روشنفکران وابسته و دلداده غرب مانع اصلی اصلاح و هدایت اجتماعی
اشاره: هر جامعهای که سیر ترقی و پیشرفت را طی کرده باشد لزوما حصه عظیمی از این رشد و تکامل را مدیون اندیشمندان و فرهیختگان خود میباشد، از این رو جوامعی که نیاز به ترقی و رشد را در خود احساس کنند ابتدا بایستی افراد فرهیخته و نخبهای مطابق با فرهنگ و عقاید خود تربیت کنند تا در آینده همان فرهیختگان دیروز مدلسازانی برای پیشرفت فردای جامعه باشند، در حقیقت این فرهیختگان همان روشنفکران جامعه هستند.
در صورتی که جامعهای از وجود چنین نخبگانی تهی و خلوت باشد، لزوما نخبگان جوامعی دیگر برای آن جامعه برنامهریزی و تصمیم گیری خواهند کرد که در این حالت سرنوشت چنین کشوری به دست ملت و مسئولان خود نخواهد بود، از سوی دیگر وجود روشنفکرانی با تفکر و عقاید استعماری نیز چنین سرنوشتی را درپی خواهد داشت؛ چرا که کشورهایی با تفکرات استعمارگر به دنبال تسخیر ذهنی جوامع جهان سومی هستند و از همین رو جوامعی که نتوانند برای خود تصمیمسازی کنند بهعنوان کشورهای جهان سومی شناخته میشوند.
تقسیمگر جامعه روشنفکری در ایران، انقلاب اسلامی57 است؛ چراکه قبل از آن جامعه روشنفکری در ایران غالبا از صبغه غربی و اسلام ستیز برخوردار بودند و بعد از انقلاب اسلامی و تربیت روشنفکران دینی توسط نظام اسلامی بود که مسیر تفکر روشنفکران ایرانی تا حدودی از غرب به اسلام گرایش پیدا کرد و در ادامه توانستند دستاوردهای عظیمی در این عمر 40ساله نظام برای جامعه حاصل کنند.
آیت الله خامنهای در دیدار با دانشجویان درباره خطرات تفکر غربی و ضربههای غرب بر پیکره کشور و اسلام هشدار میدهند و روشنفکران دلباخته غرب را به مطالعه و عبرت گرفتن از سرنوشت اعتماد به غرب دعوت میکنند، ایشان در اینباره میفرمایند:
«ما اینهمه تجربهى ضربه زدن از سوى غرب داریم. عدهاى هستند در کشور - روشنفکران غربگرا، غربزده، دلباختهى غرب - این تجربهها در مقابل چشم آنها است، [اما] از این تجربهها درس نمیگیرند. خب، آنها دیدند که غربىها رضاخان را آوردند بر این کشور مسلط کردند و دیکتاتورىِ عجیبوغریب رضاخانى، بهوسیلهى انگلیسها در این کشور برپا شد.»
ایشان در ادامه شاخصه روشنفکران غربزده را عدم استفاده از تجارب خود توصیف کرده و میفرمایند: « روشنفکر غربزده، چون دستگاه محاسباتىاش دستگاه اختلالیافتهاى است، از این تجربهها استفاده نمیکند، بهره نمیبرد، استنتاج درست نمیکند.»
