شیوههای کار فرهنگی از نگاه آیتالله حائری شیرازی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیتالله محی الدین حائری شیرازی، نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان رهبری در ویژه برنامه اصول و ارزشهای حاکم بر فعالیتهای فرهنگی که عصر امروز طی دومین دوره آفاق اندیشه در مجتمع آموزشی امام علی(ع) قم برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت و در ضمن بیانات اخلاقی، شیوههای اساسی برای انجام کار فرهنگی را تشریح کرد.
مشروح بیانات این استاد اخلاق حوزه علمیه قم به شرح زیر است:
خداوند در آیه شریفه «اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةٍ کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّماء» سخن پاک را به درخت پاکی مثال زد که ریشهاش در زمین استوار و شاخههایش در آسمان است. این مثال بدین معناست که هر سخنی از اندیشهای بر میآید.
لازمه پایداری یک فرهنگ و عقیده، تراوش از اعماق اندیشه است
اگر بخواهد عقیدهای، فرهنگی، یک راه اصلاحی، یک روش نجات بخشی، دوام داشته باشد باید از اعماق انسانیت تراوش کرده باشد؛ لازمه لایههای رویی، ناپایداری است. پایداری مربوط به اعماق انسان است.
این آیه خیلی در تعریف انسان فتح باب کرده؛ اندیشههای انسان را به زمین تشبیه میکند؛ زمین لایه لایه دارد و اندیشه انسان هم لایه لایه دارد. چطور آب که از لایههای بالایی زمین استخراج میشود به آن میگویند چاه آب رُفتی؟ چاه آب رُفتی اگر دو سال کار کند، دیگر خاموش میشود و تلمبه آن میسوزد. اما چاهی که از اعماق زمین باشد، در طول سال از آن بلا انقطاع آب میکشند ولی تغییری در آن حاصل نمیشود.
اندیشه انسان هم گاهی از لایههای عمیق و گاهی از لایهای سطحی وی تراوش میکند؛ سخنی که از اعماق دل بیرون بزند، سبب اشک ریختن بسیار و تنبه تقوایی میشود.
نمو اندیشه در حیات خزانهای
انسان یک حیات خزانهای دارد و یک حیات درختی دارد؛ در کشاورزی وقتی میخواهند درختی تکثیر کنند، بذر یا قلمه آن را در گلدان پلاستیکی مشکی رنگی میکارند. نهال در این گلدان سبز میشود و تا یک متر قد میکشد. به این دوره رشد گیاه، دوران خزانهای میگویند. سپس آن را در زمینی میکارند و وارد جایگاه اصلی خود میشود.
دوره خزانهای انسان هم، دوره قبل از بلوغ وی است؛ در این دوره، نهال و ساقهای باید از اندیشههای انسان درست شود تا زمانی که در جایگاه اصلی خود قرار گرفت، به خوبی رشد کند تا هم قبل و هم بعد از دوره خزانهای، جایی برای رشد داشته باشد.
توحید در مقابل شرک همین وضعیت را دارد؛ شرک برای انسان دوره گلخانهای و خزانهای است اما توحید جایگاه طبیعی برای انسان است.
تفاوت نهال زینتی و طبیعی و تمثیل آن به شخصیت انسان
نهال خرمایی را در یک گودال بزرگ کاشتند، و یک نهال دیگری را در گلدانی کاشتند. پس از چند سال آن نخلی که در گلدان بود فقط زیبایی داشت و دیگری سالانه صدها کیلو خرما ثمر میداد. تفاوت این دو نخل در بسترشان بود.
انسان هم هرچه را دوست بدارد، همان چیز بستر او میشود. اگر محدود را دوست داشت، نهالش در گلدان است؛ اگر عزت و ثروت و زن و بچه را دوست بدارد، یعنی از اینها فراتر نرفته است، داراییاش همین است.
نخل طبیعی زیبایی کمتر از نخل زینتی ندارد اما آثارشان باهم متفاوت است. انسان هم تا زمانی که به دنیا دل بسته است، آدمک است؛ اما اگر زمانی بیاید که انسان از دنیا دل بکند و دل به خدا ببندد، اول آدمیتش میشود.
