برخی برندسازیها فریب آشکار مشتری
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، دروغ و فریب از اعمال نازیبایی است که تمامی انسانها با هر دین و آیینی بر رذیله بودن آن اتفاق نظر دارند.
دروغ مصادیق زیادی دارد و به شکلهای مختلف در جامعه بروز پیدا کرده است. متأسفانه این مسئله برای برخی عادی شده و حتی منبع درآمدی هم برای بعضی شده است.
یکی از مصادیق دروغ و حقهبازیهای رایج در جامعه، غشّ در معامله است که در بعضی موارد وجهه مثبتی هم به خود گرفته است و اصلا به عنوان کاری ناپسند مطرح نیست. متأسفانه این عمل غیر انسانی مصادیق مختلفی دارد و در حوزههای گوناگون مصداق عینی دارد .
غشّ، در لغت به معنی پند خالص ندادن به کسی یا ظاهر کردن خلاف آنچه در دل باشد آمده است و در اصطلاح به معنی آمیختن و مخلوط ساختن جنسی به جنس دیگر است.
غش در معامله به این معنا است که شخص فروشنده عیب کالایی را که میخواهد بفروشد پنهان کند و آن را به عنوان یک جنس خوب به مشتری بفروشد. در واقع هرگاه معمولا مشتری در خرید کالایی دچار فریب شود، غش در معامله صورت گرفته است. مثال معروف و دم دستی آن، که در روایات هم از آن نهی شده مخلوط کردن آب در شیر است.
ائمه طاهرین(ع) فرمودهاند که از ما نیست کسی که با مسلمانی غشّ کند.
یا در حدیث دیگری فرمودند کسی که نسبت به مسلمین غشّ کند با یهود محشور میشود؛ چرا که آنها حقه بازترین مردم نسبت به مسلمانان هستند. (من لا يحضره الفقيه، ج3، ص273)
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که شخص آرد فروشی به محضر حضرت رسید و حضرت او را از غش در معامله بر حذر داشت و فرمود کسی که فریبکاری کند(غشّ کند)، در مالش به او فریب میزنند و اگر مالی نداشته باشد نسبت به اهل و خانوادهاش دچار فریب خواهد شد. (وسائل الشيعة، ج17، ص 281)
پیامبر اکرم(ص) در بازار مدینه عبور میکردند؛ طعامی را دید که برای فروش گذاشته بودند. به نظرش غذای خوبی بود به فروشنده فرمود: غذای تو ظاهرا غذای خوبی است؛ قیمتش چقدر است؟ خداوند متعال وحی کرد: یا رسولاللّه فریب ظاهر جنس را نخور و دستت را داخل آن کن و ببین درونش چیست. پیامبر(ص) دست کرد و مقداری از غذاهای بد را از زیر درآورد و به فروشنده فرمود: میبینم که تصمیم گرفتهای در برابر مسلمانها خیانت و تقلّب کنی!(کافی،ج5،ص161)
مصداق عینی و مثال ملموس این حدیث در زمان ما کار برخی میوهفروشها است که میوههای خوب را روی جعبه میگذارند و میوههای نامرغوب را زیر میوهها می گذارند و مشتری هم بعضا فریب میوههای مرغوب را میخورد و بدون اینکه بداند، میوههای نامرغوب و خراب را نیز با جعبه و بسته بندیاش میخرد.
مصادیقی از غش در معامله در جامعه امروز
بِرَند سازی
در حال حاضر یکی از مصادیق بارز غش در معامله و فریب مشتری که بی تردید مال حرام را نصیبِ عامل این کار میکند، بِرَندسازیهای تقلبی است که متأسفانه منبع درآمد برخی افراد شده است؛ مثلا مارکهای ترکیهای و ایتالیایی را تولید میکنند و بر پارچه یا لباسهای ایرانی میزنند و این محصولات را به اسم جنس خارجی به مردم نا آگاه قالب میکنند. با کمال تأسف این کار که صد درصد خلاف شرع و خلاف مرام انسانی است در جامعه اسلامی اتفاق میافتد و عدهای هم از این راه کسب درآمد میکنند، آن هم درآمدی حرام و نامشروع!
البته ناگفته نماند دلیل اصلی چنین روندی که عدهای را به کسب درآمد حرام میکشاند- که برخی از این افراد هم نمیدانند که کسب درآمدشان از این راه حرام است- فرهنگ غلطی است که در بین خیلی از مردم حاکم است که جنس خارجی برتر از جنس ایرانی است.
بارها گزارشاتی در این باره از سیما پخش شده که پارچهها و لباسهای ایرانی از کیفیت خوبی برخوردارند؛ ولی چون برخی از مردم چنین طرز تفکر اشتباهی دارند، اجناس ایرانی از استقبال خوبی برخوردار نمیشوند و از اینرو تولیدکنندگان و فروشندگان مجبور میشوند که به برند سازی کاذب روی بیاورند و همان اجناس با کیفیت ایرانی را به اسم جنس خارجی و با قیمتی گرانتر به دست مصرف کننده برسانند!
