تجمع کافی نیست، گام باید برداشت!
باسمه تعالی شانه العزیز
روشن است که صدور بیانیه گام دوم انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به قلم شیوا و حکیمانه مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله سید علی حسینی خامنهای، چشمانداز و منشور حرکت دوم و بزرگتر جمهوری اسلامی ایران است.
گامی که جوانان انقلابی باید در طول چهل سال آینده بردارند و تمدن نوین اسلامی را در جهان اسلام، رقم بزنند.
اما روشنتر این است که نه صِرف صدور و نه اعلام حمایتهای شعاری و نمایشی، نمیتواند قدمی از قدم بردارد!
امروز کسی در تابناکی و بلندنظری این بیانیه شکی ندارد که لازم باشد تجمعی برگزار کنیم و فریاد حمایت سربدهیم! هرچند برگزاری تجمع باشکوه روحانیان و طلاب با حضور شخصیت های بزرگوار حوزه، لبیک به پیام ژرف و بیان شگرف رهبر انقلابی و حکیم مان بود.
لکن نباید گذاشت این حرکت ارزشمند در همین نقطه متوقف و مُهر پایان بر مسئولیت حوزه در این خصوص زده شود؛ یعنی دقیقا همان کاری که عده ای با «منشور روحانیت» معمار کبیر انقلاب حضرت امام روحالله موسوی خمینی، کردند که در نتیجه امروز عدهای خوشسیما و خوشصحبت، دم از استقلال حوزه میزنند تا همان تز جدایی دین از سیاست را بزک کنند و حوزه سکولار را نمایندگی کنند!
امام نوشته بود: « در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدسمآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهای از فکر این مارهای خوشخط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول اللّه.»
و در وصیتنامه الهی سیاسی خود نوشت: «وصیت اینجانب به حوزههای مقدسه علمیه آن است که کراراً عرض نمودهام که در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بستهاند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش مینمایند، و یکی از راههای با اهمیت برای مقصد شوم آنان و خطرناک برای اسلام و حوزههای اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزههای علمیه است، که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود را در بین تودهها و قشرهای مردم پاکدل و علاقهمند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزههای اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب میباشد. و میدانیم که قدرتهای بزرگ چپاولگر در میان جامعهها افرادی به صورتهای مختلف از ملیگراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسانترند ذخیره دارند که گاهی سی ـ چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی یا «پان ایرانیسم» و وطن پرستی و حیلههای دیگر، با صبر و بردباری در میان ملتها زیست میکنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام میدهند ... واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت خون میگریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی میخواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عدهای روحانی مقدسنمای ناآگاه یا بازیخورده و عدهای وابسته که چهرهشان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مینمودند. آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است ... ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدسمآبی و دینفروشی عوض شده است».
جالب است که عدهای از هرگونه تجمع حوزویان در فیضیه، وحشت دارند و میلرزند چون نمیخواهند حوزه برخلاف لاف استقلالخواهی آنان، در کنار مردم دیده شود و از حفظ کرامت آنان در معیشت و پاسداشت منابع کشور در اعتراض به لوایح استعماری و نقد سیاستهای غلط سخن بگوید و فریاد زند! همانها که از یک شعار حاشیهای پرونده جنائی ساختند و تجمع فیضیه را فاجعه خواندند!
البته این نیرنگها سابقه هم دارد چنانکه ساواکیها تجمع حوزویان در فیضیه (در 17 خرداد 54) را به بهانه سرخی پرچم، کمونیستی خواندند! و با فریب برخی علما، بیشرمانه طلاب را مضروب ساخته و بازداشت کردند!
اکنون نیز باید هشیار بود که هنگام عکس یادگاری با بیانیه نیست! امروز که دشمنان هم نتوانستند گزکی بیابند و در برابر این منشور نورانی، سکوت پیشه کردند و نیرنگ ناشیانهشان برای انتساب عذرخواهی از انقلاب به این بیانیه هم نقش بر آب شد و از سوی دیگر، بزرگان و مراجع معظم تقلید هم به میدان آمده و در تمجید از آن سخن گفتهاند باید کاری کرد کارستان.
گام نخست را انقلابیهایی برداشتند که امروز یا پای پیمان شان هستند اما دیگر رمق و انگیزهای برای ادامه ندارند ولی به آینده روشن انقلاب، امیدوارند یا خسته و پشیمانهایی هستند که امیدی به خود آنان نیست! پس گام دوم را باید جوانان انقلابی و حزباللهی بردارند. اما چه باید کرد؟!
این بار، وقت اکتفا به شعار و تجمع در خیابان و دانشگاه و حوزه نیست. نخبگان جوان و بصیر حوزه و دانشگاه باید با یاری همدیگر، گفتمان گام دوم را در ذهن نسل جدید کشور، نهادینه کنند چنانکه نهضت و انقلاب در ذهن جوانان دهه پنجاه (پس از خرداد 42) نهادینه شد.
نخبگان جوان و متعهد دانشگاهی و حوزوی، بلافاصله باید گروههای مطالعاتی را فعال کنند و با برگزاری نشستها و تریبونهای آزاد، ابتدا به درک عمومی، فراگیر و مشترک از بیانیه برسند، آنگاه باید کارگروههایی تشکیل شود که اسناد راهبردی ناظر بر بیانیه را برای نهادهای مختلف نظام و اقشار متنوع جامعه را تولید کنند. قدم بعدی، نهضت مطالبه از مردم و مسئولان است و صد البته رهروی و پیروی در همان مسیری که برای هر شخص در راستای بیانیه روشن شده است.
باید کاری کنیم که بیانیه و اسناد عملیاتی و راهبردی مستخرج از آن، سنجه همه کارکردها و رویکردها شود.
ناگفته پیدا است که تشکیل کارگروهی حوزوی به همین منظور، برای انسجام و هماهنگی بیشتر و پیشگیری از هدر رفت فرصتها و نیروها، بایسته و زیبنده گام دوم انقلاب است.
در پایان، گفتنی است این بیانیه، یادآور شیوه مدیریت ولایی است که از امام به یاد داریم آنجا که فرمود «خرمشهر باید آزاد شود» و هر کس دانست چه وظیفهای دارد به جز رئیس جمهور وقت که فرار کرد! و فرمود «راه قدس از کربلا میگذرد» و امروز راهپیمایی اربعین نوید آزادی قدس است و فرمود: «سلمان رشدی باید اعدام شود» که خواهد شد انشاءالله!
حامد عبداللهی
/924/ج