یکی از راههای مدل سازی و تعیین مسیر جامعه که وظیفه اصلی روشنفکران است صحبت کردن با ملت و مسئولان کشور خود است؛ چراکه از طرفی مقبولیت این دسته برای قشر عادی جامعه سبب نفوذ بیان آنها میشود و از طرف دیگر با آگاه سازی مردم و مسئولان نسبت به مسائل روز و آینده میتوانند نقشهی منطقی و روشنی را جلوی روی مسئولان اجرایی کشور قرار داده و آنها را از خطرات و موانع موجود در مسیر ترقی آگاه سازند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى درباره ضرورت سخن گفتن روشنفکران با مردم و مسئولان خود میفرمایند:
«امید و تکلیف و مسئولیّت، متوجّه به علمای اسلام و به روشنفکران راستین در دنیای اسلام است؛ باید با مردمشان حرف بزنند، با سیاستمدارانشان هم حرف بزنند -بعضی از سیاستمداران دنیای اسلام وجدانهای بیداری دارند؛ این را ما از نزدیک تجربه کردیم- میتوانند نقش ایفا کنند. عرض من در این جلسه این است: ما از یادبود ولادت پیغمبر این بهره را ببریم که کاری را که اسلام در روز اوّل کرد که احیای دنیای مردهی آن زمان بود، وجههی همّت خودمان قرار بدهیم؛ و این احتیاج دارد به عقل، به خردمندی، به تدبّر، به بصیرت، به شناخت دشمن؛ دشمن را بشناسیم، توطئههای دشمن را بشناسیم، فریب دشمن را نخوریم.»
از سوی دیگر رهبر معظم انقلاب در نامه به جوانان اروپا و آمریکای شمالی وظیفه آنها را مطالبهگری و پرسشگری از طبقه روشنفکری را معرفی میکنند و اینگونه هشدار میدهند:
«از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟»
از اینرو پیگیری رهبر انقلاب مبنی بر تغییر غربزدگی در جامعه روشنفکری و بررسی سرنوشت ایجاد روشنفکری دینی در کشور این دغدغه را در خبرنگار خبرگزاری رسا ایجاد کرد که با حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر حسینیان، عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی و استاد حوزه علمیه به گفتوگو بنشیند و بایدها و نبایدهای روشنفکری را بررسی کنند.
حجت الاسلام والمسلمین حسینیان معتقد است جامعه از دو طیف عادی و کارشناس تشکیل میشوند و طیف کارشناس است که ظرفیت درک مفهومی حوادث جامعه را دارد، امروزه تربیت افراد روشنفکری با تفکر اسلامی و توانایی مدلسازی برای جهتگیری صحیح جامعه ضروری است.
متن کامل این گفتوگو در زیر تقدیم شما خوانندگان محترم می شود.
رسا ـ در ابتدا توضیحی از بایدها و نبایدهای روشنفکری داشته باشید.
گام اول درباره بایدها و نبایدهای روشنفکری مشخص شدن تعریف روشنفکری است، اگر جامعه به دو بخش تقسیم شود؛ یک دسته طیف و عرف عادی هستند و دسته دیگر عرف ویژه و کارشناس جامعه هستند که روشنفکر نامیده میشوند؛ بنابراین روشنفکران کسانی هستند که ظرفیت درک مفهومی حوادث جامعه را دارند.
رسا ـ سطح ادراک عرف عادی و کارشناسان جامعه چه میزان متفاوت است؟
درک عرف اجتماعی نسبت به حوادث جامعه درک احساسی است
معمولا درک عرف اجتماعی نسبت به حوادث جامعه درک احساسی است؛ اما همان افرادی که مقداری از لحاظ قدرت فکری بالاتر هستند و احساسات اجتماعی را به مفهوم تبدیل میکنند، میتوانند حوادث را تجزیه و تحلیل کرده، براساس آن ساختارسازی کرده و در نهایت بر اساس تحلیلهای خود پیشبینیهای لازمی از حوادث آینده داشته باشند؛ ازاینرو هر جامعهای به قشر روشنفکری نیازمند است، یعنی طیفی که میتوانند برای تصرفات اجتماعی مدل سازی کرده و نسبت به اهداف و جهتگیریهای جامعه صاحبنظر باشند و در نهایت جامعه را به توسعه ختم کنند.
اگر بخواهیم بایدها و نبایدهای روشنفکری را در جامعه خود تعریف کنیم عمدتا بالاترین شاخصهای جامعه ارزشی ما بایدها و نبایدهای روشنفکری را تعریف میکند.
