بررسی ابعاد پزشکی و حقوقی مرگ مغزی
اشاره: بسیاری از موضوعات احکام در معرض تغییر و تبدیل هستند، بنابراین شناخت دقیق و همه جانبه موضوعات احکام ضرورتی است انکار ناپذیر که گاهی در دستیابی فقیه به حکم آن و گاهی در عمل مکلّف به آن حکم و گاهی هم در هر دو جهت تأثیر دارد و اساساً شناخت موضوع حکم بر شناخت حکم مقدّم است.
بسیاری از موضوعات به گونه ای است که اگر تصور روشن و درستی از آنها وجود نداشته باشد، استنباط حکم آنها مقدور نیست؛ مانند بسیاری از معاملات بانکی و تجارت اینترنتی، حقیقت پول اعتباری و بیمه و بورس و شبیه سازی و لقاح مصنوعی و دهها نمونۀ دیگر.
یکی از این موضوعاتی که در جامعه امروز مطرح است و هرکسی ممکن است در معرض آن قراربگیرد، اهدای عضو در حالت مرگ مغزی است. با توجه به اختلاف فقهی این مسئله در بین فقها، این که مرگ مغزی چیست و چه ویژگیهای دارد بحث مهمی است که میتواند تکلیف فقهی آن را مشخص کند. مرکز موضوع شناسی احکام فقهی مرکزی است که به این مسائل میپردازد، از اینرو خبرنگار خبرگزاری رسا در گفتوگویی با دکتر نور محمدی مدیر گروه پزشکی این مرکز به بررسی مسائلی در این باره پرداخته که تقدیم میشود.
رسا ـ در ابتدا علاقه مندیم درباره «ماهیت مرگ مغزی» بیشتر بدانیم.
مرگ مغزی با کما و حیات نباتی سه چیز مختلف است. سؤال کنندهای که از مراجع تقلید سؤال میپرسد، بین حیات نباتی و مرگ مغزی تفکیک قائل نمیشود و این باعث اشتباه در حکم میشود. حیات نباتی مرگ مغزی نیست. برای فقها موضوع به خوبی تبیین نشده و به خاطر همین سر درگمی در حکم به وجود آمده است. بین مرگ و زندگی و حیات، فاصله و برزخ نیست.
به عنوان نمونه، تحلیل حضرت آیت الله نوری همدانی درباره مرگ مغزی این است که این شخص، مرده واقعی محسوب میشود؛ وقتی بپرسیم پس چرا اجازه دفن نمیدهید، میگوید این به خاطر یک مصلحت دیگر است که تسهیل امر است؛ چطور وقتی کسی میمیرد و یقین دارید مرده است، حکم مس میت در چند ساعت اول که بدن گرم است بر او بار نمیشود؛ چون بدن گرم که می خواهد سرد بشود به خاطر این است که مردم در حرج نیفتند. نظر حضرت آیت الله نوری را بخواهید تحلیل کنید به خاطر تسهیل امر مسلمین است.
از حضرت آیت الله مکارم این گونه سؤال میکنند که با توجه به هزاران هزار بیمار دیالیزی و نظر به اینکه پیوند کلیه قطعی ترین درمان این عزیزان است خواهشمند است نظر خود را در مورد مسائل ذیل مرقوم فرمایید. آیا پیوند عضو از فردی که دچار مرگ مغزی جایز است؟ در توضیح مرگ مغزی در پرانتز میپرسد با توجه به نظر متخصصین با از کار افتادن مغز کلیه اجزا از بدن از کار میافتد. این مطلب دروغ است. (یعنی با از بکار افتادن مغز کلیه اجزا از کار نمیافتد.)
ما الان در اهدای اسپرم اجنبی و در اهدای تخمک همین خطا را داریم. مراکز ناباروری میخواهند تخمک یا اسپرم بفروشند، سؤال را طوری می چینند که آن جوابی را که می خواهند بگیرند.
