نیمه شعبان، آغاز انتظار کبری برای پایان غیبت مولا
به گزارش خبرگزاری رسا، در ادبیات تشیع، غیبت کوتاه مدت آخرین امام شیعیان، غیبت صغری نامیده می شود. غیبتی که دوران کوتاهی از زندگانی امام مهدی (عج) را تشکیل داده و با سوء قصد به جان ایشان آغاز و با فوت آخرین نائبشان به پایان رسید. پایان غیبت صغری پس از 69 سال در 15 شعبان 329 هجری قمری آغازگر غیبتی دیگر بود که تا به امروز ادامه دارد.
حضرت امام حسن عسکری(ع) که از نقش اساسی و محوری فرزندشان در سرنوشت جهان با خبر بود، برای حفظ جان ایشان و دوری از گزند ستم و ظلم عباسیان فرزند خویش را از دید عموم جامعه پنهان نگاه داشته و می کوشید به جز چندی از خواص و اقربا اشخاص دیگری از حضور ایشان با خبر نباشد.
به این رو، خلیفه معتمد عباسی که پایه های سلطنت پوشالی خود را سست دیده و می کوشید با دستگیری حجت بن الحسن العسکری، بر باورهای شیعیان امامیه خط بطلانی بکشد برای دستیابی به آن حضرت از هیچ تلاش مذبوحانه ای فرو گذار نبوده و در فضای آن زمان، جو امنیتی ای را به راه انداخته بود.1
بنابر سیاست های خصمانه خلیفه عباسی مبنی بر به شهادت رساندن آخرین امام شیعیان و هر شخصی که می کوشد به نحوی با ایشان در ارتباط باشد، تماس با حضرت مهدی(عج) سخت و ناممکن شده بود.این موضوع سبب شد تا پیروان و یاران آخرین امام در انتظار قیام ایشان روزگار بگذرانند و صبوری کنند اما دستگاه منحوس حاکمیت اجازه هیچ گونه اعتراض و مخالفت را به آن ها نداده و با مخالفین به شدت برخورد می کرد.
با این حال به گواه بسیاری از کتب کهن شیعی به ویژه روایت محمد بن عثمان(نائب دوم حضرت حجت)، حضرت امام حسن عسکری(ع) چهل تن از یاران و پیروان معتمد خود را جمع کرده و فرزندش را به آن ها نشان داده است.2
در سال 260 هجری قمری، با شهادت امام حسن عسکری(ع) امامت حضرت مهدی(عج) آغاز شد. پس از آنکه ایشان بر پیکر پدر بزرگوارشان نماز خواندند، با هجوم سربازان عباسی مواجه شده و از آن پس غیبت طولانی مدتشان آغاز شد.
شرح حال نائبین امام زمان(عج)
بر خلاف رویه امامان شیعه، که پیش از شهادتشان برای خود به صورت علنی جانشینی معرفی می کردند، امام حسن عسکری(ع) جانشین پس از خود را به صورت علنی، بخاطر بیم به شهادت رساندن فرزندشان، اعلام نکرد و این موضوع سبب شد تا میان یاران تشیع اختلاف نظر بوجود آید. 3
دوران مبهم و تاریکی که به نام سال های حیرت شناخته شده و شیعیان در آن زمان به فرقه های مختلفی تقسیم شدند. عده ای از پیروان ائمه(ع)، معتقد بودند که پیشوای یازدهم شیعیان فرزندی نداشته و امامت به برادرشان جعفر خواهد رسید. عده ای دیگر نیز امامت دیگر فرزندان امامان نهم و دهم را مد نظر قرار داده و به سوی دیگر کشیده شدند. اما یاران نزدیک امام حسن عسکری(ع) معتقد به جانشینی مشروع و برحق فرزند آن حضرت بودند.4
از عثمان بن سعید نقل شده است که می فرماید: « این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چرا که بیم آن می رفت که بوسیله دولت عباسی دستگیر شده و به قتل برسد.»
خفقان و نا امنی فراگیر در زمان عباسیان، سبب شد تا امام مهدی(عج) نیز همچون آباء خود از طریق نائبین خاص با شیعیان در ارتباط باشند. عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری به ترتیب نائبین خاص ایشان بوده اند.5
مدت نمایندگی این چهار تن به این شرح است:
1. ابوعَمروی، عثمان بن سعید عمروی اسدی که در سال 300 هجری قمری فوت شد. مدت نیابت 5/1 سال.