رسا ـ مهمترین ویژگیهای روشنفکران از نظر حضرتعالی چیست؟
ویژگی یک روشنفکر در مرتبه اول تعبد و بندگی خداوند است که از همه ویژگیها بالاتر است و در مرتبه دوم شاخصهای انقلابی بودن است، اگر برای جامعه ویژگیها و شاخصهای انقلابی مهم باشد روشنفکری آن جامعه هم باید در ارتباط با شاخصهای انقلابی پیشرو باشد تا آثار شاخصهای انقلاب اعم از واردات و صادرات در ساختارهای اجتماعی دیده شود.
روشنفکر باید توانایی صیانت از جامعه را داشته باشد و تحلیلها و مدلهای ارائه شده او برای ساختارهای جامعه بایستی در راستای حفظ صیانت جامعه باشد.
رسا ـ تحقق کامل عدالت دینی چگونه میسر است؟
هدایت و هدفگذاری ارتباطات اجتماعی
ابتدا باید صیانت را تعریف کنیم، صیانت به این معنا است که اعتقادات، امنیت و فرهنگ جامعه حفظ شود و بایستی جامعه روشنفکری در جهت تحقق کامل عدالت دینی و اجتماعی در جامعه فعال شود، روشنفکران بایستی فرآیند جریان عدالت در ساختارهای مختلف جامعه را مدلسازی کنند.
تعاون اجتماعی که در آیه « تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ تعاون» به آن پرداخته شده است بهمعنای این است که جریان روشنفکری باید توانایی ارائه مدل تعاون در بِر را به جامعه اسلامی داشته باشد تا بر اساس آن مدل، تعاون اسلامی شکل بگیرد و فعالیتهای اجتماعی برمدار همکاری و ایثار شکل بگیرد.
دیگر ویژگی روشنفکران هدایت ارتباطات اجتماعی به سمت تعاون بیشتر جامعه است؛ چراکه آنها ابزار مفهومی را در اختیار دارند و به هرصورتی که بخواهند میتوانند فرهنگسازی کنند؛ از اینرو فرهنگ اجتماعی بسیار تحت تأثیر فرهنگ روشنفکری است.
روشنفکرها اگر واقعا جریان دین را در اهداف خود رعایت کنند و روشنفکر دینی شوند، مشکلات جامعه به سرعت حل خواهد شد و جامعه به سمت پیشرفت و توسعه حرکت خواهد کرد.
حذف دین در عرصه حاکمیت از سوی روشنفکران غیردینی
رسا ـ به بایدهای روشنفکری اشاره فرموید نبایدهای روشنفکری را چگونه تبیین می فرمایید؟
نبایدهای روشنفکری درست نقطه مقابل این بایدها است، درحالحاضر روشنفکری حاکم بر جامعه، روشنفکری غیردینی است و در برخی موارد احساس میشود نسبت به دین در جامعه عناد ویژهای وجود دارد.
برخی قصد حذف دین را در عرصه حاکمیت و تعریف دین را فقط در عرصه فردی دارند، عدهای هدفشان این است و معتقدند دین صرفا در مساجد و خانهها رواج داشته باشد و در عرصه جامعه و حاکمیت کارایی و ظهور و بروز نداشته باشد.
شاخصهای ضد دینی، نظام سرمایهداری و لیبرالیستی که متأسفانه در عرصه روشنفکری کشور حکومت دارد بایستی جای خود را به شاخصهای روشنفکری دینی بدهد.
رسا ـ دستهبندیهای ممکن در جریانهای روشنفکری را بیان فرمایید؟
در جریان روشنفکری حداقل تقسیم ممکن جریان تندرو و کندرو است؛ طیف تندرو به دنبال حاکمیت همه آرمانها و ارزشهای لیبرال و ضد دینی سکولار در جامعه است.
در مقابل کندروها کسانی هستند که تا اندازهای ارزشهای دینی را در محدوده فعالیتها و واجبات فردی مانند نماز، زکات، خمس و...را قبول دارند؛ اما اهل عبور از اقتصاد سرمایهداری و فعال کردن اقتصاد اسلامی، تولید داخلی و اجرای احکام در مسائل اجتماعی نیستند و در یک کلام به دنبال جامعه سازی بر اساس ارزشهای دینی نیستند.
