تمدن غرب با ترویج بساط لهو میخواهد دور امام زمان را خالی کند
به گزارش خبرگزاری رسا، متن زیر سخنرانی شب هفتم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری؛ مدرس سطح خارج حوزه علمیه قم و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که به تاریخ ۲۵ شهریورماه ۹۷ ایراد شده است. ایشان در ادامه بحث سوره مبارکه منافقون بیان میکنند دو طرح بزرگ جبهه باطل در مقابل نبی اکرم، ایجاد لهو تجارت و مشغول کردن مومنین به امکانات مادی و سپس منع و محروم کردن مومنین از امکانات مادی است تا بتوانند تجمع حول حضرت را پراکنده کنند.
طرح نبی اکرم در بنای امت توحیدی در شرایط سخت واقع میشود و لذا خدای متعال میفرماید که این سختی و محرومیت از امکانات جبهه کفر در مسیر و داخل طرح نبی اکرم در ساخت امت است. وظایف مومنین در زمان شدت آن است که همه امکانات خود را در راستای تحکیم جبهه حق در خدمت رسول اکرم خرج کنند و همین عمل باعث رشد و تزکیه و تطهیر آنها شده و آنها جزو صالحین خواهند شد.
مشروح سخنرانی آیتالله میرباقری به شرح زیر است:
خصوصیات منافقین و تقابل خدای متعال با آنها
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و افضل سفرائه حبیب اله العالمین ابا القاسم محمد. و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین صیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه لفداء واللعنه علی اعدائهم اجمعین. در سوره جمعه و منافقون بعضی از طرح هایی که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای اداره عالم دارند و در نقطه مقابل طرح جبهه نفاق و دشمنان حضرت توضیح داده ش. آغاز سوره منافقون با ادعایی است که اهل نفاق داشتند و خدای متعال این ادعا را با قاطعیت نفی میکند و بعد هم چهره آنها و شاخصهها و مشخصات آنها را توضیح میدهد و میفرماید «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّه» یعنی محضر حضرت میآمدند و ادعای شهود میکردند پیداست که اینها منافقین عادی نیستند. مثل مومنین که یک جبهه وسیعی دارند و حول ائمه خودشان جمع میشوند، منافقون هم جبههای هستند که محور و سران و بزرگانی دارند که حول آنها جمع میشوند و برنامه ای دارند. این آیات عمدتاً ناظر به آن ائمه و محورهایشان است؛ گرچه بدنه آنها هم به تبع از آنها همین خصوصیات را پیدا میکنند ولی باید توجه داشت که محور اصلی این آیات توجه به همان عُمَد و پرچمداران و سران جبهه نفاق است. اینها محضر حضرت میآیند و ادعای بزرگی میکنند که ادعای شهود است.
خدای متعال با قاطعیت این را نفی میکند و میفرماید «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون» یعنی خدای متعال شاهد بر کذب آنها است. و میفرماید که «قُلْ کَفَى بِاللَّـهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»(رعد/۴۳) شاهد بر رسول خدا و وجود مقدس امیرالمومنین هستند که به فرموده قرآن مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ است و شهادت خدای متعال و من عنده علم الکتاب کفایت میکند و کار را جلو میبرد. از آن طرف هم خدای متعال بر تکذیب آنها شهادت میدهد «وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون» این شهادت طرح آنها را کور میکند و یک شهادت معمولی نیست، کما این که شهادت خدای متعال بر رسالت وجود مقدس نبی اکرم و رسولشان کفایت میکند برای این که این کار به مقصد برسد؛ یعنی وقتی او شاهد حقانیت این راه است پس راه را به مقصد میرساند؛ در نقطه مقابل هم وقتی شاهد است بر این که ان المنافقین لکاذبون این شهادت سد راه کرده و نقشه آنها را کور میکند. سپس بقیه خصوصیاتشان را خدای متعال بیان میکند، از جمله اینکه و «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّة» همه چیز را دست آویز قرار میدهند و قسمها عهدهای محکمی میآورند؛ ولی اینها هیچ باطنی ندارد و صرفاً سپری است برای این که صد عن السبیل بکنند؛ همچنین «تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِم»(منافقون/۴) ظاهر آراستهای دارند ولی این ظاهر آراسته همراه با یک باطن نیست و آنها یک شجره بارور تناوری نیستند.
سپس قرآن میفرماید «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون» یکی از خصوصیات مهم آنها این است که برای تدارک ضعفها و نقص هایشان راضی نیستند رو به رسول بیاورند و نسبت به حضرت استکبار دارند و حاضر نیستند حتی ضعف و خطا و آلودگی هایی که به پا کردند، به وسیله شما تدارک و جبران بشود.
