چرا امريكا از پاسداران انقلاب اسلامي عصباني است؟
سپاه ايستاده عليه تروريسم
ترامپ عصباني است و آنچه درباره سپاه بر زبان ميراند و عمل ميكند، بيشتر به نعرههاي گرگي زخمي شباهت دارد كه ميكوشد آخرين موانع رسيدن به هدف را از سر راه بردارد.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، ترامپ عصباني است و آنچه درباره سپاه بر زبان ميراند و عمل ميكند، بيشتر به نعرههاي گرگي زخمي شباهت دارد كه ميكوشد آخرين موانع رسيدن به هدف را از سر راه بردارد. او بيش از سايرين ميداند سپاه در معادلات ضدتروريستي جهان كجا ايستاده و چه ميكند؛ دقيقاً سنگيني پوتينهاي پاسداران انقلاب اسلامي را روي گلوي منافع جاه طلبانه ايالات متحده حس ميكند. امريكا ميخواهد كدخداي دهكده جهاني باشد، سپاه به عنوان بازوي دفاعی جمهوري اسلامي نميگذارد. ترامپ عصباني است، مثل همه روساي جمهور قبلي ايالات متحده كه از پاسداران انقلاب اسلامي عصباني بودند.
ايالات متحده با رئيسجمهوري كه بر خلاف رقباي دموكراتش ابايي از آشكار كردن منويات قلبياش ندارد، ناگاه هدف نهايي همه تلاشهايش عليه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ايران را بيرون ريخت؛ شما تروريست هستيد! مسيري را كه دولتهاي مختلف امريكا با نرمي پيش ميرفتند تا در نهايت در افكار عمومي جهان تروريست بودن ايرانيها و به طور خاص يكي از بازوهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران را جا بيندازند، كه البته سرش به سنگ خورد! او تازه از راه رسيده است و فكر نكرد معادلات امروز نظامي جهان با آنچه در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي 57 وجود داشت، خیلی متفاوت است. او به چه انديشيد كه خواست برابر سپاه اينگونه بايستد؟ سپاه چه كرده بود كه ترامپ در سال اول دولتش، يكي از اهداف اصلياش را مقابله با سپاه قرار داد؟ بايد نوشته را به ميدان مناقشه برد تا روشن شود سپاه در چه سويي ايستاده است كه ترامپ را عصباني ميكند.
نبرد ضدتروريستهاي مورد حمايت امريكا، از گذشتههاي دور
كشور بوسني خاطرات پررنگي از دفاع پاسداران انقلاب اسلامي از مردمش دارد. جنگ بوسني جنايتهاي جنگي متعدد داشت و سپاه گرچه قدرت امروزي را نداشت، اما كنار مردم بوسني ايستاد. سپاه وقتي هم كه صدام مقابل مردم خودش صف كشيد، حامي كردها بود. كردستان عراق هر چند امروز در تضاد منافع با ايران باشد، نميتواند دوران طولاني حمايت ايرانيها از خودش را برابر صدام فراموش كند. همين سالهاي اخير هم در نبرد با داعش، اين سپاه پاسداران ايران بود كه به كمك كردهاي عراق و سوريه رفت. همه اينها خط نفوذ ايالات متحده بود كه گرچه با ضعف ديپلماسي عمومي دولتهاي مختلف در ايران، ثمردهي لازم را نداشت، اما سنگري مقابل جاهطلبيهاي امريكا درست ميكرد. در جنوب لبنان، ماجرا فراتر از ايجاد سنگر بود؛ با دخالت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي عملاً سرزمينهاي اشغال شده توسط رژیم دوست و برادر امريكا آزاد شد و به صاحبان اصلياش يعني مردم لبنان رسيد. سپاه همه جا نماينده ايستادگي جمهوري اسلامي مقابل منافع امريكا و اسرائيل شد.
سوريه ميدان نبرد نيابتي امريكا با سپاه
سوريه مثال روشن و زندهاي است. شش سال از جنگ سوريه و سه سال و اندي از ورود داعش به عراق ميگذرد. جبههاي كه يك سوي آن دولت قانوني بشار اسد قرار دارد و سوي ديگر مخالفان دولت بشار اسد؛ كساني كه رسانههاي غربي و دولت امريكا اصرار زيادي داشتند كه آنها را مردم سوريه بنامند. صحنههاي نبرد در سوريه دلخراش و آزار دهنده است. زمان نه چندان كمي طول كشيد تا بسياري دريابند توحش عرياني كه در نبرد سوريه ميبينند، نميتواند كار يك مخالف سياسي باشد و ماجرا گسترده تر از تعارض سياسي داخلي است. نسبت دادن آن توحش به مردم سوريه جفا در حق ملتي بود كه هميشه آرامش را براي منطقه خواسته بودند.