رسا ـ آغاز جریان روشنفکری در ایران چه زمانی است؟
جریان روشنفکری از اولین سفرهای پادشاهان ایرانی به فرنگ آغاز شد و زمانی که امثال ناصرالدین شاه به فرنگ رفته و پیشرفتهای صنعتی غرب را دیدند، وابستگی به غرب در آنها پیدا شد و سبب شد تا جامعه خود را به سمت غرب بکشانند، که تأسیس مدرسه دارالفنون از اثرات این سفرها بود.
البته خود میرزا تقیخان امیرکبیر شخص وطنپرست و متدینی بود که قصد پیشرفت و اصلاح امور را داشت؛ اما خود تأسیس مدرسه دارالفنون محوری در مقابل مدارس حوزه علمیه در زمان خود شد که به تدریج توانست علوم غرب را در جامعه ایران نهادینه کند.
رواج فرهنگ غربی در کنار واردات علمی
در کنار این واردات علمی، فرهنگ غرب هم بهتدریج راوج پیدا کرد که این رواج سبب شد همواره دو جریان روشنفکری سکولار و روشنفکری متدین در مقابل هم وجود داشته باشد و همین موضوع در تمام مسائل تاریخی برای جامعه خطرساز بود.
در قضیه مشروطه، شهادت افرادی همچون شیخ فضل الله، مدرس و همه حوادثی که اتقاق میأفتاد طیف مؤمن در مقابل طیف روشنفکر غربگرا بودند و نوع کسانی که در عرصه حاکمیت و قدرت ظاهر میشدند، فرنگ رفته، وابسته و دلبسته به غرب بودند.
برخی مانند رژیم منحوس پهلوی وابسته بودند و برخی هم دلبسته به نظام غرب بودند و معتقد بودند که غرب پیشرفتهایی دارد که باید از آن استفاده کرد و در عین حال باید دین خود را هم حفظ کنیم.
رسا ـ نقطه مقابل روشنفکر غربگرا چه جریانی قرار دارد؟
در مقابل این جریان روشنفکری جریان تحولخواه مذهبی قرار میگیرد که در همان زمان شکل گرفت و از اوائل انقلاب تاکنون نمودهای سیاسی داشت، ریشه این قضیه هم رابطه دین و علم است که از مباحث کلامی و اساسی است و بایستی این تحول محقق شود تا این رابطه دانسته شود.
از آغاز انقلاب مسأله تحول در فرهنگ دانشگاه موضوع موردنظر حضرت امام و رهبر معظم انقلاب بود، مناظرات علمی و کرسیهای نظریهپردازی، بحثهای شبیهخون فرهنگی و مسائلی که نقطه نظرات رهبر انقلاب بود توجه به این مسأله است که بایستی بساط جریان روشنفکری سکولار به تدریج جمع شود و جای خود را به جریان تحولخواه مذهبی بدهد که بتواند در عرصه علوم مفاهیم خود را تولید کنند تا جایی که این مفاهیم قابلیت تبدیل به مدلهای اجتماعی را داشته باشد و بعد از آن مسأله مدیریت و اجرا قابل طرح است.
رسا ـ دلیل تناقضات جهتگیری طیف روشنفکر با جهتگیری جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
لزوما امور جامعه را طیف روشنفکر آن مدیریت میکنند، چراکه طیف عادی جامعه حوادث را با احساسات خود تحلیل میکنند، اما تحلیل طیف روشنفکر براساس علمیت و عقلانیت است؛ ازاینرو لازم است در جامعه قشر روشنفکر مدیریت را بهدست بگیرند؛ اما روشنفکر کنونی جامعه، روشنفکر وابسته است که با تفکر سکولار قصد منحرف کردن اهداف و ارزشهای انقلاب را به سمت جریانات وابسته دارد که نتیجه آن تحقیر جامعه و در نهایت سبب دلدادگی و وابستگی بیشتر جامعه میشود تا جایی که تمام امکانات، تواناییها و قدرتهای اجتماعی تحویل غرب داده شود که بتوان در آن فضا و اتمسفر نفس کشید.