خدای متعال در قرآن میفرماید «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا * لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ»(فتح/۱-۲) استغفار رسول لازم است که استغفار رسول اولاً فقط حرف نیست و اقدام است و ثانیاً این استغفار به فتح ختم میشود و این فتح است که همه مشکلات را مرتفع میکند؛ فتح مکه و ظهور است که ضعفهای امت را جبران میکند؛ و خطاهای امت تدارک میشود ولی همه اینها برای کسانی است که در جبهه حق هستند. آنهایی که استکبار میکنند و روی خود را برمیگردانند و حتی حاضر نیستند بیایند که پیامبر آنها را تطهیر کند اینها «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین» چون قوم فاسق هستند استغفار برای آنها فایده ندارد.
عهد انبیای الهی و خصوصیت فاسقان از منظر قرآن و روایات
بعضی لغویین گفتهاند: یک اصطلاحی که در قرآن آغاز شده و در زبان عرب به این معنا سابقه نداشته کلمه «فاسق» است یعنی کسی است که از محیط توحید و ولایت و از محیط عهدهایی که با خدای متعال بسته خارج میشود. قرآن میفرماید که خدای متعال به واسطه این کتاب که سراسر نور و هدایت است یک عده ای را هدایت میکند ولی یک عده ای را هم اضلال میکند « یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ * الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»(بقره/۲۶-۲۷) خدای متعال به وسیله قرآن فاسقین را ضلالت وگمراه میکند همان کسانی که عهدهایی که با خدا بسته بودند را بعد از استحکام آن عهدها نقض میکنند و آن رشتهای که خدا دستور وصل داده قطع میکنند و روابط بین انسان و خدا و روابط بین انسان و اولیاء الهی و روابط اجتماعی را به هم میریزند. آنجایی که خدای متعال دستور پیوند داده آن روابط را قطع میکنند.
در روایات فرمودند که «یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ» یعنی از آنها میثاق توحید و میثاق ولایت گرفته شده بود و اینها قول داده بودند همراه با اولیاء خدا راه بروند؛ ولی این عهدها را بعد از استحکام نقض میکنند؛ اینها فاسق هستند. کسی که از محیط ولایت بیرون میرود فاسق است. فسق، خروج از این محیط است. کسی که در محیط ولایت است فاسق نیست در روایات آمده که به حضرت عرض شد: بعضی از شیعیان شما خطاها و گناهانی دارند که کبیره است؛ آیا ما بگوییم که اینها فاسق هستند؟ فرمودند که اگر محب ماست نگویید: فاسق، بلکه بگویید: فاسق العمل هستند؛ زیرا خودش از وادی ولایت بیرون نیست، عملش بیرون از وادی ولایت است. عرض شد: آیا از آنها تبری بجوییم؟! فرمودند: نه از آنها تبری نجویید از عملشان تبری بجویید.(۱)
فاسق خودش از دایره توحید و بندگی و هدایت بیرون است و از عهد نبوت و ولایت خارج میشود. داستان فاسقین در قرآن مفصل است و لغت خیلی به ما کمک نمیکند؛ البته نمیگویم که برای ورود به فهم قرآن لغت لازم نیست ولی بیشتر آنچه در قرآن است اصطلاحات است و خود قرآن مفسر اصطلاحات خودش هست.
در آیه ۸۱ سوره آل عمران خدای متعال میفرماید «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدین»(آل عمران/۸۱) خدای متعال از انبیاء یک میثاق و عهدی گرفته که شما را صاحب کتاب میکنند و به شما حکمت میدهند و حکیم میشوید؛ اما باید امت خودتان را به کتاب و حکمت برسانید. پیغمبری بعد از شما میآید که شما را تصدیق میکند که هم باید به او ایمان بیاورید و هم باید او را یاری کنید. در روایات تأویل به رجعت شده است؛ یعنی در دوره رجعت، انبیاء برمیگردند و نبی اکرم و امیرالمومنین علیهم السلام را نصرت میکنند همه انبیاء علی نبینا و آله و علیهم السلام برمیگردند؛ زیرا خدای متعال از آنها میثاق نصرت و ایمان به نبی اکرم گرفته است. در یک روایتی امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که باید به نبی اکرم ایمان بیاورند و من را نصرت کنند، من همه انبیاء را نصرت کردم. همه انبیاء برمیگردند و من را یاری میکنند که این امر در دوره رجعت است.
