پهلوانها و نهروانها
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از کیهان، محمد ایمانی طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: انحرافات سیاسی، نقش سرعتگیر یا مسیراشتباهی را دارند. و اگر پدید نمیآمدند، سرعت چند برابر در پیشرفت کشور و اهتمام به اولویتها ومشکلات داشتیم. افراطیون و تفریطیون، بارها اسباب مظلومیت امام و رهبری را فراهم کردهاند که نمونههای متعدد آن را میتوان در کارنامه برخی اعضای طیفهای موسوم به چپ و راست، وسپس مدعیان اصولگرایی و اصلاحطلبی و عدالتخواهی و اعتدالگرایی رصد کرد.
چالش انحراف، چه قدر مهم و بازدارنده است؟ تاریخ از علی بن ابیطالب علیهالسلام به عنوان قهرمان جنگها یاد میکند؛ پیامبر اعظم(ص) درباره ضربت حریف افکن او در جنگ احزاب فرمود «برتر از عبادت ثقلین (جن و انس) است». پس از این اقدام شجاعانه بود که آیه 25 سوره احزاب نازل شد: «وَرَدَّ الله الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرً وَکَفَى الله الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ... و خداوند کافران را با غیظ و خشم باز گرداند، بىآنکه به خیر و سودی رسیده باشند. و خداوند مؤمنان را (با همان ضربت) از جنگ، کفایت کرد».
اما پهلوانی چنین نیرومند و تهدیدزدا، گرفتار فرومایگانی ماننداشعث بن قیس شد که در تدابیر و فرامین حضرت رخنه میافکندند و برای اردوگاه رو به هزیمت شام، راه دررو میساختند. ابن ابى الحدید در شرح نهجالبلاغه و درباره خیانتهای اشعث مینویسد «کُلُّ فَسادٍ کانَ فی خِلافَهًِْ عَلِیٍّ علیه السلام وکُلُّ اضطِرابٍ حَدَثَ، فَأَصلُهُ الأَشعَثُ؛ هر نابسامانی که در خلافت على(ع) پیش آمد و هراضطرابى که روى داد، اصل آناشعث بود. اگر کارهاى او نبود، جنگ نهروان پیش نمیآمد و امام با اصحاب نهروان به جنگ معاویه میرفت و شام را تصرف میکرد».
فراز پایانی را دوباره بخوانید؛ این عبارت، شرح حال مسئلهسازی برخی طیفهای سیاسی (از فتنهگران بگیرید تا حلقه انحرافی و برخی عناصر فاقد بصیرت) و آسان کردن کار دشمن هست؛ چیزی شبیه خدمتی که داعش به رژیم صهیونیستی کرد. خداوند در قرآن میفرماید «بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره. انسان بر خویشتن آگاه است، حتی اگر فرافکنی کند». مدتی است متهمان فتنه و آشوب سال 88 ، به اعتبار کجرویهای حلقه انحرافی، سعی میکنند خود را مبرا که هیچ، بلکه آینده نگر و حق به جانب نشان دهند! میگویند ما که گفتیم احمدینژاد شایسته دولتداری نیست. اگر شما امروز انحرافاتی را میبینید، ما از روز اول، او را منحرف میدانستیم.
درباره این قبیل دعاوی که به خاطر معرکهگیری حلقه انحرافی شدت گرفته – وچهبسا با تحریک نفوذیها و اردوگاه فتنه برای معتدل و معقولنمایی خود پس از سالها ساختارشکنی و افراطیگری انجام میشود- چند نکته بایسته یادآوری است. نخست اینکه پرونده سلسله خیانتهای فتنه گران، به خاطر کج رفتاریهای احمدینژاد پاک نمیشود. 8 سال پیش، جماعتی سیاست باز و جاهطلب برای قبضه کردن دولت، به هر نوع دروغ بافی و یاغیگری دست یازیدند و از نقشآفرینی در نقشه آمریکا و انگلیس و اسرائیل برای «بی ثبات سازی ایران» دریغ نورزیدند. آن ظلم بزرگ به 24/5 میلیون رایدهنده و همچنین به حیثیت جمهوری اسلامی، هرگز از ذهنها پاک نخواهد شد.
دوم اینکه آشوبگران تحریک شده توسط ستاد فتنه، شعار میدادند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است». این شعار، چه ربطی به احمدینژاد داشت؟! اصرار به خط زدن پسوند «اسلامی» در عبارت «جمهوری اسلامی»، شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و عدم تمکین به قانون و اعلام جنگ رسمی با جمهوریت و اسلامیت نظام، همگی بر فساد و سرسپردگی و وطن فروشی جریان فتنه و آشوب نیابتی شهادت میدهد. سوم اینکهاشرافیت امتیازطلب اگرچه در سال 88 به ایجاد بلوا متوسل شد، اما در همان سال 84 نیز مشغول عقدهگشایی علیه منتخب مردم (حتی قیافه وی بود)! رسید به جایی که چند سال بعد، سخنگوی دولت فعلی از دستش در رفت و گفت «دل ما از اول با منتخب سال 84 صاف نشد و هرگز نتوانستیم او را به عنوان رئیسجمهور بپذیریم»! این کینهجویی و قصاص قبل از جنایت و کارشکنی از همان روز نخست، با کدام مبانی دینی یا انسانی و عقلی سازگار است؟!