از اینرو جهتگیری جامعه اسلامی با جهتگیری جریان روشنفکری حاکم تعارض دارد و با آن درگیر میشود، این وابستگی و ارتباط بین جریان روشنفکری و حرکت عمومی جامعه ارتباط طبیعی است.
حد وسط بین آرمانهای اجتماعی و حرکت مردمی جریان روشنفکری است که قدرت دولتسازی دارد؛ ازاینرو همهی دولتهایی که تاکنون بر کرسی قدرت نشستهاند با رهبر انقلاب و مردم مشکل داشتهاند اماخط مردم و رهبری همسو است.
رسا ـ برخی همجهت نبودن جریان روشنفکری با جریان انقلابی را دلیل مشکلات موجود در جامعه میدانند، نظر جنابعالی دراینباره چیست؟
دلیل کند بودن جریانهای انقلابی، همجهت نبودن و تعارض جریانهای روشنفکری است، بنابراین نمیتوان به تمام مسئولان دولتی برچسب نفوذی و خیانت چسباند؛ هرچند جریان نفوذ سرجای خود وجود دارد اما همه را نمیتوان متهم کرد، بلکه تفکر این جریان باید اصلاح شود.
همین ناهمگونی جریان روشنفکری حاکم بر دولت با جریان مردم و رهبر انقلاب سبب افزایش روزبهروز تورم، اختلاف و تعارض میشود؛ چراکه ساختار تحملیلی توسط جریان روشنفکری، شامل ساختار قدرت، ثروت و اطلاعات است و این ساختارها با روند انقلاب سازگاری ندارد.
ابزار علوم شاکله نظامساز
دلیل قدرت سازی جریان روشنفکری همان قدرت مفهومی این جریان است، در دولت بایستی افراد و علومی حاکم بر قدرت شوند که بتوانند روابط اجتماعی را بر مدار دین و عدالت اجتماعی دینی تفسیر کنند و حاصل تغییرات اعمال شده در قوانین بایستی به سمت اسلام ناب باشد نه به سمت نظام سرمایهداری.
دولت بهواسطه ابزار علوم شاکلهای نظام ساز است که نحوه محاسبه، سنجش و آمارگیری آنها در بستر و فرهنگ لیبرالیستی متولد شده است و مخصوص آن نظام است.
زمانی که واژهای وارداتی گفته میشود یعنی از طریق مجموعهای اقتصادی که روی هم رفته یک مجموعه بسته محسوب میشود در جامعه وارد شده ولی بومیسازی و اسلامی نشده است، در نتیجه این تعارضها بهوجود میآید.
در حال حاضر هم برای کنترل نرخ دلار سود بانکی را افزایش داده غافل از اینکه این نگرش سبب وابستگی بیشتر به بازار خارجی و نتیجه آن ورشکستگی کامل بازار داخلی است.
رسا ـ از منظر روشنفکری سوق دادن جامعه ایران به سمت غرب با چه اهدافی صورت میگیرد؟
هدف سیاسی است، چراکه آنها از اسلام سیاسی و حاکمیتی به دلیل مقابله با اهداف آنها هراس دارند و هدف آنها حاکم کردن جامعه محدود خود بر دنیا است تا جامعه دنیا را تحت فرهنگ واحد درآورند و مطرح کردن بحث جهانیسازی و گفتوگوی تمدنها هم در همین راستا بود، تمدن غالبی که فرهنگ غالبی کنار آن وجود دارد و همه مدلهای اجتماعی آن فرهنگ باید تحت نظام واحد شکل بگیرد.