بنابراین خدای متعال یک عهدی از انبیاء گرفته و به آنها میفرماید که من به شما کتاب میدهم حکمت میدهم اما اینها مقدمه است و شما باید آن کسی که حکیم مطلق است کتاب اصلی برای اوست را تصدیق کنید و دنبال او حرکت کنید. شما عهد من را پذیرفتید و قبول کردید، پس هم اقرار کردید و هم شاهد باشید و در اینجا خدای متعال آنها را به مقام شهود میرساند و میتوانند شاهد نبوت باشند و این شهودشان نسبت به نبوت نبی اکرم هم همان چیزی است که موجب میشود نبوت نبی اکرم را در امت خودشان تثبیت کنند. هر پیغمبری میآمد، نبوت نبی اکرم را در امت خودش تثبیت میکرد و این ناشی از همان شهادت است که خدای متعال بعد از اقرارها و عهدها آنها را به آن مقام رساند.
سپس میفرماید «فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون»(آل عمران/۸۲) اگر بعد از این عهدهای محکم کسی از این مسیر رو برگرداند فاسق است. یعنی فاسق کسی است که این عهدها را انکار میکند. عهد ایمان به نبی اکرم و نصرت اولیاء معصوم و اوصیاء نبی اکرم، از همه انبیاء گرفته شده است و آن کسی که به این عهد پشت میکند فاسق است و قرآن میفرماید «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین» علامت و خصوصیت منافقین این است که دیگران را از راه جدا و فساد به پا میکنند؛ اما حاضر نیستند برای اصلاح فسادی که به پا کردند به سراغ پیامبر بیایند و و ایشان اقدام کند که آنها پاک و تطهیر شوند؛ اینها فاسق هستند و خدای متعال هیچ وقت فاسق را هدایت نمیکند.
آن کسی که فاسق نیست، بلکه مومن است ولی در عمل تخلف دارد، این فرد اصلاح و تطهیر میشود؛ ولی آنها که وجودشان فاسق است و از مدار دین بیرون است و همه قوایشان را از دایره عهدهای الهی بیرون بردند، دیگر قابل آمرزش و مغفرت نیستند.
طرح و برنامه منافقان در مقابل نبی اکرم
خدای متعال این جبهه نفاق را معرفی میکند که یک جبههای با ظاهر بسیار آراسته است ولی با این ظاهر آراسته میخواهد صد عن السبیل کند و بین مردم و نبی اکرم و امیرالمومنین حائل بشود و نگذارد مردم به دنبال امام حرکت کنند و در سبیل الله بروند. با همه این ظواهر تمام تلاششان این است که صد عن السبیل کنند و حاضر نیستند تدارک خطا را با حضرت بکنند.
قرآن دو طرح و نقشه و برنامه این جمعیت با این خصوصیات را ذکر میکند: طرح اول این است «لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا» یک طرحشان این است که میگویند: امکانات را در اختیار اطرافیان پیامبر قرار ندهید. نبیاکرم صلی الله علیه و اله و سلم طرحشان تجمیع است و یک یوم الجمعهای دارند که میخواهند مردم را جمع کنند تا بعد از این که حول او جمع شدند، منتشر بشوند و تمام زندگیشان ذکر بشود؛ در واقع ذکرشان را بگیرند و دنبال ابتغاء فضل بروند، آنها تجارتشان ابتغاء فضل است.
دشمن دنبال این است که این جمع را متفرق کند. در سوره جمعه صحبت شد که آنها با لهو و تجارت میخواهند مردم را پراکنده کنند «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِما»(جمعه/۱۱) حضرت قیام کردند برای این که مردم را جمع کنند و بعد این جمع را به ذکر برسانند تا این جمعی که به خدای متعال رو آورده وارد زندگی که میشوند همه زندگی شان ذکر شود؛ اما آنها میخواهند این جمع را با تجارت و لهو متفرق کنند.
در این سوره داستان منافقین را ذکر میکند که ظاهراً ادامه همان جریان یهود امت است که در آن سوره ذکر شده است. «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها»(جمعه/۵) یهودی که در آن سوره ذکر شده یک مثل است و حضرت فرمودند که هر چه در آن امت یهود واقع میشود عیناً در امت من واقع میشود. آن مثل یهود این امت است که طرحشان پراکنده سازی با تجارت و لهو است. اینجا یک طرح دیگری را بیان میکند و میفرماید «لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا» نقشه این است که حضرت یک جمعی درست کرده؛ اما شما امکانات و آبرو و قدرت و مالتان را در اختیار آنها قرار ندهید تا پراکنده بشوند. یک نوع محاصره کردن و محروم کردن جبهه حضرت از امکانات است برای این که این جبهه متلاشی و منفض و پراکنده و شکسته بشود. این طرح آنها در کنار طرح لهو و لعب لهو و تجارت است. پیامبر گرامی اسلام آمدند تا عالم را عالم ذکر کنند و یک تجمعی حول حضرت پیدا بشود؛ اما اینها یک بساط لهو و لعب به وسعت دنیا درست میکنند که مردم را مشغول به لهو و لعب کنند. قرآن میفرماید «إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْو»(محمد/۳۶). یک جلوه هایی درست میکنند که این جلوهها قلوب را مشغول میکند و نمیگذارد این قلوب حول حضرت تجمع پیدا بکنند.
