به خیابانها بیایند.۴
در برابر این سخنان بى مایه و سست و به دور از مبانى، از گذشته تـاکـنـون، اندیشه ورزان مسلمان پاسخهاى درخورى ارائه کرده اند کـه سـعـى هـمـه آنـان مـشکور باد. شهید بهشتى، به نزیه، که با پـشـتیـبـانـى کـانون وکلا و سازمان حقوق بشر، به ستیز با اسلام بـرخـاسـتـه بـود، با استدلال و منطق پاسخهاى استوار داد و مردم مـسـلـمان با حضور آگاهانه و غیرت مندانه به صحنه آمدند و جبهه آنان را وادار به عقب نشینى کردند.
ایـنـک دوباره در عرصه جراید و مطبوعات، در قالبهاى نوین و روز پـسـنـد، با سخنان نمادین و غیرنمادین، اسلام، انقلاب اسلامى، امام خـمینى و یاران باوفاى آن حضرت متهم به خشونت ورزى و بیدادگرى مـى شوند و بنگاههاى خبرپراکنى غرب در سطح گسترده اى بدان دامن مـى زنـنـد و پاره اى از رفتارها و کارهاى تندى که ایادى نفوذى دشـمـن بـراى بـدبین کردن مردم به اسلام انجام مى دهند گواه این گـفـتهها قلمداد مى کنند و با کمال تاسف شمارى از پروردگان سر سـفـره انقلاب، با از یاد بردن گذشته خود، جارچى دشمن شده و این جـا و آن جـا، بـزرگان دین را خشونت گرا مى خوانند و خود را با سابقه هاى روشن! مهرورز و هوادار مهروزى. بـایسته است باور و اعتقاد امام را درباره دستورهاى جزایى اسلام بـدانیم و مبانى اعتقادى و فقهى و سیرت ایشان را در برخورد با دگـرانـدیـشـان، بـشناسیم. از این روى، در چند مقدمه دیدگاههاى امام را بیان مى کنیم:
حـسـن نـزیـه، از اعـضاى کانون وکلا و عضو کابینه دولت موقت، در بـرابـر خـواسـتـه هاى مردم مسلمان ایران، که خواهان پیاده شدن قانونهاى اسلامى در کشور بودند، بى شرمانه بیان داشت:
"اگـر مـا فـکر کنیم تمام مسائل سیاسى و اقتصادى و قضایى را مى تـوانیم در قالب اسلامى بسازیم، آیات عظام هم مى دانند، این امر در شرایط حاضر نه مقدور است، نه ممکن و نه مفید. "۳
جـبـهه ملى در انجام این خواسته در سال ۱۳۶۰، طرح لایحه قصاص را کـه بـه خـامه فقهاى بزرگ نگاشته شده بود، ناسازوار با آزادى و کـرامـت انـسـانـى خواند و در اعلامیه اى از هواداران خود خواست بـراى رویـارویـى بـا ایـن قانون، به اصطلاح آنان غیرانسانى، به خیابانها بیایند.۴
در برابر این سخنان بى مایه و سست و به دور از مبانى، از گذشته تـاکـنـون، اندیشه ورزان مسلمان پاسخهاى درخورى ارائه کرده اند کـه سـعـى هـمـه آنـان مـشکور باد. شهید بهشتى، به نزیه، که با پـشـتیـبـانـى کـانون وکلا و سازمان حقوق بشر، به ستیز با اسلام بـرخـاسـتـه بـود، با استدلال و منطق پاسخهاى استوار داد و مردم مـسـلـمان با حضور آگاهانه و غیرت مندانه به صحنه آمدند و جبهه آنان را وادار به عقب نشینى کردند.