حال نظامی کوچک با نگرش اسلامی ایجاد شده است که آرمانها و ارزشهای ویژهای دارد و مقابله با اهداف و شکستن سیطره نظام سلطه، سرمایهداری و کفر جزء اهداف اصلی آن است، اساس این سیطره سرمایههای اقتصادی و شرکتهای چندملیتی است که اگر شکسته نشود انقلاب به نتیجه نمیرسد.
زمانی که مرحوم حضرت امام اهداف انقلاب را بیان میکنند میفرمایند ما میخواهیم حاکمیت دست اسلام باشد یعنی احکام فردی نباشد و حکومتی شود.
متأسفانه بخشی از تفکر و اهداف روشنفکران فعلی کشور سیاسی است که حاکمیت را از دست دین خارج سازند، بخشی دیگر از اهداف آنها فرهنگی است که مانع جریان دین در عرصههای علمی و حاکمیتی شوند و بخشی از هدف دیگر آنها هم اقتصادی است که کل سرمایههای اسلامی را در فرآیندی جدیدتر، دقیقتر و قانونیتر به تاراج ببرند.
رسا ـ میزان موفقیت روشنفکران غربزده در نهادینه کردن فرهنگ غربی و سکولار را چگونه ارزیابی میکنید؟
جامعه از قشر طلبه و دانشجو تشکیل شده که این دو مرکز تولید علم در کشور محسوب میشوند.
متأسفانه دانشگاههای کشور تا حدی توانستهاند فرهنگ سکولار را در جامعه نهادینه کرده و هماهنگی در جامعه ایجاد کنند.
شبیهشدن حوزه به دانشگاه در ساختارها، مدیریتها، نمادهای فراگیری و معادلسازیها که جریان فرهنگی است به دلیل قدرت دانشگاه و سیطره آن بر جامعه اسلامی، سیاسی است و البته جریان سیاسی پشت آن وجود دارد که دولت کارگزاران به شدت دنبال تکثیر دانشگاهها در کشور بودند تا در همه نقاط کشور دانشگاهی به وجود آوردند.
نهادینه شدن علم سکولار و پیامدهای آن
اما مسأله سیطره علم موضوع دیگری است که اگر علم سکولار در جامعه نهادینه شود پیامدهای بدی برای نظام اسلامی و جامعه اسلامی خواهد داشت و در آن صورت رهبر جامعه نمیتواند مردم را به سمت اهداف اسلامی هدایت کند.
در حال حاضر این دغدغه در جامعه مومنین وجود دارد که فکری به حال علوم یا دانشگاه کنند و بهصورت فیزیکی یا با تولید علم اسلامی جلوی این تعارض گرفته شود و تا علم اسلامی تولید نشود نمیتوان در این زمینه مدعی بود.
در ایران انقلاب و نظام اسلامی ایجاد شده است و تا دولت اسلامی نشود جامعه و تمدن اسلامی ایجاد نمیشود و لازمه اسلامی شدن دولت، اسلامی شدن علوم است؛ چراکه علوم ابزار حاکمیت دولت است.
رسا ـ هدف روشنفکرها از خلط بین پیشرفت علوم در غرب و علوم انسانی چیست؟
البته خود این سؤال دارای خدشه است، نظر بنده این است که بین علوم انسانی و علوم فنی و تکنولوژی تفاوت ماهوی نیست، نمیتوان گفت علوم اسلامی شود ولی تکنولوژی از غرب وارد شود؛ چراکه تکنولوژی که از غرب وارد شده باشد بدون شک با علوم اسلامی تعارض پیدا میکند.
نمیتوان درباره علم اسلامی و دینی صحبت کرد اما صحبتی درباره ارتباط قوانین فیزیک با اهداف دینی نداشت؛ چراکه تکنولوژی ابزار اقتدار جامعه است و علوم مرتبط با تکنولوژی را باید در ارتباط با انسان آزاد تعریف نمود.