رسا ـ تحلیل شما از اسفتائات در این موارد چیست؟
فقها باید این مطلب را مدّ نظر داشته باشند، کسی که سوال میپرسد، در اصل سؤال جهت خاصی دارد؛ یا جواب مثبت میخواهد یا منفی. شورای استفتاء نباید فوری جواب دهد. فلسفه موضوع شناسی همین است که عدهای کارشناس میدانند که کجا جهت دار پرسیده میشود. سؤال از یک مجرای بیطرفی باید بگذرد تا سؤال، واقعی شود. بنده برخی استفتائات پزشکی را جهت دار میدانم. اسفتائات جهتدار هیچ ارزشی ندارد؛ چون سؤال کننده جهت میدهد.
مثلا از مرجعی می پرسند که قطع ید برای هکر هم ثابت است؟ داخل پرانتز می نویسند که هکر همان سارق است. حالا واقعا حکم هکر قطع ید است؟!
سؤال میپرسد که هیپنوتیزم چه حکمی دارد و در پرانتز می نویسد خواب مغناطیسی، آیا هیپنوتیزم خواب است؟ در حکم هیپنوتیزم در بین فقها حرمت مطلق، جواز مشروط و جواز مطلق را داریم.
یا مثلا در مرگ مغزی مینویسد: از یک سو دچار مرگ مغزی شده است و ضربان قلب و نیز نفس او به کمک دستگاه کار میکند؛ لکن مغز به کلی از کار افتاده است و از نظر پزشکان همچون فردی است که سرش را از بدن جدا کرده باشند (که در این صورت نیز فقط تا چند دقیقه قلب به کار خود ادامه میدهد) بنابراین از نظر پزشکان مرده تلقی میشود.( استفتاء از حضرت آیت الله نوری همدانی)
مشکل این است که این قدر مفاهیم زیاد شده که یک فقیه نمیتواند همه را دریافت کند؛ لازمه و چاره کار موضوع شناسی دقیق برای مجتهد است.
در سقط جنین همین مشکل هست، در بانک شیر و مسائلی دیگر همین مشکل را داریم. کسی بخواهد بانک شیر راه اندازی کند، جواب مثبت را میگیرد. اگر ببیند رقیبش می خواهد بانک شیر راه اندازی کند، میرود جواب منفی میگیرد.
هر مسئلهای پیش میآید فورا حکم ندهیم. ما الان در مؤسسه موضوع شناسی احکام فقهی این کار را انجام میدهیم. با شورای استفتای دفاتر مراجع ارتباط میگیریم که موسسه و گروهها را بشناسند.
ما باید این موضوعات را تجمیع کنیم، زواید سؤالات برای استفتاء را حذف کنیم و اشتباهاتش را اصلاح کنیم و یک سؤال فقهی، بدون حاشیه و زواید و بدون جهتگیری ایجاد شود. بعد خود موضوع را یک گروه کارشناسی کند، ادله و منابع فقهی را بداند و بتواند تطبیق بر ادله فقهی بدهد. گاهی اوقات اختلاف به خاطر این است که موضوع خوب تبیین نشده؛ گاهی اوقات به خاطر مبانی است. برخی از فقها میگویند مبنای ما استفاده از تکنولوژی هست و برخی دیگر میگویند نیست. بحثی که پیش میآید این است که ظنی که از تکنولولوژی میآید ظن معتبر است که حجت باشد یا نه. اگر کسی قائل شد ظن ناشی از تکنولوژی معتبر است، این یک اصل اصولی میشود. در این صورت سونوگرافی هم حجت است. آزمایش DNA هم حجت است.
الان شورای نگهبان و مجلس به عنوان نهاد رسمی اهدای عضو را تصویب کرده است. اشکالش این است که کلیات را تصویب میکند و اجرائیات را به عهده وزارت بهداشت میگذارد. اسمش آیین نامه اجرایی است ولی عملا قوانین اجرایی است.
ما الان در سقط و پیوند اعضاء، حکم حقوقی داریم ولی در بانک اسپرم و بانک تخمک حکم حقوقی نداریم.
رسا ـ حکم حقوقی و فقهی عملا چه فرقی با هم دارند؟
زمانی که حکم، فقهی باشد برای مقلدین و مکلفین شیعی است؛ ولی اگر به مجلس رفت و قانون شد تمام افراد کشور و مذاهب هم تابع آن میشوند؛ مگر اینکه قانونگذار، تبصره قائل شود که هر یک از ادیان تابع نظر دینی خودشان هستند.(مثل ازدواج)
خاصیت حکم حقوقی این است که برای همه قابل اجرا است ولی حکم فقهی برای همه لازم الاجرا نیست .