ایـنـک دوباره در عرصه جراید و مطبوعات، در قالبهاى نوین و روز پـسـنـد، با سخنان نمادین و غیرنمادین، اسلام، انقلاب اسلامى، امام خـمینى و یاران باوفاى آن حضرت متهم به خشونت ورزى و بیدادگرى مـى شوند و بنگاههاى خبرپراکنى غرب در سطح گسترده اى بدان دامن مـى زنـنـد و پاره اى از رفتارها و کارهاى تندى که ایادى نفوذى دشـمـن بـراى بـدبین کردن مردم به اسلام انجام مى دهند گواه این گـفـتهها قلمداد مى کنند و با کمال تاسف شمارى از پروردگان سر سـفـره انقلاب، با از یاد بردن گذشته خود، جارچى دشمن شده و این جـا و آن جـا، بـزرگان دین را خشونت گرا مى خوانند و خود را با سابقه هاى روشن! مهرورز و هوادار مهروزى. بـایسته است باور و اعتقاد امام را درباره دستورهاى جزایى اسلام بـدانیم و مبانى اعتقادى و فقهى و سیرت ایشان را در برخورد با دگـرانـدیـشـان، بـشناسیم. از این روى، در چند مقدمه دیدگاههاى امام را بیان مى کنیم:
الـف. امـام جهان را مظهر جمال خداوند شمرده و جلوه حق. بر این بـاور اسـت: تـار وپـود هـستى بر محور رحمت و بخشایش و مهربانى اسـتـوار اسـت و خداوند رحمان است و رحیم و رحمت و صفات جمالیه حضرتش، بر دیگر صفات جلالیه، چون قهار و... پیشى دارد.
"رحـمـت رحـمـانیه و رحیمیه، شامل جمیع دار وجود است، حتى رحمت رحیـمیه که جمیع هدایت هادیان طریق توحید از جلوه آن مى باشد.
شامل همه است، الا آن که خارجان از فطرت استقامت، به سوء اختیار خـود، خود را از آن محروم نمودند، نه این که این رحمت شامل حال آنها نیست. "۶
هـمـه برنامه هاى دین براى سعادت و خوشبختى انسانها سامان داده شـده اسـت. پیـامـبـران براى این که آمده اند که رحمت، دوستى، مـهربانى، مهرورزى و برادرى را در میان مردم بگسترانند و صلح و آرامش عمومى را در جهان پایدار سازند.۷
انبیاء دلسوز بشرند و در پى آن بوده اند که مردم را به ارزشهاى انـسـانـى راه نـمایند و از پرت شدن به دره هاى ژرف و بى برگشت تباهیها رهایى بخشند.
فـرسـتـادگان خدا، براى آسایش و آرامش و هدایت مردم، خود را به رنـج مـى افکندند و شبان و روزان در تشویق بودند تا مردم گمراه و سرگشته نباشند:
"انـبیا، مظهر رحمت الهى هستند. مى خواهند که مردم خوب باشند، مـى خـواهـنـد همه مردم معرفت الله داشته باشند. مى خواهند همه مردم سعادت داشته باشند. "۸
خـداپـرسـتان، اهل رحمت، بخشش، مهرورزى، برادرى هستند و از این میان، مسلمانان از مهر و مهرورزى ویژه اى بر خوردارند. مومنان کـانون مهربانیها و دوستیهایند، به هم کیش و غیر هم کیش. با هم کیـشـان، در اوج برادرى و برابرى و عشق مى زیند، و، چون بنیانى اسـتـوار پـاس یکدیگر مى دارند، در غم و شادى هم شریکند و نظام اسلامى نیز در برابر مومنان رسالتهاى ویژه اى بر عهده دارد.
ب. انـبیـاى الهى برنامه هاى خود را کم کم بر بشریت عرضه کرده انـد. بـرنامه هاى هر پیامبر، کامل کننده برنامه فرستاده پیشین اسـت. احکام اسلام نیز، کم کم و با آماده سازیها نازل شده است.۹
پیـامـبر اسلام با در نظر گرفتن شرایط روانى و اجتماعى، برنامه هـاى خـود را سـامان مى داده است؛ چه که پیاده کردن برنامه هاى سیاسى، اقتصادى و... در یک زمان کارى بود سنگین و همگان آن را بـرتـابیـدنـد. پیامبر در پى هر برنامه و قانون، زمینه پذیرش دگرکارها را فراهم مى آورد: "انبیا، همه، دنبال این بودند که به تدریج آنطور که مى شود این بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله. "۱۰
ج: در مـنـطـق امام امت، براى هدایت مردم به اسلام و نگهبانى از بـاورهـا و ارزشـها، بیش از آن که انذار کارآمد باشد، بشارت، و نـویـد و امیـدآفـریـنـى سازنده است. بشارت دل را نرم مى کند، احـسـاسـات را بـه جوش مى آورد و روان را آماده پذیرش حقیقت مى سـازد. قـرآن پیش از انذار و ترساندن مردم از کیفر، از بهشت و رضـوان و رحـمـت و نـور و شـادیـهاى دو جهان سخن مى گوید و رمز پیشرفت پیامبر را مدارا، مهربانى و مهرورزى مى شمرد: "فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم. "۱۱
بـه سـبـب رحـمت خداست که تو با آنان این چنین خوشخوى و مهربان هـسـتـى. اگر تندخو و سخت دل بودى، از گرد تو پراکنده مى شدند، پس بر آنان ببخشاى.
