دین اهل دنیا، آخرتگریز است
به گزارش خبرگزاری رسا، متن زیر، سخنرانی شب سوم محرم توسط آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری؛ مدرس سطح خارج حوزه علمیه قم و رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در تاریخ ۲۱ شهریورماه ۹۷ ایراد شده است. وی در این بحث با اشاره به ادامه سوره مبارکه جمعه بیان کردند که طرح پیامبر جمع کردن امت حول خودشان و برخورداری مردم از رزق آسمانی و وسیع الی الله است، اما در مقابل حضرت، طرح یهود امت این است که جماعت را از حول ایشان پراکنده کند و امتی جدید حول دنیاپرستی و توجه به دنیا بسازد.
مشروح سخنرانی آیتالله میرباقری به شرح زیر است:
مروری بر طرح هدایت نبی اکرم با نگاه به آیات سوره جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و افضل سفرائه حبیب اله العالمین ابا القاسم محمد و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین صیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه لفداء واللعنه علی اعدائهم اجمعین. در توضیح طرح و برنامهای که وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم برای اداره امت اسلامی و بشریت دارند و همچنین نقشههاو توطئه هایی که جبهه مقابل حضرت یعنی شیاطین جن و انس و ابلیس و قوای شیطانی در عالم دارند، به سوره جمعه مراجعه کردیم و بنا شد یک مرور و ترجمهای داشته باشیم. در این سوره یک فرازهایی قابل تأمل و دقت است: یکی این است که سوره با تسبیح خدای متعال آن هم یک تسبیح خاص شروع میشود و بعد از آن تسبیح میفرماید «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّین» کأنه این بعث یک بعث کور یا مبهم یا بیحساب و کتاب و یا یک بعثی که خدایی نکرده عیب و نقصی در آن باشد، نیست؛ البته دشواریهایی در راه است؛ سختیها و موانعی است و دشمنانی هستند که در مقابل جبهه حضرت جبهههای درست میکنند و صف آرایی میکنند و در این امت یهودسازی میکنند؛ ولی در عین حال کار حضرت حق کاری با توجه به این آیه است «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ * هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّین»
نکته دیگری که در این سوره قابل تأمل است مربوط به همین سه آیه بعد است که خدای متعال پیامبری را مبعوث کرده است و این پیامبر از ناحیه حضرت حق است و این بعثت است که کارساز است؛ یعنی اگر العیاذ بالله وجود مقدس نبی اکرم خودشان بخواهند به میدان بیایند کاری پیش نمیرود. آنچه که مهم است آن است که این رسول، مبعوث حضرت حق است. قرآن میفرماید «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلا»(رعد/۴۳) یعنی مخالفین هم همین را انکار میکنند و میگویند که تو رسول نیستی. اگر بخواهد یک امتی درست بشود رسول لازم است و اگر هرکسی از پیش خودش بخواهد یک اصلاحات اجتماعی یا تدبیری بکند کار پیش نمیرود؛ بلکه باید کسی باشد که مبعوث باشد و با یک برنامه الهی بیاید.
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّین» این بعث در بین امیین است. امکاناتی به پیامبر گرامی دادند؛ از جمله امالقرایی است و عدهای اهل این ام القرا هستند و فرهنگ مکه و کعبه را قبول دارند. اینها یک کسی میخواهند که پیشروی آنها باشد و جلوتر از همه آنها بیاید و از ناحیه خدای متعال آنها را راهبری کند. خدای متعال یک چنین کاری کرده و آنهایی که اهل این ام القرا هستند و این پیامبر گرامی هم آمده تا اینها را دستگیری بکند و با اینها یک امتی بسازد. این امت، ام القرا و رسول و کتاب و امام میخواهد. این شخصیت بزرگ و پیشگامی که در جلوی این قافله و مبعوث الهی است و راهبری الهی میکند، سه کار اساسی میکند: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة»(جمعه/۲) تلاوت آیات وتزکیه میکند و کتاب و حکمت را تعلیم میدهد.
این حقایق هم فقط در همین محیط بعثت پیامبر گرامی است و بیرون این محیط نه تلاوت آیاتی است نه تعلیمی و تزکیهای است. فقط در این فضا اتفاق میافتد و این شخصیت است که این مأموریتها به عهده اوست و میتواند آنها را انجام بدهد.
داستان یهودسازی در امت نبی اکرم
نکته سومی که در این سوره قابل تأمل است این است که این بعثت و این برانگیختی و این اعطای کتاب و حکمت و امثال اینها فضل خداست و اوست که میداند فضل خودش را چطور باید تقسیم کند. «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ» به خصوص بعد از این که صحبت از بعثت وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است خدای متعال میفرماید «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیم» یعنی از فضل با عظمت الهی صحبت میکند که آن فضل، نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را سرشار کرده و به او ظرفیتی داده که میتواند یک امت بزرگ از امیین و از کسانی که بعداً هم ملحق میشوند، بسازد. اینطور نیست که در اختیار دیگران باشد و دیگران مالک باشند؛ بلکه او مالک است. اینطور نیست که دیگران سرنوشت این بعثت را معین کنند که این بعثت در بین چه کسانی باید باشد و چه کسی مبعوث بشود. این که یهود و علمای یهود خودشان را صاحبان کتاب و اولیاء خدا بدانند و هوس کنند که این بعثت در بین آنها دست به دست بشود، این هوس است؛ البته در قبال این نعمت بزرگ یک عدهای هستند که حسادت میورزند که به فرموده قرآن «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»(نساء/۵۴) یعنی به این فضلی که خدای متعال به نبی اکرم و اهل بیت عنایت کرده آنها حسادت میورزند و تلقی شان این است که باید این حقیقت در اختیار آنها باشد یعنی حتی راضی نیستند که محور دنیای مردم باشند و یک معیشت مادی برای مردم درست کنند بلکه باید محور هدایت و تعلیم کتاب و تزکیه و قرار بگیرند و چون خودشان را جزء اولیاء خدا میدانند، تلقی شان این است که ظرفیت دارند که یک امت الهی در قبال این امتی که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میسازند بسازند؛ نسبت به انبیاء دیگر هم همینطور برای خودشان یک امتی درست میکردند و لااقل در خصوص بعضی از انبیاء اینطوری بودند.
