حمله به "تولید علم" و 5 پاسخ علمی فلسفی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، علم و پژوهش به عنوان «آشکارترین وسیلهی عزّت و قدرت کشور»، اولین سرفصل اساسی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است. نهضت تولید علم و جنبش نرمافزاری، هرچند از اهداف کلان و زیربنایی انقلاب اسلامی محسوب میشد، ولی بهصورت رسمی، از سال ۷۹ توسط رهبر حکیم انقلاب، وارد ادبیات علمی و سیاستگذاری ایران شد و از آن زمان به یکی از مطالبات و سیاستهای اصلی رهبری در اسناد بالادستی و دیدارهای با اساتید دانشگاه و دانشجویان تبدیل گشت و تا به امروز این کلیدواژهها، بسامد بالای خود را حفظ کردهاند.
در بیانیه گام دوم انقلاب نیز، ضمن تذکر بر اینکه، نهضت تولید علم که تا امروز نزدیک به دودهه عمر پیدا کرده، تبدیل به گفتمان رایج شده و ثمرات چشمگیری را نتیجه داده و ایران را به رتبهی شانزدهم دستاوردهای علم و فناوری رسانده است، بیان میکنند که اینها صرفا آغاز راه است و جهاد علمی آغاز شده، باید با سرعت و قدرت و اهتمام بیشتر ادامه پیدا کند: «ولی اینک مطالبهی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیّت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید. سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب، شهیدانی از قبیل شهدای هستهای نیز داده است. بهپاخیزید و دشمن بدخواه و کینهتوز را که از جهاد علمی شما بشدّت بیمناک است ناکام سازید.»
آقای رسول جعفریان، در یادداشتهای روزمرهشان دربارهی علم، در نوشتار اخیر خود، بر تعبیر «تولید علم» تاختهاند. لُب نقد ایشان این است که «علم تولیدکردنی نیست»، بلکه «کشفکردنی» است و استفاده از استعاره «تولید» که از تبار صنعتی خود مایه میگیرد، علم را به بیراهه میبرد. «این فریب است که کسی تصور کند ما میتوانیم علوم انسانی را خلق کنیم و آن وقت دنیای مطابق میلمان را بسازیم.» و از نتایج استعاره تولید نسبت به علم، موسساتی را دانستند که در قم درست شدهاند که «به مغزشان فشار میآورند علوم انسانی بسازند و علم را مطابق خواهش نفس خویش کنند».
البته این اولین بار نیست که به اصطلاح «تولید» علم، ایراد وارد میشود. این اشکال آنقدر تکرار و نخنما شده است که دور از ذهن بود که دگربار آنهم در این سطح، مطرح شود. شخص رهبر انقلاب نیز مکرر به این اشکال اشاره کرده، بیثمری آن را تذکر دادند: «خوب، حالا بعضی از بحثهای پیرامون این مسئله، حقیقتاً وقت تلفکردن و خود را مشغولکردن است، که: حالا اصلًا تولید علم معنایش چیست؟ آیا علم تولیدکردنی است؟ آیا کشف کردنی است؟ ما به یاد آن جمعی می افتیم که، البته سالها پیش برای ما نقل کردند، راجع به مسألهی سینما بحث می کردند و پیش یک نفری رفتند تا از او نظر بخواهند. ایشان گفته بود: حالا ببینیم آیا سینِماست یا سینَماست یا سینُماست؟! اول این را حل کنیم! حالا کشف کردنی است، تولیدکردنی است، تحقیق کردنی است؛ هرچه هست، مقصود معلوم است. ما می گوییم پایه ی فناوریهای پیشرفته و رشد تمدن مادی، تمدن مرتبط با مسائل زندگی، دانش است؛ اگر بخواهید این دانش را از دیگران بگیرید و خودتان مصرف کننده باشید، به هیچ جا نخواهید رسید. باید این دانش در داخل برویَد.» (۱۳۸۵/۰۵/۲۳)
بنابراین مقصود از تعبیر تولید علم بهمعنای درنوردیدن مرزهای علم و دانش، برای اذهان بیغرض، روشن است. اما اگر بخواهیم به این اشکال، نه در سطح نازل و ژورنالیستی مطروحه، بلکه به عنوان پرسشی فلسفه علمی بنگریم، از پنج جنبه نادرست و غیروارد است: جنبهی جامعهشناسانهی علم، جنبهی معرفتشناختی، جنبهی منطقی، جنبه زبانشناسانه و جنبهی تاریخی.