پیـامبر (ص) با تبلیغ رساندن پیام وحى به تشنگان معرفت، دین را پیـش بـرد. به پیام رسانان دین سفارش مى کرد با حسن خلق و روى خـوش بـا مردم روبه رو شوند. فرستادگان پیامبر با در دست داشتن آیه هاى رحمت به میان مردم مى رفتند، دلها با شنیدن این آیهها نرم مى شد و آماده براى پذیرش حق.
پیـش از این که پیامبر به مدینه هجرت کند، بسیارى از اوسیان و خـزرجیـان، به اسلام گرویده بودند و گسترش اسلام به ایران و روم نیز، در پى خواسته هاى مردمان آن دیار انجام گرفت و مسلمانان، پیـش از نبرد، با استقبال ایرانیان و رومیان روبه رو مى شدند. ایـن حنجرهها و سینهها و مغزهاى کینه آلود و کثیف است که این جـا و آن جـا، بـراى لکه دار کردن اسلام در تکاپویند چهره اسلام و مـسـلـمـانـان را زشت جلوه دهند ۱۲ و گرنه اسلام، زیبا، پرشکوه و داراى برنامه هاى صد درصد انسانى و به سود انسان است.
از ایـن روى امـام امـت بـه پیام رسانان دین اندرز مى داد: آیه رحـمـت بـاشـنـد و با امید آفرینى و نشان دادن زیباییهاى قرآن، مردم را به آن جذب کنند: "درمـسـائل ملایمت و جهت رحمت بیشتر از جهت خشونت تاثیر میکند. مـن در زمـان اخـتـنـاق رضـاخانى، وقتى در مدرسه فیضیه صحبت مى کـردم، آن گاه که از جهنم و عذاب الهى بحث مى کردم، همه خشکشان مـى زد، ولـى وقتى از رحمت حرف مى زدم، مى دیدم که دلها نرم مى شـود و اشـکـها سرازیر مى گردد و این تاثیر رحمت است. با ملایمت انسان بهتر مى تواند مسائل را حل کند تا شدت. "۱۳
امام تاکید داشت که اسلام و انقلاب را نمى شود با شمشیر پیش برد. مـنـطـق و سـخن مهمترین ابزار ماست، هدف ما صدور اسلام و انقلاب اسـت و مـبـارزه با الحاد و دین ستیزى و با سلاح نیرومند منطق و ایمان، در برابر الحاد شرق و استکبار غرب مى ایستیم.
امـام در پاسخ کارشناسان جنگهاى روانى، وابسته به غرب، که امام را دیـکـتاتور مى خواندند و این پندار واهى را گسترش مى دادند: وى بـر آن اسـت باورهاى خود را با نیروى شمشیر بر دیگران تحمیل کند و مردمان را به زور با خود همداستان کند، گفت: "بـارهـا گـفته ام، ما با کسى جنگ نداریم. امروز انقلاب ما صادر شـده اسـت. در هـمـه جـا اسـم اسلام است و مستضعفان به اسلام چشم دوخـتـه اند. باید با تبلیغات صحیح، اسلام را آن گونه که هست به دنیـا مـعرفى نمایید. وقتى ملتها اسلام را شناختند، قهرا به آن روى مـى آورنـد و مـا چیزى جز پیاده شدن احکام اسلام را در جهان نمى خواهیم. "۱۴
د. در نـظر امام، خشم، کلید همه بدیها و شرارتهاست. غریزه وقتى بـه جـوش آمـد و خـرد از کـنـتـرل خـارج شد، چه بسا ترو خشک را بـسـوزاند. آتش خشم وقتى شعله ور شد، اندرز در آن راه پیدا نمى کـنـد و انـسـان خـشمگین، افزون بر خود، دیگران را ممکن است به نابودى بکشاند. براى همین جهت پیامبر فرموده است: "چـنـان کـه سـرکـه عسل را تباه مى سازد، غضب ایمان را فاسد مى کند. "۱۵