خدا رحمت کند یک استاد عزیزی داشتیم که آن موقع این فناوری در کشور ما نبود، ایشان میفرمود: وقتی این تلویزیون در این فلان فیلم خارجی نشان میدهد که فلان آقا از طبقه دهم ماشین آخرین سیستمش را در زمستان روشن و گرم میکند و بعد سوار میشود، این از شبهه ابن کمونه خیلی شبهه سنگین تری است؛ یعنی آن شبهاتی که در سر اعتقادات مردم ایجاد میکردند و بسترهای عینی و شبهههایی که ایجاد میکنند خیلی از آن شبههها خطرناکتر است؛ زیرا کارآمدی اسلام را زیر سوال میبرد. با صدای بلند میگویند: ما از انبیاء فاصله گرفتیم، ما دین را کنار گذاشتیم و به این نقطه رسیدیم؛ دین برای شما چه آورده است؟! بساط تجارت به پا میکنند و دنیا را بازار میکنند و میخواهند به قول خودشان آدم بازار یعنی آدم سوداگر و آدمی که دنبال منافع خودش است، تربیت بکنند. اینگونه دل اطرافیان حضرت را میلرزانند.
الان هم آن چیزی که دل جبهه مومنین را گاهی میلرزاند همین است. آن طرف یک بساط لهو و تجارتی به پا کرده اند و دائم هم در آن میدمند و آن را در معرض مومنین قرار میدهند؛ این برای پراکنده کردن از حول حضرت است. جبهه امام زمان را میخواهند با لهو و تجارت متلاشی کنند. کل عالم را لهو و تجارت میکنند. یک بنا و تمدنی درست میکنند که سراسرش لهو و تجارت است تا مردم را پراکنده کنند و یک عدهای هم پراکنده میشوند.
طرح دوم آنها هم طرح محاصره است که توجه مومنین را به سمت این امکانات جلب بکنید و بعد آنها محاصره کنید. اصلاً نقشه شان این است که آدم را معتاد کنند بعد از اعتیاد راه را بر او ببندند. آدمی که معتاد نیست اگر راه را ببندید چه اشکال دارد؛ یعنی اگر جامعه ای معتاد به مواد مخدر نبود و آن را در محاصره مواد مخدر قرار دهید چه اتفاقی میافتد؟! پس اول آدمها را به دنیا معتاد میکنند و لهو و تجارت به پا میکنند و دلها را مشغول به این لهو و تجارت میکنند، بعد امکانات را سلب میکنند.
همین کاری که الان در دنیا همین اتفاق میافتد؛ یک دوره به قول خودشان دوره بازسازی است؛ یعنی جامعه را زیربار الگوهای تمدن غرب میبرند و وقتی جامعه به دنیای غربی رغبت پیدا کرد و به آن نوع زیست تمایل پیدا کرد، راه را میبندند و امکانات را سد میکنند و باید یکی از این دو تا را انتخاب کند. جامعهای که به زندگی اهل دنیا معتاد شده باشد یا باید دنیا را انتخاب کند یا باید جبهه حق را انتخاب کند. پس اینها طرح مکمل هستند: یک طرف تجارت و لهو به پا میکنند و جامعه مومنین را به این لهو و تجارت آلوده میکنند و بعد از آلودگی هم سد درست میکنند و منع میکنند.
امت سازی نبی اکرم در شرایط سخت و بدون امکانات مادی
خدای متعال یک خطابی به آنها دارد و یک تکلیفی برای ما معین میکند. آنچه در باب کفار میفرماید این است «وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَفْقَهُون»(منافقون/۷) خزائن آسمانها و زمین از آن خدای متعال است ولی منافقین نمیفهمند. آنچه که نمیفهمند این است که خزائن در دست اوست؛ و دیگر اینکه خدایی که پیغمبر را فرستاده وسط میدان و خودش او را حمایت میکند و تمام خزائن در اختیار اوست، آنچه به شما عطا کرده یک قطره ای از آن خزانه بی منتهاست و اصل این خزائن در محضر خدای متعال است. اگر یک جایی کار این پیغمبر با خزائن پیش میرفت یعنی بنا بود با خزائن الهی و با ریختن امکانات اطراف جبهه پیامبر کار پیش برود خدای متعال در خزینه را باز میکرد.
خدای متعال این پیامبر را در شرایط محاصره اقتصادی و در شرایط سخت فرستاده و دشمن هم شرایط را سخت تر میکند؛ اگر بنا بود پیشرفت جبهه نبی اکرم و امت سازی نبی اکرم متوقف بر امکانات باشد، خود خدای متعال امکانات را فرو میریخت و درب خزائن بی منتهای خودش را باز میکرد. منافقین این را نمیفهمند که امت سازی نبی اکرم با ریختن امکانات نیست. امت سازی نبی اکرم یک شرایط دیگری میخواهد و در سختیها و امتحان های سخت این امت ساخته میشود این است که خدای متعال اینها را در سختی قرار میدهد.
مضمون این آیه در قرآن مکرر آمده که ما ارسلنا فی قریه من رسول «وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون»(اعراف/۹۴) هیچ پیغمبری را در قریه ای نفرستادیم الا آنکه اهل قریه را با سختیها امتحان کردیم و با صحنه های سخت مورد ابتلاء قرار دادیم؛ چون وقتی این پیامبر میآید و به بندگی دعوت میکند، ما بستر بندگی را در عالم فراهم میکنیم؛ البته «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون» یعنی اگر آنها راه را پیدا کردند و اهل ایمان و تقوا شدند آن وقت درهای رحمت خودمان را به رویشان باز میکنیم؛ ولی تا به آن نقطه نرسیدند امکانات در امت سازی لازم نیست. سختی هاست که یک امت را میسازد. این طرح خدا و برنامه الهی است.
منافقین خیال میکنند امت نبی اکرم با امکانات و آن هم امکانات آنها درست میشود که میگویند: اگر امکانات را منع کنید این امت متلاشی شده و در آنها انفضاض و پراکندگی پیدا میشود؛ اما با سخت گیری ای که میکنند در طرح نبی اکرم عمل میکنند، زیرا حضرت میخواهد امتش را با سختی رشد بدهد تا به یک نقطه ای برسد که گشایش برایشان بشود، البته بعضی وقتها آن نقطه گشایش خیلی نقطه دوری است. در این سوره مبارکه خدای متعال میفرماید «وَ الضُّحَى * وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى * مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى * وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَی»(ضحی/۱-۴) ای پیغمبر! عالم شب تاریک دارد و روز روشن هم دارد. مسیر نبوت شما هم همینطور است که یک صبح روشنی دارد که دوران ظهور است. پروردگار تو نه تو را رها کرده و در میدان دشمن تنها فرستاده و نه بر تو غضب کرده است؛ زیرا چنین توهمی بود چون وقتی حضرت آمدند و با جنگ های پیاپی و محاصره شعب ابی طالب و احزاب و خندق و احد کار سخت شد، بعضی گفتند که یا این پیامبر مورد غضب الهی قرار گرفته یا خدای متعال ایشان را رها کرده است. خدای متعال میفرماید که اینطور نیست و این سختی های مومنین یک رجعتی دارد که در آن دوران کار حل میشود. همه انبیاء به جبهه مومنین را وعده ظهور میدادند.
بنابراین این سختیهایی که اطراف جبهه حضرت درست میکنید و محاصره میکنید و کار را سخت میکنید، این سختیها جبهه پیامبر را متلاشی نمیکند. اگر امکانات لازم بود در این مرحله خود خدای متعال از خزائن بیمنتهایش امکانات را فرو میریخت و جبهه را میساخت. خدای متعال آن امکانات را قرار نداده و حال شما خیال میکنید با مال حرام شما و با امکاناتی که سراسر بوی دنیا میدهد [مانع کار حضرت میشوید] شما از سر سفره پاک بر نمیدارید و سفره شما سفره شیطان است؛ چون دو تا سفره در عالم است: سفره نبی اکرم و سفره شیطان. او شجره زقوم و این شجره طوبی است. او طعام جهنمیها و این طعام بهشتیها است. طعام جهنمیها چرک و خون است و حتی در دنیا هم چرک و خون میخورند منتها پرده پوشیده است و روز قیامت که «یَوْمَ هُم بَارِزُونَ»(غافر/۱۶) است پردهها کنار میرود وقتی نگاه میکنی «وَ لَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ»(حاقه/۳۶) و ناچار هستند بخورند. حضرت فرمود که مجبور هستند بخورند چون انسان در جهنم اجوف است و وقتی غذا پیدا نکند همان چرک و خون را میخورد و مشغول میشود. در دنیا هم همین است. سفره آنها پاک نیست. آنها محاصره میکنند و خیال میکنند که جبهه حق شکست میخورد، در حالیکه جبههای که با امکانات آنها شکل بگیرد جبهه حق نیست. اگر مومنین به امکاناتی که از جبهه کفار میآید عادت کنند و سرخوش به آنها بشوند، دیگر مومن نیستند.
