درد و دلهای شنیدنی مادر شهید غواص/ پسرم جانش را برای حجاب داد
به گزارش خبرگزاری رسا، مادر «شهید سید جلیل میری وَرکی»، یکی از خط شکنان عملیات کربلای 4،که در منطقه ام الرصاص به شهادت رسید در گفتگویی گفت: پسرم جانش را برای حجاب زنان کشورش داد و من این را به جرأت میگویم، او بسیار بر روی حجاب زنان و خانواده اش، حساس بود و تأکید میکرد، غیرتم اجازه نمیدهد بر روی زمین راه بروم و ببینم که دشمن وارد کشورم شده است و حجاب را از سر ناموس ما برمی دارد.
وی افزود: پسرم میگفت، حالا که دشمن وارد کشور ماشده، پا گذاشتن من و مردان دیگر، بر روی زمین زیادی است و باید برای آزادی و نجات کشور برویم و تو ای مادرم، خوشحال باش که پسرت به این راه میرود و تو را سربلند میکند.
این مادر شهید که بعد از 29 سال چشم انتظاری فرزند خود را در آغوش خواهد گرفت با بیان اینکه شهدا را همه دوست دارند چون مردانه به میدان رفته اند، اظهار داشت: وقتی کسی از پدر و مادر و زن و فرزند، می گذرد خود را برای خدا آماده کرده است و پسر من وقتی می رفت، یک پسر دوساله ساله بود و نوزادی در راه داشت، وقتی کسی دست از اینها بردارد، یعنی از همه چیز در راه خدا و حرمتهای او گذشته و خود را آماده شهادت کرده است.
مادر شهید سید جلیل میری وَرکی ادامه داد: خیلی خوشحالم که پسرم برگشته است و دوستانش هم خوشحالند و زنگ میزنند و گریه میکنند، روزی که شنیدم دست شهدای غواص را بسته اند، دلم خیلی سوخت و خوشحالم از اینکه پسرم را در بین 175 شهید دیگر تشخیص داده و ما همدیگر را بلأخره پس از این همه سال چشم انتظاری پیدا کرده ایم ، پسرم دوست نداشت پیکرش پیدا شود و برای همین پلاکش را داخل آب انداخت تا گمنام باشد ولی خدا صدایم را شنید و او را به من بازگرداند.
وی که تنها مادری است که شهیدش را از میان 175 شهید غواص پیدا کرده است گفت: همه شهیدان خوب و شجاع هستند، مانند پسر من که برای راه خدا از هیچ چیز نترسید، روزی که برای خداحافظی آمد، پدرش به او گفت، پسرم به دلم افتاده اگر ایندفعه به جبهه بروی، دیگر برنمیگردی، و پسرم گفت، این چه حرفی است که میزنی پدرم، ما باید برویم تا امام تنها نماند و کشور اسیر دشمن بی دین نشود.
این مادر که تباری طالقانی دارد با بیان اینکه، سید جلیل امام (ره) را خیلی دوست داشت، گفت: حتی تا لحظه شهادت عکس امام از او جدا نشد و حالا 4 سال از فوت پدر شهید گذشته است و درست همزمان باسالروز فوت پدر به خانه برگشته.
وی افزود: پدر شهید خیلی پسر را دوست داشت و همه او را بابای سید جلیل صدا میکردند و پسرم نیز پدرش را جناب آقاجان صدا میکرد، من وقتی ناراحتی بابای سید جلیل را از دوری فرزند دیدم به او گفتم، اینهمه رزمنده به جبهه رفته اند، پسر ما که از آنها بالاتر و عزیزتر نیست، اینقدر بی تابی نکن و او را به دست خدا بسپار.
این مادر شهید که دارای 5 دختر و 3 پسر دیگر است می گوید: 29 سال از آن روزها میگذرد و من سعی کردم زیاد گریه نکنم و به خاطراتش دل خوش کنم، از جمله اینکه سید جلیل از حنا خیلی خوشش نمیآمد، و وقتی که از دوستانش شنیدم که شب قبل از شهادت، دستانش را حنا گذاشته تعجب کردم ، پسرم هنوز دخترش به دنیا نیامده بود که شهید شد و می خواست اگر فرزند دومش دختر باشد نام او را زهرا گذاشته و اگر پسر بود نام محمد مهدی را برای او انتخاب کند که بچه دختر شد.
وی در ادامه به یاد آورد: پسرم وقتی فرزند اولش که پسربود به دنیا آمد، خواب دید که از آسمان نوری همراه با نوزادش به زمین به سوی او آمده است و همیشه پسرش را نعمتی از جانب خدا میدانست و بر روی تربیت او حساس بود، شجاع بود و حرف زور را دوست نداشت و از ناحقی و دروغ بدش میآمد.
مادر سید جلیل میری ورکی گفت: پسرم 27 ساله بود که شهید شد و زندگی و کارخوبی داشت، از حقوقش به دوستانش کمک میکرد، حتی لباس دامادی خود را به یک داماد تنگ دست بخشید و از حقوقش خرج زندگی و عروسی خیلی ها را داد، و رحیم و دلسوز بود و مردانگی از بچگی در فطرت او وجود داشت ، راه خانه به مدرسه را پیاده میرفت تا پول توجیبی های خود را جمع کرده و به فقیر بدهد و من اینها را بعدها از زبان دوستانش شنیدم و خوش هرگز این چیزها را نمیگفت.
وی بازهم یه یادآورد که سید جلیل از رژیم پهلوی و ظلمش بیزار بود و دوست نداشت در کتابها در مورد او چیزی بنویسند و او بخواند، برای همین روی اسم شاه پهلوی را در کتاب خط میکشید و اگر کسی ثروتمند بود و به خانه ما میآمد و یا در محل پیدا میشد و ما به او احترام میگذاشتیم، به من و پدرش میگفت، آیا به خاطر ثروتش برای او ارزش زیاد قائل هستید؟ فقرا ارزش بیشتری دارند و باید به آنها احترام گذاشته شود.
مادر "شهید سید جلیل میری وَرکی" حالا پس از 29 سال چشم انتظاری فرزند را در آغوش خواهد کشید و درد دلهای نگفته این همه سال دوری را با فرزند بازگو خواهد کرد./836/د101/ف