2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمروی؛ وی در حدود 40 سال مقام والای نیابت خاصّه را به عهده داشت و در سال 305 هجری درگذشت.
3. ابوالقاسم، حسین بن روح نوبختی که پس از 21 سال نیابت امام مهدی(عج) در شعبان 326 هجری قمری درگذشت.
4. ابوالحسن، علی بن محمد سمری که از ماه شعبان 326 هجری قمری تا نیمه شعبان 329 هجری قمری مسوولیت نیابت منجی عالم(عج) را بر عهده گرفته بود. با فوت سمری، غیبت کبری در نیمه شعبان آن سال، آغاز شد.6
با آنکه این چهار تن، نائبین عام و مطلق امام بودند اما نائبین امام تنها به این چند نفر محدود نمی شد. احمد بن حمزه بن الیسع، محمد بن ابراهیم بن مهزیار، محمد بن صالح و ابو محمد وجنائی از دیگر نائبین و وکلای امام بودند که هر یک در برهه ای زمان و در منطفه ای از خاک سرزمین های اسلامی، نقش نائب ایشان را ایفا می کردند.7
پس از وفات علی بن محمد سمری در نیمه شعبان 329 هجری قمری بود که امام آغاز غیبت کبری را با فرموده: «ظهوری نخواهد بود مگر با اذن خداوند عز و جل» اعلام عمومی کرد.
بررسی نامه حضرت ولی عصر به آخرین نائب
شرح نامه امام(عج) به آخرین نایب خود اینچنین بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم، یا علی بن محمد السمری! اعظم الله اجر اخوانک فیک، فانک میت ما بینک و بین سته ایام، فاجمع أمرک و لا توص الی أحد فیقوم مقامک بعد وفاتک فقد وقعت الغیبه التامه فلا ظهور إلا بعد إذن الله (تعالی ذکره) و ذلک بعد طول الأمد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جوراً و سیأتی لشیعتی من یدّعی المشاهده، ألا فمن ادّعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتری و لاحول و لاقوه بالله العلی العظیم»
«بسم الله الرحمن الرحیم،ای علی بن محمد سمری! خداوند در سوگ فقدان تو پاداشی بزرگ به برادرانت عطا کند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جانشینی خود مگمار. دوران غیبت کامل فرا رسیدهاست و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم کرد و ظهور من پس از گذشت مدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم خواهد بود. افرادی نزد شیعیان من مدّعی مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نائب خاص) خواهند شد. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی بکند، دروغگو و افترا زنندهاست و هیچ حرکت و نیرویی جز به خداوند عظیم نیست.»8
از این نامه شریف، چند نکته حائز اهمیت است:
1. از محتوای این نامه این گونه برداشت می شود که هر یک از نائبین خاص امام، پیش از رحلت، بوسیله امام از زمان مرگ خود با خبر شده و طبق نظر و امر ایشان جانشینی برای خود انتخاب و به مردم معرفی می کردند.
2. بی تردید زمانی که علی بن محمد سمری از نبود جانشین پس از خود در میان مردم سخن به میان آورده ، موضوع پایان غیبت صغری را با اشاره به این نامه میان آن ها مطرح کرده و از آغاز غیبت طولانی امام خبر داده است.
3. با گذشت حدود 69 سال از زمان آغاز غیبت حضرت مهدی(عج) مردم زمان ایشان با غیبت ولی خدا بر زمین انس گرفته و شکل نوین ارتباط با ایشان برای آن ها عادی شده بود. پس تغییر غیبت از کوتاه به طولانی حالتی همچون شوک را به جامعه شیعه وارد نمی کرد.
4. نکته دیگر آن که این نامه، از زمان طولانی غیبت پیش رو خبر داده و ظهور را معلق به اذن پروردگار متعال معرفی می کند.
5. امام(عج) راه جعل، دروغ، افترا و ادعا مبنی بر مشاهده امام پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی را می بندد و مدعی مشاهده کننده را دروغگو خطاب می کند.
موضوع قابل تأمل در این وجه از نامه آن است که منظور از نفی مشاهده در زمان غیبت کبری، نفی کامل مشاهده نیست، بلکه مشاهده ای که همراه با ادعای نیابت و وکالت باشد مردود بوده و دروغی بیش نیست.