در قبال این جریان یک جریان یهود سازی است در دل امت اتفاق افتاد که در داستان حضرت موسی هم همین اتفاق افتاد و یک یهود سازیای شد و اینها مسیر امت حضرت موسی را تغییر دادند. خدای متعال داستان آنها را به صورت یک مثل ذکر میکند. اول مثل یهود امت حضرت موسی را ذکر میکند و این مثل ناظر به آن چیزی است که در امت خود حضرت رخ میدهد و یک جریان یهودی سازی است. «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین» اینهایی که خودشان را به اصطلاح عالم به کتاب میدانستند، یک جریان دیگری در مقابل حضرت موسی ایجاد کردند. داستان کلیمیها غیر از داستان یهود است، آنها که پیروان موسای کلیم هستند اهل کتاب هستند؛ ولی یهود اینطوری نیستند. داستان یهود را در قرآن ملاحظه فرمودید اما این که قرآن ذکر میکند «بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین» این مثل برای آن جمعیتی است که آیات الهی را تکذیب کردند که غرض از آیات الهی در تعبیر قرآن اوصیاء هستند. ذیل آیه ۳۹ سوره مبارکه انعام علی بن ابراهیم حدیث مفصلی نقل میکند که در پایان آن حضرت فرمودند هر کجا دیدید داستان تکذیب آیات است مقصود از آیات اوصیاء و ائمه علیهم السلام هستند. یک جمعیتی این آیات الهی را تکذیب میکنند و زیر بار نمیروند و نمیپذیرند و آیه بودنشان و چراغ راه بودنشان را تکذیب میکنند و اینها قوم ظالمی هستند.
این همان داستان یهودسازی است که در امت حضرت موسای کلیم بوده و در امت حضرت هم بوده است. اینها کسانی هستند که به فرموده قرآن «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ»(بقره/۹۶) حریص ترین آدمهابه دنیا هستند که میگویند: ای کاش هزار سال در این دنیا بمانیم. اینها دلشان در دنیاست و اسیر دنیا هستند و پایشان را از دنیا بیرون نگذاشتند و البته کتاب هم بار دوش آنها است. خدای متعال اینطور تبیین میکند که «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارا» آنهایی که کتاب را برایشان فراهم کردیم که تحمل بکنند؛ پیامبر آمده و کتاب را آماده کرد و میشد که اینها بردارند ولی برنداشتند لذا مثلشان مثل حماری است که کتاب به دوش خودش میکشد. اینها بارکش و کتاب کش هستند و کتاب فهم نیستند چون مقامات کتاب در آنها محقق نمیشود و این داستان یهود است.
«بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین» این داستان آن قومی است که آیات خدا را تکذیب میکنند؛ ظالم هستند و از هدایت خدا برخوردار نیستند لذا در ضلالت هستند. آنهایی که آیات و اوصیاء و امامی را که حامل این کتاب است تکذیب میکنند؛ مثل آنها خیلی مثل بدی است؛ مثل آنها مثل حماری است که کتاب برمی دارد. زیرا کسانی حامل این کتاب هستند که به فرموده قرآن «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»(رعد/۴۳) هستند یعنی این کتاب در وجود مقدس آنها تجلی کرده است. «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/۴۹) یعنی قرآن آیات بیناتی است که در سینه این کسانی که علم الهی و علم کتاب دارند، قرار دارد. اینهاهمان آیات و اوصیاء و ائمه علیهم السلام هستند. آنهایی که اوصیاء را تکذیب میکنند مثلشان نسبت به کتاب مثل حماری است که کتاب بر میدارد ولی بهرهای از قرآن ندارد.
این داستان همان حدیث نورانیتی است که فریقین آن را نقل کردند «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»(۱) و اینها از هم جدا نمیشوند. کسی که اوصیاء را تکذیب میکند از کتاب هم محروم میشود و نسبتش با کتاب نسبت حمار و چهارپایی است که کتاب روی دوشش است.
راه رسیدن به کتاب این است که انسان رو به آیات الهی و اوصیاء و آنهایی که حامل کتاب و عالم به کتاب هستند و کسانی که کتاب در نزد آنهاست، بیاورد. داستان این جریان یهود سازی این است که یک جمعیتی که حامل کتاب نیستند ولی کتاب بار آنهاست و ظواهر کتاب را میدانند، خودشان را صاحب کتاب و گاهی خودشان را صحابه میدانند و خیال میکنند علم حضرت نزد آنها است در حالیکه علم و اسرار نبی اکرم نزد آنها نیست؛ بلکه اسرار نبی اکرم نزد همین آیات و اوصیاء است.