دنیاخواهی و جباریت همان کبر درونی و خودخواهی است
عبارت «کفر بالطاغوت» در آیه شریفه «لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» همان دل کندن از دنیاست. دنیا زیبایی و آب روان و سایه بید نیست، دنیا خودخواهی انسان است. اگر انسانی فقیر اما خودخواه باشد، شخصیتش گلدانی است. اگر غنی هم باشد ولی شخصیتش خودخواه باشد، باز هم گلدانی است.
جباریت به شاه بودن، فقیر بودن و غنی بودن نیست، بلکه به کبر درونی و خودخواهی انسان است. وقتی انسان خودش را میخواهد، این نخل زینتی است و رشد حقیقی ندارد.
موفقیت ابلیس در عبادت مشترک و شکستش در عبادت مختص
ابلیس 6 هزار سال عبادت کرد، یک نماز 4 هزار ساله خواند، استقامت در عبادت داشت و به دلیل همین رکورد داری در عبادت، معروف به عزیز خدا میان ملائک شد. اما پس از این عبادت مشترک که سبب عزتش شد، در امتحان مختصی از مقامش نزول یافت.
خدا بعد از هر عبادت مشترکی، عبادت مختصی را قرار میدهد. این عبادت ابلیس در امتداد عزت بود، هم عبادت خدا کرد و هم میان ملائک عزیز شد؛ به همین دلیل خدا عبادت مختصی را برایش قرار داد تا برای انجام آن عبادت از عزت خودش عبور کند. از خودش عبور بکند. اینجا مشخص میشود، اگر عبادتهایش از نهالی بوده که در بستر بندگی کاشته شده باشد، این عبادت را نیز انجام میدهد همانطور که ملائک آن را انجام دادند.
عبادت 6 هزار ساله ابلیس گلدانی و زینتی بود
ابلیس نتوانست عبادتی که خدا برایش قرار داده بود را انجام دهد چون میبایست قید تمام عزتی که به دست آورده بود را بزند و سایرین درباره او بگویند؛ آدم کسی است که ابلیس هم به او سجده کرد.
این امتحان کشف کرد که ابلیس تمام 6 هزار سال را در گلدان عبادت میکرد و زمان خزانهای اش بود. خداوند اینطور نیست که فقط ابلیس را امتحان کند، برای انسانها هم چنین امتحانهایی وجود دارد.
امتحان رزمندگان در نیت برای دفاع از میهن
رزمندگان (در نظام اسلامی) سالها به جهاد پرداختند و مشقتهای بسیاری را متحمل شدند چراکه دشمن به خاکشان حمله کرده بود. کشورهای دیگر هم همینطور است و رزمندگانش برای خاک کشورشان جان میدهند.
اما این جنگ آزمایشی برای شیعیان بود که بعد از هزار سال غیبت و قحطی امامت، مردم چه مقدار به ارزش این نعمت پی بردهاند؟ که اگر پی برده باشند، به آقا امام زمان بگویند ظاهر شوند. وگرنه به آقا بگویند هنوز وقت ظهور نرسیده است.
خواستند مردم را در این 8 سال (دفاع مقدس) بیازمایند. که آیا مردم بعد از عبادت مشترکشان، در ایام جنگ به خاطر فرمان امامشان مجاهده کردند یا به خاطر وطن که برایشان عزیز است، همچون سایر کشورها عمل کردند؟
شرایطی پیش آمد؛ امام امروز میگفت تا آخرین قطعه خون باید جنگید تا به پیروزی رسید و رفع فتنه شود. اما یک دفعه امام فرمودند من صلح میکنم اما صلحم تاکتیکی نیست. من گفته بودم تا آخرین نفر و آخرین نفس بجنگیم اما من اینجا کشنده تر از جام زهر را سر میکشم و مسؤولیت این کار را به عهده میگیرم.
اینها صدها هزار کشته و جانباز و اسیر داده بودند و حتی یک نفر نگفت چرا اینقدر بی برنامه کار میشود و ما کشته میدهیم؟ بالاتفاق میگفتند، شرایط طوری شده که برای اسلام این کار و جنگ لازم است. همه میگفتند گوش میکنیم و اطاعت میکنیم چون نائب امام زمان(عج) ما را امر به جهاد کرده است و ما در خدمت امام زمان(عج) و نایب ایشان هستیم.
امتحان رزمندگان در قبول قطعنامه از سوی امام خمینی(ره)
در روز غدیر، بعد از قبول قطعنامه همه مردم به خیابان آمدند و به نفع امام خمینی(ره) شعار داده و تجدید بیعت کردند و یک نفر هم به امام نگفت السلام علیک یا مضل المؤمنین. روز قبل از قطعنامه هم که برای همین سخت بود چطور شده؟ گفتند، میخواهد انتخاب کند. امامت است؛ تا حالا امامت حسینی بود اما از امروز امامت حسنی است. الان هم همینطور است، امتحانات دیگری در پیش داریم.
مسلمانان در نماز مشکلی نداشتند و آن را قبول کردند منتهی در قبول ولایت حضرت امیر مؤمنان علی(ع) نخست به او تبریک گفتند اما بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) از ایشان روی گرداندند. همه به جز 3 یا 5 یا 7 نفر از ولایت و امامت عدول کردند.
هرکه با امتحان و عبادت مشترک آمده، باید در امتحان مختص سرنوشتش مشخص شود. عبادت، مشترک با عادت میشود، سپس اتفاقاتی میافتد که وضع عادت مشخص میشود.
کارهای فرهنگی از لایههای عمیق اندیشه نشأت بگیرند
فعالان فرهنگی به دو صورت در مساجد با جوانان میتوانند کار کنند. کاری که از لایههای بالایی اندیشه نشأت بگیرد، دوامی ندارد اما کاری از اعماق انسانیت شما طراحی شده باشد، این ماندگار است.
نگاه برنامه کار فرهنگی تان، الگوتان را بسنجید؛ هرکاری که با مرگ دگرگونی در آن پیش نیاید، این از لایههای عمیق انسان است. هر کاری که میخواهید انجام دهید، مرگ را در نظر بگیرید.
کارهای قبل از مرگ، زمانی که به مرگ میرسد، متوقف میشود. در آیه «اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةٍ کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّماء» کلمه طیبه، باید آخرت در آن دیده شود؛ اگر در کارتان نیت آخرتی باشد، کلمه طیبه است. اگر بچه های مسجدیة آخرت را دیدند و سراغ شما آمدند، در این مسیر میمانند.
فعالیت فرهنگی سید حسن نصر الله در لبنان
اگر کارکرد سید حسن نصرالله را ببینید که چطور گروه فرهنگیش کار میکند، بسیار جالب است؛ شب قدری در لبنان به مسجدی که اهالی حزب الله در آن بودند، رفتم. معمولا در مسجدهای ما مردم 4 ساعت پس از افطار برای مراسم شب قدر به مسجد میآیند اما در آن مسجد، نیم ساعت بعد از افطار ورودیها شروع شد. از بچههای هفت ساله میآمدند و هیچ کار بچگانهای نداشتند. مانند بزرگان کتاب دعایی را در دست میگرفت و دعا میکرد و در عالم خودش بود تا آخر؛ نیاز به یک تذکر هم نبود.
سید حسن نصرالله شعبهای از رهبری است
زنها، رویشان باز بود اما به شدت نجیب بودند؛ اصلا نگاه کردن یا آرایش یا حرکت سبک از زنها دیده نمیشد؛ اینها کار فرهنگی است؛ اینها دقیقا مفهوم آیه «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَفِی الآخِرَةِ» هستند؛ آخرت را در برنامه دیدند، ارتعاشات دنیاییشان کم شد. سید حسن نصرالله هم شعبهای از رهبر شماست و دل بستگی اش به اینجاست
در کار فرهنگی، بچهها را مسأله حل کن بار ببیاورید نه قضیه حل کن
آن کاری که میخواهید در مساجد انجام دهید، سعی کنید اندیشه بچهها را قوی کنید تا بچهها توانایی جواب شبهه داشته باشند. گاهی روحانی یا مسؤول گروه فرهنگی طرح شبهه میکند و سپس به آن جواب میدهد؛ این آموزش ماهیگیری به بچهها است.
بچهها باید مسأله حل کن باشند نه قضیه حل کن. دوره دبیرستان در هندسه 10 نمره برای حل قضیه و 10 نمره برای حل مسأله بود؛ قضیه حفظ کردن به جایی نمیرسد باید بچهها مساله حل کن باشند؛ برای آنان مسأله ایجاد کنید، از او سوال کنید و راه حل بخواهید.
بچهها را تعلیم ندهید، تربیت کنید
بچهها چاهی باشند تا از چاهشان آب بکشید نه اینکه حوضی باشند که چند دلب آب به حوض آنها اضافه کنید و به اطلاعاتشان بیافزایید؛ این تربیت نیست، این تعلیم است. تعلیم انتقال از حوض به حوض است اما تربیت به آب چاه رسیدن است؛ برای تربیت بچهها، علم را باید از اعماقشان استخراج کنید؛ این کار دومی سخت است چراکه اگر از اعماقشان درآید، توانستهاید از آنها استفاده کنید.
کارهای فرهنگی با محبت عجین شوند
کار مهم دیگری که شما فعالان فرهنگی باید انجام دهید این است که با محبت کار کنید، محبت پاک. محبتی که خطورات و حواشی جنبی نداشته باشد؛ محبت اگر بخواهد پاک باشد، ظرفیت لازم دارد چون به محض اینکه باب محبت باز شود، حواشی آن از طریق غریضه جنسی وارد میشود و آن محبت را نجس میکند.
اگر اصل محبت را تعطیل کنی تا با حواشی نجس نشود، کاری نکردهاید. تمام رزمندهها سرمایهشان، محبت و عشقشان به امام بود؛ البته الان هم عشقشان به رهبر معظم انقلاب است. این محبت است که کار میکند. شما ناچارید وارد عالم محبت شوید اما اول باید ظرفیت سازی کنید. وگرنه باب محبت که باز شد، شما را پشیمان میکند از کارتان. نتایجی میگیرید که از کار خودتان توبه میکنید.
تفاوت نسل گذشته و امروز کودکان
به بچهها اعتماد کنید، نسل امروزی بچههای فوق العادهای هستند و از شما جلوتر هستند؛ منتهی افرادی را که از شما جلوترند را سخت است که تربیت کنید؛ یکی از آثارش این است که سوالاتی که آنان میپرسند برای شما مشکل است. علتش این است که شبهه اینترنت و ماهواره را نقل میکنید.
شما فکر میکنید بچههایی که اینترنت و ماهواره دمخور میشوند، پاکی و صداقت قبل را ندارند؛ اما این فکر اشتباه است. آن کسی که با اینترنت و ماهواره مبارزه میکند خیلی تفاوت دارد با کسی که با ویدیو و تلویزیون مبارزه میکرده است. ویدیو نسبت به ماهواره خیلی سبک است.
دو بوکسور را در نظر بگیرید؛ هر دو در اتاق کار خود تمرین میکنند. یکی از آنان کیسهای از کاه تامین کرده و با آن مبارزه میکند و یکی دیگر کیسه ای از ماسه بادی تأمین میکند. تلویزیون و ویدیو و مجله کیسه پنبهای و هستند و شما در این کیسهها مشت زدید. اما ماهواره و اینترنت کیسه ماسهای هستند و بچههای امروز باید با این کیسه مبارزه کنند.
توانمندی نسل امروز در مبارزه با اینترنت و ماهواره
اینترنت و ماهواره خدا میداند که چکار میکنند؛ اینطور نیست که اینها از زیر دست خدا در رفته باشد؛ میداند کارآیی اینها چقدر است اما مبارزه با اینها انسان را رشد میدهد.
ملائک روز اولی که بهشان اطلاع دادند در اینجا موجودی آفریده میشود، جواب دادند که «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» شما چون همگی تسبیح میکنید، خرابکاری در شما نیست که بخواهید با او مبارزه کنید. در بین شما رسم مبارزه وجود ندارد چون همگی یک دست عابد هستید.
اما انسانهایی که خونریزی و فساد در میانشان میشود، اما اینها میخواهند بندگی کنند در حالی که تشکیلات باهم درگیری دارند، این خونریزی و فسادها کیسه مشت مؤمنین میشود و مؤمنان با اینها قوی میشوند.
شیطان برای کیسه مشت زنی برای مؤمنان و عامل رشد آنان است
شیطان برای انسان کیسه مشت زنی است؛ اگر عمر شیطان طولانی شده به دلیل این است که انسان با مبارزه با او رشد میکند. آنچیزی که شما را رشد میدهد، مبارزه است و علت اینکه انسان را به اینجا آوردند برای این است که با مبارزه به بهترین عبادت دست پیدا میکرد./997/پ200/ف