۱. جنبهی جامعهشناسی علم
استعارهها، نقش مهمی در تعریف و فهم مسائل، موضوعات و پدیدهها دارند. هر استعاره، وجه و بُعدی از ابعاد شیء را معرفی کرده و شیء مورد شناسایی را «بهمثابه» مصداقی از استعاره، مینمایاند. اما کژکارکرد استعاره، افراط در آن و بهعبارت دقیقتر، تبدیل «مثابه» به «مساوی» است.
علم، غیر از آنکه ذاتا گزارشی مطابق و کاشف از واقع است، هویتی جمعی و بینالاذهانی میان محققان و نهادهای علمی اجتماع دارد و از این جهت، خود کنشی از کنشهای اجتماعی است و از این رو به عنوان نهادی اجتماعی تلقی میشود و احکام و محمولات عناصر اجتماعی، نظیر «تولیدشدن» را میتواند بپذیرد. بر اساس این بُعد از علم، علم، هر علم و هر دانشی، موضوع مطالعهای جامعهشناختی قرار میگیرد و از عوامل و نتایج اجتماعی آن بحث و گفتگو میشود. علم بهعنوان کنشی از کنشهای جامعه، همچون دیگر کنشها و افعال ارادی انسان، قابل تولید است و استعاره تولید از این حیث دربارهی آن کاملا بامعنا و عالمانه است.
کسی که علم را فقط و فقط کشف واقع بداند، بهسختی دچار کژکارکرد استعاره در فهم شده است؛ چرا که کاشفیت و آیینهی واقع بودن نیز، فقط بُعدی از ابعاد علم و صرفا یکی از استعارههای معرِّف هویت علم است و نه کل آن؛ بنابراین تبدیل «علم بهمثابه آیینه واقع» به «علم مساوی است با آیینه واقع»، مصداقی از گرفتارشدن به کژکارکرد استعاره است که از آن تحت عنوان مغالطه «کُنه و وجه» یاد میکنند. مغالطهی کُنه و وجه، آفت تحویلینگری است و شیء را تنها در یک بُعد آن منحصر کرده، از ابعاد دیگر آن غافل میماند.
کسی که علم را صرفا کشفکردنی میداند و نه تولیدکردنی، کارش همچون شخصی است که در داستان معروف مثنوی، در اتاق تاریک، دست به پای فیل میزند و آن را ستون معرفی میکند و گزارش کسی که گوش فیل را لمس میکند و آن را بادبزن مینامد، نفی و رد میکند!
بنابراین در مقابل اشکال مستشکل و برای گریز از بحث درجهدومی و فلسفه علمی -که مانع از اصل کار و فعالیت درجه اولی است- هرچند میتوان مماشات کرد و مخاطب را به اصل رویکرد و هدف (درنوردیدن مرزهای دانش و جوشش دانش از درون خود کشور) احاله داد. اما با دقت فلسفه علمی و درجه دومی، نهتنها استعاره تولید، نادرست نیست؛ بلکه کسی که قائل به نادرستی آن باشد، به سختی دچار تحویلینگری در فهم و مغالطه کُنه و وجه شده است.
۲. جنبه معرفتشناختی علم
کاشفیت و استعاره «آیینه واقعیت»، محمولی معرفتشناختی دربارهی علم است و کسی که علم را صرفا کاشف میداند، از منظری معرفتشناسانه صحبت میکند. هرچند نسبتدادن تولید به علم از حیث جامعهشناسی علم بیاشکال است، اما حتی اگر از جنبهی معرفتشناختی نیز بنگریم، باز هم با دقت نظر، حرف از تولید علم، نادرست نیست.