این مطلب را خدا در سوره مجادله با یک تعبیر لطیفی توضیح میدهد و میفرماید «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَة»(مجادله/۱۲) یعنی اگر میخواهید بروید و با پیامبر نجوا کنید و اهل نجوا بشوید و مطالب سری پیامبر را بشنوید، یک صدقهای پیش روی نجوایتان بدهید. البته داستان نجوا داستان پیچیدهای است و اینجا میفرماید که اگر اهل نجوا هستید و واقعاً معتقدید که علم کتاب نزد شماست و اسرار این کتاب را وجود نبی اکرم به شما دادند و شما میتوانید این کتاب را در جامعه و امت اسلامی محقق کنید و کتاب به ضمیمه شما برای امت کافی است، صدقه بدهید. این را فریقین نقل کردند که جز امیرالمومنین هیچ کسی این کار را نکرده است، ایشان یک دینار داشتند که ده درهم کردند و هر بار صدقه دادند و رفتند؛ تمام که شد آیه نازل شد «أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقات»(مجادله/۱۳)، یعنی شما که خیال میکنید اهل نجوا هستید حتی حاضر نیستید این امکانات مادی را بدهید و این اسرار را بگیرید؛ آیا شما اهل سر هستید؟ آدم اهل سر حاضر است جانش را بدهد تا به اسرار برسد. ادعا میکنید اهل نجوای با پیامبر هستید. بعضیها زود اهل نجوا میشوند و میگویند که در خلوت، پیامبر گرامی اسلام به ما اینطور گفتند و این علوم را به ما دادند؛ اما اینطور نیست. شما اگر اهل نجوا هستید حاضر نیستید از امکانات ظاهریتان بگذرید تا خلوتی داشته باشید و از آن اسرار به دست بیاورید، چطور میگویید که اهل نجوا هستید. بعد این آیه نسخ و تمام شد؛ چون غرض آیه این بود که اثبات بکند پیامبر اهل نجوایی جز امیرالمومنین ندارد. در زیارت حضرت آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ النَّجْوَى»(۲)
شما ادعا میکنید علم کتاب نزد شما است؛ اما مثل شما با کتاب مثل کسی است که «حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها» کتاب فقط بار دوش شما است. کتاب نزد آیات یعنی ائمه و اوصیاء است. شما که آنها را تکذیب میکنید از کتاب برخورداری ندارید. مثل اینهایی که اوصیاء را تکذیب میکنند همان مثل یهود امت حضرت موسی است که بهرهای از کتاب ندارند و غیر از این که کتاب روی دوش آنها است کتاب کش هستند و عالم به کتاب نیستند. قرآن میفرماید شما که کتاب کش هستید و ادعا میکنید جزو اولیاء خدا هستید و این حقیقت هم در اختیار شماست و وادی ولایت الله هم وادی ولایت شما است شما ولی الله و اولیاء خدا هستید و محیط ولایت شما ولایت الله است، باید که «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدا» یعنی پایتان را از دنیا بیرون گذاشته باشید و آرزوی مرگ کنید؛ اما شما دلتان در دنیاست و چطور آدمی که دلش در دنیاست ادعا میکند در محیط ولایت الله است و هرکسی بخواهد به سمت خدا حرکت کند باید از وادی ما بگذرد. آنهایی اولیاء الله هستند که از دنیا بزرگتر شدند و تعلق به حضرت حق دارند و با مأموریت در دنیا آمده اند و الا پا در این دنیا نمیگذاشتند. آنها هستند که میتوانند این دنیا را آباد کنند و امت بسازند.
طرح دینداری مدعیان مخالف اوصیاء مقابل بیت النور نبی اکرم
بنابراین در مقابل دستگاه بعثت حضرت در یک ام القرا و با کتاب و تلاوت و تزکیه و تعلیم، یک جریان یهودسازی است. یک عدهای که آیات را تکذیب میکنند و دنبال اوصیاء نیستند و کتابی هم در اختیارشان نیست و اهل النجوا هم نیستند و فقط نسبتشان با کتاب مثل حمار است، در همین امت هم شکل خواهد گرفت. این طرح شیطان و شیاطین در مقابل انبیاء است که می خواستند یک امت الهی بسازند و اینها میآیند یک چنین طرحی راه میاندازند. آدمهایی که از کتاب دستشان خالی است و اهل دنیا هستند، اگر ادعای دینداری هم میکنند دینشان دین آخرت گریز است که با لقاء الله نسبتی ندارد و فراری از لقاء الله هستند.
مختصات دعوت آنها این است که اگر آنها بخواهند مردم را دعوت کنند؛ به دنیا دعوت میکنند. خدای متعال در یکی از فرازهای سوره همین مطلب را بیان میکند که یهود امت حضرت موسی تخطئه میشوند. اینها ادعا میکردند ما از اولیاء خدا هستیم و این کتاب باید به ما داده بشود و پیغمبر و اوصیاء باید از ما باشند؛ اما قرآن تخطئه میکند که شما که دلتان در دنیا است و کتاب بار دوشتان است و این مثل آن کسانی است که آیات را تکذیب میکنند.
در امت حضرت هم یک یهودسازی میشود یک جریانی که یَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّة هستند کتاب سازی میکنند؛ در حالیکه از قرآن برخوردار نیستند و نسبت آنها با قرآن «کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین» است. آنها اهل تکذیب آیات و ظالم هستند و قوم ظالمی که خودشان هدایت نشدند چطور میتوانند چراغ هدایت دیگران باشند. دلشان در دنیا است و اگر جامعه را به آنها بسپاری یک جامعه دنیاگرا درست میکنند و مردم را اسیر دنیا میکنند؛ چنانچه الان این اتفاق افتاده و در امت حضرت این جریان آشکار است. حد فهمشان دنیاست.