اینها طرح جبهه نفاق است که یک جبهه بزرگی هم است و ادعاهای بزرگی هم میکنند. تمام قرائن را میآورند برای این که صدق خودشان را اثبات بکنند، ولی خدای متعال با قاطعیت میفرماید که من شاهدم و اینها دروغ میگویند و راهشان به نتیجه نمیرسد. اینها میخواهند صد عن السبیل کنند، من هم راه را سد میکنم. پیغمبر ما! اینها میگویند که به اطرافیان پیامبر امکانات ندهید.
بعضی میگویند که شأن نزول آیه عبدالله بن ابی بود که میگفت: امکانات مدینه را در اختیار مهاجرین و اطرافیان حضرت قرار ندهید تا پراکنده شوند؛ اما مسئله این نیست و خیلی از این گستردهتر است. این کل طرح جبهه نفاقی است که در مقابل حضرت شکل گرفته و فقط بحث مدینه و عبدالله بن ابی نیست. اتفاقاً در آغاز سوره یک روایتی مرحوم کلینی نقل کردند که اصلاً داستان وصایت نبی اکرم و داستان امیرالمومنین است و دعوا بر سر این است. منافقین حقیقی آنهایی هستند که ظاهر اسلام را قبول دارند و باطن اسلام که ولایت امیرالمومنین است قبول ندارند. طرحشان پراکنده سازی از طریق محاصره و سختی است. خدای متعال هم به آنها میفرماید «وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَفْقَهُونَ»(منافقون/۷) شما دارید در طرح نبی اکرم عمل میکنید؛ اگر حضرت خودش امتش را ریاضت بدهد ممکن است نتوانند تحمل کنند؛ اما وقتی شما کار را سخت میکنید آنها هم در مقابل شما صف بندی کرده و استقامت میکنند و جبهه حضرت ساخته میشود شما جبهه حضرت را در مسیری که حضرت میخواهد، ریاضت میدهید.
خطاب خدای متعال به مومنین و تکلیف آنها در قبال نبی اکرم
سپس یک تکلیفی را در آخر سوره خدای متعال از ما میخواهد و میفرماید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون»(منافقون/۹) مواظب باشید که شما به این گرفتاری مبتلا نشوید و مال و فرزندتان لهو شما نشود؛ یعنی شما را مشغول نکنند و از یاد خدا غافل نکنند. این «ذکر» در اینجا کاملاً واضح است که وجود مقدس نبی اکرم است. در قرآن مکرر از حضرت به عنوان ذکر یاد شده است «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(رعد/۲۸) در روایت فرمودند: «ای علی بمحمد صلی الله علیه و اله و سلم تطمئن القلوب و هو ذکرالله و حجابه»(۲) یعنی ذکرالله وجود مقدس نبی اکرم است و شعاع وجود حضرت در هر دلی بیاید آرام میشود. «قد انزلنا الیکم ذکرا * رسولا»(طلاق/۱۰-۱۱) اینجا هم ذکر یعنی رسول. آنها میخواهند مردم را پراکنده کنند لذا امکاناتشان را منع میکنند؛ در حالیکه امکانات آنها اگر بیاید امت پیامبر را متلاشی میکند و نیامدنش به ساخته شدن این امت کمک میکند.
تکلیف شما مومنین فرق میکند و باید مواظب باشید مال و امکانات و فرزندتان لهوتان نشود و شما را از پیامبر غافل نکند؛ اگر یک موقعی امکانات شما را از وجود مقدس نبی اکرم غافل کرد و به آنها مشغول شدید، شما خسارت میکنید و پیغمبر خسارت نمیکند. امکانات شما مومنین هم نباشد کار این پیامبر جلو میرود و احتیاج به شما هم ندارد. شما خسارت میکنید.
«وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنی إِلى أَجَلٍ قَریبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحین»(منافقون/۱۰)؛ یعنی ما هر رزقی از جمله علم دو قدرت و فرزند و مال به شما دادیم، اینها را انفاق کنید و قبل از تمام شدن فرصت تان و آمدن مرگ به پای این پیامبر و در راه او هرچه دارید خرج کنید؛ چون وقتی مرگ آمد التماس میکنید که اگر یک فرصت کوتاه به ما میدادید ما هم صدقه میدادیم. علت این که به آن صدقه میگویند چون دلیل صدق آدم است وقتی کسی ادعا میکند که من این پیامبر را قبول دارم باید یک شاهد صدقی بیاورد. وقتی مرگ آمد التماس میکنید که اگر به من یک فرصتی بدهید من هم شاهد صدق میآورم و صدقه میدهم و مال و جانم را خرج میکنم تا خودم جزو صالحین بشوم.
قرآن میفرماید «وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون» فرصت که تمام شد ما فرصت جدید به کسی نمیدهیم. فرصت کوتاه است و مومنین بدانند که فرصت تان تجدید نمیشود. یک فرصت بیشتر نیست و در این فرصت شما باید امکانات تان را پای این پیامبر بدهید و اصلاح بشوید.
سوال این است که مگر خزائن در نزد خدا نیست؟! همان حرفی که در باب منافقین گفته شده در باب ما هم همان است، چون وقتی به یهود میگفتند: در راه خدا انفاق کنید میگفتند که خدا خودش اگر میخواست از خزائن بی منتهای خودش به این آدم میداد و مگر از تأمین او عاجز است؛ خدای متعال براساس یک حکمتی او را فقیر کرده و اگر من بیایم به او پول بدهم، نقشه خدا را به هم بریزم! این حرف یهود است و ببینید چطور طرح میکردند «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ»(یس/۴۷) از آن طرف جبهه نبی اکرم را در محاصره قرار میدهند و وقتی به آنها میگویند به فقرا بدهید، میگویند: من برنامه خدا را به هم نمیزنم. من به کسی امکانات میدهم که خدای متعال اگر میخواست به او میداد؛ آیا من خلاف مشیت عمل کنم؟ جواب آنها این است که بله، امکانات منافقین جبهه حضرت را نمیسازد؛ ولی شما اگر میخواهید در اطراف حضرت ساخته بشوید و اگر میخواهید پاک و تطهیر بشوید، باید امکانات تان را پای این حضرت بریزید و اگر نریختید شما ساخته و صالح نمیشوید.
در سوره مبارکه توبه خدای متعال به حضرت خطاب میکند پیغمبر ما تو احتیاج نداری. ایشان کسی هستند که تمام کلید خزائن را جبرئیل محضر حضرت آورد و حضرت رد کرد. چه احتیاجی به امکانات ما دارد. آنها خزینه دار خدا هستند. همانطوری که خدای متعال از ما مستغنی است، این اولیاء معصومش هم از ما مستغنی هستند. خدای متعال میفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم»(توبه/۱۰۳) پیغمبر ما! شما نیاز ندارید بلکه اینها محتاج هستند که مالشان را به تو میدهند و جانشان پاک میشود؛ وقتی از مالشان کم میکنند و به طرف شما میفرستند، خودشان زیاد میشوند و پاک میشوند و رشد میکنند. تو بر آنها صلوات بفرست چون موجب آرامش آنها میشود.
بنابراین پیامبر گرامی اسلام به ما احتیاج ندارد. خزائن بی منتها در دست خدای متعال است و اگر لازم باشد خدای متعال این امکانات را در اختیار او قرار میدهد. این که به ما میگوید: امکانات تان را در پای حضرت بریزید و انفاق بکنید، برای این است که پیامبر با این امکاناتی که به سمت او میبریم ما را تطهیر میکند. طرح نبی اکرم برای تطهیر ما برای اصلاح ما این است و به یک تعبیر بخشی از استغفار حضرت و طرح و اقدامی که برای پاک کردن ما دارد این است که به ما میگوید امکاناتتان را بدهید تا خودتان پاک بشوید.
خدای متعال میفرماید «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً»(بقره/۲۴۵) چه کسی به خدا قرض میدهد تا خدا بی حساب برای او اضافه کند. در روایات حضرت فرمودند که وقتی این آیه نازل شد «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(انعام/۱۶۰) از حضرت تقاضا کردند که خدای متعال بیشتر مزد بدهد لذا آیات بعدی نازل شد تا رسید به این جا «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً»؛ حضرت فرمودند کثیر خدای متعال بی حد است؛ دیگر تقاضای بیشتر نکند. طبق روایات این قرض حسنی که موجب میشود خدای متعال بی نهایت اضافه کند، ایثار مال به امام و مال را خرج امام کردن است و این قرض حسن است.
سوال این است که آیا خدای متعال محتاج به ماست یا اگر خدای متعال میفرماید قرض بدهید به تعبیر امیرالمومنین ارواحنا فداه «اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(۳) این که میفرماید به من قرض بدهید، همه خزائن در اختیار خود اوست؛ اما برای این است که این داد و ستد با خدا ما را اصلاح میکند. ما اگر از دست خدا نگیریم مشرک میشویم؛ از دست خدا بگیریم اما به خدا برنگردانیم باز هم مشرک میشویم. تنها راه اصلاح ما این است که از خدا بگیریم به خدا برگردانیم. سر سفره نبی اکرم بنشینیم و به خود حضرت برگردانیم. «فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحین» یعنی صالح شدن ما به این است که ما اهل صدقه باشیم آن هم به این صورت که صدقه را پای نبی اکرم بریزیم.