اگر مقداری در مبانی متافیزیک تأمل شود به این نکته پی برده میشود که بعد از ارسطو و قرون وسطی، پیدایش و آغاز تحولاتی که در عرصه رنسانس و انقلاب صنعتی اتفاق افتاد حاصل وضع قوانین توسط «کپلر» و مانند آن شروع شد که براساس آن قانون فیزیک با متافیزیک ارتباطی نداشته باشد.
تقدس زدایی از مسائل دینی و متافیزیک
تفاوت اساسی بین فیزیک ارسطو و فیزیک کپلر و گالیله وجود دارد که این تفاوت بعد از کپلر و گالیله رخ داد، در فیزیک ارسطو به دنبال حفظ هماهنگی آن توسط یکسری آموزههای دینی که زمین محوری را دیکته میکردند، بودند و یکسری قوانین را هم براساس آن در فیزیک ارسطو تعریف کردند؛ همزمان با کپلر که تقدس زدایی را در مبانی علمی جریان میدهد، دکارت همین حرف را در مباحث فلسفی، فروید در مسائل روانشناسی و داروین در پیدایش موجودات و تکامل جانداران میگوید.
یک جریان فکری که به کلی قصد جداکردن جریان متافیزیک و دین را از عرصه علم دارند و نیوتن هم که محصول تفکرات فیزیکدانان غرب بود خود را تحت چهار اصل تعریف میکند.
تفاوت ماهوی آن با فلسفه فیزیک ارسطو مشاهده میشود که آن هم تقدس زدایی از مسائل دینی و متافیزیک است، اساس طبیعت را «من حیث هو» یعنی جدای از ابتدا، انتها، شرایط حاکم و مسائل تاریخی تحلیل کرده و قوانین آن را پیدا میکنند که بعد انیشتین و کوانتوم آن را تکمیل میکنند.
جریان علوم در عرصه تکنولوژی، علوم پایه را تعریف میکند و اگر بحث انسان و تحولات در این علوم پایه، رعایت و لحاظ نشود قطعا علوم انسانی نمیتواند جامعه را هدایت کند.
علوم انسانی منهای علوم پایه مخصوصا علم ریاضی که نسبت بین علوم انسانی و علوم پایه است در جامعه سازی و تمدن سازی دچار ضعف شده و به شکست منجر میشود.
علم دینی زمینهساز تمدن اسلامی
رسا ـ در حال حاضر به چه اندازه تحول مدنظر امام و رهبری در علوم انسانی و روشنفکری حاصل شده است؟
بعد از انقلاب با ارشاد و تذکرات ویژه امام، رهبر معظم انقلاب و برخی مراکز علمی تحولاتی در جریان مؤمن تحولخواه که جریان روشنفکری را به نحو دینی قبول دارند ایجاد شد؛ چراکه اگر این تحولات محقق نشود اسلام در مرحله نظر و اعتقادات خواهد ماند و کسانی که قدرت اجتماعی دارند اعمال قدرت میکنند.
بعد از جریان سازی و بیان آسیبهای اجتماعی علومغربی در جامعه، بایستی از سمت جامعه مطالبه وجود داشته باشد که در نتیجه این مطالبه حرکتی ایجاد شود و نخبگان جامعه برای به هدف رسیدن این انقلاب تفکرات و مدلهای خود را ارائه دهند که در نهایت منجر به ایجاد آزمایشگاهها و تولید علوم اسلامی شود، چراکه توانایی دستیابی به مبانی و مدل سازی علمی، سیاسی و فرهنگی وجود دارد.
اگر به این توانایی دست یافته شود و دولت اسلامی شود دولت الگو و مطلوب تشکیل شده که میتواند همه جوامع اسلامی را به سمت خود بکشد، اگر بتوان دولت سازی کرد و ساختار دولتها را از اختاپوس سرمایهداری غرب بیرون کشاند، در آنصورت همه جوامع دنیا به اسلام گرایش خواهند یافت و در آن زمان ذلت نظام غرب و استکبار قطعی خواهد شد.
رسا ـ با سپاس از این که وقت ارزشمندتان را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید./۸۷۶/گ۴۰۲/س
خبرنگار: مهدی شاهی