6. همانگونه که مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حایری نیز به آن اشاره کرده اند، جمله «سیأتی من شیعتی من یدّعی المشاهدة» با توجه به کلمه المشاهده( با الف و لام) حاکی از آن است که مشاهده خاص و خصوصی پس از آن دیگر محلی از اعراب نداشته اما مشاهده به معنای کلی امکان پذیر است.
پس از اندک زمانی، نگاه و نظر اصحاب نزدیک امام حسن عسکری مبنی بر وجود منجی آخرالزمان میان دیگر شیعیان قوت گرفته و نظر اقلیت به اکثریت شیعیان سرایت کرده و شیعه اثنی عشری شکل گرفت.
رویکرد شیعیان در تبیین و ارائه توضیحی جامع در باب غیبت، دو رویکرد حدیثی و کلامی بود. شیخ کلینی در کتاب ارزشمند اصول کافی در باب غیبت، در دوره غیبت صغری، به علت غیبت امام زمان می پردازد. ابن بابویه نیز در کتاب کمال الدین خود تلاش می کند تا احادیث مربوط به قائم آل محمد را جمع آوری کند. پیش از او نیز، کتاب الغیبه از سوی نعمانی به رشته تحریر در آمده و به بررسی نظریات غیبت از طریق توجه به احادیث ائمه اطهار می پردازد.
از سوی دیگر، کلامی ها نیز به تدوین نظریات کلامی امامت پرداخته و با استدلال عقل و کلام ضرورت وجود امام زنده را تأیید می کنند. شیخ مفید و سید مرتضی، از مهمترین متخصصان علم کلام بوده اند که به بررسی و بیان نظریه غیبت پرداخته اند.
منبع شناسی
با پایان وکالت آخرین نائب و آغاز غیبت کبری در نیمه شعبان سال 329 هجری قمری، آثاری بر بیان دلیل غیبت و چرایی طولانی شدن به رشته تحریر در آمد. پس از 13 سال از آغاز غیبت کبری حضرت مهدی(عج) ابو عبدالله محمد بن جعفر نعمانی کتاب الغیبه را بر اساس نظرات فرق شیعی از قبیل واقفیه( فرقه ای که معتقد به مهدویت امام موسی کاظم(ع) بوده و به امامت را با شهادت ایشان تمام شده تلقی می کنند)، جارودیه( فرقه ای که یحیی بن عمر بن زید بن علی(ع) را مهدی موعود می دانستند) و امامیه نوشت.9
پس از آن بود که شیخ صدوق اثر خود به نام «کمال الدین و تمام النعمه» را بر اساس مجموعه چهارصد حدیث« اصول اربعمائه» به رشته تحریر در آورده و موضوع غیبت را از دیدگاه حضرت علی(ع) تا امام حسن عسکری(ع) مورد بررسی قرار داد. از آن جایی که علی بن بابویه، پدر شیخ صدوق با چهار نائب امام در ارتباط بود کتاب شیخ صدوق را می توان کتابی معتبر پنداشت.
شیخ مفید، سومین شخصی بود که با نوشتن اثر « الفصول العشره فی الغیبه» تاریخ غیبت را مورد بررسی قرار داده و به بررسی دلایل از بین رفتن همه فرق امامیه جز اثنی عشری می پردازد.
کتاب الارشاد او نیز با برداشتی ذهنی از قلم کلینی و نعمانی به تبیین دلایل طولانی شدن عمر امام عصر پرداخته و بوسیله احادیث و روایات برای این پدیده دلیل متقن می آورد.
پس از شیخ مفید، شاگرد برجسته او، سید مرتضی اثری با نام « مسئله وجیزه فی الغیبه» را با رویکردی تحلیلی به رشته تحریر در می آورد. محمد بن علی کراجکی نیز با این رویکرد اثری با نام« البرهان علی صحه طول عمر الامام الزمان» را بر جای می گذارد.
نزدیک به 100 سال بعد، شیخ طوسی با توجه و بررسی کتاب احمد بن نوح بصری که حاوی اطلاعات دقیقی از تاریخ نائبین آن حضرت است در کتاب الغیبه خود از لحاظ عقلی و نقلی و با تکیه به احادیث و روایات مهدویت دوازدهمین امام را اثبات کرده و ادعاهای مطروحه نسبت به غیبت حضرت امام علی(ع)، محمد حنفیه و حضرت امام موسی کاظم(ع) را بی اعتبار می داند.
اما از علمای اهل تسنن نیز، مسعودی که در حدود سال های 283 ال 346 هجری قمری می زیست؛ به وقوع غیبت اعتراف کرده و در مروج الذهب، ظلم بنی عباس نسبت به ائمه اطهار را دلیلی بر وقوع غیبت حضرت مهدی(ع) معرفی می کند.
محمد بن یوسف بن محمد بن گنجی شافعی نیز کتابی با عنوان « البیان فی اخبار صاحب الزمان(ع)» را با موضوع بیان درجه والا حضرت مهدی(عج) به رشته تحریر در می آورد. سال ها بعد این اندیشمند سنی به دلیل نوشتن کتاب« کفایة الطّالب فى مناقب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب» به شکل مرموزی کشته می شود.10
شیخ سلیمان بن ابراهیم قندوزی در کتاب « ینابیع الموده لذوی القربی» خود در باب 65 نیز می نویسد: « مدّت زندگانى حسن عسکرى بعد از پدرش که رضوان خدا بر آن دو باد ، 6 سال بود و پسرى غیر از ابوالقاسم محمّد المنتظر ملقّب به قائم و حجّت و مهدى و صاحب الزّمان و خاتم الائمّة الاثنى عشر در نزد امامیّه باقى نگذاشت . میلاد او شب نیمه شعبان سال 255 بوده و مادرش نرجس نام داشت. او (یعنى مهدى ( ع ) ) هنگام وفات پدرش 5 ساله بود و تاکنون پنهان است ( رض ) و او همان محمد منتظر پسر حسن عسکرى رضى اللَّه عنهما مى باشد که نزد خواصّ اصحاب و افراد مورد وثوق اهلش شناخته شده است.»11
امام زمان و انتظار در کلام رهبری
رهبر معظم انقلاب نیز در باب شأن انتظار، غیبت کبری و نیمه شعبان موضوعاتی را مطرح کرده اند که در ذیل اجمالاً به آن می پردازیم.
«مسئلهى مهدویت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ یعنى مخصوص شیعه نیست. همهى مذاهب اسلامى غایت جهان را که اقامهى حکومت حق و عدل به وسیلهى مهدى (علیه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) است، قبول دارند. روایات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پیغمبر اکرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراین، هیچ تردیدى در آن نیست. منتها امتیاز شیعه در این است که مسئلهى مهدویت در آن یک مسئلهى مبهم نیست؛ یک مسئلهى پیچیدهاى که براى بشر قابل فهم نباشد، نیست؛ یک مسئلهى روشن است، مصداق واضحى دارد که این مصداق را میشناسیم، خصوصیاتى از او را میدانیم، پدران او را میشناسیم، خانوادهى او را میشناسیم، ولادت او را میشناسیم، جزئیات آن را خبر داریم. در این معرفى هم باز روایات شیعه، تنهائى در صحنه نیستند؛ حتّى روایاتى از غیر طریق شیعه هم وجود دارد که همین معرفى را براى ما روشن میکند و باید کسانى که مال مذاهب دیگر هستند، توجه کنند و دقت کنند تا این حقیقت روشن را دربیابند. بنابراین اهمیت مسئله یک چنین سطحى دارد و ما بیشتر از دیگران اولى هستیم به اینکه به این مسئله بپردازیم؛ کارهاى علمى و دقیق و متقن روى این مسئله انجام بگیرد»12
«قبل از دوران مهدى موعود، آسایش و راحتطلبى و عافیت نیست. …قبل از ظهور مهدى موعود، در میدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاک امتحان مىشوند؛ در کورههاى آزمایش وارد مىشوند و سربلند بیرون مىآیند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود(ارواحنافداه) روزبهروز نزدیکتر مىشود؛ این، آن امید بزرگ است؛ لذا روز نیمهى شعبان، روز عید بزرگ است.»
« مسألهى ولادت حضرت مهدى علیهالصّلاةوالسّلاموعجّلاللَّهتعالىفرجهالشّریف، از این جهت هم حائز اهمیت است که مسألهى انتظار و دوران موعود را که در مذهب ما، بلکه در دین مقدّس اسلام ترسیم شده است – دوران موعود آخرالزّمان؛ دوران مهدویت – ما به یاد بیاوریم، روى آن تکیه کنیم و بر روى آن مطالعه و دقّت و بحثهاى مفیدى انجام گیرد. شما باید زمینه را آماده کنى، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینهى آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمىشود شروع کرد! جامعهاى مىتواند پذیراى مهدى موعود ارواحنافداه باشد که در آن آمادگى و قابلیت باشد، والّا مثل انبیا و اولیاى طول تاریخ مىشود.
ملتى که به خدا معتقد و مؤمن و متکى است و به آینده امیدوار است و با پرده نشینان غیب در ارتباط است؛ ملتى که در دلش خورشید امید به آینده و زندگى و لطف و مدد الهى مىدرخشد، هرگز تسلیم و مرعوب نمىشود و با این حرفها، از میدان خارج نمىگردد. این، خصوصیت اعتقاد به آن معنویت مهدى علیه آلاف التحیة والثناء است. عقیده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حرکت اجتماع و هم در حال و آینده، چنین تأثیر عظیمى دارد. این را باید قدر دانست.»13
« بزرگترین وظیفهى منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانى که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت مىکردند، منتظران حقیقى بودند. کسى که وقتى کشور اسلامى مورد تهدید دشمن است، آمادهى دفاع از ارزشها و میهن اسلامى و پرچم برافراشتهى اسلام است، مىتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانى که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را مىبازند و زانوانشان سست مىشود؛ کسانى که براى مطامع شخصى خود حاضر نیستند حرکتى که مطامع آنها را به خطر مىاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور مىتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههاى صلاح را آماده سازد و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.»14
« انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملکوتى است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطرهى ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگى مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بندهى واقعى خدا بکند. باید براى این کار آماده بود… انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن براى اینکه کار به خودى خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگى است. …انتظار فرج یعنى کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى که امام زمان (علیه الصلاة والسلام) براى آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبودیت خدا؛ این معناى انتظار فرج است.»15
در مجموع، غیبت و انتظار، دو روی یک سکه اند، حال اگر غیبتی شکل نمی گرفت، منتظِر و منتظَر نیز معنایی نداشت. غیبت امام نه از ترس جان، بلکه برای پایان بخشیدن به همه حیله ها و مکرهای شیطان بود که در قالب نفس انسان های پست نمود پیدا کرده است.
غیبت، یعنی آماده نبودن پیروان، یعنی به خود مشغولی شیعیانی که می پندارد منتظرند. غیبت یعنی عبور هر ساله از نیمه شعبان بدون عبور از نیمه پنهان رذایل انسانیمان.
نیمه شعبان، افزون بر ولادت مبارکترین انسان روی زمین، سالروز آغاز غیبت طولانی خورشیدی است که سالها دلهای آلوده پیروانش ابری تاریک بر آن کشیده اند و اجازه خود نمایی اش را نمی دهند. خورشید غایبی که هر چند پرتوهای جان بخشش بر دلها می تابد و زنده می کند نفس ها را اما، ما با نبودش همچنان مردگانیم که تنها نفس می کشیم.
9466/704/ب
دانیالی
منابع
1. مکارم شیرازى، ناصر، دائرةالمعارف فقه مقارن، قم، ایران، ص104، شابک: 1-021-533-964
2. کلینی، ج1، ص330 - 333؛ الارشاد، ص90- 389 و کمال، ج1، ص101
3. صدوق، کمال الدین، ص435، کلینی، الکافی، ج1، ص1- 330، طوسی، الغیبه، ص148 و 152.
4. طوسی، الغیبه، ص56 و 109.
5. بحار الانوار، جلد 51، صفحه 361
6. رضوانی، علی اصغر، غیبت صغری، از مجموعه کتابهای «سلسله مباحث مهدویت»
7. غلامحسین محرمی. تاریخ تشیع: از آغاز تا پایان غیبت صغری. موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص 78
8. شیخ کلینی، اصول کافی، ترجمه آیت الله کمرهای، قم اسوه، 1375ش، ج2، ص541
9. الغیبه، شیخ طوسی، صفحه 242- 243
10. طبرسی، اعلام الوری، ص 444.
11. حسین زاده شانه چی، حسن، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری ص65
12. بیانات رهبری در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت18/4/1390
13. دیدار رهبری با مردم قم 30/11/1370
14. رهبری در دیدار با پاسداران 10/12/1368
15. رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381