سپاه در دفاع از امنيت مردم سوريه و البته به درخواست دولت قانونی آنها مقابل خواست امريكاييها كه سرنگوني دولت قانوني بشار اسد بود، ايستاد. پيكر شهدايي كه به ايران برميگردد (يا حتي برنمي گردد!) فقط نمايش بخش كوچكي از اين ايستادگي است. اما امريكا كجاي اين نبرد بود؛ شرح ماجرا در اين مجال نميگنجد و فقط يادآوري همان بخش از سخنان ترامپ در رقابت انتخاباتي با هيلاري كلينتون كفايت ميكند كه بارها تكرار كرد داعش را دموكراتها و اوباما و كلينتون به وجود آوردند. سپاه اين بار هم مقابل منافع نامشروع امريكاييها ايستاد و ترامپ حتي اگر بخواهد آنچنان كه وعده انتخاباتياش بود، از خاورميانه بيرون برود و به امور داخلي كشورش بپردازد، نميخواهد اين خروج با اجبار سپاه باشد.
پاسداران انقلاب اسلامي با حضور قدرتمند و موفق در عراق و سوريه باعث شدند تا امريكا قهرمان مبارزه با تروريسم نباشد. به عنوان يك نماد، نگاهي به سطح محبوبيت قاسم سليماني در خاورميانه و به خصوص در عراق و سوريه بيندازيد؛ آيا ترامپ حق ندارد عصباني باشد؟
سپاه، ايدهاي كه نميميرد
در منطقهاي كه ملك طلق ايالات متحده بوده و همپيمانان صهيونيستشان هم از فرط خوشي، نقشه نيل تا فرات ميكشيدند، نیروی قدس به عنوان بازوي دفاعی برون مرزي سپاه قد علم كرد تا اسلحهشان پناه مردمي باشد كه زورشان به استكبار نميرسيده است. سپاه بر خلاف آنچه شايد بسياري بپندارند، يك نيروي نظامي صرف نيست كه با تحريم و محدوديت و حتي در احمقانهترين حالت، با تروريستي ناميده شدن، ضعيف شود يا در تخيلي مضحك از بين برود. سپاه يك مدل زيستن در دنياي سياست است. مدلي كه ميآموزد بايد مقابل ستمگر، مقابل استعمار و استثمار ايستاد، اگرچه با دستان خالي. سپاه مدلي از حيات سياسي است كه روي پاهاي خودش ميايستد و با خودكفايي و بي نيازي از قدرتهاي بزرگ قدمهاي اول مقاومت را برمي دارد. اين مدل زيست سياسي را امام خميني (ره) بنيان گذاشت و آن « وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه» روي آرم سپاه، آيه مقاومت مومنانه است كه امام براي مردم تئوريزه كرد و با فرمان تشكيل سپاه پاسداران مدل عملي آن را به مردم نشان داد.
سپاه موشك و ساختمان و تسليحات و نيروهاي انساني نيست؛ بلكه تصويري از مقاومت و مجاهدت در راه هدف مشروع و ايستادگي مقابل مستكبرين است و اين تصوير و اين ايده و اين مدل زيست سياسي سالهاست در ملتهاي مختلف تكثير شده و ديگر حتي به فرض محال با از بين رفتن تشكيلات سپاه در ايران هم از بين نخواهد رفت. سپاه امروز فقط در ايران نيست؛ حزبالله لبنان تصوير ديگري از اين مدل و ايده زيست سياسي است. انصار الله يمن، حشدالشعبي عراق، لشكرهاي فاطميون و زينبيون و حيدريون؛ مدل سپاه و تئوري ايستادگي خميني كبير سالهاست از جغرافياي ايران فراتر رفته و با تحريم و محدوديت و تروريسم از بين نميرود. آنچه ايالات متحده را عصباني كرده، همين عمق نفوذ است. همين كه سپاه ميتواند قهرمان بلامنازع مبارزه با تروريسم و پناه مردم مستضعف باشد.
نسبت سپاه با تروريسم
سپاه و تروريسم؛ ميان اين دو حتماً نسبتي است؛ اما نه آنچنان كه ايالات متحده سال هاست ميخواهد جا بيندازد كه سپاه حامي تروريسم است، بلكه در نقطه مقابل نظر امريكا، سپاه سالهاست با تروريسم ميجنگد و اگر نگاهي به وسعت ايستادگي سپاه مقابل تروريسم و كمكهاي فراوان به مردم كشورهاي مختلف براي مبارزه با تروريستها بيندازيم، بيراه نخواهد بود كه سپاه را بزرگترين تشكيلات ضد تروريستي جهان بناميم. اينگونه است كه جهان امنيت خود را مديون مجاهدت پاسداران انقلاب اسلامي ايران است. حالا خود قضاوت كنيد؛ امريكا، مدعي كدخدايي جهان حق ندارد عصباني باشد؟/۱۳۲۵//۱۰۳/خ
ارسال نظرات