بعد از این جریان خدای متعال یک مطلب دیگری را بیان میکند که یکی از فرازهای مهم سوره است. در مقابل این پیامبر گرامی که آمده تا یک امت بسازد و تعلیم کتاب و تزکیه بکند یک جریانی شکل میگیرد که جریان یهودسازی است و به تعبیری جریان یک عده اهل دنیا است که یک ظاهری از کتاب میدانند و خودشان را همه کاره میدانند و میخواهند هدایت هم روی دوش آنها باشد و آنها امت را برسانند؛ آنها امامت کنند و آنها امت را هدایت کنند.
در مقابل آنها قرآن دستور میدهد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» آنها میخواهند جمع دور و بر حضرت را پراکنده و دور خودشان جمع کنند قرآن میفرماید شما وقتی این پیامبر گرامی اسلام یک یوم الجمعهای شما را آنجا جمع میکند روزی است که باید بر محور او جمع بشوید و بعد از آنجا منتشر بشوید. این تجمع هم برای اقامه صلات است و این اقامه صلات هم خیلی مهم است؛ یعنی یک امر سادهای نیست اگر این نمازی که محور و امام جماعتش وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم هستند به پا شد، هم بت پرستیهاکنار گذاشته میشود و هم معیشت مردم درست میشود.
قرآن در داستان حضرت شعیب نقل میکند که وقتی آنها را دعوت میکرد به حضرت عرض میکنند که «أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشؤُا»(هود/۸۷)، یعنی آیا نماز تو اقتضاء میکند که ما بت هایمان را کنار بگذاریم و این فرمان از نماز تو بر میخیزد؟! ما هر طوری دلمان میخواهد اقتصاد و معیشتمان را اداره میکنیم. نماز میگوید که بازارتان باید بازار خاصی باشد و چه جور زندگی و تجارت بکنید. تجارت خاص همینطور است زیرا «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّین» و اگر این صلات به پا شد و خیمهای درست شد که در این خیمه بنا شد زندگی کنیم بازار هم بوی نماز باید بدهد و نمیشود هم نماز بخوانی هم بت کده بروی؛ البته ممکن است یک عدهای نماز بخوانند و مشرک هم باشند کما این که خیلیهاهستند و شرک در ولایت دارند؛ ولی اگر آن خیمه و آن نمازی که پیامبر اقامه میکند و امام جماعتش حضرت هستند یعنی بر محور امام اقامه میشود به پا شود در این خیمه بت پرستی نیست.
در خیمهای که محورش امام است و بر مدار صلات به پا میشود، خوابش هم ذکر است بازارش هم ذکر است. اگر بیت النوری به پا شد چنانچه در آیات مبارکات سوره نور توضیح داده شد «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال»(نور/۳۶) این حقیقت کتاب این حقیقت نور الهی این حقیقت نبوت حقیقت نورانیت نبی اکرم و اهل بیت در یک خانههایی است که اجازه رفعت در آن خانهها داده شده و آدم از آنجا میتواند به سمت عوالم بالا و سماوات حرکت بکند و سماواتی بشود و میتواند از این عالم در عوالم بالا برود و به سمت خدای متعال تقرب پیدا بکند. اجازه ذکر در این خانههاداده شده است. کسی که در این خانههارفت «یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال» است. «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه»(نور/۳۷)؛ یعنی یک شخصیتهایی دراین خانههازندگی میکنند که شب و صبح خدای متعال را تسبیح میکنند شخصیتهایی هستند که هیچ تجارت و هیچ بیعی آنها را از ذکر خدا غافل نمیکند و بازارشان هم مسجد میشود. حضرت آمدند و قیام کردند و بر محور خودشان صلات و ذکر و توجه به حضرت حق به پا شد که عمود خیمه زندگی است و یک امتی زیر خیمه صلات و ذکر زندگی کردند و اگر بازار در بیت النور نبی اکرم به پا شد تجارتشان هم تجارت دیگری است؛ و نه فقط بتها فراموش میشوند بلکه بازار هم بازار دیگری میشود.
آنها میگفتند که «یا شعیب أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشؤُا» آیا این نماز اقتضائش این است که ما بت پرستی را کنار بگذاریم؟! بله همینطور است؛ نماز پیغمبر همینطور است. ما هر طوری دلمان بخواهد در اموالمان دست میبریم اما نماز پیامبر خدا اقتضائش این است که ما بازارمان هم باید بازار متناسب با نماز باشد. بازار اهل صلات بازاری است که فرع بر صلات است و اتفاقاً در همین آیات هم توضیح داده شده است.
کار دشمن این است که یهودسازی میکند؛ یعنی یک جریانی درست میکند که میخواهد از حول این پیامبر مردم را متفرق کند تا یک جای دیگری جمع بشوند و یک جور دیگری زندگی بکنند. پیامبر آمده تا از امیین بر محور کتاب و آیات و تزکیه و تعلیم یک امت بسازد و آنها هم میخواهند یک جور دیگر امت بسازند. خدای متعال میفرماید که در مقابل طرح آنها «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» یعنی این پیامبر یک یوم الجمعهای دارد که شما را جمع و دعوت به صلات میکند؛ وقتی ندای صلات داده شد با تمام وجود تلاش کنید چون فرصت کوتاه است؛ چنانچه در روایات آمده که سعی کنید چون روز جمعه روز مضیق است و اگر خودتان را آماده نکنید فرصت کم است و از یوم الجمعه جا میمانید. در روایت دارد «یوم الجمعه یوم مضیق»(۳) خیلیها مقدمات را در پنج شنبه آماده میکردند تا به یوم الجمعه برسند. یوم الجمعه روز فوق العادهای است یک کار بسیار بزرگی باید در آن اتفاق بیافتد و فرصت هم برای این کار کم است. باید بروید در این نماز شرکت کنید و وقتی میگویند نماز بخوانید با تمام توان فرصت را مغتنم بشمارید و سعی کنید کوتاهی نکنید؛ اهل سعی باشید تا به جمعه برسید. جمعه صلات است و میگویند که بیایید در این نماز شرکت کنید و شما با همه وجود به سمت ذکرالله حرکت کنید.
باطن صلات ذکر است و باطن این ذکر خود رسول است. قرآن میفرماید «قد انزلنا الله الیکم ذکرا رسولا»(طلاق/۱۰) ذکر خود حضرت است. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»(طه/۱۴) را حضرت فرمود ذکر ما هستیم. ذکر امام است و صلات انسان را به امام میرساند با امام باید به سوی خدا رفت و الا نماز بدون امام کسی را به جایی نمیرساند. ذکر خود حضرت بود و مکرر در آیات قرآن از حضرت تعبیر به ذکر شده است. «قد انزلنا الیکم ذکرا رسولا» ما یک ذکری به طرف شما نازل کردیم یعنی یک پیغمبر این خود ذکر است «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(رعد/۲۸) اگر بخواهید به اطمینان قلب برسید فقط با ذکرالله است که در روایت فرمودند: «الا بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم تطمئن القلوب و هو ذکر الله و حجابه»(۴) لذا ذکرالله حضرت است. ای مومنین، کسانی که یهود امت هستند و مثلشان مثل یهود امت حضرت موسی است و دنیاگرا هستند شما را از این موهبت الهی که این پیامبر برای شما آورده محروم و متفرق نکنند و جمع شما را از بین نبرند و نشکنند انفضاض ایجاد نکنند.
تفاوت تجارت در دستگاه بنیامیه با بیت النور نبی اکرم
بنابراین این پیامبر یک طرح و یک یوم الجمعهای برای تجمع شما دارد که یوم مضیقی است و به تعبیر روایات باید با سرعت و سعی بروید و خودتان را به این یوم الجمعه و به ذکر الله برسانید. «فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْع» به سمت این پیغمبر رفته و دور او جمع بشوید و بیع را رها کنید چون این وقت، وقت بیع و خرید و فروش نیست؛ حتی خرید و فروش حلال از نظر فقهی هم فقها فتوا دادند که حرام است؛ زیرا وقت ندا برای صلات، زمان بیع نیست. باطن آیه هم تقریباً معنا میشود. این بیع را باید رها کنید زیرا وقت حرکت به سمت حضرت است.
«فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» یعنی بروید و این صلات را درک بکنید و ذکرتان را از این پیامبر بگیرید و اهل ذکر بشوید و این تجمع را شکل بدهید. آدمهای ساخته شده در این تجمع و به ذکر رسیده بروند و از این جا منتشر شوند که این انتشار از محور ذکر است. اول باید به محور ذکر گره بخورید و اهل ذکر و نورانی بشوید و این صلات در وجود شما به پا بشود و بعد منتشر بشوید و دنبال فضل خدا بروید.
این همان دنبال زندگی رفتن است؛ اما انسانی که وقتی دنبال زندگی میرود دنبال معامله و خرید و فروش سود است و در واقع انسان بازار است و دنبال منافع شخصی و دنیایی است، این یک کار میکند و آن کسی که دنبال معیشتش است اما این معیشتش بعد از تجمع حول رسول و رسیدن به ذکر و اقامه صلات و رسیدن به آن رزقی است که یوم الجمعه این پیامبر تقسیم میکند، و انتشارش هم انتشار از ذکر است، بازارش هم مسجد و تجارتش هم ابتغای فضل است و نمیخواهد سینه دنیا را بدوشد و رقابت بر سر دنیا نیست. دنبال سودجویی نیست و میفهمد که همه مهمان خدا هستند. او هم دنبال فضل خداست و تجارتش ابتغای فضل میشود چون تجارتی است که بعد از نماز جمعه و رسیدن به ذکر و ابتغای فضل است، این ابتغای فضل شما را از خدا غافل نمیکند و بر عکس، این تجارت مانع ذکری نیست؛ این بازار با مسجد یکی است. اما اگر بیع پیش روی صلات قرار گرفت مسجد هم بازار میشود. فرقش همین است که حضرت میخواهد بازار را هم مسجد کند و عالم محیط پرستش خدای متعال و محیط ذکر و محل صلات بشود و بازارش هم ابتغای فضل و محل ذکر بشود. بیت النوری به پا کند و کسانی که در این بیت النور هستند «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه»(نور/۳۷) یعنی زندگیشان موجب غفلتشان نمیشود. زندگیشان بر مدار صلات و ذکر و رسول است. تازه وقتی در بازار هم میروند «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» یعنی اهل ذکر کثیر هستند و بازارشان هم محیط ذکر کثیر است. اینها به فلاح میرسند.