ولى خشم و غضب همه جا نکوهیده نیست، بلکه قوه غضبیه از نعمتهاى بـزرگ خـداسـت کـه آبـادى دنیا و آخرت و حفظ فرد و جامعه بدان بـسـتـگى دارد و اگر این نیروى با ارزش در وجود آدمى نبود، بشر در بـرابر دشواریهاى طبیعت به دفاع از خود بر نمى خاست و ترس و ضـعف و سستى و تنبلى و ناشکیبایى و بى غیرتى در انسان راه پیدا مـى کـرد. از ایـن روى، ایـن نیروى غریزى اگر به درستى به کار آیـد، وسیـله اى است براى رسیدن به کمال. خداوند متعال مومنان را سـتـایش کرده است که در برابر کافران و دین ستیزان با قهر و غـضـب رفـتـار مـى کنند و با یکدیگر به مهر و آشتى: "اشداء على الکفار رحماء بینهم ".۱۶
امام خمینى مى نویسد: "اداره امـر بـه معروف و نهى از منکر و اجراى حدود و تعزیرات و سـایر سیاسات دینیه و عقلیه نشود، جز در سایه قوه شریفه غضبیه. پـس آنها که گمان کردند کشتن قوه غضب و خاموش کردن آن از کمالات و مـعارج نفس است، خود خطایى بزرگ و خطیئه اى عظیمه کردند و از حد کمال و مقام اعتدال غافلند. "۱۷
هـ: سـرانـجـام و نتیجه گفته هاى پیشین این است که همه باورها، ارزشـهـا و احـکـام و شیوه اداره جامعه در اسلام، براساس رحمت و بـراى رسیدن به عدالت و بهروزى مردم سامان یافته است و اگر به درسـتـى اجرا شوند، ذره اى زیان و خسارت بر مردم روا داشته نمى شود و آزادى انسانى آنها از میان نمى رود.
اوج حـاکـمیـت سیاسى دین بر مردم در زمان غیبت امام زمان (عج)، ولایـت فـقیـه اسـت و در مـنطق امام خمینى، در آن خشونتى و جود نـدارد؛ زیـرا اصـل، حکومت و اجراى قانون است. پیامبر و امامان بـر اسـاس معیارها و ترازهاى قانون عمل مى کردند و مامور اجراى دسـتـورها و آیینهاى قرآن بودند و از پیش خود فرمان نمى دادند، خـداونـد بـه پیـامـبر هشدار داده است: اگر برخلاف دستورهاى من رفـتـار کـنـى.
از تـو بازخواست مى کنم. فقیه نیز، پیاده کننده احـکـام اسلام است و ناظر بر کارگزاران کشور و اگر بخواهد سر از فـرمـان خـداوند بپیچد و برخلاف قانونها و آیینهاى خداوند اراده خود را بر جامعه بار کند، ولایت نخواهد داشت:
"فـقیـه نـمى خواهد به مردم زورگویى کند. اگر یک فقیهى بخواهد زورگـویـى کـنـد، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قـانـون حـکومت مى کند. پیغمبر اکرم (ص) هم تابع قانون بود، نمى تـوانـسـت تـخـلـف بکند. خداى تبارک و تعالى مى فرماید که: اگر چـنـانـچه یک چیزى برخلاف آن چیزى که من مى گویم تو بگوئى من تو را اخـذ مـى کـنم... ولایت فقیه ولایت بر امور است که نگذارد این امـور از مـجـارى خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جـمـهـور کـه مـبـادا یـک پـاى خـطـایى بردارد... ولایت فقیه ضد دیکتاتورى است. "۱۸
"فـقیـه نـمى خواهد به مردم زورگویى کند. اگر یک فقیهى بخواهد زورگـویـى کـنـد، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قـانـون حـکومت مى کند. پیغمبر اکرم (ص) هم تابع قانون بود، نمى تـوانـسـت تـخـلـف بکند. خداى تبارک و تعالى مى فرماید که: اگر چـنـانـچه یک چیزى برخلاف آن چیزى که من مى گویم تو بگوئى من تو را اخـذ مـى کـنم... ولایت فقیه ولایت بر امور است که نگذارد این امـور از مـجـارى خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جـمـهـور کـه مـبـادا یـک پـاى خـطـایى بردارد... ولایت فقیه ضد دیکتاتورى است. "۱۸
