۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۳
کد خبر: ۳۰۰۷۵۹

موضع انفعالی برخی مسؤولان و جامعه فرهنگی در برابر جنگ نرم

خبرگزاری رسا ـ موضع انفعالی جامعه فرهنگی، هنری و سینمایی ما در برابر جنگ نرم است، موضوعی که به مراتب خطرات و نتایج زیانبارش افزون‌تر و گسترده‌تر است؛ بی‌تفاوت عبور کردن از کنار هنجارشکنی‌های محتوایی و دینی که با ترویج اباحه‌گری و هجو ارزش‌ها و نظام اخلاقی جامعه؛ برگزاری جشنواره‌ها و برخورد کلیشه‌ای و شعاری و از باب رفع تکلیف نسبت به موضوعات راهبردی نظام، مانند انقلاب و دفاع مقدس، مقاومت و بیداری اسلامی از جمله پیامدهای این نوع نگاه است.
مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و با شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی مواجهه‌ای که از سوی نظام سلطه به مفهوم هویتی، نظری و حتی سیاسی به وجود آمد، رویارویی نرم و سخت بود که در دستور کار غربی‌ها و در رأس آنها امریکا قرار گرفت. پس از جنگ تحمیلی و رویارویی اقتصادی که- بعضاً- همچنان ادامه دارد، ما همواره، با تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و در حال حاضر با جنگ نرم مواجه بوده‌ایم و هستیم.

 

نگاهی به تاریخ معاصر نشان می‌دهد پس از فروپاشی بلوک شرق، غربی‌ها، به ویژه امریکا، با توجه به ماهیت حکومتی، نگرش سلطه‌طلبانه و ماهیت تجاوزگرش به لحاظ عملی و عینی تمام سیاست‌های خود را در مقابل اسلام سیاسی قرار داد که گفتمان انقلاب اسلامی با درخششی ناب و تأثیرگذار آن را مطرح ساخت. در این دوره سه سیاست اسلام‌هراسی، شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی از سوی غربی‌ها مطرح شد و ژئوپلتیک قدرت زمان جنگ سرد که بین دو بلوک شرق و غرب ساماندهی شده بود و تمام جنگ و ستیزهایی که در جغرافیای گوناگون در کره زمین شکل می‌گرفته به صورت جنگ‌های نیابتی این دو بلوک بود که جای خود را به ژئوپلتیک قدرت گفتمان انقلاب اسلامی و نظام سلطه داد.

 

پس از تحول در نظام بین‌المللی تمام گردگیری‌هایی که به وجود آمده بود در تقاطع بین جغرافیای اسلام، حرکت و جریان اسلامی بین اسلام و غرب بود. غرب به این درک رسید که شیعه، ظرفیت و جان مایه‌هایی دارد که به مراتب قدرتمندتر از حوزه‌های دیگر اسلام است و از همین سرچشمه بود که انقلاب فلسطین و موضوع قدس احیا شد و سپس، جریان بیداری اسلامی شکل گرفت و پیام انقلاب ایران تا قلب آفریقا و دورترین نقطه امریکای لاتین و بیخ گوش امریکا رسید. تجربه جنگ‌های مستقیم، تهاجم و اشغال در عراق و افغانستان به شکست انجامید و امریکا با بیش از 160 هزار سرباز در عراق مغلوب گفتمان انقلاب اسلامی شد. از این‌روست که پس از شکست‌های پیاپی در جنگ‌های سخت و نبردهای اقتصادی و سیاسی به جنگ نرم روی آورد و بی‌حکمت نیست که مقام معظم رهبری تأکید می‌کنند: «مهم‌ترین مسئله امروز ما، مسئله جنگ نرم است.»

 

بدون تردید در این عرصه نظام سلطه برای دستیابی به مهم‌ترین اهدافش یعنی: مشروعیت‌زدایی از نظام، انسجام‌زدایی و مقابل آن وحدت ملی و ناکارآمدسازی نظام به سراغ نخبگان جامعه می‌رود. در این میان، هنرمندان و نخبگان دو رسالت توأمان دارند: نخست اینکه فریب سناریوهای غرب را نخورند و به بازیگر و بازیچه اتاق فکرها و سناریست‌های آنها تبدیل نشوند و رسالت دیگر، مسئولیت و نقش آگاهی بخشی و بصیرت‌افزایی است نسبت به آرمان‌ها و گفتمان انقلاب اسلامی و میراث فرهنگی و تاریخی و هویت ملی.

 

در عصر حاضر و در شرایط چالش فرهنگی- رسانه‌ای و تبلیغاتی و در یک کلام در میدان جنگ نرم بزرگ‌ترین رسالت متوجه و معطوف نخبگان، هنرمندان و استادان دانشگاه‌هاست و بی‌گمان در این هماوردی این طیف به دلیل اتکایش به مبانی تحلیلی و نظری و اشراف گسترده‌اش بر تاریخ و معارف هویتی و اعتقادی و فرهنگی تعیین‌کننده و جهت‌بخش است.

 

شکی نیست که نظام سلطه پس از عبور از فراز و نشیب‌های جنگ سخت و مواجهه‌های نظامی و اقتصادی اکنون وارد فاز جدید و مرحله تازه‌ای شده است و بیش از هر قشری این هنرمندان هستند که باید در کنار اقشار تأثیرگذار جامعه، مانند روحانیون و استادان دانشگاه وارد کارزار شوند و نسبت به تولید فرایند‌های محتوایی و محصولات فرهنگی و ظرفیت افزایی در حوزه‌های دانش و آگاهی سیاسی و اجتماعی اقدام نمایند.

 

 و در این راستا، سینما به دلیل جوهره و ماهیت اثربخش و جذابیت‌های مضاعفش، مهم‌تر و راهبردی‌تر است. ظرفیتی که به نظر می‌رسد به‌رغم همه تأکیدات رهبری انقلاب و دلسوزان، مورد غفلت جدی قرار گرفته و روندی را که پیش‌رو داریم افق امیدبخشی را در کارنامه و سیاهه عمل مدیران در عرصه‌های فرهنگی و هنری نمی‌توانیم شاهد باشیم.

 

نکته قابل‌ تأمل‌تر، موضع انفعالی جامعه فرهنگی، هنری و سینمایی ما در برابر جنگ نرم است، موضوعی که به مراتب خطرات و نتایج زیانبارش افزون‌تر و گسترده‌تر است.

 

بایکوت کردن بخش‌های دغدغه‌مند، میدان دادن و اتخاذ سیاست‌های تشویقی برای بخش به اصطلاح روشنفکر هنر، امتیازدهی‌های ناعادلانه، فقدان اولویت‌بندی موضوعات و مضامین به ویژه در زمینه تولیدات استراتژیک، بی‌تفاوت عبور کردن از کنار هنجارشکنی‌های محتوایی و دینی که بعضاً ترویج اباحه‌گری و هجو ارزش‌ها و نظام اخلاقی جامعه است و سیطره روزافزون تفکر لیبرالیستی در زمینه مدیریت و تولید آثار هنری و سینِمایی و جشنواره‌ها و برخورد کلیشه‌ای و شعاری و از باب رفع تکلیف نسبت به موضوعات راهبردی نظام، مانند انقلاب و دفاع مقدس، مقاومت و بیداری اسلامی از جمله پیامدهای این نوع نگاه است.

 

و در پایان؛ آقایان! باور کنیم نفوذ فرهنگی دشمن آغاز شده است./998/د102/ف2

 

منبع : روزنامه جوان

ارسال نظرات