درسهایی از فتح خیبر
امروز 24 رجب سالروز فتح قلعه خیبر به دستان مبارک امیرالمومنین، حضرت علی بن ابیطالب(ع) بود. در مروری کوتاه بر روند غزوه خیبر متوجه درسها و عبرتهایی میشویم که خیلی گذرا به برخی از آنان اشاره میکنم.
درس نخست: تا نابودی صهیونیسم مبارزه همچنان ادامه دارد
«در مجمع البیان در داستان فتح خیبر میگوید: وقتی رسول خدا(ص) از حدیبیه به مدینه آمد، بیست روز در مدینه ماند آنگاه برای جنگ خیبر خیمه زد.»
این یعنی وقتی خیالت از کفار و همسایگان راحت شد نباید بیکار بنشینی، تازه نوبت به نبرد اصلی میرسد و آن مبارزه با یهودیان است البته منظور از یهودی یهودیان مومن و متدین نیست بلکه افرادی است که بنا به پیشگویی انبیای خودشان به حجاز کوچ کرده بودند تا پیامبر آخرالزمان را درک کرده و در رکاب او خدمت کنند اما زمان ظهور پیامبر اسلام(ص) وقتی دیدند پیامبر آخرالزمان از میان آنان نیست و علاوه بر آن با پذیرش اسلام میبایست از پول و مقام و دکانهایی که به اسم دین برای خود باز کرده بودند دست بکشند در مقابل دین و رسول خدا(ص) ایستادند.
مصداق کنونی آنها همان صهیونیسم است که معتقد به اولیات و بدیهیات ادیان الهی نظیر یهود نیز نیستند و فقط به فکر ثروت و قدرت باند و مافیای خود هستند و در این راه از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نمیکنند.
قابل توجه اینکه حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز از همان بدو تشکیل ندای مبارزه با صهیونیسم را سرداده است و وقتی به آن میزان از قدرت دست پیدا کرده است که هیچ کشوری حتی مدعیان ابرقدرتی جرأت حمله نظامی به آن ندارند وظیفه دولتمردان در این راستا سنگینتر شده است و انتظار میرود همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند از هر حرکت و گروهی در دنیا که علیه صهیونیستها اقدام میکند حمایت کند نه اینکه اگر در داخل کشور هم فعالیتی میشود که عصبانیت و خشم صهیونیستها را در پی دارد شاهد موضع گیری ضعیفی نظیر اینکه این فعالیت به دولت هیچ ارتباطی ندارد باشیم.
درس دوم: بها دادن به هنر انقلابی
«از سلمة بن اکوع نقل شده است که گفت: ما با رسول خدا(ص) به سوی خیبر رفتیم، شبی در حال حرکت بودیم مردی از لشکریان به عنوان شوخی به عامر بن اکوع گفت: کمی از شروورهایت (یعنی از اشعارت) برای ما نمیخوانی؟ و عامر که مردی شاعر بود شروع کرد به سرودن این اشعار:
(لا هم لو لا انت ما حجینا و لا تصدقنا و لا صلینا فاغفر فداء لک ما اقتنینا و ثبت الاقدام ان لاقینا و انزلن سکینة علینا انا اذ صیح بنا اتینا و بالصیاح عولوا علینا
ترجمه: بار الها اگر لطف و عنایت تو نبود ما نه حج میکردیم، و نه صدقه میدادیم و نه نماز میخواندیم، پس بیامرز ما را، فدایت باد آنچه که ما آن را بدست آوردیم. و قدمهای ما را هنگامی که بادشمن ملاقات میکنیم ثابت فرما، و سکینت و آرامش را بر ما نازل فرما. ما هر وقت به سوی جنگ دعوت شویم به راه میافتیم، و رسول خدا(ص) هم به همین که ما را دعوت کند اکتفاء و اعتماد میکند.)
رسول خدا(ص) پرسید این که شتر خود را با خواندن شعر میراند کیست؟ عرضه داشتند عامر است. فرمود: خدا رحمتش کند. خلیفه دوم اهل تسنن که آن روز اتفاقا برشتری خسته سوار بود شتری که مرتب خود را به زمین میانداخت، عرضه داشت یا رسول الله عامر به درد ما میخورد از اشعارش استفاده میکنیم دعا کنیم زنده بماند. چون رسول خدا(ص) درباره هر کس که میفرمود "خدا رحمتش کند" در جنگ به فیض شهادت نائل میآمد.»
این یعنی رسول خدا(ص) به هنری که روحیه انقلابی در رزمندگان ایجاد کند و قوت قلب به مبارزان مسلمان بدهد بها میدهند و از آن استقبال میکنند تا جاییکه داشتن این روحیه و این خدمات را مختوم به شهادت از خداوند مسئلت میکنند این نشانگر آن است که در حکومت اسلامی هم جوانان باید به استفاده از هنر خود در راه حمایت و مبارزه با دشمنان اسلام تاکید کنند و هم دولتمردان در جشنوارههای هنری نظیر فیلم و موسیقی و نمایش و ... به این زاویهی دید بها داده و از این ابزار و توانمندی برای مبارزه با صهیونیسم استفاده کنند. نگاهی که شاید زمان راه اندازی جشنوارههای فجر برای بزرگداشت پیروزی انقلاب اسلامی جزئی از اهداف بوده است اما امروزه مشاهده میشود در برخی عرصهها در عمل مبارزه که هیچ از فجر هم فقط اسمی مانده است.