در احکام جزایى و دفاعى اسلام نیز، خشونتى وجود ندارد، آنچه هست و آییـنها و قانونها و دستورهایى که وجود دارد، بر اساس مصلحت نـوع انسان و رسیدن جامعه به صلح و آرامش و امنیت عمومى سازمان دهى شده اند. جامعه حکم یک بدن را دارد. اگر عضوى از اعضاى بدن فـاسد شد، اگر از اصلاح آن خوددارى کنیم، به همه اندام سرایت مى کـنـد و قرار و آرامش از دیگر اعضا مى گیرد. اگر نقطه اى از یک کشتى سوراخ شد و براى بستن آن اقدامى صورت نگیرد، همه سرنشینان آن غـرق مـى شـونـد. سـلامـت و آرامـش جامعه نیز بدون مبارزه با شـرانـگیـزى و جـنـایت دوام نمى یابد. امام بر این نکته تاکید دارد: پیامبر (ص) نبى رحمت بود و مظهر عطوفت و اخلاق بزرگوارانه و داراى قـلـبـى مهربان و چشمى اشکبار، ولى گاه در آن جا که با مـحـبـت نـمـى تـوانست تبهکاران را به صلاح آورد، ناگزیر با شدت رفـتـار مـى کـرد و غـده هاى سرطانى را با جراحى از بدنه جامعه بیـرون مـى کـشیـد. کـار پیامبر، بسان کار پزشکى بود که براى بـهـبودى بیمار او را جراحى مى کند، بر این کار طبیب دلسوز آیا مى توان برچسب خشونت زد.۱۹
بـر این اساس قصاص و حدود و امر به معروف نیز مصداق رحمت است و برخاسته از رحمت رحیمیه خداوند: "اجـراى قصاص و حدود و تعزیرات و امثال آن که به نظر مى رسد با ملاحظه نظام مدینه فاضله تاسیس... شده هر دو سعادت [ دنیا و آخرت]مـنـظـور اسـت؛ زیـرا که این امور در اکثر [ مردم]براى رساندن جانى و رساندن او به سعادت دخالت کامل دارد. "۲۰
قـرآن، اجـراى قانون قصاص را زندگى ساز مى شمرد؛ زیرا که قصاص، پیـگـرد قـانـونـى و بریدن ریشه هاى جنایت و از بین بردن کینه تـوزیها و انتقامها و برقرارى صلح و صفاست. اگر حکم قصاص که به قـدرت حـکومت و به اختیار اولیاى دم است، دقیق انجام بشود و با این شعله انتقام گیرى خاموش شود و یا اولیاى مقتول با خشنودى و رضـا، دیـه را بـپذیرند به طور طبیعى زندانها از افراد شرور پر نمى شود و صلح و صفا هم بین مردم برقرار مى گردد: "قـرآن در مـجتمع ایمانى و برادرى حکم قصاص را اصل اولى و ثابت مـقرر داشته و به عفو قاتل ترغیب نموده، تا سایه عدل و رحمت با هـم گـسـترده شود: اجراى قصاص به دست قدرت حکومت مردم و عفو به وجـدان و صلاح اولیاى مقتول، نه به اختیار حکومت، تا آتش انتقام خـامـوش شود و رابطه برادرى و رحمت برقرار گردد و نیز تبدیل به دیـه، بسا به صلاح کسان مقتول و یا قاتل از اعضاى خانواده مقتول است. بر مبناى همین اصل قضایى و ایمانى، مجتمع امن و پیوسته بى مـانـندى در سرزمین کینه و انتقام پدید آمد که در سالیان دراز، نـه دسـتـگاه قضایى وسیع و نه زندانها در میان بود و قاتل و یا دزدى کـه در مـعـرض قـصـاص و حـد در آمـدنـد بـسیار انگشت شمار بودند. "۲۱
از جـمله جاهایى که شاید از سوى انسان مسلمان، خشونتى سر بزند، در گـاه مبارزه با فساد، فساد آفرین، تباهى، تباهى آفرین، و در صحنه کار زار با دشمن است که در این جا به شمه اى از دستورها و آییـنـهـاى اسـلام و دیـدگاه امام خمینى مى پردازیم و سفارشهاى بسیار ایشان، را یادآور مى شویم.