این مسیر حرکت با حضرت است. آنچه که دشمن میخواهد این است که یک بازاری بر محور سود و منافع درست کند؛ همین چیزی که امروز به اسم بازار است. در دنیای مدرن امروز همه انسانها سودجو و منفعت طلب و دنبال منافع شخصی خودشان هستند؛ حالا ممکن است در کنار این دستگاه بنی امیه یک مسجدی هم بزنند تا مردم بیایند بعد از بازارشان در مسجد یک خم و راستی هم بشوند. این بازار این مسجد توجیه آن بازار است که مسجدش هم محیط لعب و لهو است.
بنابراین دستوری که به ما داده شده این است که یک جریان بیعی است و یک یوم الجمعهای حضرت دارد که در یوم الجمعه باید بیع را رها کنی و سراغ حضرت و رو به حضرت «فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّه» فرصت کم است و درک این ذکر و رسیدن به پیامبر گرامی اسلام و از سفره حضرت برداشتن و بزرگ شدن و از ذکری که حضرت آورده خوردن و متصل شدن به وادی نور پیغمبر گرامی اسلام، کار سادهای نیست و وقتی بهرهتان را گرفتید منتشر شوید. بعد از انتشاری که بر محور این تجمع است هیچ وقت دیگر از حول او جدا نمیشویم و این ذکری که به شما داده با شما است که دنبال ابتغای فضل میروید و بزرگتان میکند. بازارتان هم وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیرا میشود و اینطوری شما به فلاح و رویش میرسید.
نقطه مقابل را هم قرآن توضیح میدهد که «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا» میفرماید پیامبر گرامی اسلام وقتی تجارت و لهو را میبینند از اطرافت پراکنده میشوند و تجمع شکسته میشود و در حالیکه شما قیام کردید و ایستاده و خطبه میخوانید و بناست بقیه دور شما جمع بشوند تا آنها هم قائم بشوند و میخواهی زیر بال همه را بگیری و همه را از سر سفره شیطان و دنیا بلند کنی تا همه قائم لله بشوند؛ اما به جای این که دور شما جمع شوند و از سر سفره دنیا برخیزند وقتی تجارت و لهو را میبینند پراکنده میشوند و تو را ایستاده رها میکنند. پیغمبر ما به آنها بگو «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقین» آنچه نزد من است همان ما عندالله است و آنچه که در محضر خداست از لهو و تجارت بهتر است و خدای متعال رازق بهتری است و بقیه نمیتوانند چیزی به شما بدهند.
«و الله خیر الرازقین» نه این که دیگران هم رازق هستند و پیغمبر خدا هم رازق است؛ بلکه خیر الرازقین یعنی خدای متعال به بهترین نحو بندهاش را اداره میکند؛ نه اینکه دیگران رازق هستند و او رازق بهتر است. رازق بودن او بهترین نوع رازقیت است. منت نمیگذارد و جوری به ما روزی میدهد که ما اصلاً نمیفهمیم از دست چه کسی میگیریم. به کافرها یک جوری روزی میدهد که روزها سر سفره او نشستند و او را انکار میکنند. قرآن میفرماید «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُون»(زخرف/۳۳) اگر شما مومنین تحمل میکردید از دینتان بر نمیگشتید با آنها همدین و هم امت نمیشدید بیش از این به آنها میدادیم اینها که کافر للرحمن هستند و سر سفره من نشستند. در دعای ابو حمزه میفرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِی» یعنی خدایی را حمد میکنم که من را به خودش واگذار کرد و کریمانه این کار را میکند و من را به مردم واگذار نکرد که اگر هم چیزی هم به من بدهند من را تحقیر کنند. خدای متعال اگر بنده را یک جایی واگذار کند، تحقیر میشود. خدای متعال حتی فرزند را به پدر و مادر واگذار نمیکند وقتی فرزند به دنیا میآید از قبل محبت و اشتیاق را را در دل مادر میاندازد که کریمانه او را بزرگ میکند که اگر او رها کند کاری برای او نمیکنند. او خیر الرازقین است؛ یعنی به بهترین نحو بنده اش را اداره میکند. اصلاً رزاقیت از این زیباتر نمیشود. خیر الرازقین مقایسه با دیگران نیست اصلاً رازقی نیست؛ قرآن میفرماید که دنبال چه کسی میروید؟! رزق هم میخواهید اینجاست.
ما عندالله یعنی ما عند الرسول یعنی محضر این پیامبر محضر خداست، شما محضر خدا را رها میکنید و دنبال لهو و لعب میروید؟! اگر رزق هم میخواهید بهترینش در سفره پیامبر است و ما سفره پیامبر را سرشار کردیم. همه انبیاء و همه ملائکه مقربین سر این سفره هستند. شما سفره انبیاء و ملائکه را رها میکنید و سراغ شیاطین میروید؟
طرح شیاطین در مقابل حضرت؛ انفضاض امت از حول پیامبر
نکتهای که در این آیه است شاید این است که طرح و برنامه حضرت صلات است و تجمع حول حضرت و رسیدن به ذکر و از سر سفره حضرت برخوردار شدن و بما عندالله رسیدن و بهره بردن از آن خزائنی است که در نزد خدا است. پیامبر وقتی روز جمعه از آن خزائن باز میکند، برای ما آن درها گشوده میشود. طرح شیطان و طرح این یهودی که در امت شکل میگیرد این است که به جای این که مردم جمع بشوند بر سر این سفره و از ما عندالله برخوردار بشوند، میخواهند یک لهو و تجارتی به پا بکنند که مردم را از دور این پیامبر رها کنند؛ در حالیکه این پیامبر تنها ایستاده است. شاید یکی از جملات کلیدی که در فهم این سوره موثر است و در سوره منافقون هم تکرار شده همین داستان انفضاض به معنی شکستن جمع و پراکنده کردن جمع است. حضرت یک یوم الجمعهای دارند در این یوم الجمعه میخواهند همه را جمع بکنند و در محضر خدا بیاورند و ما عندالله و سفره رزق الهی را برایشان پهن کنند و مائده آسمانی در این سفره بگذارند. اگر یک بار برای امت حضرت حضرت عیسی نازل شد، اما هر جمعه پیامبر این مائده آسمانی را نازل میکنند و به بهترین وجه خدای متعال اهل این صلات جمعه را روزی میدهد و از آن رزق هایی که در خزائن خودش و در ما عندالله است اداره شان میکنند.