درس سوم: تخریب نکردن وجهه شهدا
«میگویند همین که جنگ جدی شد، و دو لشکر صف آرایی کردند، مردی یهودی از لشکر خیبر بیرون آمد و مبارز طلبید و گفت:
قد علمت خیبر انی مرحب شاکی السلاح بطل مجرب اذا الحروب اقبلت تلهب
ترجمه: مردم خیبر مرا میشناسد، که مرحبم، و غرق اسلحه و قهرمانی هستم که همه قهرمانیم را تجربه کردهاند، و در مواقعی که تنور جنگ شعله میزند دیدهاند.
از لشکر اسلام عامر بیرون شد و این رجز را بگفت:
قد علمت خیبر انی عامر شاکی السلاح بطل مغامر
ترجمه: لشکر خیبر می داند که من عامر، غرق در سلاح و قهرمانی هستم که تا قلب لشکر دشمن پیش میروم.
این دو تن به هم آویختند، و هر یک ضربتی بر دیگری فرود آورد، و شمشیر مرحب به سپر عامر خورد، و عامر از آنجا که شمشیرش کوتاه بود، ناگزیر تصمیم گرفت به پای یهودی بزند، نوک شمشیرش به ساق پای یهودی خورد و از بس ضربت شدید بود شمشیرش در برگشت به زانوی خودش خورد و کاسه زانو را لطمه زد و از همان درد از دنیا رفت.
سلمه می گوید: عدهای از اصحاب رسول خدا(ص) میگفتند عمل عامر بی اجر و باطل شد، چون خودش را کشت. من نزد رسول خدا(ص) شرفیاب شدم و میگریستم، عرضه داشتم یک عده درباره عامر چنین میگویند، فرمود: چه کسی چنین گفته. عرض کردم چند نفر از اصحاب. حضرت فرمودند: دروغ گفتند، بلکه اجری دو چندان به او میدهند.»
برخی اوقات دیده میشود افرادی با دستاویزهایی مانند جوان بودن، ناشی بودن، عدم تخصص و ... در راستای کم اهمیت نشان دادن اقدامات رزمندگان اسلام و تخریب آنان و فرق گذاری بین شهدا چه در دفاع مقدس و چه در مدافعان حرم فعالیت میکنند و متاسفانه افرادی از روی سادگی و بیبصیرتی طوطیوار به تکرار حرف آنان پرداخته و این طرز تفکر را در جامعه رواج میدهند در حالیکه سبک و سیره رسول الله(ص) نشانگر این است که باید از این حرکات جلوگیری کرده و نام شهدا را همواره با عزت بیاوریم.
درس چهارم: مدیریت تربیتی برای جلوگیری از شبهات
«نوشته اند که رسول خدا(ص) لوای جنگ را به دست خلیفه دوم اهل تسنن داد، وعدهای از لشکر با او قیام نموده جلوی لشکر خیبر رفتند، ولی چیزی نگذشت که عمر و همراهیانش فرار کرده نزد رسول خدا(ص) برگشتند، در حالیکه او همراهیان خود را میترسانید و همراهیانش او را میترساندند، و رسول خدا(ص) دچار درد شقیقه شد و از خیمه بیرون نیامد، و فرمود: وقتی سرم خوب شد بیرون خواهم آمد.
بعد پرسیدند: مردم با خیبر چه کردند؟ جریان عمر را برایشان گفتند، فرمود: فردا حتما پرچم جنگ را به مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست میدارد، و خدا و رسول او، وی را دوست میدارند، مردی حملهور که هرگز پا به فرار نگذاشته و از صف دشمن برنمیگردد تا خدا خیبر را به دست او فتح کند.
وقتی صبح شد مردم همگی نزد آن جناب حاضرشدند در حالی که هر کس این امید را داشت که رایت را به دست او بدهد.
رسول خدا(ص) فرمود: علی ابن ابیطالب کجاست؟ عرضه داشتند یا رسول الله او درد چشم کرده. فرمود: بفرستید بیاید. رفتند و آن جناب را آوردند.
حضرت آب دهان خود را به دیدگان علی(ع) مالید، و در دم بهبودی یافت، به طوری که گوئی اصلا درد چشم نداشت، آنگاه رایت را به وی داد.
علی(ع) پرسید: یارسول الله! با آنان قتال کنم تا مانند ما مسلمان شوند؟ فرمود: بدون هیچ درنگی پیشروی کن تا به درون قلعه شان درآیی، آنگاه در آنجا به اسلام دعوتشان کن، و حقوقی را که خدا به گردنشان دارد برایشان بیان کن، برای اینکه به خدا سوگند اگر خدای تعالی یک مرد را به دست تو هدایت کند برای تو بهتر است از اینکه نعمت های مادی و گرانبها داشته باشی.
سلمه می گوید: از لشکر دشمن مرحب بیرون شد، در حالیکه رجز میخواند، ومیگفت: "قد لمت خیبر انی مرحب..."، و از بین لشکر اسلام علی(ع) به هماوردیش رفت در حالیکه میسرود:
(انا الذی سمتنی امی حیدره کلیث غابات کریه المنظره اوفیهم بالصاع کیل السندره
ترجمه: من همانم که مادرم نامم را حیدر گذاشت، من چون شیر جنگلم که دیدنش وحشت است، وضربت من مانند کیل سندره که احتیاج به دو بار وزن کردن ندارد احتیاج به تکرار ندارد)
آنگاه از همان گرد راه با یک ضربت فرق سر مرحب را شکافت و به خاک هلاکتش انداخت و خیبر به دستش فتح شد.»
این عملکرد رسول خدا (ص) که حتی در بعضی اسناد نوشته اند ابتدا پرچم را به خلیفه اول اهل تسنن دادند و سپس به خلیفه دوم و پس از آن به امیرالمومنین (ع) آن هم با این توصیفات و فرمایشات نشان دهنده این است که در تربیت و مدیریت نیروها بایستی برای همه اتمام حجت کرد، اگر رسول خدا (ص) به واسطه علم الهی خود پرچم اسلام را به یکباره به دست وصی خود حضرت علی (ع) میدادند امروزه برخی افراطیون که با ادعای تبعیت از خلفای اهل تسنن اقدام به ایجاد اختلاف و تفرقه در بین مسلمین میکنند به راحتی شجاعترین بودن امیرالمومنین (ع) را زیر سوال میبردند و با ادعاهای واهی بیشتر به تفرقه افکنی میپرداختند. این شیوه تربیتی در رابطه با تربیت فرزندان و تربیت کادر انقلابی در نهادها و ارگانها الگوی رفتاری مناسبی است.
درس پنجم: عامل عزت مسلمین در برابر صهیونیسم
«ابوعبد الله حافظ به سند خود از ابیرافع، برده آزاد شده رسول خدا(ص)، روایت کرده که گفت: ما با علی(ع) بودیم که رسول خدا(ص) او را به سوی قلعه خیبر روانه کرد، همین که آن جناب به قلعه نزدیک شد، اهل قلعه بیرون آمدند و با آن جناب قتال کردند. مردی یهودی ضربتی به سپر آن جناب زد، سپر از دست حضرتش بیفتاد، ناگزیر علی(ع) درب قلعه را از جای کند، و آن را سپر خود قرار داد و این درب همچنان در دست آن حضرت بود و جنگ میکرد تا آن که قلعه به دست او فتح شد، آنگاه درب را از دست خود انداخت. به خوبی به یاد دارم که من با هفت نفر دیگر که مجموعا هشت نفر میشدیم هر چه کوشش کردیم که آن درب را تکان داده و جابجا کنیم نتوانستیم.
و نیز به سند خود از لیث بن ابیسلیم از ابی جعفر محمدبنعلی روایت کرده که فرمود: جابربنعبدالله برایم حدیث کرد که علی(ع)در جنگ خیبر درب قلعه راروی دست بلند کرد، و مسلمانان دسته دسته از روی آن عبور کردند با اینکه سنگینی آن درب به قدری بود که چهل نفر نتوانستند آن را بلند کنند.
و نیز گفته که از طریقی دیگر از جابر روایت شده که گفت: سپس هفتاد نفر دور آن درب جمع شدند تا توانستند آن را به جای اولش برگردانند.»
این یادآور همان فرمایش گهربار است که «من کان لله کان الله له» یعنی هرکس مانند امیرالمومنین (ع) تمام زندگیاش وقف خدا باشد و در تمام تصمیمات و حرکات و سخنها فقط و فقط رضای حق تعالی را مدنظر داشته باشد دیگر هیچ قدرت و کدخدا و ... نمیتواند بر او سلطه پیدا کند و خداوند متعال با معجزات خود به کمک او خواهد آمد تا بر سرسختترین دشمنان پیروز شوند.
نمونه اینگونه امدادهای الهی را در واقعه طبس و دفاع مقدس و نظایر اینها به دفعات شاهد بودیم و امروزه همه دولتمردان جمهوری اسلامی باید روابط دیپلماتیک خود را در برابر مزدوران صهیونیسم نظیر دولت آمریکا بر اساس این نگاه انقلابی بچینند و با تکیه بر قدرت الهی به گونهای رفتار کنند که روز به روز مایه عزت و سربلندی اسلام و مسلمین شده و صهیونیسم را به نابودی نزدیک کنند./959/704/ب1
نگارنده: محمد صدارت
منبع نقلهای تاریخی: ترجمه المیزان ج 18 , علامه طباطبایی