استفاده شهید میثمی از زندان ساواک
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پس از یک سال و نیم زندان در زندان قصر؛ شهید میثمی را به زندان اصفهان منتقل کردند. یکی از دوستان شهید میثمی که با او هم بند بوده خاطرات خود را از شهید میثمی در زمان زندان چنین شرح می دهد که تقدیم خوانندگان رسا میشود.
آشنایی من با حاج آقا میثمی در قبل از انقلاب به این ترتیب بود که وقتی او را از زندان تهران به زندان اصفهان منتقل کردند روزهای اول رفتیم خدمت ایشان و بعد از احوالپرسی مقداری از احوال ایشان جویا شدیم. ایشان هر حرکتی را که انجام داده بود یا در حال انجامش بود شدیداً ابا داشت که خودش را در رابطه با کارهایی که انجام می دهد معرفی کند.
لذا بسیار محجوب و مختصر ایشان مسائل مبارزاتی را گفت و بعد دیگر تا زمانی که ایشان در زندان اصفهان بودند ما کم و بیش با ایشان رابطه داشتیم در فضای آلودهای که منافقین و گروهکها در زندان ایجاد کرده بودند و وضعیت نامساعد و فشاری که بر بچه های مسلمان و آنهایی که ملاک خودشان را فقه و رساله قرار داده بودند خیلی سخت میگذشت در این فضا حاج آقا میثمی دقیقاً در جهت تزکیه و تقوی روی خودش کار می کرد و سعی بر زندگی گرفت در زندان که هیچ کدام از آن انحرافات و مسائلی که در آن فضا بود رویش تأثیری نگذاشت. آنجا به هیچ وجه از غذای آلوده و نجس و گوشت های غیرذبح شرعی استفاده نکرد.
در حالی که نوع افراد خیلی بیتفاوت و عادی آنها را استفاده میکردند ایشان زندگی بسیار زاهدانه غیرقابل وصفی را داشت که شاید باورش برای خیلی از افراد مشکل باشد که یک جوان در آن سنین با آن شکل می تواند زندگی کند. به این معنی که در 24 ساعتی که میگذشت شاید من شاهد و ناظر زندگی زاهدانه و ساده او بودم و میدیدم که هر وعده غذای او یک تکه نان خشک بود و از مابقی وقتش به نحو شایسته ای استفاده می کرد.
هیچ کس در آن دوران زندان به اندازه حاج آقا میثمی از اوقات خودش استفاده مثبت نمیکرد. یا در حال مطالعه کتب اسلامی بود و یا در حال عبادت و نماز و خودسازی و ذره ای هم به منافقین و دیگر گروهکهایی که در زندان، فضا را آلوده کرده بودند وقعی نمیگذاشت و بسیار بزرگوارانه و سنگین و بدون اعتنا زندگی خودش را در زندان طی میکرد. این قدر زندگی ایشان زاهدانه بود که من روزهای آخر حیات رژیم طاغوت، روزی بدن ایشان را در حمام دیدم هیچ از آن نمانده است.
یعنی میشد دندههای بدن او را شمرد یک پوست و یک استخوان مانده بود ولی از لحاظ روحی بسیار قوی و نیرومند. این نوع زندگی کردن اگر در رابطه با خدا و زندگی با خدا نباشد هیچ امکان ندارد. او یکی از معدود افرادی و شاید تنها فردی بود که در مجموعه بچه های مذهبی می توانست این طوری زندگی کند./978/پ203/ی