با صرف نظر از هویت بینالاذهانی و اجتماعی علم، هرچند علم از حیث معرفتشناختی، صورت ذهنی مطابق با واقع است و برساختهی ذهن دانشمند نیست، اما هنگامی که وارد جهان ذهن پژوهشگر میشود و سپس پژوهشگر آن را مینویسد و یا به متعلمی، آموزش میدهد، تلاشی انسانی رخ داده و از این حیث، علم تولید شده است.
با نگاه رئالیستی و واقعگرایانه، هرچند محقق نمیتواند احکام ریاضی، طبیعی یا انسانی را ایجاد کند، اما میتواند آنها را بفهمد، کشف کند و وارد جهان ذهنی خود کند. اتحاد ذهن عالِم با عالَم (واقعیت خارجی) و سپس وارد کردن آن به زبان و کتابت، تلاش شخص دانشمند و «تولید» اوست؛ بنابراین حتی با درنظر نگرفتن حیثیت جامعهشناختی علم، اشکال به استعاره صنعت و مضافیت تولید به علم، برای افرادی که از منظر معرفتشناختی، علم را کاشف و آیینهی واقعیت خارجی معرفی میکنند نیز، دقیق نیست و چنین اشکالی نشان از آن دارد که حتی از حیث معرفتشناختی نیز دقت کافی خرج نشده است؛
لذا به صرف صحبت از «تولید» علم، نمیتوان علم را همچون تفاسیر پستمدرن، صرفا کالایی مصرفی دانست که با تاریخ مصرف معین برای زیستبوم و فرهنگ خاص تولید و سپس مصرف میشود، بلکه این تعبیر حتی در نگاه منضبط معرفتشناسی کاشفیتمدار اسلامی نیز، معنادار است.
۳. جنبهی منطقی علم
حتی بدون آنکه «تولید» به عنوان مشتقی از استعاره صنعت معنا شود، بهخودیخود نیز واژهای معنادار برای انتساب به علم در منطق اسلامی است. در تراث منطق اسلامی، «قیاس منطقی» روش اصلی تفکر است. در این منطق، حصول نتیجهای که از دو مقدمهی صغری و کبری حاصل میشود، در موارد متعددی با مشتقات ماده «و-ل-د» از آن یاد میشود: «و ذاک من مقدّمات مفهمة / من جمع ما یولد مع مقدّمه» (منطق و مباحث الفاظ (مجموعه متون و مقالات تحقیقى)، ص ۳۵۱. همچنین ر. ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص ۶۰؛ لباب الاشارات و التنبیهات، ص ۶۲؛ شرح الفخر الرازى على الاشارات (شرحى الاشارات)، ج۲، ص، ۷۶؛ ابنسینا، الشفاء (المنطق)، الجدل، ص ۴۲؛ الحاشیه علی تهذیب المنطق، ص ۳۴۸.)
این انتساب تولید و مولودیت به علم و معرفت در سنت منطق اسلامی تا آنجا ادامه دارد که شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر، در کتاب الأسس المنطقیة للاستقراء، آنجا که نظریه منطقی-معرفتشناختی خود را دربارهی اقسام یقین و مناشی زایش معرفت بشری شرح میدهد، بهصورت رسمی، از واژهی «توالد» استفاده کرده، ایجاد یقین و معرفت را با دو تعبیر «توالد ذاتی» و «توالد موضوعی» معرفی میکند؛ بنابراین ورای استعاره صنعت، نفس واژهی تولید دربارهی علم و معرفت در منطق اسلامی که روششناسی عام علم در سنت اسلامی است، کاملا معنادار و مرسوم بوده و هست.