روش مبارزه با فساد
مـبارزه با فساد، بى قاعده و قانون نیست، شرایطى دارد و بایستى از حـدود و مـرزهاى آن فراتر حرکت نشود. اگر کوتاهى یا تند روى شـود، بـه جـاى اصـلاح بـه افـسـاد و تباهى مى انجامد. حفظ حدود خـداونـد، نـه تنها درباره مومنان، بلکه در برخورد با کافران و مـشـرکان جنگى نیز ضرورت دارد و هر چیز باید در مرز و حدودى که براى آن بیان شده قرار بگیرد: "تـلـک حـدود الـلـه فـلا تعتدوها ومن یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون. "۲۲ اینها حدود خداست. از آن تجاوز مکنید. که ستمکاران از حدود خدا تجاوز مى کنند.
امام خمینى، بر نگاهداشت مرزهاى حق و باطل، صلاح و فساد و معروف و مـنـکر حساس بود. او مرزبان دین بود و حرکت در مرز و راه را، تـنـهـا وسیله رسیدن به سعادت مى شمرد و خارج شدن از آن را سبب فـسـاد. نـه مداهنه و سهل انگارى در اجراى دستورهاى خدا را روا مى شمردو نه تند روى را.
امـام تـاکید مى کرد: افراد براى مبارزه با گناه به گناهى دیگر نیـفـتـنـد و بـراى بـه کرسى نشاندن حقیقت از ابزار و راه هاى نـامـشروع استفاده نکنند و خداى نخواسته به نام امر به معروف و نـهـى از مـنـکـر، بـه افـراد ستم روا ندارند و به نام انقلاب و انقلابى، دستورهاى اسلام و ارزشهاى دین، فراموش نگردد.۲۳
امـام تـنـدرویـهـایى که گاه به اسم دین انجام مى گرفت، بر نمى تابید و گاه تندروان و خشونت ورزان را نفوذى دشمن مى خواند.
او، بـه رزمـندگان اسلام در جبهه هاى جنگ نیز اندرز، مى داد: در جـنـگ بـا دشمن هم، اصول انسانى را پاس دارید و سیرت على (ع) را از یـاد نـبـریـد، دیـدن جنایتها و وحشى گریهاى صدامیان، حلم و بـردبـارى را از کف شما نرباید، ابتدا به جنگ نکنید، با اسیران جنگى مهربان باشید توده بى گناه مردم عراق را، که خود در چنگال صدام اسیرند، با جنایتکاران بعثى، یکى نشمرید.
امـام بـا یادآورى فرازهایى از سیره پیامبر و على (ع) در برخورد با دشمن، مى گوید: "... سـربازان صدر اسلام، در عین حالى که سربازى مى کردند وظایف صـوریه را هم به تمام معنى به جا مى آوردند.
همان طور که شمشیر مـى کـشیـدند... با خودشان به طور رحمت به طور دوستى و برادرى رفـتـار مـى کـردنـد. حـضرت امیر وقتى که مواجه مى شود با لشکر مـعـاویه، که از کفار هم بدتر بودند، با خوارج... سفارش مى کرد کـه: شـمـاها ابتدا به جنگ نکنید... و لو حق با شماست. بگذارید آنـهـا ابـتـدا کـنـنـد. وقـتى آنها ابتدا کردند گاهى هم یک دو نـفـرکشته مى شدند، آن وقت اجازه مى داد و با تمام قدرت تا آخر مى کوبید. "۲۴
مبارزه با فساد نمى شود خارج از مدار قانون انجام گیرد و افزون بـر ایـن، روشهایى دارد که اگر آنها درنظر گرفته نشوند، مبارزه عقیم مى ماند و چه بسا اثر عکس داشته باشد.
برای مطالعه ادامه این مطلب به اینجا مراجعه کنید./۹۹۹/ت303/س
پى نوشتها:
۱. (عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن)، ترجمه غلامرضا سعیدى؛ وحى و نبوت، محمد تقى شریعتى/۳۱۴، حسینه ارشاد.
۲. (اسـلام و مقتضیات زمان)، شهید مطهرى، ج ۴۲/۱، ۵۰، ۱۰۶، صدرا.
۳. روزنامه (کیهان)، ۱۳۵۸/۳/۷.
۴. (صـحیفه نور)، مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، ج ۲۱/۱۵، وزارت ارشاد.
۵. (او بـه تـنـهـایـى یک ملت بود) /۲۰۶. از مجموعه راست قامتان جاودانه تاریخ اسلام، ج ۳، واحد فرهنگى بنیاد شهید.
