۱۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۵
کد خبر: ۵۳۰۸۶۵
یادداشت؛

حاج‌حسین و پسران

بعضی‌ها فکر می‌کنند ما هم عین خودشان ساده‌لوحیم! نه! ما حواس‌مان به حرف‌هایی که می‌زنیم، هست! و سخن‌مان با حضرات این است که اتفاقا اگر دنیای بهتری می‌خواهید، مبادا فریب وعده گندم ری را بخورید!
همدانیان

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از «وطن امروز»، این روزنامه در یادداشتی از «حسین قدیانی» نوشت:

65 ساله‌های تراز انقلاب اسلامی و البته جمهوری اسلامی، آن مدیرانی نیستند که صرف‌نظر از اوامر خمینی و خامنه‌ای، میز و صندلی دولت را و سمت را و پست را دستمایه دست‌اندازی به بیت‌المال می‌کنند و با کمترین کار ممکن، بیشترین حقوق را مطالبه می‌کنند! دولتمردانی از این دست، نه اینکه نباشند؛ هستند اما قدرمسلم، همتراز با نهضت روح‌الله نیستند! آنها که به گواهی چند مدیر دولتی متخلف، به تعبیر خودشان «سیستم» را دچار مشکل می‌خوانند، خوب است فراموش نکنند آنکه به معنای واقعی کلمه پرورش‌یافته این نظام است، حاج‌حسین همدانی است! «بود» هم ننوشتم، چرا که «شهید» زنده است! 2 سال بعد از شهادت سردار سپاه پاسداران در حلب و از خیل شاگردان آن اسطوره که قریب 70 سال از خدا عمر گرفت، یک دهه هفتادی که حقیقتا در حکم پسر او بود، چنان خوش درخشید و چنان با برق نگاه نافذش حافظ غیرت ملی شد که دیگر هیچ ایرانی آزاده‌ای، مرگ را برای هیچ شهیدی باور نکند! بخصوص اگر آن شهید، فرمانده رشید؛ حاج‌حسین همدانی باشد! این فقط قلم به مزد زنجیره‌ای است که فردای شهادت سردار ما، وقیحانه تیتر می‌زند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» اما «محسن حججی» ثابت کرد در مکتب «احلی من العسل» هیچ کس کشته نمی‌شود! و هیچ علمی زمین نمی‌ماند!

آری! موجی که نماد دهه هفتادی‌ها در کشور به‌راه انداخت، از صدقه‌سر مربیان در حدود 70 سال سنی است که در تعلیم و تربیت نسل جوان، آنقدر خبره و زبده‌اند که جوانمرد پرورش‌یافته‌شان بشود «محسن حججی»! کجا این شهید متولد سال 71 آموخته بود که حتی هنگام سرباختن هم، باید سرت بلند باشد؟! در کلاس درس شهادت! معلم این کلاس که بود؟! سردار شهید همدانی! و کاظمی! و همت! و باکری! و کاوه! و بروجردی! پس تصحیح کنند بعضی‌ها، اشتباه بزرگ‌شان را! و دست‌پرورده‌های سیستم را درست معرفی کنند! اگر بعضی مدیران، نماد این تکبرند که «انقلاب برای ما چه کرده؟!» لیکن شهید همدانی، نماد این تفکر بود که «ما برای انقلاب چه کرده‌ایم؟!» و ما برای مردم چه کرده‌ایم؟! و ما برای ولی فقیه چه کرده‌ایم؟! و ما برای پرورش نیروهای مخلص چه کرده‌ایم؟! اختلاس و افلاس و افساد و سالوسی و بلکه هم جاسوسی، برآمده از آن روحیات غیرانقلابی است که مدال را بر سینه افراد خائن می‌چسبانند! ناظر بر خمینی اما باید «حسین همدانی» را دید! و ناظر بر خامنه‌ای هم! و ناظر بر انقلاب اسلامی هم! و ناظر بر جمهوری اسلامی هم! و ناظر بر نهضت هم! و ناظر بر نظام هم! و ناظر بر سیستم هم! معایب از آن ناحیه سرمی‌زند که مدیر مملکت، کیلومترها دور از مفاهیم مکتب حسین علیه‌السلام، کربلا را درس مذاکره می‌خواند! از همین زاویه است که آن یکی روزنامه زنجیره‌ای می‌آید و رنگ لوگوی خود را با پرچم لعین تکفیری ست می‌کند!