برخی اوقات اوضاع از این هم بدتر است؛ به این صورت که برخی فروشندگان بدون اینکه بحث برند مطرح باشد، اجناس ایرانی را به اسم جنس خارجی، بسیار گرانتر از قیمت واقعی میفروشند و مردم هم فقط بخاطر گران بودن جنس و اعتماد به فروشنده فکر میکنند که جنس خارجی است و با رغبت این اجناس را خریداری میکنند! یعنی گران بودن جنس، شاخصی برای کیفیت خوب و خارجی بودن کالا به حساب میآید!
این فرهنگ غلط در تضاد کامل با خودباوری و فرهنگ "ما میتوانیم" است. همچنین عملاً اقتصاد مقاومتی را به چالش میکشد و در تناقض آشکار با این رویکرد است که در صورت تحقق آن بسیاری از مشکلات اقتصادی برطرف خواهد شد؛ ولی تا زمانی که مردم و مسئولان به این خودباوری نرسند که تولید ملی میتواند کیفیت بالا داشته باشد با چنین معضلاتی روبه رو خواهیم بود.
فروش کالای مستعمل به جای کالای نو
مصداقی دیگر از غش در معامله، فروختن جنس دست دوم به اسم کالای نو است که در برخی اصناف شایع است. به این صورت که دستی بر سر و روی کالای کارکرده میکشند و ظاهری شکیل به آن میدهند و به عنوان جنس نو میفروشند. به قول معروف «گنجشک را رنگ میکنند و جای قناری میفروشند.» این کار ناپسند از مصادیق بارز غش در معامله است و در آمد حاصل از آن هم حرام آشکار است.
غذای غیر بهداشتی به جای غذای سالم
یکی دیگر از نمونههای عینی غش در معامله این است که برخی اغذیه فروشیها غذای ناسالم و غیر بهداشتی را به مشتری میفروشند که اگر به این واسطه بیماری برای مصرف کنندگان عارض شود، علاوه بر اینکه فروشنده مرتکب کار حرامی شده، ضامن نیز خواهد بود.
سنگین کردن دام و طیور
نمونه دیگر این است؛ برخی از کسانی که گوسفند زنده میفروشند قبل از فروش، چیزهایی به گوسفند میدهند که حیوان تشنه شود و به این واسطه آب زیادی بنوشد، در نتیجه وزن گوسفند بیشتر میشود و پول بیشتری از بابت فروش میگیرند. این هم از آن حقهبازیهایی است که شاید شیطان به آنها بگوید دست مریزاد!
خلاصه اینکه مصادیق زیادی برای غش در معامله وجود دارد که متأسفانه در جامعه رایج است و در خوشبینانهترین حالت، غفلت از قیامت عامل اصلی چنین عمل ناپسندی است و در بدترین حالت بی اعتقادی به خدا و قیامت عامل چنین کاری است.
کم فروشی، مصداقی از غش در معامله
کم فروشی نیز میتواند نمونهای از غش در معامله باشد که آن هم مصادیق زیادی دارد. در بزرگی گناه کم فروشی همین بس که خداوند متعال در قرآن کریم کم فروشان را با "ویل" مورد خطاب قرار داده و فرموده: «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلىَ النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَ إِذَا كاَلُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يخُسِرُونَ أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَّم مَّبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ؛ واى بر كمفروشان! آنان كه وقتى براى خود پيمانه مىكنند، حق خود را بطور كامل مىگيرند؛ امّا هنگامى كه مىخواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مى گذارند! آيا آنها گمان نمى كنند كه برانگيخته مى شوند، در روزى بزرگ، روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند.»(سوره مطففین، آیه 6-1)
همچنان که ملاحظه میشود، کم فروشی معلول بی اعتقادی به قیامت شمرده شده است.
کم فروشی فقط به این نیست که مثلا فروشندهای ده کیلو بفروشد ولی نه کیلو تحویل مشتری دهد. بی تردید این کار کم فروشی و گناه است؛ ولی فقط این نیست. کارمندی که از ساعت کاریاش کم می کند وحقوق کامل میگیرد، او هم کم فروشی کرده است. معلمی که به طور شایسته و با رعایت وقت، دانش آموزان را تعلیم نمیدهد، او هم کم فروشی میکند.
بنابراین مصادیق کم فروشی فراوان است و در هر قشری و متناسب با آن کار، میشود که کم فروشی اتفاق بیفتد. در اینجا وجدان کاری و اعتقاد به قیامت و روز حساب میتواند جلوی این کار زشت و ناپسند را بگیرد. /999/ی۷۰۲/س
بابک شکورزاده