۶. (آداب الـصلوه)، امام خمینى، به اهتمام سید احمد فهرى /۲۶۰، آستان قدس رضوى.
۷. (بحارالانوار)، علامه مجلسى، ۷۱/۵۷، موسسه الوفا، بیروت.
۸. (صحیفه نور)، ج ۲۵۷/۱۹.
۹. سوره (فرقان)، آیه ۳۲.
۱۰. سوره (آل عمران)، آیه ۱۵۹.
۱۱. سوره (آل عمران)، آیه ۱۵۹.
۱۲. (خـدمـات مـتقابل ایران و اسلام)، شهید مطهرى، ج اول، صدرا; (وحى و نبوت) /۳۸۳.
۱۳. (صحیفه نور)، ج ۱۵۳/۱۸.
۱۴. همان، ج ۲۰۰/۱۵.
۱۵. (بحارالانوار)، ج ۲۶۷/۷۰.
۱۶. سوره (فتح)، آیه؛ ۲۸ (صحیفه نور)، ج ۲۳۴/۵.
۱۷. (اربعین)، امام خمینى، ج ۱۳۳/۱، طه.
۱۸. (صحیفه نور)، ج ۲۹/۱۰.
۱۹. همان، ج ۲۲۷/۷.
۲۰. (آداب الصلوه)، امام خمینى/ /۲۶۱.
۲۱. (پـرتـویـى از قـرآن)، سیـد مـحمود طالقانى، ج ۵۸/۲، سهامى انتشار.
۲۲. سوره (بقره)، آیه ۲۲۹.
۲۳. (صحیفه نور) ج؛ ۲۱۹/۱۲ ج ۱۰۷/۷.
۲۴. همان، ج ۱۵/۹.
برای مطالعه ادامه این مطلب به اینجا مراجعه کنید./۹۹۹/ت303/س
پى نوشتها:
۱. (عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن)، ترجمه غلامرضا سعیدى؛ وحى و نبوت، محمد تقى شریعتى/۳۱۴، حسینه ارشاد.
۲. (اسـلام و مقتضیات زمان)، شهید مطهرى، ج ۴۲/۱، ۵۰، ۱۰۶، صدرا.
۳. روزنامه (کیهان)، ۱۳۵۸/۳/۷.
۴. (صـحیفه نور)، مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، ج ۲۱/۱۵، وزارت ارشاد.
۵. (او بـه تـنـهـایـى یک ملت بود) /۲۰۶. از مجموعه راست قامتان جاودانه تاریخ اسلام، ج ۳، واحد فرهنگى بنیاد شهید.
۶. (آداب الـصلوه)، امام خمینى، به اهتمام سید احمد فهرى /۲۶۰، آستان قدس رضوى.
۷. (بحارالانوار)، علامه مجلسى، ۷۱/۵۷، موسسه الوفا، بیروت.
۸. (صحیفه نور)، ج ۲۵۷/۱۹.
۹. سوره (فرقان)، آیه ۳۲.
۱۰. سوره (آل عمران)، آیه ۱۵۹.
۱۱. سوره (آل عمران)، آیه ۱۵۹.
۱۲. (خـدمـات مـتقابل ایران و اسلام)، شهید مطهرى، ج اول، صدرا; (وحى و نبوت) /۳۸۳.
۱۳. (صحیفه نور)، ج ۱۵۳/۱۸.
۱۴. همان، ج ۲۰۰/۱۵.
۱۵. (بحارالانوار)، ج ۲۶۷/۷۰.
۱۶. سوره (فتح)، آیه؛ ۲۸ (صحیفه نور)، ج ۲۳۴/۵.
۱۷. (اربعین)، امام خمینى، ج ۱۳۳/۱، طه.
۱۸. (صحیفه نور)، ج ۲۹/۱۰.
۱۹. همان، ج ۲۲۷/۷.
۲۰. (آداب الصلوه)، امام خمینى/ /۲۶۱.
۲۱. (پـرتـویـى از قـرآن)، سیـد مـحمود طالقانى، ج ۵۸/۲، سهامى انتشار.
۲۲. سوره (بقره)، آیه ۲۲۹.
۲۳. (صحیفه نور) ج؛ ۲۱۹/۱۲ ج ۱۰۷/۷.
۲۴. همان، ج ۱۵/۹.
منبع:سایت گذرستان
ارسال نظرات