حرکتی رو به جلو از بزرگان حوزه در جهت هجرت طلاب
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، قرآن کریم میفرماید: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ؛ و شايسته نيست مؤمنان همگى [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى كوچ نمىكنند تا [دستهاى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را ـ وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند ـ باشد كه آنان [از كيفر الهى] بترسند!»(122/توبه) و هیچ شکی نیست طلاب، روحانیان، علما مصادیق این آیه هستند.
از سوی دیگر نیز رهبر معظم انقلاب بارها تأکید میکنند: «...این منطقی نیست که طلبه حتماً در دورانهای اولیه درس هجرت کند، برود به حوزههای بزرگ، بعد هم دیگر برنگردد؛ این نمیشود... این طرح هجرتى كه بنده چندین سال قبل از این مطرح كردم، موجب گسترش فعال روحانیت در سرتاسر كشور میشود. باید از حوزههاى بزرگ هجرت كنند، بیایند در شهرستانها بمانند؛ چه اهل آنجا باشند، چه نباشند. افراد گاهى هم اهل آنجا نیستند.»(در دیدار روحانیان و طلاب خراسان شمالی)
از ویژگیهای مؤمنان، انقلابی بودن به معنای عدم رضایت از وضعیت موجود و تلاش برای بهبود آن است. در مقابل اقدامات انقلابی نیز حرکتهای شعاری و بدون پایه و اساس علمی و اقدامات عملی است. بحث حضور طلاب، حوزویان، اهل علم و علما در بلاد نیز بر اساس آیه 122 سوره توبه برای ثمردهی به شهروندان بوده و هر فردی پس از کسب علم، دانش، تقوا و تحصیل باید به شهر خود بازگشته و در خدمت مردم دیار خود طیب دوار بطبه باشد. ولی آنچه از بزرگان تا به امروز شنیدهایم غیر از دلسوزی و نگرانی از وضعیت موجود شهرستانها در خالی شدن از اهل علم و روحانیت نبوده است. هر چند دلسوزی یک مرجع و یک عالم دینی چیز کمی نبوده و مسلماً به دنبال خود، اقدامات عملی از سوی کسانی که حرف بزرگان را میشنوند اعم از حکومتی و غیر حکومتی خواهد داشت.
از زمان شیخ انصاری و حتی پیش از آن و تا به امروز یکی از دغدغههای بزرگان حوزه و مراجع این بوده که مشوقهای مختلف و قابل قبولی برای علمای بلاد در نظر بگیرند تا زمینه زندگی توأم با عزت برای آنها در بلاد فراهم شود که خود این مشوقها نیز به دو نوع معنوی و مادی تقسیم میشود و میتوان در شاهد مثال مشوقهای معنوی به اجازات مختلف مانند اجازه اجتهاد، اجازه روایت، اجازه امور حسبه و... و اعطای نمایندگیهای گوناگون بر علمای بلاد اشاره کرد.
این اجازات نیز از اجازات بسیار معتبری بودند که از سوی بزرگان به کسانی که عزم مراجعه به شهر و دیار خود را داشتند اعطا میشد و وقتی یک روحانی با چنین اجازاتی به شهر خود باز میگشت از همان ابتدا مورد اعتماد و مراجعه مردم قرار میگرفت تا مردم بدانند که این شخص ضمن اینکه به لحاظ علمی به حدی رسیده که مرجع زمان به او اجازه اجتهاد که نشانگر پایههای محکم علمی اشخاص بود اعطا کرده، به لحاظ معنوی نیز از چنان جایگاهی برخوردار است که با دادن اجازه روایت و تصرف در امور حسبه اعتماد و اطمینان قلبی خود را نسبت به تقوا و مهذب بودن آن روحانی به همگان اعلام کرده است.
حمایتهای مادی نیز شامل اجازه دخل و تصرفی بود که هر عالم بلاد میتوانست بخشی از وجوهات جمع شده از سوی شهروندان را تحت مدیریت خود به مصارف لازم برساند. در چنین حالتی ضمن اینکه نیازی مالی خود شخص در حد یک زندگی ساده ولی عزتمندانه تأمین میشد، دست وی برای یاری رسانی و کمک به امور مختلف دینی و مذهبی مردم نیز باز بود. ولی امروزه با دسترسیهای مختلفی که مردم نسبت به مراجع خود دارند و علاقه وافر برای حضور در بیت مراجع عظام و یا حداقل در دفاتر آنها، سبب شده غالب مؤمنان برای پرداخت وجوهات خود به دفتر اصلی مراجع به ویژه در شهرهایی مانند قم و نجف مراجعه کرده و از پرداخت وجوهات به علمای بلاد تا حدود زیادی امتناع ورزند که این خود سبب بزرگی در کوتاه شدن دست علمای بلاد از وجوهات و منابع گسترده مالی مردمی برای هزینهکردهای متعارف و در چارچوب اجازات بزرگان و مراجع عظام گردیده است.
اگر اتفاقی به این اهمیت را در کنار کم شدن شهریه و قطع شدن آن برای کسانی که به قصد تبلیغ به شهرستانها عزیمت میکنند و نیز انتظار مردم از اهل علم برای تبلیغ فیسبیلالله و بدون دریافت حق الزحمه قرار دهیم، یک پرسش بزرگ در ذهن ایجاد میشود و آن اینکه یک عالم بلاد به هنگام حضور در شهرستان چگونه و از کدامین منبع ارتزاق نماید؟! آیا غیر از این است که طلاب و روحانیان معظم برای اداره زندگی آبرومندانه در بلاد به زندگی کارمندی و روی آوردن به حضور در نهادها و ارگانها به عنوان کارمند راه دیگری ندارند؟! اینکه مجبور شوند زندگی زیر خطر فقر را انتخاب کنند، مطمئنا در چنین فرضی نیز باید در دنیا و آخرت جوابگوی عائله خود باشند. در اینجا بیش از و پیش از هر چیز نکتهای که پاسخ این ابهام بزرگ باشد به ذهن میرسد، ورود مراجع و بزرگان حوزه است.
ضمن ارج نهادن به تمام دلسوزیهایی که تا به امروز از سوی بزرگان و سنگربانان تشیع مشاهده شده، اما اقدام، حرکت و تصمیم انقلابی، حلقه گمشدهای است که هر انسان نیکاندیشی را از ابهام موجود خلاص میکند. این روزها در اخبار شنیدیم که مرجع عظیم الشأن تشیع حضرت آیتالله مکارم شیرازی در دیدار مدیر جدید حوزههای علمیه از تصمیم انقلابی و راهگشای بزرگی پرده برداشتند که به نوبه خود ضمن آنکه جای تقدیر، تشکر و سپاسگزاری دارد، التیامی شد بر قلب تمامی متدینان و دلسوزانی که نگرانی کم شدن حضور طلاب و روحانیان در بلاد، خواب را از چشمانشان روبوده بود.
این تصمیم انقلابی که با درخواست از سایر مراجع تقلید نیز همراه بود، میتواند به عنوان یک حرکت انقلابی، تا حدود زیادی گره کور هجرت طلاب به شهرها و بلاد را بازکرده و بستر مناسبی را برای حضور تبلیغی، علمی و معنوی حوزویان در شهرها فراهم نماید. ضمن آروزی طول عمر و بقا برای سنگربانان حریم تشیع، مطمئنیم این حرکت انقلابی نیز در کارنامه درخشان فعالیتهای دینی و مذهبی این مرجع عظیم الشأن درخشیده و تمام انتظارات موجود از حوزویان در پیموده شدن بقیه مسیر ایشان، برآورده خواهد شد.
/993/704/ر