صدقه دادن اقسامی دارد: یک بار عاطفه انسان تحریک میشود و مثلاً گرسنه ای یا بدن عریانی یا انسان گرفتاری را میبیند و نمیتواند تحمل کند؛ این خیلی انفاق خوبی است. ولی این انفاق که انسان جبهه وجود مقدس نبی اکرم را میبیند و میخواهد سد ثغور کند و این جبهه را محکم کند لذا مالش را خرج میکند و برای استحکام این جبهه مالش را به پای پیامبر میریزد، این خیلی مهمتر است؛ آن جانهای تشنه ای که تشنه حقایق و توحید هستند را میبیند و میگوید: این جبهه باید تقویت بشود، لذا انفاق میکند که دین خدا به پا بشود. این یک انفاق دیگری است.
انفاقی که در این سوره دستور داده شده ظاهراً از این نوع است. در شرایطی که دشمن کار را سخت میکند و فشار میآورد و میخواهد از طریق محاصره کردن جبهه مومنین را متفرق بکند، وظیفه مومنین اضافه میشود و آنها باید بیایند و امکاناتشان را بیاورند تا این جبهه استحکام پیدا کند. پیامبر هیچ محتاج به اینها نیست. در روایت دارد که بهترین صدقه مالی است که به امام میرسانید؛ این علامت صدق شما است. ولی اگر مالتان را خرج امام کردید و خیال کردید که امام محتاج شما است و این توهم در شما پیدا شد، مشرک میشوید.
امام چه احتیاجی به ما دارد؟ شب عاشورا سیدالشهداء به زهیر و حبیب میگوید: بلند شوید و بروید؛ امام چه احتیاجی به نصرت ما دارد. اینکه ما جانمان را پای امام زمان ریختیم بعد خیال کنیم که امام زمان محتاج به ما است و اگر ما نباشیم امام زمان جلو نمیرود، اصلاً اینطور نیست. تمام کار را خود حضرت جلو میبرد. سیدالشهداء به اصحاب فرمود که بلند بروید. اینها برای شهادت من آمدند و من هم آماده هستم و فردا هم شهید میشوم و کار هم با شهادت من تمام میشود. امام حسین علیه السلام چه احتیاجی به حبیب و زهیر دارد؛ بلکه آنها محتاج به امام حسین هستند و البته امام حسین خوشحال میشوند اگر اینها بمانند و امام حسین غصه میخورند اگر اینها پراکنده بشوند اما احتیاجی به آنها ندارند.
الان هم همینطور است؛ پیشرفت اسلام هیچ احتیاجی به ما و امکانات ما ندارد به فرموده قرآن «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون»(صف/۸) اراده خدا بر این است و این کار احتیاج به ما ندارد. ولی دستوری که خدای متعال به ما میدهد این است که شما باید امکانات تان را خرج کنید چون «فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحینَ» والبته فرصت جزو صالحین شدن و ملحق به صالحین شدن هم فرصت بی و حد و حصری نیست که با تسویف به تأخیر بیاندازید. فرصت کوتاهی است و قابل تمدید و تجدید هم نیست؛ این فرصت تمام میشود و شما باید اینطور راه را بروید. اصلاً هم نگران این نباشید که دشمن امکانات را منع میکند، مگر ساخته شدن جبهه حق متوقف بر امکانات دشمن است؟ مگر جبهه خدا نیست و خدای متعال حامی این جبهه نیست؟! چه احتیاجی به امکانات دشمن دارد؛ امکانات آنها جبهه مومنین را آلوده میکند. با امکانات شیطان که نمیشود جبهه موحدین را ساخت، هرچه آنها این امکانات را دور نگه دارند جامعه مومنین پاک تر و سالم تر ساخته میشود؛ ولی ما باید همه امکانات و قدرت و ثروت و آبرو و علم و توانایی هایمان را پای پیامبر بریزیم و برای استحکام این جبهه خرج کنیم که این موجب صالح شدن خود ما میشود و بالاترین انفاق هم انفاقی است که برای استحکام جبهه حق میکنیم؛ و الا در عالم خیلی انفاق اتفاق میافتد اما این یک انفاق استثنایی است و برای ساخته شدن خود ما است.
سپس یک طرح دیگری را خدای متعال از دشمن ذکر میکند «یَقُولُون لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدینَة»(منافقون/۸) یعنی آنها دوباره میخواهند برگردند و اوضاع مدینه را در اختیار بگیرند. میخواهند شهر و بلد امینی که این پیامبر میخواهد بسازد را دوباره تصاحب کنند. انشاء الله این را جلسه آینده تقدیم میکنم. السلام علیک یا اباعبدالله... ./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس