۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۰
کد خبر: ۴۹۴۶۰۸
یادداشت؛

تغییر به نفع مردم

فارغ از شیوه مناظره پخش شده و محتوایی که می‌توانست به مراتب بهتر باشد، اتفاق نادر در این دوره از انتخابات در همین مناظره اول رقم خورد و آن نمایشی تمام‌عیار از ناکارآمدی‌ها و ناتوانی‌های ۴ ساله اخیر مدیریت اجرایی کشور بود.
یادداشت

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از کیهان، حسین شمسیان طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: تب و تاب انتخابات اندک اندک بالا می‌گیرد و مردم با دیدن مناظره‌ها‌، پا در مسیر انتخاب سکاندار اجرایی 4 سال آینده کشور می‌گذارند.

فارغ از شیوه مناظره پخش شده و محتوایی که می‌توانست به مراتب بهتر باشد، اتفاق نادر در این دوره از انتخابات در همین مناظره اول رقم خورد و آن نمایشی تمام‌عیار از ناکارآمدی‌ها و ناتوانی‌های 4 ساله اخیر مدیریت اجرایی کشور بود.

در همه 4 سال گذشته کمتر امکانی برای بیان انتقاد از دولت در رسانه ملی وجود داشت و بخش مهمی از جامعه از حقایق مهم و تعیین‌کننده کارنامه دولت بی‌اطلاع ماندند. خارج از رسانه ملی هم هرگاه کسی نقد و نظری مشفقانه بیان کرد، با انواع برچسب‌ها و ناسزاها نواخته شد. دولتمردان به این شیوه خو گرفتند و انتظار نداشتند کسی روی اشکالات فراوان دولت انگشت سؤال بگذارد و در مقابل چشم مردم از آنها بپرسد«رسیدگی به حال محرومان خوب است‌، اما چرا فقط در همین ماه‌های آخر»!

اما فضای مناظره، فضای یکطرفه صحبت کردن نیست و اینگونه شد که کارنامه خالی بعد از چهار سال رو شد!

افزون بر انکار بدیهی‌ترین وعده رئیس‌جمهور مبنی بر ایجاد 4 میلیون اشتغال در مناظره روز جمعه که موجب بهت و حیرت مردم  و اصحاب رسانه شد، نکته بسیار مهم دیگری هم در آن مناظره مشهود بود. نکته‌ای که نباید به سادگی از کنار آن گذشت و چشم‌ها را به روی آن بست.

آن نکته مهم این بود که دو کاندیدای اصلی و پوششی دولت، در برابر همه پرسش‌های مختلف از جمله فاصله طبقاتی، تبعیض‌، بی‌عدالتی، اشتغال و ...، ضمن آنکه ناچار به پذیرش مشکلات متعدد کنونی و اقرار به خوب نبودن اوضاع بودند، هیچ برنامه و راهکار و چشم‌اندازی ارائه نمی‌کردند!

از جمله  این قول‌ها می‌توان به اقرار رئیس‌جمهور محترم پس از 4 سال به بیکاری و تاثیر آن در بحران‌های اجتماعی اشاره کرد، آنجا که گفت‌: «ریشه حاشیه‌نشینی، بیکاری است‌، مردم برای پیدا کردن شغل به حاشیه شهرها می‌آیند» یا آنجا که معاون اول رئیس‌جمهور صراحتا بر وجود تبعیض و نابرابری در دسترسی به تسهیلات صحه گذاشت.

اینها، همان حرف‌هایی بود که مردم سالها می‌گفتند و دولت در پاسخشان ناسزا می‌گفت!

اما چرا این بار این سخنان را از دهان مقامات ارشد دولت شنیدیم!؟

پاسخ روشن است، آنها هم به این نکته پی‌برده‌اند که مردم از بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌های نا‌روا خسته و گلایه‌مندند و حالا تصور می‌کنند می‌توانند بر موج این نارضایتی سوار شوند! غافل از اینکه خود، عامل همین وضعیت تاسف‌بارند و هرچه در مقام همراهی برآیند، بیش از پیش از چشم مردم می‌افتند. اول به خاطر وضعی که به سر مردم آورده‌اند و سپس به خاطر تلاش برای فرافکنی و انکار نقش خود در این وضعیت نابسامان.

این همان نکته مهم و تلخ مناظره اخیر است.همگان دیدند که دو کاندیدای اصلی و پوششی دولتی، در عین پذیرش وضع موجود و تلخکامی‌ها و ناکامی‌های مردم‌، کمترین برنامه و ایده‌ای برای برون‌رفت از این شرایط ارائه نمی‌کنند! یعنی آنها بازهم دلشان می‌خواهد رئیس دولت بشوند اما بی‌مسئولیت و بی‌برنامه! کوچکترین چشم‌اندازی‌، کمترین نقطه امید‌بخش و سر سوزنی نوید در سخنان دکتر روحانی و مهندس جهانگیری وجود نداشت! هیچ برنامه کوتاه‌مدت و بلند‌مدتی برای رفع این همه مشکل از سوی آنها ارائه نشد!

نمی‌شود انکار کرد که اکنون میلیون‌ها بیکار داریم بیکارانی که برخی بیکار بودند و کاری برایشان درست نشد و بیکارانی  که کار داشتند و در این دولت شغلشان را از دست دادند. رئیس‌جمهور و معاون اول او اینها را قبول دارند اما نمی‌گویند برای آنها چه خواهند کرد! آنها مدام مشکل مسکن مردم را همراه و همزبان با دیگر نامزدها تکرار کردند تا نشان دهند یاد فقرا و محرومان افتاده‌اند! اما یک خط برنامه عملی برای خانه‌دار شدن مردم ندارند! طنز‌های تلخی مثل«‌مسکن اجتماعی» را 4 سال است از دولتمردان می‌شنویم  و در این فاصله، حتی یک آجر با این اسم برای محرومان و بی‌خانه‌ها روی آجر گذاشته نشده است!

این نکته را باید مهم‌ترین و درس‌آموز‌ترین نکته مناظره دانست. در حالی که برخی دیگر از نامزدها مشخصا حل مشکل ازدواج، اشتغال و مسکن را در رأس برنامه‌های خود معرفی و ایده‌های خود را برای مردم به صورت  مشروح بیان می‌کنند و نور امید در دل مردم می‌افروزند، مقامات دولت، حتی حوصله و حال بیان آرزوی مردم در حد حرف را هم ندارند‌، ولی رای مردم را دوست دارند!

چرا دولتمردان هیچ برنامه‌ای ارائه نمی‌دهند!؟ آیا آنها نمی‌دانند که مردم برای انتخاب‌، به برنامه‌ها نگاه می‌کنند نه به کنایه‌ها و متلک‌ها و منازعات سیاسی بی‌حاصل!؟

بعید است که رجال سیاسی در حد رئیس‌جمهور و معاون اول او این نکته بدیهی را ندانند.

 آنها اصلا یک‌بار این راه را تجربه کرده‌اند و با وعده، اعتماد مردم را جلب کرده‌اند. همین 4 سال قبل بود که رئیس‌جمهور محترم وعده داد‌: «آنچنان مردم را از درآمد سرشار کنم که اصلا این 45 هزار تومان پول یارانه به چشمشان نیاید» و امروز بعد از 3 سال و چند ماه، قدرت خرید آن یارانه 45 هزار تومانی آن‌قدر‌کاهش پیدا کرده که تاثیر آن حداقلی شده است! مثلا در سال 92 با یارانه 45 هزار تومان، امکان خرید 10 کیلو برنج ایرانی وجود داشت اما اکنون حدود سه یا چهار ‌کیلو‌! این معجزه دولت یازدهم است! دکتر روحانی وعده داد 4 میلیون شغل درست می‌کند و مردم به او اعتماد کردند‌، اما اکنون نه تنها فرزندان بی‌کارند، که پدرها هم به خاطر تعطیلی عظیم و بی‌سابقه هزاران کارگاه و کارخانه‌، بیکار و خانه‌نشین شده‌اند! همان روزها هزاران وعده دیگر هم داده شد و مردم به آن حرف‌ها اعتماد کردند، اما همه آنها یا فراموش شده و یا صراحتا و در روز روشن انکار می‌شود!

پس با وجود این تجربه‌، چرا بار دیگر آن را به کار نمی‌گیرند!؟

راز این رفتار را باید در مبانی فکری دولت یازدهم دید. دو نگاه اساسی در خصوص مردم وجود دارد.

نخست نگاهی که مردم را ولی‌نعمت خود می‌داند و خدمت به آنها را اصلی‌ترین و یگانه وظیفه دولتمردان و مدیران کشور. در این نگاه، این جناح و آن جناح موضوعیت ندارند و میزان ارزشمندی آنها، به اندازه وفاداریشان به انقلاب و خدمتشان به مردم است‌. در این نگاه‌، برای هر مشکل مردم به قدر وسع و توان و بضاعت، طرح و تدبیری وجود دارد و تا رفع مشکلات و سختی‌ها، استراحت و از پای نشستن معنی ندارد. صاحبان این نگاه خود را یکی از آحاد مردم می‌دانند و مثل آنها زندگی می‌کنند، از درد دلشان با‌خبرند و در غم و شادی آنها شریکند.

نگاه دوم نگاهی است که مردم را فرع و طفیلی اصحاب ثروت و اشرافیت می‌داند. در این نگاه، مردم ماشین رای هستند، مردم ابزار رسیدن به قدرت  و پله‌ای برای رشد و ترقی حساب می‌شوند.مردم تا آنجا ارزش دارند که بشود از کنار آنها به منفعتی رسید. در این نگاه‌، به دست آوردن دل اقلیت برخوردار و اشرافی‌، از به دست آوردن دل توده‌های میلیونی اهمیت بیشتر‌ی دارد! در این نگاه، ماشین یک مقام رانتی لانه کرده در دولت، به اندازه کل هستی اهالی چند روستا ارزش دارد و تازه او این مقدار را کم می‌داند و سهم خود از سفره انقلاب را بیش از این می‌داند! در این نگاه است که فلان مقام مسئول و سیاستگذار، پیش از آنکه به فکر مردم و برنامه‌ریزی برای آسایش آنها باشد، به فکر منفعت خود و شرکایش در ده‌ها شرکت و کارتل رانتی است. نگاهی به ماجراهای تلخ و تکان‌دهنده پتروشیمی و مسکن در این سال‌ها، نمایشی تمام‌قد و تمام‌عیار از این مدل نگاه به مردم است.

این نگاه در نقطه مقابل دیدگاه امام علی علیه‌السلام است آنجا که به مالک اشتر می‌فرمایند: «‌باید که محبوب‌ترین کارها در نزد تو، کارهایى باشد که با میانه‌روى سازگارتر و با عدالت دمسازتر بوده و خشنودى رعیت را در پى داشته باشد زیرا خشم توده‌‏هاى مردم، خشنودى نزدیکان را زیر پاى گذارد و حال آنکه اگر توده‏‌هاى مردم از تو خشنود باشند، خشم نزدیکان ناچیز است. خواص و نزدیکان کسانى هستند که به هنگام فراخى و آسایش بر دوش حاکم بارى گران‏‌اند و چون حادثه‌اى پیش آید کمتر از هر کس به یاری‌اش برخیزند و خوش ندارند در باره آنان به انصاف قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از حاکم می‌طلبند و اگر عطایى یابند، کمتر از همه سپاس مى‏‌گویند و اگر به آنان ندهند، دیرتر از دیگران پوزش مى‌پذیرند و در برابر سختی‌هاى روزگار، شکیباییشان بس اندک است. اما ستون دین و انبوهى مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزون‌تر باشد.»

شاید حالا بهتر بتوان فهمید که چرا دولتمردان کنونی، حتی حاضر به وعده دادن هم نیستند! آنها از یک‌سو در چهار سال اخیر نشان داده‌اند که کمترین اراده و توانی برای پویایی و تحرک اقتصادی ندارند و از دیگر سو ثابت کرده‌اند که همدستی و هم‌داستانی با برخی اصحاب ثروت و قدرت را بر همدلی با محرومان و مستضعفان ترجیح می‌دهند. لذا حاضر نیستند حتی در مقام حرف، تن آنها را بلرزانند و تشویشی به روح و جانشان وارد کنند! وقتی 25 میلیارد دلار کالای قاچاق به کشور وارد می‌شود‌، قطعا شبکه و زنجیره‌ای مهم و مستحکم در اصلی‌ترین کانون‌های دستگاه اجرایی این حجم عظیم و ویرانگر را هدایت می‌کند و کیست که بتواند از این ثروت افسانه‌ای به نفع مردم چشم بپوشد و شعاری بر خلاف رای  و نظر قاچاقچیان بدهد!؟ وقتی پولی که باید در مسکن هزینه شود، در هزار‌توی شرکت‌ها و بانک‌های آلوده و ربوی تبدیل به سپرده و سرمایه می‌شود و منفعت ناروای آن به جیب عده‌ای خاص می‌رود، وقتی ده‌ها هزار میلیارد تومان پول مردم در بانک‌ها بین نور‌چشمی‌ها و سفارش‌شده‌ها پخش می‌شود، و مردم برای یک وام جزئی پشت در‌ می‌مانند، کیست که بتواند بر این راه باطل و نامیمون مهر پایان بزند و ثروت مردم را به خودشان بازگرداند!؟

چنین تحولی نیازمند دولتی انقلابی  و بانشاط و البته پاکدست است و راهی جز این نیست. اگر در گذشته، مسیر ثروت ملی به نفع عده‌ای خاص و سرمایه‌دار تغییر کرد و صاحبان بنگاه‌های رانتی در مصدر امور اجرایی و سیاسی نشستند، اکنون باید آن مسیر را عوض کرد و همه چیز را به نفع مردم تغییر داد. تنها در سایه تغییر به نفع مردم است که امید به ایران باز‌می‌گردد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات