از ابراهیم خمینی تا ابراهیم بازرگان
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی از چهرههای مشکوک در تاریخ معاصر ایران است که این روزها از طرف برخی از نشریات زنجیرهای و اجارهای لقب «مشاور ارشد بنیانگذار انقلاب اسلامی» و «نماینده تام الاختیار امام» را دریافت کرده است! از جمله این نشریات میتوان به هفته نامه «پایتخت کهن» اشاره کرد.
این مجله در شماره 20 به تاریخ 25 اسفند 93، ص16، ابراهیم یزدی را به عنوان «نماینده تام الاختیار امام از 42 تا 57 در آمریکا» و «مشاور ارشد بنیانگذار انقلاب اسلامی در نوفل لوشاتو» معرفی کرده است. این نشریه در شماره 56 خود نیز همین رویه را تکرار کرده و در پیش درآمد گفتوگوی تفصیلی خود با یزدی ـ که اتفاقا آکنده از تحریف است ـ وی را به عنوان «مشاور ارشد آیتالله خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی» معرفی میکند که «در بسیاری از تصمیمات انقلابی نقش مستقیم داشته و بسیاریشان پیشنهاد وی بودهاند؛ اگرچه در اجرا تغییر کرده باشند!»(1)
در نوشتار حاضر تنها با مرور یک برگ از خاطرات ابراهیم یزدی، تحریفات لفظی و معنوی کلام امام(ره) توسط وی را از نظر میگذارانیم و بررسی تفصیلی خاطرات و ادعاهای واهی وی را به اهل رسانه وا مینهیم.
جملات تحریف شده امام خمینی(ره) در کتاب خاطرات ابراهیم یزدی، به این صورت انعکاس یافته است: «قدرت دست دکتر مصدق آمد، لکن اشتباه هم داشت. برای مملکت میخواست خدمت کند لکن اشتباه هم داشت. یکی از اشتباهات این بود که آن وقتی که قدرت دستش آمد، این(2) را خفه نکرد، تمام کند قضیه را، این کاری برای او نداشت، هیچ کاری برای او نداشت برای اینکه ارتش در دست او بود، همه قدرتها دست او بود و او(شاه) ضعیف بود و زیر چنگال او بود. لکن غفلت شد. مجلس را ایشان منحل کرد یکی یکی وکلا را وادار کرد که استعفا بدهند. وقتی، استعفا دادند، یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد. آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، همین نخست وزیر با شاه است، شاه تعیین می کند. اشتباه این بود که واقع شد.»
در این بخش، اصل فرمایشات امام(ره) در این موضوع را از کتاب صحیفه ایشان عینا نقل میکنیم تا مخاطبان محترم تفاوت نقل ابراهیم یزدی از این بیانات را به آسانی به قضاوت بنشینند! امام راحل در نقد عملکرد دکتر محمد مصدق چنین میفرمایند: «قدرت دست دكتر مصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت. او براى مملكت مىخواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت. يكى از اشتباهات اين بود كه آن وقتى كه قدرت دستش آمد، اين را خفهاش نكرد كه تمام كند قضيه را. اين كارى براى او نداشت آن وقت، هيچ كارى براى او نداشت، براى اينكه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود، و اين [شاه] هم اين ارزش نداشت آن وقت. آن وقت اين طور نبود كه اين يك آدم قدرتمندى باشد... مثل بعد كه شد. آن وقت ضعيف بود و زير چنگال او بود لكن غفلتى شد. غفلتى ديگر اينكه مجلس را ايشان منحل كرد و يكى يكى وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد. وقتى استعفا دادند، يك طريق قانونى براى شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست، تعيين نخست وزير با شاه است؛ شاه تعيين كرد نخست وزير را! اين اشتباهى بود كه از دكتر واقع شد. و دنبال آن اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران. به قول بعضى كه «محمد رضا شاه رفت و رضا شاه آمد»! بعضى گفته بودند اين را به دكتر كه كار شما اين شد كه محمد رضا شاه رفت- خوب، محمد رضا آن وقت يك آدم بىعرضهاى بود و تحت چنگال او بود- او رفت و رضا شاه آمد يعنى يك نفر قلدر آمد. اينها آن وقت گفتند نمىدانستند كه بعدها رضا شاهِ چند آتشه است. اين هم يكى از اشتباهات بود كه شده است و حالا هم يك موقع حساسى است كه من از اشتباهات مىترسم.»(3)
ابراهیم یزدی در بررسی عملکرد دکتر مصدق، ابتدا به اثرات ـ ادعایی ـ نهضت ملی در دوران منتهی به پیروزی انقلاب 57 ـ که از گفتن پسوند اسلامی آن، امتناع دارد ـ میپردازد و در ادامه به بیان صریح امام(ره) در تبیین اشتباهات دکتر مصدق مبنی بر عدم سرنگونی شاه و انحلال مجلس ـ البته به صورت تحریف شده ـ اشاره میکند. نقل قول ابراهیم یزدی آکنده از اشتباه و تقطیع است که با یک جستوجوی ساده در کتاب صحیفه امام(ره)، این تحریفات فاحش قابل دستیابی است.
به عنوان نمونه، وقتی که امام خمینی(ره) یکی از اشتباهات مهم مصدق را انحلال مجلس برمیشمارند و آن را زمینه ساز تعیین نخست وزیر توسط شاه و قانونی جلوه دادن آن میدانند، ابراهیم یزدی به طور زیرکانهای متن را دستکاری و این اشتباه را با عطف به سخن قبلی امام(ره) نقل کرده است! در حقیقت یزدی، ضعف موقعیت شاه را با تبیین خاص امام(ره)، حذف کرده است تا بتواند عدم اقدام مصدق برای سرنگونی شاه و نیز بیتدبیری او در زمینه انحلال مجلس را توجیه کند. ابراهیم یزدی پس از نقل تحریف شده سخنان امام(ره)، به توجیه این اشتباهات مصدق دست میزند و به نقد تحلیل امام راحل میپردازد.
ابراهیم یزدی در ادامه به نقد تحلیل امام(ره) میپردازد و مدعی میشود که اختیار ارتش در دست مصدق نبوده است و لذا در واقع مصدق نمیتوانسته شاه را سرنگون سازد. این در حالی است که اگر مصدق چنین احساس قدرتی در خود نداشت چگونه میتوانست اشرف پهلوی را از کشور اخراج و در مقابل شاه به تمام معنا سینه سپر کند؟ اگر مصدق ارتش را در مقابل خود میدید، منطقی بود که این چنین به مقابله با انگلیسیها و شاه ـ به طور همزمان ـ برخیزد؟
اساساً اگر مصدق قدرت قهریه نداشت، چه نیازی بود که با کودتائی آمریکایی ـ انگلیسی، به براندازی دولت وی اقدام شود؟ با جملات دیگرِ ابراهیم یزدی، انگیزه واقعیاش از نقل شکسته بسته کلمات امام(ره) و نقد آن، معلوم میشود! وی با این رویه، در حقیقت میخواهد به توجیه نظریه سیاسی بازرگان ـ مبنی بر عدم براندازی شاه و مبارزه سنگر به سنگرـ بپردازد.
یزدی پس از نقل سخنان امام خمینی(ره)، چنین ادامه میدهد: «البته بر خلاف این نظر، ارتش در اختیار دکتر مصدق نبود. رهبر فقید انقلاب با چنین دیدگاهی، در مذاکرات پاریس با مرحوم بازرگان بر این تکیه داشته که نباید کمترین مجال و فرصتی به شاه داد که از بن بست ها فرار کند و خود را نجات دهد. بعد از پیروزی انقلاب هم همین سیاست را با شکستخوردگان انقلاب و فرماندهان ارشد نظامی و ضرورت اعدام آنها داشت.»(4)
جالب است که یزدی، امام(ره) را به خاطر قاطعیت در رهبری و رد پیشنهاد سازشکارانه مهندس بازرگان و یا محاکمه سران فاسد پهلوی مورد ملامت قرار میدهد. این در حالی است که وی در جای جای خاطراتش خود را از تئوری پردازان نهادهای انقلابی معرفی میکند و در نزد برخی از نشریات اجارهای، خود را مشاور ارشد امام جا زده است!
ماهیت واقعی افراد مشکوک و پیچیدهای مانند ابراهیم یزدی وقتی روشن میشود که او اخیرا در مصاحبه با نشریه زنجیرهای «اندیشه پویا» تئوری بازرگان در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب را میستاید و آن را منطقی بر میشمارد و در حقیقت از موضع منافقانه خود در حمایت از امام(ره) عقب نشینی میکند! در نشریه «اندیشه پویا» شماره سی و دوم(بهمن ماه 1394) در مصاحبه با ابراهیم یزدی، در شرح ماجرای دیدار بازرگان با امام(ره) در نوفل لوشاتو چنین میخوانیم؛ «آقای بازرگان به من گفت که سرعت انقلاب خیلی زیاد است و نمیتوانیم هماهنگ شویم.»
این سخن بازرگان مبتنی بر پیشنهاد بقای شاه و عمل بر اساس قانون اساسی مشروطیت بود که با مخالفت و برخورد شدید امام(ره) مواجه شد. با این وجود، ابراهیم یزدی در ادامه مصاحبهاش، این سخن بازرگان را چنین تأیید میکند: «حق با بازرگان بود، حرفش کاملا روشن بود!»(5)
در رویه خاطره گویی ابراهیم یزدی، دو نوع تحریف قابل مشاهده است؛ تحریف لفظی و تحریف معنوی! تحریف لفظی نوعا در نقل و قولهای مستقیم اتفاق افتاده است که در آن راوی حق ندارد به تقطیع یا تغییر کلمات دست بزند ولی با این وجود در جای جای خاطرات ابراهیم یزدی این رویه غلط قابل مشاهده است که نمونهای از آن را پیشتر ارائه کردیم. اما مهمتر تحریف معنوی است که در آن اهداف انقلاب و نوع نگرش سیاسی و دینی راهبران نهضت و شخص امام خمینی(ره) را تحریف میکند.
آنگونه که در همین یک برگ از خاطرات او مشاهده شد، ابراهیم یزدی در پی آن است که نقد امام(ره) به عملکرد شخصیتهای ملیگرا مانند مصدق و بازرگان را به نحوی توجیه و یا تقبیح کند و از اینرو، بر اندیشه سازگار با سلطنت ایشان و نیز تفکر اعتماد به استعمار آمریکا، صحه بگذارد! پیچیدگی ابراهیم یزدی وقتی معلوم میشود که بدانیم، وی در تمام سالهای حیاتِ امام(ره) تلاش کرده است خود را نزدیک به اندیشه امام راحل نشان دهد و در حقیقت ابراهیمِ خمینی باشد و نه ابراهیمِ بازرگان! ولی حال که آب از آسیاب افتاده و فرصتِ رونمایی از چهره واقعیاش فراهم شده، ماهیت درونیاش را نشان میدهد./993/ر
نگارنده: عبدالحسن مسلمی شهیدانی
.....................
منابع:
1 ـ شصت سال صبوری و شکوری؛ خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، جلد اول: از تولد تا هجرت؛ تهران، کویر، 1394، ص204.
2 ـ اشاره به شاه
3 ـ صحيفه امام، ج4، ص: 372.
4 ـ شصت سال صبوری و شکوری؛ خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، جلد اول: از تولد تا هجرت؛ تهران، کویر، 1394، ص204.
5 ـ در نشریه «اندیشه پویا» شماره سی و دوم(بهمن ماه 1394)، ص23.