۴. جنبهی زبانشناسانه علم
واژهی «صنعت» در سنت و تراث اسلامی_ایرانی ما، به معنای عام آن و به معنای مطلق پیشه، حرفه و کار است. مطابق با این تعریف و سعه معنایی، از نبوت و حکمت و خلافت تا آهنگری و کاتبی و... را در نظامی طولی و سلسله مراتبی از اشرف تا اخس را در بر میگیرد. در این ادبیات، میان صنایع و علوم و حتی هنرهای زیبا، از نظر اصل صنعت نامیدهشدن، تفاوتی نیست و طب و نجوم و موسیقی و نقاشی نیز صنعت شمرده میشوند. (ر. ک: رساله صناعیه، میرفندرسکی؛ درة التاج، قطب الدین شیرازی، ج ۱، ص ۱۴۹)
به عبارتی صنعت در سنت اسلامی_ایرانی، نوعی دانایی است که منتهی به عمل میشود. در واقع صنعت به حیث کنشگری آن اشاره دارد. بر این اساس، استعاره صنعت برای علم، تنها محمِل تولیدی دانستن آن نیست؛ بلکه از حیث زبانشناسانه، صنعت دانستن علم و حمل محمولها و عوارض صنعت بر علم، بر اساس معناشناسی واژهی صنعت در تراث اسلامی-ایرانی ما، کاملا صحیح است.
۵. جنبهی تاریخی علم
ورای تمامی مباحث نظری، رابطهی قدرت و اقتصاد با علم و معرفت، از نظر تاریخی، امری قطعی و اثبات شده است و برآگاهان تاریخ، مسئلهای پوشیده نیست. در طول تاریخ، هنگامی که حاکمیت یا نهادهای اقتصادی، نیازمند به علم یا معرفتی میشدهاند، علم و معرفت متناسب با آن، رشد کرده و بالیده است. بسیاری از آثار فاخر علمی-فرهنگی ایران، در پناه و با عنایت نهادهای قدرت و حاکمیت، به معنای واقعی کلمه «تولید» و منتشر شده و تا به امروز به دست ما رسیدهاند.
اخلاق ناصری، اثر فاخر خواجه نصیرالدین طوسی در حکمت عملی، به درخواست ناصرالدین محتشم، حاکم نزاریان اسماعیلی تدوین و منتشر میشود. کتاب «زیج ایلخانی» ،اثر مهم ستارهشناسی تمدن اسلامی، نیز با حمایت و پشتبانی هلاکوخان به ثمر رسید. در جهان اسلام نیز، بیتالحکمه نمونهای واضح از تاثیر نهاد قدرت در تولید علم است؛ آنجا که حاکمیت تصمیم به تولید و ترویج علم در جامعه میگیرد، موسساتی تشکیل میشود و نتیجهی آن مجموعهی علومی میشود که امروزه در تمدن اسلامی به زیبایی بالیدهاند. در تمدن غرب نیز، تاثیر نیاز نهادهای نظامی بر تولید دانش مورد نیاز خود بر کسی پوشیده نیست. انقلاب صنعتی و ایجاد پژوهشگاههای متنوع زیرنظر کارخانهها، نمونهی روشنی از تاثیر نهاد اقتصاد بر تولید علم است.
مصداق نامآشنای و مشهور این تاثیر و تاثر در اذهان عامه نیز داستان نگارش «شاهنامه» حکیم فردوسی است؛ چنانکه وی آن را با هدف زندهکردن فارسی در مدت قریب به سیسال با سختی فراوان میسراید و سلطان محمود در این سرایش، نقشی پرمعنا دارد. [۱]
تاثیر تاریخی نهاد قدرت در علم، تا بدانجاست که میشل فوکو، فیلسوف و جامعهشناس معاصر در نظریه مشهور گفتمان خود، معتقد است گفتمانها هرگز از روابط قدرت خالی نیستند و برخلاف نگرش سنت انسانگرایانه، گفتمانها را نمیتوان به عنوان فرآوردهی ذهن خلاق و خودمختار بشری در نظر گرفت؛ بلکه، باید گفت که گفتمانها از روابط قدرت میان گروههایی از آدمهایی بر میخیزد که خودشان این روابط را میسازند و تنظیم میکنند. ازاینرو قدرت و دانش متضمن یکدیگرند و هیچگونه رابطه قدرتی وجود ندارد که فاقد ساختار متناظر حوزهای از دانش باشد و اساسا گفتمانها، مجسمکنندهی معنا، ارتباط اجتماعی، شکلدهندهی ذهنیت و تعاملات سیاسی یا قدرت میباشند. (نظریه فرهنگی اسمیت، ص ۲۱۹-۲۲۰)
این نگاه هرچند از لحاظ نظری افراطی مینمایاند و البته به لحاظ عملی دارای مصادیق عینی و قابل توجهی است، اما به صورت کلی نمایانگر رابطه فعلیتیافته و ریشهدار تاریخی میان علم و سایر نهادهای اجتماعی است؛ بنابراین «تولید علم» به معنای واقعی خود، در تاریخ، امری غیرقابل انکار است.
خلاصه |
|
جهت مصحِّح |
بیان جهت |
جامعهشناسی |
معناداری «استعاره» صنعت از حیث اجتماعیبودن علم و در نتیجه، صحیح بودن تعبیر «تولید» علم |
معرفتشناسی |
صحت تعبیر «تولید» علم در عالم ذهن و کتابت و آموزش (از حیث فردی) |
منطقی |
نتیجهی مقدمات استدلال، «تولید» آنهاست و تعبیر «تولید» علم در منطق اسلامی مرسوم است. |
زبانشناسی |
شمولیت عنوان «صنعت» نسبت به علم در سنت ایرانی-اسلامی و در نتیجه صحیح بودن تعبیر «تولید» علم از حیث صنعت بودن آن |
تاریخی |
تحقق «تولید» علم به معنای واقعی کلمه در طول تاریخ بر اساس شواهد فراوان |
***
تاکید رهبر حکیم انقلاب به عنوان راهبر و سیاستگذار ارشد ایران بر لزوم تلاش خستگیناپذیر در تولید علم، کار، فناوری، ثروت، معرفت، فرصت، عزت، کالا و حتی انسان، سیاستی پرسابقه است. تولید در این عرصهها، جهادی اجتماعی تلقی شده و در این میان، تولید علم به حکم روایت «العلم سلطان»، رمز سعادت کشور است؛ چراکه علم، قدرت و توانایی است و جامعه برای آنگه قدرتمند شود، بایستی بهمعنای واقعی کلمه، عالم شود. (بیانات در ۱۳۸۵/۰۱/۰۱) بنابراین شعار «تولید علم» به یکی از سیاستهای دودههی اخیر انقلاب اسلامی تبدیل و افقهایی از آن نیز توسط جوانان دانشور، گشوده شده است.
در دورانی که لازم است اهتمام اصلی بدنهی نهادها و شخصیتهای علمی، بر روی ترویج، امتداد و عملیاتیکردن این رویکرد و سیاست متمرکز شود، گاه دیده میشود که اشکالاتی ابتدایی مطرح میشود که اصل ماجرا را منحرف میسازد. واقعیت آن است که تولید علم –چنانکه در بیانیه گام دوم توصیف شده است- به گفتمانی رایج تبدیل شده و دیگر در اصل و ضرورت آن، شک و شبههای نیست. شک در مقابل بدیهی، شهرت آفرین است، اما گاهی سیاهی هم به دنبال خود دارد./918/ی701/س
علی ابراهیمپور
[1] مردم کدام فردوسی و شاهنامه را می پسندیدند؟ (بررسی تلقیات عامیانه درباره فردوسی و شاهنامه)، سجاد آیدنلو، نشریه متن شناسی ادب فارسی، شماره4، زمستان1388، ص59-78