ناآگاهی یا ناتوانی؟
به گزارش خبرگزاری رسا، یکی از نمایندگان مجلس جناب علی مطهری، در اظهارنظری مقصر وضعیت کنونی ریال را سپاه پاسداران به جرم موشکپراکنی به سمت داعش و سایر دلواپسان و منتقدان برجام معرفی کردهاند. این نماینده محترم مردم که در فراکسیونی متشکل از میوههای درخت «تَکرار» حضور دارند با عملکرد خود در جریان نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی اخیر، معنای جدیدی به مفهوم وکیلالدوله در ایران امروز بخشیدهاند. در این نوشته سعی میکنیم به اختصار به این مساله بپردازیم.
در حال حاضر دو دیدگاه کلی در میان سیاسیون و یک دیدگاه کلی در میان تحصیلکردگان اقتصاد درباره افزایش بسیار زیاد «نرخ ارز» و «سقوط ارزش ریال» وجود دارد. ما در این دستهبندی اقدام به یک سادهسازی کردهایم و تفاوتها در تحلیلهای مختلف را برای توجه دادن به مفهوم مشترک و محوری تحلیلهای موجود درباره نرخ ارز از قلم انداختهایم. این سادهسازی صدالبته در یک بحث دقیق و فنی پیرامون این مساله موضوعیت نخواهد داشت اما در سطح تحلیلی که ما در یک روزنامه میتوانیم به آن بپردازیم و برای روشن کردن نکته محوری بحث این نوشته درباره ناکارآمدی ذاتی نخبگان تگ شده به دولت، کفایت خواهد کرد.
اقتصاددانان ایرانی با همه تمایزاتی که دارند، در زمینه جهش نرخ ارز بر این مساله اتفاقنظر دارند که محرک اصلی این وضعیت حجم بسیار بزرگ نقدینگی در کشور است. عدهای از سیاسیون در کشور هم همین نظر را پذیرفتهاند اما عده دیگری که در رأس آنها اعضای «فراکسیون امید»، بخش بزرگی از «اصلاحطلبان» و «حامیان و اعضای دولت محترم تدبیر و امید» قرار دارند، کماکان به قرائتهای مختلف در حال تکرار همان چیزی هستند که جناب علی مطهری بیان داشتهاند.
اما دسته اول به اتکای آمار و ارقام و بینات اظهرمنالشمس به این مهم اشاره میکنند که حجم نقدینگی در 5 سال زمامداری جناب روحانی تقریبا 3 برابر شده است. یعنی در عرض 5 سال تقریبا هزار هزار میلیارد تومان به نقدینگی در کشور افزوده شده است. این نقدینگی که تا قبل از پاییز سال 96 به شکل عمده در قالب «شبهپول» بود، پس از تصمیم نابهنگام بانک مرکزی برای «کاهش نرخ بهره سپردههای بانکی به 15 درصد»، آرامآرام راه بازارهایی با بهرهوری بالاتر را در پیش گرفت و زمستان همان سال نخستین نشانههای حضور خود را با یک شوک ارزی بروز داد.
صاحبان سپردههای بزرگ به روشنی بسیار جلوتر از دولتمردان متوجه ناممکن بودن ادامه میهمانی نرخ بهره بانکی بالا شده بودند. پرواز دلار از زمستان سال پیش شروع شد، درست زمانی که تعلیق تحریمهای آمریکا برای یک دوره 4 ماهه توسط رئیسجمهور آمریکا تمدید شده بود و هیچ تصوری درباره بدعهدی آمریکا در عدم تمدید آنها در بهار 97 در دولتمردان تدبیر و امید و بین فعالان اقتصادی و صاحبان سپردههای کلان همسو با دولت وجود نداشت. صاحبان سرمایه مالی در ایران اما همانگونه که اشاره شد بهروشنی از ناممکن بودن ادامه سیاست انقباض مالی دولت آگاه شده و ته آن را برآمده تشخیص داده بودند. میهمانی تمام شده بود و بانک مرکزی با کاهش نرخ بهره به 15 درصد رسما پیام روشنی به صاحبان سپردهها در این رابطه منتقل کرد.
آن زمان کارشناسان اقتصادی این کار بانک مرکزی را با توجه به یک رشته دلایل فنی غلط و صدالبته دیرهنگام توصیف کردند اما گویا بانک مرکزی به کفایت ذخایر در دسترس ارزی خود برای کنترل فشار نقدینگی در بازار ارز و طلا اطمینان داشت؛ اطمینانی که حوادث زمستان 96 و بهار و تابستان 97 حکایت از بیمورد و غلط بودن آن دارد. پس مساله بهروشنی بیربط به بازگشت تحریمهای آمریکاست. این، در کنار این واقعیت که هنوز تحریمهای معلق شده آمریکا بازنگشتهاند و آبان ماه این اتفاق به شکل کامل رخ خواهد داد، نشانه محکم دیگری بر بیاساس بودن تصور عدهای از سیاسیون در رابطه با نقش تحریمهای آمریکا- که آنها حاصل موشکپراکنی سپاه و نقد منتقدان میدانندش! در این بیثباتی شدید ارزی است.