چهارم؛ انتخابات مانند هر رقابت و مسابقهای، دو سر دارد؛ بُرد و باخت. کسی که جنبه و ظرفیت ناکامی را ندارد، اصلا نباید وارد هیچ مسابقهای از جمله انتخابات شود. مگر میشود منتخب مردم در سال 92 را با 50/7 آراء رئیسجمهور دانست اما منتخب قبل از او با 63 درصد را مورد اهانت علنی قرار داد و دروغگو و متقلب خواند؟! آیا پذیرفتنی است که رای 23/5 میلیونی (57 درصدی) مردم در سال 96 به روحانی محترم شمرده شود اما رای 24/5 میلیون نفر از همان مردم به احمدینژاد در سال 88 (63 درصد کل آرا) قابل زیر پا گذاشتن باشد؟! نام این رویکرد، خودکامگیاشرافیت است نه دموکراسی؛ و ائتلاف فتنه به چنین خباثتی برای مسخ جمهوریت و حاکمیت قانون تن داد.
اما درباره کارنامه خدمات احمدینژاد یا به تعبیر دقیقتر، دولت نهم و دهم باید گفت هنوز هم مدعیان اعتدال و اصلاحات حسرت به دل هستند که بتوانند برخی خدمات دولت قبل از خود و به ویژه دولت نهم را تکرار کنند. رسیدگی به طبقات محروم و فراموش شده، چیزی نیست که با وارونه بافی مدیریتاشرافی و عائله پرخرج سیاسی و رسانهای آنها فراموش شود. 7-8 میلیون نفر در آن دوره در حالی صاحب خانه شدند که حتی در خواب هم نمیدیدند خانهدار شوند. آیا ایجاد امید به زندگی در تودههای محروم و در حاشیه مانده، خدمت کوچکی است؟ و آیا حتی یک صدم چنین خدماتی در دولت مدعی اعتدال مشاهده شد؟ این هنر مجموعه دولتمردان در دولت نهم و دهم بود که توانستیم به برخی کشورها حتی در آمریکای لاتین، تراکتور و برخی ماشین آلات تولیدی دیگر را به شکلی کاملا تجاری صادر کنیم یا در حوزه ساخت و ساز انبوه مسکن، با آنها قراردادهای پرسود ببندیم. آیا این حقیقت با وضعیت چهار پنج ساله اخیر که در آن تعلیق و انتظار و رکود اقتصادی غلبه یافته و منجر به زمین خوردن همان کارخانهها و شرکتها شده، یکی است؟!
تقصیر دولت قبل از دولت روحانی چیست که احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات اوایل اردیبهشت 95 در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت «به عقیده من مهمترین مشکل دولت روحانی، ناهماهنگی میان تیم اقتصادی دولت است. در این تیم برخی معتقدند که مشکل اول کشور رکود است و برخی دیگر معتقدند تورم است. در واقع تیم اقتصادی دچار سردرگمی است... بحث اینجاست که جامعه طاقت تحمل چهار درصد تورم را دارد اما تحمل رکود اقتصادی را ندارد. در واقع وجود درصد کمی از تورم ضربهای به معیشت مردم نمیزند اما وجود رکود به طور مستقیم بر کیفیت زندگی مردم تأثیرگذار است. دولت امروز به این نتیجه رسیده که معضل اول کشور رکود است نه تورم».
او ادامه میدهد «فعال کردن پروژه مسکن مهر میتواند بخشی از شوک لازم برای خروج از رکود را ایجاد کند. پروژه مسکن مهر، یک پروژه تولیدی است و میتواند واحدهای زیادی را فعال کند. شاید بگویند مسکن مهر مشکلات زیادی دارد که حرف درستی است اما دولت میتواند پروژه مسکن مهر را در عین فعالسازی اصلاح کند. به طور کلی مهمترین شوکی که میتواند وضعیت اقتصاد ایران را تکان دهد، شوک در بازار مسکن است. در کشور ما به طور متوسط سالی 500 هزار مسکن باید ساخته شود. بسیاری از طبقات جامعه هم توان خرید کامل مسکن را ندارند. در این شرایط دولت باید بستههای وامی با شرایط مختلف را تعبیه کند و در اختیار مردم بگذارد تا آنها هم این وامها را در بازار مسکن خرج کنند. در واقع پولی که دولت به شکل وام به مردم داده است وارد چرخه اقتصادی میشود و رکود را کاهش میدهد. این موضوع حتی در آمریکا هم وجود دارد. بانکهای آمریکا وامهای مختلفی برای مسکن پرداخت میکنند».