در زیارت حضرت ابالفضل سلام الله علیه میخوانید: «الرَّاغِبُ فِیمَا زَهِدَ فِیهِ غَیْرُه» یعنی رغبت در آن ما عنداللهی دارند که دیگران نسبت به آن زاهد و فارغ هستند. حضرت هر جمعه این ما عندالله و این سفره را پهن میکند تا شما بنشینید و از این رزق برخوردار شوید و بعد منتشر بشوید و دنبال ابتغای فضل بروید و سر سفره خدا بنشینید و همه عمرتان از سر سفره او بخورید و از دست شیاطین و واسطهها نگیرید؛ بلکه از دست خدا بگیرید و مشرک نباشید و حتی بازارتان را هم مسجد کنید.
طرح دشمن این است که یک لهو و تجارتی به پا میکند. وقتی حضرت برای نماز جمعه ایستادند، آنها میآمدند در جمع و بازار راه میانداختند و بعد کنار این تجارت لهو هم به پا میکردند و طبل و دهل هم میزدند طوریکه جز دوازده نفر نماندند و همه رفتند و مشغول به جمعه بازار شدند.
ظاهر آیه این است که یک جریان لهو و تجارتی راه میاندازند و نماز جمعه را تعطیل میکنند و این تجمع را به هم میزدند انفضاض ایجاد میکنند و این تجمع را پراکنده میکنند. خدای متعال توبیخ میکند و میفرماید که شما مومنین وقتی پیامبر شما را دعوت به تجمع میکند حول او که نبی اکرم و ذکرالله است جمع شوید و در محیط ذکر بروید و سفره او را درک کنید. حضرت در جمعه ما عندالله را از آن عالم برای شما تنزل میدهد. شیاطینی که شما را به لهو و تجارت دعوت میکنند، این کاره نیستند.
اشاعه گوساله پرستی در امت نبی اکرم
سوال این است که آیا این داستان نماز جمعه است یا اینکه قرآن از یک مطلب بزرگتری پرده بر میدارد؟! یک روایت فوق العادهای است که ان شاء الله این روایت را کلمه به کلمه ترجمه میکنم. روایت در باب یوم الجمعه خیلی فوق العاده است. داستان این است که پیامبر گرامی اسلام آمدند تا یک امتی بر مدار کعبه و مکه و کتاب الهی و تلاوت و تزکیه و تعلیم بسازند. یک یوم الجمعهای دارند که یوم الذکر است و در این فرصت تنگ دنیا در ظرف کوچک دنیا حضرت رزقی از آسمان میآورند که اصلاً جای آن اینجا نیست؛ اما این پیامبر آن را آورده و درهای آن اسمان به روی این پیامبر باز میشود. ایشان میخواهند ما را وارد یک عالم دیگری بکنند که وقتی وارد آن عالم شدیم، تجارت هم معنای دیگری پیدا میکند. ما عوالمی داریم تا روی عالم ارض آمدیم و این پیامبران آمدند ما را از عالم ارض در سماوات ببرند یعنی در همین دنیا که هستیم به عالم سماوات برویم و دنبال ارتقاء فضل باشیم و از ما عندالله و از بهترین رزقها برخوردار بشویم. چون والله خیر رازقین است.
شاید یک کنایهای که در این تعبیر است این است که اگر دور این پیامبر جمع شدید بهترین رزقها در این سفره به شما داده میشود و این طرحی است که هست. آن طرف هم میخواهد ما را از این فضای سماوات و ذکر و ما عندالله و آن رزقهای بهتر بیاورد و در عالم ارض و در زمین نگه دارد؛ چون خودش بیشتر از این درک نمیکنند زیرا خودشان «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاة»(بقره/۹۶) یعنی حریص ترین مردم به دنیا هستند. نگاه نکنید که صحبت از کتاب میکنند و به ظاهر دیندار هستند، نگاه نکنید خودشان را اهل الکتاب میدانند؛ اینها حریصترین مردم بر دنیا هستند و کسانی هستند که سیر امت را به سوی گوساله سامری میبرند. که داستانش در سوره بقره آمده است. آنها عهدها را میشکنند و گوساله سامری به پا میکنند. اینها گوساله پرست هستند و میخواهند شما هم گوساله پرست بشوید. اینها طلاها را جمع کردند و سامری هم این طلاها را تبدیل به گوساله کرد، اثری هم از ردپای جبرئیل سلام الله علیه داشت که استفاده کرد و این گوساله سر و صدایی هم پیدا کرد و آوازی داشت و میخواند و دور خودش جمع میکرد.