اگرچه برجام در حوزه تسهیل فعل و انفعالات مالی آورده خاصی برای ایران نداشت و به اعتراف رئیس سابق بانک مرکزی، آورده آن برای ایران در این زمینه تقریبا هیچ بود اما دولتمردان و سیاسیون همراه آنها چیزی برخلاف این را به خورد افکار عمومی میدادند و برای مقاصد داخلی، چیزی که نبود را به مسالهای با حضوری پرقدرت تبدیل میکردند و حالا هم رفع شرایط آسانی را که از ابتدا هم موجود نبوده به موشکپراکنی و کارشکنی عدهای در داخل نسبت میدهند. این فرافکنی بزرگ هیچ تاثیری بر آنچه در عالم واقع رخ میدهد نخواهد داشت و تنها فایدهای که برای دولت دارد، فراهم ساختن زمینهای برای گریز از بار مسؤولیت عملکرد ضعیف و غلط اقتصادی آن است.
یک تصور غلط و یک فراواقعیت در افکار عمومی با تبلیغات انتخاباتی دولت تدبیر و امید در اذهان عدهای از مردم شکل گرفته بود که مشکل اساسی کشور ما بعضی رویکردهای سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی است که در سطح بینالمللی غیرقابلقبول و تنشزا هستند. تعطیل این رویکردها در نگاه آنها باعث ایجاد یک فضای تقریبا عادی در اتمسفر سیاسی و اقتصادی ایران میشد؛ برنامهای که با برجام به حد اعلای خود رسید و لااقل مهمترین چالش قدرتهای خارجی با ایران را به واسطه انهدام تقریبا کامل برنامه هستهای ایران از میان برداشت اما حاصل همان تقریبا هیچی بود که رئیس سابق بانک مرکزی به آن اعتراف کرد.
در کنار این فراواقعیت، یک تصویر غلط دیگر نیز در همه سالهای گذشته تبلیغ شده و آن توانمندی، درایت، تدبیر و کارآمدی بسیار زیاد نخبگان جمع شده بر گرد دولت تدبیر و امید است. این تصور و تبلیغ که امروز بیاساسی و لاف گزاف بودن آن برای مرده و زنده این ملت معلوم شده است، هنوز در اذهان دولتمردان و متحدان داخلی آنها یک انگاره بیخطاست. علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی هنوز متوجه نشده آنچه در ایام انتخابات دورههای یازدهم و دوازدهم ریاستجمهوری به خورد افکار عمومی داده شد، یکسری ادعاهای پوچ و بیاساس بیش نبوده است.
جناب ایشان تمام این تبلیغات را کماکان باور دارند و نمیخواهند بپذیرند مشکل کنونی کشور، ناکارآمدی و ضعف بنیادین امثال ایشان است؛ ضعفی که بهترین بینه آن مقاومت شدید ایشان به فهمیدن واقعیت مسائل کشور است. کسی که غول یکهزار و 600 هزار میلیارد تومانی نقدینگی را که 70 درصد آن در 5 سال اخیر و به واسطه سیاستهای انقباض مالی دولت تدبیر و امید و سیاست سالمسازی نقدینگی تیم اقتصادی دولت شکل گرفته است، در جریان تنش ارزی اخیر که کماکان در جریان است بیاثر میداند، بیش از آنکه ناآگاه باشد، ناتوان است؛ ناتوان از ایجاد یک تصویر کلی و صحیح از آنچه در کشور در حال روی دادن است.
این ناتوانی ذاتی که معلول رشد گلخانهای به واسطه قواعد بدوی تحرک سیاسی است، بزرگترین بلایی است که گریبان این ملت را گرفته است. شوربختی اینجاست که نمایندگان تهران در مجلس شورای اسلامی هم دستهجمعی در باد این ناتوانی ذهنی خوابیدهاند و هنوز هیچ نقش و تقصیری برای دولت متبوعشان در کشور قائل نیستند. آنها که حاصل تَکرار میکنیم هستند، هنوز همه مسائل را با نگاهی حقیر به سیاستبازیهای پارلمانی مینگرند و در شرایطی که یک غضنفر توانمند از میان آنها در حال شخم زدن کشور و پاشیدن تخم یأس و ناامیدی و نارضایتی است، به دنبال پیدا کردن مارادوناهای داخلی هستند.
ناتوانی در فهم مساله، در کنار فلج مغزی که به ایجاد توهمات کودکانه و بسیار سست و بیپایه و خندهدار درباره دلایل استمرار و تقویت فشار آمریکا بر ایران پس از برجام منجر شده است، این بزرگواران را به تولید شطحیات واداشته است. متهم کردن سپاه و نیروهای مسلح کشور و مقصر دانستن آنها در سرکوب داعش و استفاده از موشک برای انهدام مواضع آن فقط و فقط از فلج مغزان متوهم برمیآید. به صد دلیل میشود احمقانه بودن این تحلیل را ثابت کرد که ما در این مختصر به یکیـ دو مورد از آن اشاره کردیم.
گلدانهای رشد کرده در فضای گلخانهای سیاست در ایران تاب تحمل شرایط پیچیده را ندارند و مغزهای آنها تنها به کار ایجاد چنین محتوای مبتذل و احمقانهای خواهد آمد. این حماقت منتشر، بزرگترین متحد استراتژیک آمریکا در درون ایران است که بسیار به آن امیدوار و دلخوش است. ادعای ترامپ و اطمینان او از حاضر شدن دوباره ایرانیان بر سر میز مذاکره ناشی از اعتقاد راسخی است که او به صداقت این حماقت منتشر دارد./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: وطن امروز