فهرست بلند فعالیتهای دولت نهم و دهم در خدمتگزاری به مردم به ویژه طبقات ضعیف و تاکید بر اقتدار ملی در برابر جبهه استکبار، آورده کلیت جریان حزباللهی و حاصل یک جوشش عمومی برای پویش پیشرفت و عدالت - ونه صرفا اقدامات یک شخص و باند- بود، هر چند که شخص رئیسجمهور وقت، سهم مهمی در ایجاد انگیزه و نشاط کار داشت. اما از جایی که خودشگفتی و حلقهزدگی و خودرایی در برابر نصوص انقلاب و قانون اساسی چاشنی کار شد، انحرافاتی پدید آمد. پنبه کردن بسیاری از رشتهها و دستاوردها، ظلم بزرگی بود که به دست حلقه انحرافی اتفاق افتاد و زبان بدخواهان ملت و دشمنان انقلاب را دراز کرد.
خداوند در آیه 92 سوره نحل تذکر میدهد «وَلَا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَهًٍْ أَنْکَاثًا. مانند آن زن (حمقاء) نباشید که رشتههای تابیده و محکم کرده را واتابید و از هم گشود». علت این اتفاق را نفوذ زدگی بدانیم یا کج فهمی و غرور، و یا آمیزهای از هر دو، موجب فرو رفتن کشور در کام فتنهای پیچیدهتر شد؛ چرا که زبان اهل باطل را به روی اهل حق دراز کرد و کم فروشی و خیانتهای بزرگ طایفهاشرافیت سیاسی را در محاق انداخت و تشخیص میان حق و باطل را دشوار ساخت. در بحبوحه حاشیه سازیهای حلقه انحرافی بود که دشمن، گرای تحریمهای اقتصادی را از جریان فتنه گرفت و شبیخون زد. دشمن، به خاطر کوتاهی و حاشیه سازی برخی عناصر مؤثر در دولت دهم، توانست تسلیم طلبی و مذاکره از موضع ضعف را توسط طیف غربگرا تئوریزه و توجیه کند. همان مذاکرهای که بعدها توسط رئیسدولت دوازدهم، به دیوانگی(!) تعبیر شد.
آقای احمدینژاد و حلقه انحرافی محیط بر وی، مدتهاست در خدمت فتنه (شبههافکنی، غبار آلود کردن فضا، آلودن حق به باطل و دراز کردن زبان جریان رویگردان از حق) عمل میکنند. حلقه انحرافی که تا دیروز با فتنهگران و مدعیان تقلب 11 میلیون رایی! در انتخابات 88 تقابل و تخاصم داشت، حالا به پارسنگ کفه ترازوی آنها تبدیل شده و برای سیاسیون و رسانههایش سوژه تدارک میکند؟ آیا این رفتار خودزنانه، عادی است؟ چرا باید مردم به جای تمرکز روی دشمنیها و بدعهدیهای فزاینده دشمن یا کم کاری و درجا زدن برخی مدیراناشرافی، با معرکهگیریهای حلقه انحرافی سرگرم شوند؟
برای پیشرفت ملی باید کشور را از دو قطبیهای جعلی و انحرافی که بعضا هر دو طرف آن تداعی خودکامگی و خودرایی در برابر محکمات انقلاب و جمهوری اسلامی(به ویژه ولایت فقیه ) میکنند، عبور داد. منطق «نه این و نه آن»، پاسخی به همه سیاست بازانی است که بخواهند سلوک اموی یا بنیالعباسی با جریان اسلام اصیل داشته باشند یا با برجسته کردن انحرافات رقیب سابق (وهمپوشان فعلی)، جفاهای خود را بپوشانند.
مقدمه چنین تحولی در ملت و حاکمیت، بیداری دوباره جریان حزباللهی برای اجتماعی شدن و ارتقای سطح بینش و تشخیص ملی است. در غیر این صورت، همچنان باید تکرار خودکامگی برخی دولتمردان دولتهای موسوم به سازندگی و اصلاحات و عدالت و اعتدال، و مفاسد بزرگ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را انتظار کشید. جریان حزباللهی باید به عنوان یک جریان اجتماعی و سیاسی دارای تمایزات و ترجیحات رفتاری، مجددا خود را سازماندهی کند و ضمن اتخاذ مواضع روشن و صریح، در ابعاد مقوله پر زحمت و کم مشتری «بسیجگری برای خدمت به مردم و گرهگشایی از مشکلات آنها» طراحی و اهتمام کند./۱۳۲۵//۱۰۳/خ