رسا ـ اینکه فقها در اهدای عضو مرگ مغزی نظرات متفاوتی دارند، چگونه با این مطلب جمع میشود؟
شاید قانون بد از بی قانونی بهتر باشد؛ اما شما باید قانون بد و نادرست را از مجرا اصلاح کنید، نه اینکه بر مکلف تکلیف مازاد وارد کنید یا مکلفین را دچار سردرگمی کنید.
رسا ـ تفاوت های مرگ مغزی و حیات نباتی چیست؟
در حیات نباتی، برخی عملکردهای مغز هست، واکنش دارد، درک میکند و دستگاه نمیخواهد. از قدیم در طب یونان مطرح بوده که اولین عضوی که خلق میشود و آخرین عضوی که از کار میافتد چیست که چهار دیدگاه بوده است:
1- خلق قلب و از کار افتادن قلب
2-خلق مغز و از کار ایستادن مغز
3- خلق قلب و از کار ایستادن مغز
4- خلق مغز و از کار ایستادن قلب
در حال حاضر در مرگ مغزی دیدگاه چهارم مورد قبول است.
حیات نباتی دستگاه نمیخواهد. شخص همه چیز را میفهمد. زندگی نباتی همیشه در پی کما رخ میدهد، چشمانش باز است و دارای یک سری حرکات غیر ارادی اعضاء خویش است. هیچ عملکرد ذهنی و شناختی ندارد. به دنبال آسیب شدید مغزی برای سالهای متمادی زنده میماند و به نظر هوشیارند، بدون اینکه بتوانند با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کنند. گاهی افرادی که کما دارند وارد مرحلهای میشوند که زندگی نباتی دارند، تنفس و فشار خون طبیعی است. اما فرد هوشیاری ندارد و به محرکها واکنش نشان نمیدهد. چشمان بیمار باز است ولی هیچ گونه عملکرد و شناختی از اطراف و محیط خود ندارد و ارتباطشان با محیط از بین رفته است. در زندگی نباتی ممکن است با گذشت زمان سلامتی خود را به دست بیاورد و گاهی هم هیچ درمانی وجود ندارد. حتی این را با کما باید فرق بگذاریم.
رسا ـ یعنی کما یک چیز است، مرگ مغزی یک چیز و حیات نباتی هم چیز دیگر؟
بله متفاوت است. اینها را برای فقها مخلوط کردند و ترکیبی از آنها را آوردند. کسی ممکن است که چندین سال در کما باشد و بعدا از این حالت در بیاید.
مرگ مغزی با کمای عمیق متفاوت است. کما حالتی از ناهوشیاری است که طی آن فرد با دردناک ترین محرکهای فیزیکی هم به هوش نمیآید. کما یک بیماری نیست؛ بلکه علامتی از یک بیماری یا حادثه است.
مشخصات کما عبارت است از ناهوشیاری، فقدان چرخه خواب و بیداری، نداشتن کنترل بر روی تنفس، عدم پاسخ به محرکهای فیزیکی، نبود خودآگاهی.
در کما قطعا چشمها بسته است و بدون دستگاه نمیتواند تنفس کند. کما از واژهای یونانی به معنای خواب گرفته شده است که برای اولین بار بقراط آن را برای تشریح پائین ترین سطح هوشیاری متغیر بکار برد. خواب و کما در واقع به معنای نا آگاهی فرد با اطراف است که هر وقت بیمار هوشیاری خود را بدست آورد دیگر در کما نیست.
گرچه در ظاهر کما شبیه خواب معمولی است ولی در واقع این گونه نیست. امواج الکتریکی که از اعصاب به دست آمده حاکی از آن است که مغز در حالت خواب فعالیت و نوعی حالت آماده باش مثل استند بای کامپیوتر دارد تا به انواع حرکتهای بیرونی واکنش دهد و از حالت شبه کما به هوشیاری برسد. کما حالتی شبیه به خواب است که فرد قادر به پاسخ دهی به تحریک شدن نیست و همانند خواب نسبت به تحریکات واکنش نشان نمیدهد. عدم واکنش پذیری در حالت کما به معنای نداشتن حرکت و حرف زدن است و در واقع کما حالت بیتوجهی و بیهوشی ظاهری است. وضعیت کما با مرگ مغزی بسیار متفاوت است؛ به گونهای که فردی که به کما رفته میتواند دوباره به زندگی برگردد. البته این وضعیت را متخصص مغز و اعصاب باید تأیید کند.
در مرگ مغزی همه فعالیتهای مغز که اصطلاحا میگوییم قشر، زیر قشر و ساقه مغز، همه از کار میافتد ولی در کمای حیات نباتی بخشی از اینها از کار میافتد.
رسا ـ شما تأیید میکنید شخصی که دچار مرگ مغزی شده، مرده است؟
خیر. ما یک حکم اولیه داریم و یک حکم ثانویه. در حکم اولیه این افراد را باید زنده فرض کنیم. اگر پزشکی الان مرگ فرض کرده نتیجهاش این می شود که دنبال بهبودی نمیرود. ما از کار افتادن مغز را بیماری میدانیم؛ مرگ نمیدانیم. مثل از کار افتادن کلیه که وقتی از کار میافتد سراغ دیالیز میرویم. یک زمانی دستگاه دیالیز نبود، وقتی کلیه از کار میافتاد بیمار میمیرد. وقتی مغز از کار میافتد باید سراغ درمانش رفت. همین الان امکانش هست که با سلولهای بنیادین سلولهای مغز را بازسازی کنند.
در مبانی دینی یک اجل داریم و یک اجل مسمی. ما اجل مسمی را مرگ قطعی فرض میکنیم ولی اجل را مرگ، فرض نمی کنیم؛ چون در اجل امکان برگشت پذیری هست.
در روایات داریم که امام صادق علیهالسلام فرمود: «ربما ظنوا انه مات و لم یمت؛ ممکن است گمان میکنید شخصی مرده است ولی نمرده است.»
در مرگ مشتبه می گوییم که شخص سریع دفن نشود؛ مثل کسی که صاعقه زده است، به دار آویخته شده یا گرفتار اسهال شدید شده است؛ لذا امام میفرماید بسیاری از مردگان که شما دفن می کنید زنده هستند. ما مرگ مغز را اجل مسمی نمیدانیم.
رسا ـ تکلیف مکلفین چیست؟
تابع قانون هستند. قانون مرگ مغزی و پیوند اعضاء که تصویب شده است برای افراد لازم الاجرا است.
رسا ـ پس شرع چه میشود؟
ما که در یک حکومت اسلامی زندگی میکنیم هنوز فقه ما نتوانسته است که آن صبغه فردی را با اجتماعی تفکیک کند. ما حکومت دینی به آن معنا نداشتیم که تکلیف احکام سلطانیه مشخص شود. فقط مشکل این نیست؛ در مالیات و ارزش افزوده و رابطهاش با خمس و زکات هم گیر هستیم. در نگاه اجتماعی مجبورید بخشی را به عنوان بخش حکومتی بپذیریرد. تمام تلاش باید این باشد که آن حکم حقوقی و قانون اشتباه وضع نشود و اگر متوجه شویم که اشتباه وضع شده باید سراغ آن پیش فرضها رفت و آن را درست کرد.
وقتی یک مصوبه قانونی داریم؛ اگر من به عنوان یک پزشک نروم برای پیوند عضو کاری کنم، به این دلیل که مرجع من جایز نمیداند و آن طرف دیگر بمیرد، دادگاه من را میگیرد و محاکمه میکند که شما قانون داشتید. پس ما نتوانستیم این مطالب را بر هم تطبیق دهیم.
در جایی که ما قانون داریم، این قانون لازم الاجراست و الّا حرف شهید صدر درست است که هرج و مرج میشود. ایشان در کتاب «الاسلام یقود الحیاة» به این نکته اشاره میکند.
رسا ـ با سپاس از شما استاد گرامی که وقت ارزشمندتان را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشته اید./999/گ۴۰۲/س
خبرنگار: بابک شکورزاده