این دقیقا خروجی درس مذاکره دانستن کربلای اباعبدالله است! در این مکتب آلوده به ذلت، نه عجب که جای «عباس» و «شمر» عوض شود! علمدار ما در سنی قریب به 70 سال، قید زن و بچه و امن و امان را می‌زند و دل به خطر می‌زند تا تروریست‌ها را در همان سنگرهای ابتدایی‌شان متوقف نگه دارد تا از شمال شهر گرفته تا جنوب شهر، هرگز سایه وحشی‌گری داعش بر سر آبادی‌های این مرزوبوم کهن نیفتد، آن‌وقت شهید که می‌شود، روزنامه‌نگار عاری از انصاف زنجیره‌ای، هم از شأنش می‌کاهد و هم از شهادتش! و آن تیتر زشت را می‌زند که دانی و دانم! پس این روزنامه‌نگار هم دقیقا عین همان متخلف اقتصادی و جاسوس سیاسی و فتنه‌گر امنیتی، ضدسیستم است، نه برآمده از سیستم! حتی آنکه برای لاپوشانی پاره‌پوره‌های توافق خود، آیات الهی را تفسیر غلط می‌کند و بی‌خود و بی‌جهت، مایه از توافقات پیامبران می‌گذارد هم ربطی به این سیستم ندارد، ولو آنکه مقام کذا را داشته باشد! بله البته! در همیشه تاریخ انبیا، زیاد بوده که دشمن، خلف وعده کند اما کدام پیامبر، شعارش هنگام مواجهه با دشمن، این بود که «هر توافقی ولو توافق بد، از عدم توافق بهتر است»؟! بعضی‌ها فکر می‌کنند ما هم عین خودشان ساده‌لوحیم! نه! ما حواس‌مان به حرف‌هایی که می‌زنیم، هست! و سخن‌مان با حضرات این است که اتفاقا اگر دنیای بهتری می‌خواهید، مبادا فریب وعده گندم ری را بخورید! پس کربلا، هم درس این بود که «هیهات مناالذله» و هم درس این است که تو وقتی خود را پیش دشمن، ذلیل کنی و حتی خود با دست خود بر سر خود سیمان بریزی، باز هم «یزید» همان بوزینه‌باز عهدشکنی هست که بود! این تو بودی که ساده‌لوحانه فکر می‌کردی با کمی بزک، شیطان بدل به آدم می‌شود! اما «حاج‌حسین و پسران» همان راه را رفتند که علمدار کربلا رفت!

سردار شهید حسین همدانی تقریبا همه 8 سال دفاع مقدس را جبهه بود اما «پرورش‌یافته سیستم» به سنین کهولت و پیری هم که پا بگذارد، تازه می‌شود «حبیب»! حبیب امنیت کشور! و تازه می‌شود مربی! مربی محسن حججی‌ها! پس ما وقتی از «محسن حججی» سخن می‌گوییم، تنها از یک جوان متولد سال 71 حرف نمی‌زنیم که شهادتش دارای بار حماسی مضاعف بود! فی‌الواقع داریم سخن از پیشکسوتانی هم می‌گوییم که این راه سرخ را و این مسیر رهایی‌بخش را پیش پای نسل جوان گشودند! سردارانی چون همین حاج‌حسین همدانی! من اما این سردار شهید را به دلیل جالبی، بیشتر هم دوست می‌دارم! سالیانی بود که برخلاف روزگار 8 سال جنگ، به زندگینامه هر شهیدی نگاه می‌کردیم، متوجه می‌شدیم بعضا 10 سال از ما دهه شصتی‌ها، کوچک‌ترند! و مدام حسرت و حتی حسادت که نکند عمر بگذرد و از کاروان خوبان، جا بمانیم! لیکن شهادت سردار همدانی، باز ما را برد به همان شهادت‌های دهه 60 و اینکه شهدا را علی‌الدوام در سن و سالی بزرگ‌تر از سن و سال خود می‌دیدیم! اغلب همسن پدران‌مان! برای فهم بهتر متن، پرسشی از توی مخاطب!

سال 71 که شهید حججی به دنیا آمد، چند سال داشتی؟! می‌بینی؟! چیدن شهدا از آخر مجلس را می‌بینی؟! نسل جدید شهدا را می‌بینی؟! و اما همدانی با 65 سال سن به شهادت رسید تا امثال من و تو، امیدوار باشیم هنوز! و نگاه که می‌کنم می‌بینم دور از عدالت خدا بود که همدانی؛ آن دلاور بی‌ادعای تمام 8 سال دفاع مقدس، جز با شهادت برود! شگفتا! سرنوشت اغلب سرداران بازمانده از آن روزگار خوش جبهه را گویی با شهادت سرشته‌اند؛ کاظمی! طهرانی‌مقدم! یزدانی! مهتدی! و نیک اگر بنگری، مردان و مدیران جمهوری اسلامی، همین ایشانند! بعضی لطف کنند و برادران خود را نچسبانند به شاخ و برگ شجره طیبه انقلاب اسلامی! این گلابی‌های گندیده، ثمره درخت غرب‌زدگی هستند، نه جمهوری اسلامی! 65 ساله‌های نظام مقدس ما یعنی شهید همدانی! و 25 ساله‌های ولایت فقیه ما یعنی شهید حججی! در خود کربلا هم، بودند کسانی که خسته شدند و بریدند! یکی در منازل اول! یکی در منازل آخر! یکی به‌واسطه دنیا! یکی به‌واسطه پول! یکی به‌واسطه زن و زندگی! یکی به‌واسطه وعده دشمن! یکی به‌واسطه ساده‌لوحی! اما حقیقت آن است که «قاسم بن‌الحسن» را باید به پای «حسین» نوشت! و «ما رأیت الا جمیلا»ی عقیله بنی‌هاشم را باید به پای «حسین» نوشت! و «علی اکبر» را! و «علی اصغر» را! و صدالبته که «عباس» را! «عمرسعد» همان به بیخ ریش لابد اتوکشیده اما بی‌ریشه خودش بماند!/۱۳۲۵//۱۰۳/خ

ارسال نظرات