داستان این است و مگر داستان امروز غیر از این است؟! این بازار مکاره دنیا را درست کردهاند که دعوت انبیاء کنار رفته و همه آن بیع و تجارت و بازار بورس شده مگر غیر از همان بازار یهود است و مگر کار یهود این امت نیست. مگر یهود همین امت به بنی امیه منتهی نشد که حضرت در باب بعضی از آنها در نهج البلاغه میفرماید «کَفٌّ یَهُودِیَّة» مگر همینها بساط امپراطوری را به پا نکردند که بعد هم رفت در اروپا و بازسازی شده و همین شده که میبینید؛ این همان داستان یهود این امت است. خیلی از آنها هم ممکن است دعوت به نماز کنند و خودشان را اهل کتاب هم میدانند و کتاب خدا را هم معنا میکنند و میگویند: اسلام نگفته که دنبال دنیا نباشید!
چه زمان اسلام گفته دنبال دنیا باشید؟ اسلام قطعاً گفته دنبال دنیا نباشید. اسلام میخواهد دنیای آدم هم آخرت باشد؛ اسلام میخواهد بازار انسان هم مسجد باشد. اسلام گفته هم دنیا هم آخرت؟! اسلام فقط گفته خدا؛ و البته آنهایی که منکر آخرت هستند این توحید را نمیپسندند و به فرموده قرآن «وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُون»(زمر/۴۵) وقتی میگویید: فقط خدا، آنهایی که دنیا گرا هستند متنفر میشوند؛ اما آنهایی که بزرگتر از دنیا شدند؛ خوشحال میشوند. «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُورا»(اسراء/۴۵) پیغمبر ما شما که قرآن میخوانی بین آنها و کسانی که دنیا گرا هستند یک پردهای میافتد که دیده نمیشود ولی حجاب است.
آنها از این رزق برخوردار نیستند. اگر هم کتابی داشته باشند این کتاب بار آنها است نه رزق آنها و فقط خستگیش روی دوششان میماند و اگر این کتاب را بردارند خیلی راحت تر و سبک بال تر راه میروند چون رو به دنیا و مثل چهارپا و «یَمْشی عَلى أَرْبَع»(نور/۴۵) هستند. اینها چهارپایشان رو به دنیا است و سرشان به طرف دنیا فرود آمده و اگر این بار را از روی دوششان برداری سبک بالتر به طرف دنیا میروند.
کار حضرت این است که دعوت به جمع و جمعه میکنند که در این جمعه صلات به پا میشود و خیمهای درست میشود که همه زندگی مردم زیر این خیمه خواهد بود؛ عالم با این صلات بیت الذکر میشود و ذکر هم که خود حضرت هستند البته حول حضرت حول فیزیکی نیست؛ چنانچه خیلیها به ظاهر حول حضرت بودند ولی در بیت حضرت و وارد محیط نور و ولایت حضرت نشده بودند.
حول حضرت بیت النور درست میشود و نازله وجود مقدس حضرت در این عالم بیت النور است والا او که مثل نور خدا و قلبش مشکات نور الهی است؛ اما وقتی پایین میآیند حول این پیامبر بیت النور و بیت الذکر درست میشود. در این بیت الذکر تجارت است ولی تجارت ابتغای فضل و همراه با ذکر کثیر است.
شما الان در بازار روز دنیا همین را ببینید؛ کنار کعبهای که نماد بندگی و خضوع و خشوع است، نماد تمدن مادی امروز برجی ساخته که سایهاش روی کعبه بیافتد. آیا اینها اهل این بیت و مکی و امیین هستند؟ ولو هرچه هم دلشان بخواهد نماز بخوانند، نماز چیزی را حل نمیکند.
در مقابل طرح حضرت آنها لهو به پا میکنند. آنها کارشان این است تجارت و لهو درست میکنند. روایتی را که جلسه آینده محضرتان تقدیم میکنم باطن آیه را معنا میکند. این ظاهر آیه بود که کار حضرت این است و کار دشمن هم لهو و تجارت به پا کردن است. محیط بیرون از محیط ذکر، تجارت لهو است؛ یعنی خود تجارت هم لهو است؛ اما داخل محیط ذکر تجارت هم صلات و ذکر وتجارت عین بندگی است. خوابش هم ذکر است. چنانچه فرمودند که اینها میخوابند اما خدای متعال خوابشان را بیداری حساب میکند و به فرموده قرآن «قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُون»(ذاریات/۱۷) چون اهل الذکر و در محیط ذکر هستند، در این محیط خواب انسان هم ذکر است. به قول یک آقایی اگر مجتهد شدی بخوابی هم میگویند مجتهد خواب بوده ولی وقتی مجتهد نیستی بیدار هم باشی ولو کتاب ورق بزنی هم چیزی حل نمیکند. یا وقتی عالم به طب شدی بخوابی هم طبیب هستی. ولی اگر طبیب نباشی حالا بنشین پشت میز و نسخه بنویس کسی اینطور طبیب نمیشود.
یهود امت نسخه بدلی درست میکند. کتاب هم دارد و حمل کتاب هم میکند اما میخواهد انفضاض ایجاد کند و این امت را پراکنده کند و یک امت دیگری حول بیع و تجارت و لهو درست بکند یک مسجدی هم کنار آن بازارش هست که در آن خم و راست میشوند. کار سیدالشهداء هم همین است در زیارت ایشان است که «اشهد انک قد اقمت الصلاه و اتیت الزکاه» حضرت این نمازی که وجود مقدس نبی اکرم محورش هستند را به پا کرده است. السلام علیک یا اباعبدالله...
____________________________
پی نوشتها:
(۱) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص: ۴۱۵
(۲) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۴، ص: ۵۵۹
(۳) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۳، ص: ۴۱۵
(۴) تفسیر العیاشی، ج۲، ص: ۲۱۱
/۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس